متن کامل مصاحبه
متن مصاحبه با آقای دکتر همایون که در تاریخ 28/10/84 انجام شده است.
س) آنطور که از ظاهر اسم رشته ی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات بر میآید این رشته گستره ی وسیعی را پوشش میدهد چه در حوزه فرهنگ و چه در حوزه ارتباطات ،حال سوال این است که آیا دانشجویان این رشته باید در حوزههای مختلف فرهنگ و ارتباطات با یک نگاه اسلامی فعالیت کنند مثل کار در رسانهها و ... یا اینکه از کنار هم قرار گرفتن اسمها هدف خاصی بوده است و دانشجویان باید در این رشته کار خاصی انجام دهند ؟ ج) ناچاریم کمی به تاریخچه رشته برگردیم. اندیشه محوری رشته و دانشکده ی ما تبلیغ بوده است همان که در عربی از آن به (الدعوه) تعبیر میشود که بسیار مهم است چرا که این دانشکده از دل دانشکدهی معارف اسلامی و تبلیغ برآمده است کما اینکه بیشتر اساتید و هیات علمی دانشکده نیز فارغ التحصیل همان دانشکده تبلیغ بودهاند و اینکه ما معتقد بودیم که تبلیغ هم علمی است و با معارف اسلامی صرف نمیشود گفت تبلیغ هم بلدیم بنابراین ما به دنبال روشی علمی بودیم که بتواند تبلیغ را برای ما آموزشی و تحصیلی کند و آنرا برای ما علمی کند که این غیر از معارف اسلامی است که محتوای تبلیغ است ودر جستجوی این روش پس از بررسی و مطالعه روی یک سری مسایل و روشها ازجمله propaganda وadvertising متوجه شدیم که اینها نمیتواند تبلیغ اسلامی را برای ما سازماندهی کند و به تدریج متوجه گمشدهی خود شدیم یعنی ارتباطات که یکی از سه قسمت رشته است و پس از جستجو در ارتباطات متوجه وجود شاخههای متعدد در حوزه ی عام و گسترده ارتباطات شدیم و به نظر میرسید که نمیتوان رشته را به این گستردگی تلقی کرد و بعد فرض کرد که فارغالتحصیل این رشته همان کسی است که بتواند آن اندیشهمحوری پاسخگو باشد بنابراین شروع کردیم به درست کردن چارچوب برای ارتباطات و به نظر میآمد آنجایی از ارتباطات استفاده میکنیم که بوی فرهنگ میدهد و آنچه برای ما اهمیت داشت این بود که ارتباطات بوی فرهنگ بگیرد که اینجا دو حالت داشت اول اینکه فرهنگ را در داخل ارتباطات بحث کنیم(ارتباطات فرهنگی) و دوم اینکه ارتباطات را به عنوان یکی از جلوههای فرهنگ و یکی از ابعاد آن در نظر بگیریم به طوری که فرهنگ اصل باشد به هر حال این تعاملی که بین فرهنگ و ارتباطات بود برای ما اهمیت داشت یعنی در ارتباطات روشن کردیم که دنبال مثلا ارتباطات تجاری یا سیاسی یا روز نامه نگاری نیستیم بلکه با فرهنگ کار داریم در کنار این مسئله دین به خودی خود یک مقوله ی فرهنگی است ولی ما میخواستیم در اسم رشته نیز تاکید بیشتر وجود داشته باشد که این رشته نگاه برخاسته از دین دارد بنابراین اسم رشته شد همین چیزی که امروز وجود دارد. ثانیا از باب اینکه نوع نگاه ما میان رشته ای است یعنی اینکه یک اندیشه ی محوری در وسط قرار میگیرد و در اطراف آن علوم مختلفی که میتواند آن را تغذیه کندقرار میگیرد که مهمترین انها ارتباطات و فرهنگ و معارف اسلامی و جامعه شناسی و روانشناسی است. پس اولا کار ما تبلیغ است و ثانیا میان رشته ای است و ثالثا اینکه در همین حوزه فرهنگ و ارتباطات به نظر میرسید بتوان فارغ التحصیلانی با تواناییهای مختلف پرورش داد اما آنچه به نظر ما و با توجه به وضعیت کشور لازم بود و خلا آن احساس میشد و جای دیگری نیز متولی پر کردن آن نبود بحث سیاستگذاری فرهنگی بود. استاد ببخشید به نظر الان کمی از بحث تبلیغ فاصله گرفتید شما داشتید از تبلیغ صحبت میکردید ولی ناگهان به سیاستگذاری فرهنگی ختم شد که بحث گستردهای است و همه آن هم لزوما تبلیغ نیست ؟ دقت خوبی کردید. توضیح اینکه ما همیشه خودمان را با تبلیغ میسنجیم تبلیغ یکی از ابعادش تبلیغ رو در رو و چهره به چهره است و یکی از حوزههای تبلیغ بحث سیاستگذاری است حالا اسمش را بگذارید سیاستگذاری تبلیغ یعنی اگر میخواهید وارد حوزه سیاستگذاری فرهنگی بشوید از باب تبلیغ وارد میشوید آنجایی که به تبلیغ ربطی ندارد اگرچه فرهنگی و ارتباطاتی و سیاستگذاری باشد اولویت اول ما نیست و انجایی برای ما مهم است که موضوع تبلیغ باشد.
س)آیا این به معنای کار کردن در یک حوزه با نگاه اسلامی نیست به دیگر معنا اینکه ما برویم در این حوزه ی خاص با رویکرد اسلامی نه اینکه تبلیغ کنیم؟ ما باید تابلو تبلیغ را نصب العین خود قرار دهیم و خود را با آن بسنجیم و تبلیغ یعنی کمک به گسترش اسلام و معنویت در جهان. حالا اگر شما در رسانهها رفتید و سیاستگذاری کردید باید با نگاه تبلیغی باشد و در حال حاضر تبلیغ برای ما لزوما به معنای اعزام مبلغ نیست اگر چه لازم است و باید باشد ولی برای ما در حال حاضر سیاستگذاری در حوزه فرهنگ و ارتباطات با نگاه تبلیغی مهم است. البته لازم به ذکر است که هدف دوره این مسئله است و همه فارغ التحصیلان اینگونه نمیشوند که البته ما هم دست دانشجویان را بر طبق برنامه جدید که ان شاء الله به زودی تصویب میشود باز گذاشته ایم.
س)جناب آقای دکتر همایون شما از سه مورد زیر کدام یک را به عنوان نهایت کار فارغالتحصیلان میپسندید؟ 1- اینکه فارغ التحصیلان باید مبلغ باشند. 2- اینکه فارغ التحصیلان در سازمانهایی که متولی امر تبلیغ اند فعالیت کنند. 3- اینکه فارغ التحصیلان در ساز مانهای فرهنگی به طور عام در زمینه فرهنگ سیاستگذاری کنند. ج) بهتر است اینگونه مطرح کنیم که یک بار تبلیغ رودررو و چهره به چهره است ویکبار تبلیغ با استفاده از رسانهها و یا کار در سازمانهای فرهنگی- تبلیغی است ولی نگاه ما این است که شما در آن سازمان وارد جزئیات نمیشوید فیلمبرداری نمیکنید و یا سناریو نمینویسید بلکه سیاستگذاری میکنید و این هم که شما الان فیلمبرداری و عکاسی و ... میخوانید از باب این است که اجمالا به کار فیلمبرداری آگاهی داشته باشید چون شما باید عرش را به فرش وصل کنید یعنی بگویید اگر توحید اگر خدا اگر نبوت اگر امام زمان و اگر اسلام پس حالا مثلا در این سریال باید چه کار کنم واین چه معنایی میدهد. شما باید آگاهی و اطلاع داشته باشید که این عوامل چه کار میکنند و در عین حال سیاستگذار و مغز متفکر باشید. به عنوان مثال سریال برره را در نظر بگیرید دارد تبلیغ میکند حالا تبلیغ هرچه هست ولی یک نفر پشت سر این سریال هست که دستور میدهد و میگوید مثلا الان در جامعه وقت ان رسیده که این سری ارزشها رواج پیدا کندو... ما به دنبال ان آدم و ان مغز متفکر در حوزه تبلیغ دین هستیم. آن وقت آن آدم میتواند کارگردان و فیلمبردار و حتی نویسنده را به استخدام خودش بگیرد البته میتواند خودش هم کارگردان باشد و هم مغز متفکر و هم نویسنده ولی دیگر اینها برای ما مهم نیست بلکه به ذوق و سلیقه ی شما بستگی دارد. حالا اگر وارد ادارات و سازمانها شدید مغز متفکر ان سازمان هستید و اگر هم کنار خانه نشستید و یا مقاله نوشتید و یا درس دادید ذهن شما سیاستگذارانه عمل میکند. اشکال ما در کشور سالها این بوده است که کسانی که در سطوح بالا فکر میکنند دیگر نمیتوانند پایین بیایند و عملیاتی نظر بدهند و کسانی که پایین کار میکنند اصلا نمیتوانند مسایل بالا را بفهمند و بی اطلاعند و ما باید به عنوان سیاستگذاراین دو را به هم وصل کنیم و این کار بسیار مهمی است. س) با توجه به صحبتهای شما که از یک طرف ما را به وارد شدن در حوزههای مختلف توصیه کردید و در ضمن در جلسات مشاورهای که قبلا با هم داشتیم شما به ما تمرین کردن کار جمعی را در دانشگاه توصیه کردهبودید. آیا این دو با هم تناقض ندارند؟ یعنی آیا این تمرین کار جمعی ما برای این است که بعداً با هم یک کار را انجام دهیم یا نه، البته همین سوال در مورد پایان نامه های شما (فارغ التحصیلان رشته تبلیغ) وجود دارد که در حوزه های مختلفی کار کردند و اینکه اگر جمع میشدید و در یک حوزه کار میکردید ثمرهی بیشتر داشت و پیشنهاد شما برای دانشجویان چیست؟ اینکه کنار هم باشند و یک کار بزرگ انجام دهند و یا اینکه هر کسی باتوجه به توانایی های خودش در حوزهی رشته کار کند؟ من اولاً تاکید میکنم که شما روحیه تمرین کار جمعی را با هم در دانشگاه انجام دهید و پس از فارغالتحصیلی تصمیم بگیرید با خودتان میخواهید کار کنید و یا با دیگران ثانیاً اینکه کار جمعی ما، همین دانشکده است اما عنوان پایان نامهها که در آنها موضوع محوری تبلیغ است مثلاً توریسم اینکه چون جهانگردی را به عنوان یک وسیلهی تبلیغ در نظر گرفتم و اینکه ما میتوانیم مکانیزمی طراحی کنیم که با استفاده از جهانگردی تبلیغ دین کنیم از یک طرف تبلیغ و از طرف دیگر حوزهی سیاستگذاری جهانگردی و یا مثلاً رسانه و دین به این معنا که از طریق رسانه میشود دین را تبلیغ کرد یا در مورد شبکه های خبری یا هیئات مذهبی و .. پس به هر حال ما ابزارهای متفاوتی داریم که میتوانیم ببینیم هرکدام از آنها برای تبلیغ چقدر کاربرد دارند در هر صورت ما ابزارها را محدود نمیکنیم. حوزهی فرهنگ حوزهای وسیع است و ابعاد و جلوه های مختلفی دارد مثل سیاست، اقتصاد، مدیریت، حقوق و .... حال سوال این است که آیا در رشتهی ما استفاده از علم ارتباطات در حوزهی فرهنگ به منظور تبلیغ دین به معنای وارد شدن در تمام این حوزه هاست یا خیر؟ اشکالی که به مثلاً به رشتهی اقتصاد گرفته میشود خیلی جدیتر از اشکالی است که به رشتهی ما میگیرند مثلاً به اقتصاددانها میگوییم همه دنیا که پول نیست پس ارزشهای اخلاقی کجا رفته است اما در رشتهی ما بجای اقتصاد، فرهنگ است کهیک مجموعهی کامل است (whole complex) و در آن همه چیز وجود دارد مثل اقتصاد و سیاست و ... ( لازم به ذکر است که یکی از معانی فرهنگ این نظام معنایی کلی است و معانی خاص هم دارد مثل صنایع فرهنگی و یا حتی خیلی خاص تر) و این خیلی خوب است که رشته دست شما را نمیبندد و شما را محدود نمیکند و اینکه به ما میفهماند ما باید به طور کلی در همهی حوزه ها کلنگر باشیم و این ویژگی سیاستگذار است و اگر سیاستگذار فقط اقتصاد یا مدیریت یا سیاست یا ... خوانده باشد یک بعدی نگاه میکند ولی ویژگی سیاستگذار این است که فرهنگی ببیند و بیندیشد و برای همین در برنامهی جدید در 18 واحد اختیاری هر دانشجو میتواند از هر دانشکدهای در دانشگاه هر درسی را که لازم میداند بگیرد و اصلاً فرهنگ یعنی کل نگری. حالا چقدر در این فرصت محدود تحصیل بتوان این دروس را خواند و آماده شد. بحث دیگری است اما رشته به هیچ وجه محدود کننده نیست. و یک نکته بسیار مهم این است که ما پژوهشگریم یعنی در حقیقت این logy ها که در آخر اسمهای علوم آمده و آنها را به غلط « شناسی» ترجمه کردهاند اینگونه نیست بلکه ترجمهی صحیح «پژوهی» است مثلاً روانپژوهی یا جامعهپژوهی. بنابراین ما پژوهشگریم نه اینکه واقعاً بشناسیم واعتقاد ما این است که علم واقعی نزد خدا است و اگر هم بخواهد بدهد:«نور یقذفه الله فی قلب من یشاء.» و بنابراین نباید ترسی از نهایت کار داشته باشیم و از گستردگی حوزه ها و وسعت کار نباید ترسید و اگر کسی بخواهد اینگونه فکر کند باید وارد علوم نشود حال در رشتهی ما وسعت و گستردگی مسئله است اما مثلاً در ظرافت کار هیچ کاری به جراحی که نمیرسید و آیا یک جراح میتواند ادعا کند که من هر آن چیزی را که باید بلد باشم میدانم و آنگاه جراحی قلب این مریض را انجام میدهم؟ خیر، یک مقداری میداند و بعد هم توکل میکند و بعد هم کارش را انجام میدهد. و موضوع دیگر هم اینکه شما که فقط روی مدت تحصیل حساب باز نکردهاید و به هر حال بعد از فارغ التحصیلی نیز کار خواهید کرد و دانستههای خودتان را تقویت میکنید و حقیقت این است که علوم انسانی شبیه یک باغی است که چندین در دارد و برای ورود به این باغ لازم نیست از همهی درها وارد شوید و وقتی شما از در ارتباطات و مطالعات فرهنگی وارد میشوید دیگر لازم نیست که خارج شوید و از در سیاست یا اقتصاد یا ... وارد شوید بلکه آنجا دیگر فضا باز است و شما گردش و جستجو میکنید و کار خودتان را انجام میدهید مهم این است که شما از این در خوب وارد شوید و در حد وسط در نمانید و شک کنید و بعد از وارد شدن و بعد از ورود باید زبان تفاهم را با دیگر رشته ها ایجاد کنید سپس سعی کنید با چشم باز و هشیارانه داخل حوزهی علوم انسانی شوید. برای آیندهی رشته آیا شما خریدارانی برای حرف سیاستگذار میبینید یا نه و آیا این خریداران به اندازهای هستند که بتوان تغییری ایجاد کرد یا همچون قطرهای در برابر سیل میماند؟ به نظر میرسد که شما بسیار نگران هستید. تجربهای که ما فارغ التحصیلان رشتهی تبلیغ داشتیم یک بیابان لم یزرع بود که 4-5 نفر بیشتر این فکر را نداشتند و حتی این نوع سابقهی آموزشی که شما در حال حاضر در حال آموختن این رشته با یک روش خاص هستید و با مسائل تجربی آشنا میشوید را نداشتیم. و امروز با وجود پیشنهادهای متعدد برای تربیت نیرو، در دانشگاه هستیم و بیشتر به عنوان مشاوره و از این دست کار خارج از دانشگاه انجام میدهیم در هر صورت اگر ما در چند سال آینده شروع به بیرون دادن فارغ التحصیلانی کنیم که قبل از آن اصلاً در جامعه وجود نداشته است مطمئناً کسی در برابر آنها حرفی ندارد و برای شما الان مهمتر از همه درک عمیقی است که مبتنی بر تبلیغ باشد که باید آنرا در این دانشگاه یاد بگیرید و در اینجا شکل بگیرد که نیاز به زمان دارد و در صورتی که کار جمعی را هم در اینجا تجربه کنید موفق خواهید بود ان شاء الله. س)هدفی که شما انتخاب کردهاید بر چه اساسی بودهاست و آیا اگر مجموعه انجمن دانشجویی به این نتیجه برسد که در حال حاضر با توجه به شرایط و مسائل موجود در جامعه هدف دیگری مطرح است غیر از تبلیغ چه باید کرد؟ همانطور که توضیح دادم این جریان یک واقعهی ناگهانی نبودهاست و حاصل تعامل چندین ساله با این حوزه بودهاست و یک نکتهی دیگر برای جواب دادن به این سوال این است که: ما در دنیایی زندگی میکنیم که دارد متحول میشود و از طرف دیگر انقلابی شکل گرفته و برای اولین بار در تاریخ، حکومت اسلامی به طوری جدی و رسمی شکل گرفته است و به هرحال این انقلاب برای این نبودهاست که یک انقلاب داخلی باشد و خودش را در سطح یک کشور محدود کند کما اینکه از ابتدای انقلاب اعلام کردهایم که انقلاب ما، ذیالمقدمهی انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) است و از طرف دیگر اولین دستاورد علمی انقلاب، این دانشگاه بوده است که رشته های اولیهی آن معارف اسلامی و سیاست و تبلیغ و اقتصاد بودهاست که به نظر میرسیده پایههای هر حکومت بر این سه علم استوار است و البته اقتصاد و سیاست . و در حقیقت ما دربین دو تفکر چیره و مسلط کاپیتالیستی و سوسیالیستی حرف سومی زدهایم که اسلام باشد. و اسلام را به عنوان الگوی سومی که میخواهیم آنرا گسترش بدهیم مطرح کردهایم و چون انقلاب ما منجر به حکومت شده بود دیگر نمیتوانست به همان تبلیغ چهره به چهره که انجام آن قبل از این حکومت هم برای ما امکان داشت بسنده کند و اکنون باید با توجه به امکاناتی که در اختیار ما بود به سراغ شیوههای جدید تبلیغ میرفتیم که به عنوان مثال آیا میشود این کار را (تبلیغ) از طریق رسانهها انجام داد و یا امروزه از طریق اینترنت و .... و اصلاً با یک شرایط جهانی اینچنینی و انقلاب ما، ما را به این سمت سوق میداد که چنین کاری کنیم و پرچم تبلیغ را بلند کنیم تا عدهای که در جهان امروز تبلیغ را مهم میدانند مثل شما دانشجویان زیر این پرچم بیابند. و اگردر انجمن به هدفی غیر از تبلیغ رسید در اینصورت وارد گفتگو میشویم چرا که پویایی رشته و دانشکده به این است که خودش را با جامعه تطبیق دهد و واکنشهای مناسب و به موقع را از خود نشان دهد. س)استاد لطفاً حوزههایی را که در زمینهی رشتهی ما مغفول مانده است ذکر بفرمایید و به نظر شما با توجه به ضرورتهای جامعهی کنونی کارکردن در چه حوزه هایی را طلب میکند و از طرف دیگر معیار و ملاک شناخت و اولویت بندی حوزهها چیست؟ این حوزهها را شما باید شناسایی کنید و روی آنها کار کنید و اگر همین ارتباطات را خوب بخوانید بعد کمکم حوزه ها را درمییابید. ملاکها بسیار مهم هستند مهمترین آنها شاخص تبلیغ است و اینکه چه چیزی و چه کاری برای تبلیغ مناسبتر است و اینکه چه کار بکنیم که بهتر بتوان تبلیغ کرد و چه کار کنیم که امام زمان علیهالسلام بفرمایند آفرین همچنین استعداد و ذوق و سلیقه و ضرورتی که تشخیص میدهید و امکاناتتان از جمله معیارهای دیگر است. البته باید عجله نکنید و کمی هم صبر کنید که به قول حاج آقا باقری «دم بکشد» و کم کم جلو بروید تا به نقطهی محوری خواست و اعتقادتان برسید و صبرهم هرچه بیشتر، بهتر اما نقطه محوری را خود شما باید پیدا کنید و با خود شماست ولی صبر کنید و عجله نکنید و همین درسهای دانشگاه را خوب بخوانید کما اینکه قبلاً هم خدمت شما عرض کردهام که اولاً : درسهای دانشگاه و ثانیاً عمیق شدن در درسهای دانشگاه و در مرحله سوم کارهای جنبی و دیگر کارها. البته قبول دارم که در رشتهی شما کار گستردهتر و وسیعتر است و البته این فرق رشتهی شما با دیگر رشتهها است. در دیگر رشتهها دانشجویان را از یک در وارد میکنند و از یک در هم خارج و بعد هم فارغ التحصیلان کارهای مشخص خودشان را انجام میدهندو هرچه به رشتههای فنی نزدیکتر بشویم این خاصیت و این ویژگی محسوستر است اما در یکسری از رشتهها گسترده تر و دست باز تر است اما مبهمتر هم هست مثلاً شما یک بار برای خریدن یک خانه میروید و در صورت عدم رضایت از بعضی قسمتهای خانه باید تغییراتی بدهید ولی یکبار هم از ابتدا نقشهی خانه را خودتان میکشید که البته سخت تر است اما آن چیزی است که نیاز شماست. لطفاً به صورت مصداقی اولویت های انجمن را ذکر بفرمائید؟ و انجمن در چه حوزه هایی میتواند متمرکز شود و راهکارهای عملی برای این منظور چیست؟ هدف انجمن چیزی جز هدف دانشکده نیست و در حقیقت هدف دانشکده در سطح دانشجویی میشود هدف انجمن. انجمن خودش باید شروع به کار کند و اولویت ها و حوزه ها را کشف کند و به نظر من زودتر از اینکه چیزی را در کلاس بخوانید در انجمن کار نکنید و هدف انجمن این باشد که در حاشیه دروس کار کند و این تعبیر دیگری است از همان اولویت دوم که ذکر کردم یعنی عمیق شدن در دروس دانشگاه.
|