فرشتههان! با مسجدیها کار دارند.
پاتوقتون کجاست؟
ستارههای درخشان زمین برای آسمانیها
گزارش ویژه
تو مسجد چه کنیم؟!
زائر خدا شویم! پایهاید؟
بر شما باد مسجدی شدن!
*هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...
**یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟
*فرمود: کسى که...
تجربه کنیم.
امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛
انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛
یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛
و چه بسا سوریه و شام بلا؛
و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.
دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.
دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.
حلال کنید!
اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.
داشتم گوگلپلاس را میبستم.
دیدم یکی باب گپ را برایم باز کرده است:
«قبل از آن که طلبههای دیگر بیایند، خودشان برای ما «چای» میآوردند.
در حالی که کلاس درس، چای ندارد.»
کتاب العبد، سیره آیتالله بهجت، چاپ سوم، تابستان 1391، ص 174
ذیل نظر یکی از دوستان در وبلاگ پاورقی، ذیل مطلب "سیاستگذاری عفاف و حجاب در ایران، کمی بیش از یک دغدغه فصلی و مناسبتی" نوشتم:
سلام بر شما
البته در کنار کارهای درستی که [در زمینه حجاب] کردیم، کارهای نادرست هم زیاد انجام دادیم.
علاوه بر اینها دشمنان هم لحظهای بیکار نبودند.
اما در مجموع، باز هم وضع حجاب خیلی هم بد نیست.
اتفاقا من حجاب نیمبند امروز رو به حجاب تمام چادری دهه 60 اکثریت جامعه ترجیح میدهم!
اون موقع، چادر داشتن زنها، بیشتر به خاطر جوگرفتگی (تازه انقلاب شده بود، هر روز شهید میآووردن و...)، فشار اجتماعی و این جور چیزها بود. اما الان چادر داشتن یک انتخاب آگاهانه است. چادر داشتن و کلا حجاب یعنی از دست دادن خیلی چیزها. تو این دوره زمونه که کار فرهنگی میشود که زنان باحجاب نباشند، حجاب داشتن خیلی باارزشتر از حجاب چادر دهه 60 است.
مثلا الان تو همه سریالها و فیلمها، آدمهای فهمیده و تحصیلکرده عمدتا بیحجاب یا کمحجابند. چادریها عمدتا بدبخت بیچارههان.
الان واقعا حجاب داشتن جای تعجب دارد.
اون خانمایی که نصف موهاش پیداست، خیلیهاشون وقتی میرن خارج، باز هم همین حجاب نیمبند را حفظ میکنن. خودشون رو باحجاب میدونن. خیلی جالبه. این یعنی همین حجاب نیمبند امروزشون آگاهانه انتخاب شده است.
دوازدهم فروردین بیشک یکی از ایامالله است. روزی که قدرت خدا بیش از پیش بر همگان آشکار شد.
این مطلب هم در پلاس خیلی امتیاز مثبت گرفت و بازنشر شد، اما گوگل بعضی حسابهای کاربری را در فهرست سیاه خود قرار داده و هر چهقدر هم از آنها بازنشر شود، باز هم در صفحه کاوش (محبوبترین مطالب شبکه اجتماعی پلاس) وارد نمیشوند.
کالگراف، همیشه طرحهای گرافیکی مناسبتی و گفتمانی زیبایی آماده میکند که با استقبال خوبی هم مواجه میشود. مثلا به مناسبت ششم فرودین، نامه امام به آیت الله منتظری، این متن و طرح در شبکه اجتماعی گوگل پلاس جزو محبوبترینها و بارها بازنشر شد. (+)
کالگراف از آبان 90 با طراحیهای خوبی که برای قرارگاه نشریات حیات (+) بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیهالسلام انجام داد، به محبوبترین دوست من تبدیل شد. دوستیای که انشاءالله هیچگاه پایانی نخواهد داشت.
"من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام."
این آخرین فراز از نامه دردناک آقا روح الله به قائم مقام وقت در ششم فروردین سالیه که دنیا با بزرگترین شخصیت تاریخ پس از معصومین علیهم السلام خداحافظی کرد...
برای مشاهده طرح در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید!
این متن اولین مطلب من در این وبنوشت جدید یعنی وبنوشت «آقا حمید گل خاکم سالار» است. متاسفانه سرویسدهندگان وبلاگ حتی همین بلاگ دات آی آر، انتظارات حداقلی مرا برآورده نمیکنند!
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
آقا حمید گل خاکم سالار
ششماهه بودم.
دهه 60.
سالهای جنگ بود.
تو شهر کوچیک ما هم شهید میآووردن برای تشییع جنازه.
من هم میرفتم.
البته نه رو پاهای کوچووی خودم.
رو دوش یک مادر شهید.
من با شیر خشکهای یک مادر شهید بزرگ شدم.
*****
شادی روح همه مادران شهدا، به ویژه مادر پاسدار شهید برزو درویشی، صلوات.