فرشتههان! با مسجدیها کار دارند.
پاتوقتون کجاست؟
ستارههای درخشان زمین برای آسمانیها
گزارش ویژه
تو مسجد چه کنیم؟!
زائر خدا شویم! پایهاید؟
بر شما باد مسجدی شدن!
*هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...
**یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟
*فرمود: کسى که...
تجربه کنیم.
امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛
انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛
یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛
و چه بسا سوریه و شام بلا؛
و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.
دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.
دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.
حلال کنید!
اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.
فتح اسم ویژهنامههای قرمز رنگ بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیهالسلام است که عمدتا در ایام الله مرتبط با انقلاب اسلامی منتشر میشود. مثل 10 شماره ویژهنامه هیات میثاق با شهدا در ایام دهه اول محرم امسال. 10 شماره در 10 شب یعنی کار جهادی. اصلا فتح همیشه با کار جهادی منتشر میشود. دانشجوهای جوان، مومن، متعهد، انقلابی اصلا در یک کلام بسیجی دانشگاه، گاهی شب آخر تا صبح بیدارن برای این که نشریه به موقع به چاپخونه و دست خواننده برسه.
فتح خوشبختانه با استقبال مردمی مواجه شده است. خب، کار خالصانه بیپاسخ نخواهد ماند.
سپاس ویژه از: حسین وحیدی عزیز.
برای دریافت شماره جدید فتح، با حجم 1.47 مگابایت (قالب: پی دی اف) اینجا را یه تقه بزنید!
به زودی مطالب این شماره فتح در تارنمای بسیج دانشجویی دانشگاه در قالب اچ تی ام ال، منتشر میشود.
یکی از اتفاقات مبارکی که به مناسبت کنگره سرداران و ده هزار [و 400] شهید استان مازندران افتاد، راهاندازی یک تارنمای خوش آب و رنگ با عنوان «جنگ و درنگ: سامانه جامع شهدای استان مازندران» بود.
سری به این سامانه بزنید: http://jangoderang.ir کمی صبور باشید، بالا میآد!
جستجوی سادهای انجام دادم تا ببینم از عموی شهید من (مرتبط و مرتبط) چه چیزهایی نوشته است. روی تصویر تقه بزنید! (همان کلیک کنید سابق)
از طراحی زیبای مربوط به شهید که بگذریم، اطلاعات کم اما جالبی داشت.
دو بخش دوستداشتنی از وصیتنامه را انتخاب کرده بودند.
در قسمت توضیحات هم به فرماندهی یگان دریایی (احتمالا در لشکر پنج نصر خراسان) اشاره کردند که «فرماندهی» برایم تازگی داشت.
پیشتر میدانستم که وقتی لشکر 5 نصر خراسان احتیاج به نیرو داشت، رزمندگان فراوانی از لشکر 25 کربلای مازندران (که همیشه بیش از نیاز یک لشکر نیرو داشت) به یاری آن لشکر شتافتند که عموی من هم جزو آنان بود. درباره نحوه شهادتش هم میدانستم که قایق گروه سه نفره پس از انجام ماموریت در بازگشت از آبهای جزیره مجنون به مقر نیروهای خودی، با کمین دشمن مواجه میشود؛ یکی از همرزمان اسیر و دیگری مجروح میشود. اصابت گلولههای دشمن بعثی به سینه و پهلوی عموی دوستداشتنی من، روزیآور شهادتش است. الحمدلله.
در قسمت مسئولیت هم نوشته بودند: سردار! عنوانی که بعید میدانم در دوران دفاع مقدس، رایج بوده باشد! وقتی «حاجی» هست...
خدایا! میدانم شهادت در راه تو، لیاقت میخواهد. توفیق میخواهد. اما آرزو بر جوانان عیب نیست. ما را به آرزویمان برسان!
نسبتا غیرمرتبط: نامه یک کمسواد به رئیس جمهور
بعدنوشت:
بازتاب این مطلب در خبرنامه صادق (+)
مگر نه این که قرار است بچه، مادر غروسکها باشد؟
مادر عروسکها نباید بهشان نمازخواندن یادشان بدهد؟
پینوشت: نمره 100 به عروسکی که در سجود است و نمره ویژه به گربه که حواسش به نماز نیست و اون یکی که داره زیرچشمی به گربهه نگاه میکنه!
تحقیر ملت بزرگ ایران برای مشتی برنج هندی، پنیر، روغن و 24 تخم مرغ
وقتی هستهای و صنایع نچرخیدند، قرار شد مردم بچرخند!
وقتی سطح مردم را پایین بیاورید، به جان هم میافتند. زور هم باید بیاید بالای سرشان:
هعی روزگار! مردمی که میتوانند تو پوزه استکبار جهانی بزنند، ...
بگذرد این روزگار تلختر از زهر/ بار دگر روزگار چون شکر آید
سوال از دولت محترم: آیا این تحقیر مردم ناشی از بیتدبیری و ناتوانی دولت است؟ آیا خواستید آزمون و خطا کنید؟