احادیث جبهه ای!
زمان جنگ، نیروها برای خودشان سرگرمی خاصی داشتند که ناشی از فرهنگ جبهه بود.
بچهها بیکار که میشدند، برای خودشان حدیث و روایت هم میساختند. مثلا:
درباره موشک "آر.پی.جی 7" میگفتند:
"قالَ آر.پی.جی لَعنت الله: اَنا فِرفِر، اَنتَ تِرتِر"
آر.پی.جی که لعنت خدا بر او باد، میفرماید:
من فِرفِر میکنم و میآیم، تو از ترس به خودت تِر میزنی.
برای تیربار سنگین دوشکا که عراقی ها در خطوط مقدم زیاد از آن علیه ما استفاده می کردند، میگفتند:
"قالَ دوشکا لَعنت الله: اَنا تِق تِق، اَنتَ کُپ کُپ"
دوشکا که لعنت خدا بر او باد، میفرماید:
من تِق تِق میکنم و میزنم، تو از ترس کُپ میکنی.
از قول بچههای گردان تخریب هم ساخته بودند:
"قالَ تخریبچی حَفَظَهُ الله: اَلمینُ لَیسَ خَطَر، اِلاّ مینِ ضدنفر"
تخریبچی که خدا حفظش کند، میفرماید:
هیچ مینی خطر ندارد، مگر مین ضدنفر.
پاورقی:
کُپ: هنگامی که شدت آتش دشمن بسیار بالا بود و هیچ راهی برای شکستن خط وجود نداشت و نیروها توان و راهی برای پیش رفتن نداشتند، پشت خاکریز چسبیده، قدرت عمل را از دست داده و از جلو رفتن خودداری میکردند؛ که به کُپ کردن معروف بود.
مین ضدنفر: منظور مین والمری بود که با انفجار آن، صدها ساچمه در محدوده اش پخش می شد و همه را به فیض می رساند!
همان مین والمری (که در ایتالیا کشور سازنده، معنی اش می شود: عروس زیبا) محسن دین شعاری، سیدمرتضی آوینی و یزدان پرست، علی محمودوند و مجید پازوکی، سعید شاهدی و محمود غلامی، عباس و حسین صابری و ... را از زمین به آسمان کشاند!
نوشته: حمید داودآبادی @hdavodabadi
منتشر شده در
ble.ir/join/YWNmNTczMz