تجمع در حمایت از مردم مظلوم فلسطین
با مرتضی و محسن و علیرضا روی فرشینه (موکت) میدان امام حسین علیه السلام نشستهایم. #تجمع #نشسته خیلی خوب است! فقط چند استکان #چای کم دارد عیشمان کامل شود.
به #علیرضا_رحیمیان میگویم شاید این #آخرین تجمعی باشه که...
فرشتههان! با مسجدیها کار دارند.
پاتوقتون کجاست؟
ستارههای درخشان زمین برای آسمانیها
گزارش ویژه
تو مسجد چه کنیم؟!
زائر خدا شویم! پایهاید؟
بر شما باد مسجدی شدن!
*هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...
**یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟
*فرمود: کسى که...
تجربه کنیم.
امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛
انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛
یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛
و چه بسا سوریه و شام بلا؛
و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.
دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.
دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.
حلال کنید!
اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.
با مرتضی و محسن و علیرضا روی فرشینه (موکت) میدان امام حسین علیه السلام نشستهایم. #تجمع #نشسته خیلی خوب است! فقط چند استکان #چای کم دارد عیشمان کامل شود.
به #علیرضا_رحیمیان میگویم شاید این #آخرین تجمعی باشه که...
آیا سپاه مردان نامرد میپذیرد؟
سردار روشنایی، شبگرد میپذیرد؟
خسته شدم از اینکه هی کردهام تمارض
دارالشفای شهرت، بی درد میپذیرد؟
#شعر از #کمیل_سامانی
عکس از #احمدرضا_حبیبی_بابادی
وبلاگ کمیل سامانی (+) را دنبال کنید.
www.PavaraQi.ir | @PavaraQi
تازه بمانید:
ble.ir/join/NzBiYmQwYT
امروز به شاهکلاء رفتم. اینجا درباره شاهکلاء بخوانید.
بارون می اومد. هوا خیلی قشنگ بود. وقت نشد زیاد بمونم.
من دارم به خودم ستم میکنم طبیعت زیبای اونجا رو ول کردم اومدم تو تهران زندگی میکنم.
تهران، جای زندگی کردن نیست.
باید خودتان بیایید و ببینید. البته همه چیز طبیعت نیست. فرهنگ مهم تر است. بعدش هم ساختارها و امکانات!
رفیق من بود. مدتی همکار بودیم. خیلی متواضع بود، همین طور اهل شوخی و نشاط.
نزدیکی های اربعین امسال نمیدونستم بالاخره میتونم زائر باشم یا نه، کارم رو راه انداخت. وقتی فهمیدم خودش اربعین کربلا نیست، تعجب کردم. کجا میتونست بره؟ از سفر که برگشتیم، شنیدم رفته سوریه. بسیجی بود؛ آماده حضور در میدانهایی که بهش نیازه. بچه دومش همین دو ماه پیش به دنیا اومده. کی فکرش را میکرد؟
چه زود پرواز رو یاد گرفت؛ 30/9/1394
کمتر از یک ماه در جبهههای درگیری حضور داشت.
عربی محلی بلد بود. این یک مزیت فوق العاده است که زبان دشمن را بلد باشی.
شادی روح همه شهدای مدافع حریم اهل بیت، به ویژه شهید حمیدرضا اسداللهی و به امید طی طریق شهیدان؛ صلوات
تا چند روز خبر شهادتش تایید نشد. با عملیات صورت گرفته در روزهای بعد، پیکر مطهر این شهید عزیز به دست آمد و شهادت او تایید شد.
نخبه بود؛ هم در علم و هم در عمل. پاسدار و عضو رسمی سپاه نشد؛ شاید نمیخواست محدودیتهای سپاه در خروج از کشور، دست و بالش رو ببنده.
حمید اسداللهی انتخاب خودش را انجام داد. به جای دکتری و جذب رسمی و سرگرم شدن به دو تا بچه هاش، پرواز را انتخاب کرد.
همه ش دارم به این فکر میکنم که صفایی ندارد ارسطو شدن، خوشا پرگشودن، پرستو شدن.
جهادی بود؛ از اردوهای جهادی گرفته تا رزمهای جهادی
استوار مثل سرو
او اسلحه به دست گرفت و رفت برای دفاع از حریم انقلاب اسلامی
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
ما را برای دفاع از این حریم آفریده اند...
مدافع حریم انقلاب اسلامی
حاج حسین براتی در کانال تلگرامی کال گراف (@kaalgraph) نوشت:
یک تشنه به سوى موج یم راهى بود
در حال تلذى مٓثٓل ماهى بود
سرباز و مدافع حریم عترت
آن مرد حمید اسداللهى بود
#صادق_غریب
در جبهه ى حق به همره جبرائیل
مى خواست که لشکرى کند او تشکیل
تا موسم وعده ى الهى گردد
نابود کند سلسه ى اسرائیل
#صادق_غریب
ان شاء الله اون روز که امام زمان ما با سپاهی از شهیدان مثلا همین آقا حمید اسداللهی یا عموی عزیز خودم می آد، سرافکنده نباشیم. باید شهید شد وگرنه میمیریم.
یک شاکلا بود و یک حاجیننه.
متولی قدیمی آستانه مبارکه حضرت سیدعلیکیا سلطان.
مادربزرگ عزیز من را خیلیها به اسم «ملّا» میشناختند. خب، آخوندی بود برای منطقه. آدم دین بود.
فاتحهای بخوانید. سپاس
به یاد مادربزرگ پدریام که سال پیش رفت| وقتی من ششماهه بودم (+)
این هفته رفتم خونه شمال.
دم در شتر تاهل خوابیده بود.
برای "ما" دعا کنید خوشبخت بشیم!
به برکت روز ملی خانواده و با یاد خانواده آل عبا، من هم خانوادهدار شدم! (اینجا درباره مناسبت امروز بخوانید!)
دفعه قبلی که خانوادهدار شده بودم (+)
شعر دکتر حسن بشیر به مناسبت تاهل حقیر (+)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام خدا بر شما، حرف خاصی نیست!
صبح به تهران رسیدیم و سفرمان تمام شد.
فردا باید پروپزال رساله دکتری را به دانشکده برسانم. چه شود! البته طرح رساله دکتری، یعنی این که چه مساله ای برای من مهم است و چه ایده ای دارم و آیا استادان دانشگاه مربوطه، توانایی و علاقه همکاری در این زمینه را دارند یا نه.
سه شنبه هم جلسه مصاحبه شفاهی دکتری امسال است. بر خلاف دو سال گذشته، این بار دلم میخواهد قبول شوم و بدون هیچ مشکلی دانشجوی دکتری شوم، آخر دانشگاه امام صادق علیه السلام با همه دانشگاههای دنیا فرق میکند! دانشگاه خاص، دانشگاه انقلاب، امید تمدن بزرگ اسلامی همین جاست. این رو در سفر اخیر کربلا بیشتر فهمیدم. به ویژه در تعامل با بچه های رشته های فنی مهندسی، در تعامل با مردم خوب و مهمان نواز عراق.
خب، کربلا رفتیم که شروعی دوباره باشد. دعا کنید که خوب شروع کنیم و خوب به پایان برسانیم.
---
می بینم برخی پیامکهای ارسالی از سرزمین میزبان، عراق عزیز به بیان نرسیده و منتشر نشده است. خب، شاید به صورت دستی، آنها را منتشر کنم!
اصل حرف:
قرار ما کربوبلا، یه سحر زیر نور ماه
با سوز و اشک، میدون مشک، روبهروی گنبد شاه
از همه دنیا بریدم به عشق کربلای تو
آرزومه سینه زدن تو صحن باصفای تو
حسین! ارباب من!
با صدای کربلایی حسین سیب سرخی دانلود کنید (+)
نکته کنکوری:
بیچاره اون که ندیده حرم رو!
بیچارهتر اون که دید کربلاتو!
با صدای برادر امیر عباسی، هیات میثاق با شهدای بسیج دانشجویی دانلود کنید (+)
مناسبت/ توضیحات تکمیلی:
تعجبی ندارد. مصاحبه دکتری دانشگاه علامه طباطبایی یا سفر کربلا؟ کدام را باید انتخاب کرد؟ معلوم است که "ما راه تو انتخاب کردیم، حسین!/ از غیر تو اجتناب کردیم حسین!"
به هر حال، چه کنیم که "دل هوای نینوا دارد، آرزوی کربلا دارد" (دانلود کنید+)
اگر خدا بخواهد، زائر کوی حسین گشته دل و جان ما (+). امشب آیت الله صدیقی تو جلسه اخلاق یه عالمه از فضیلت زیارت نیمه شعبان حضرت ارباب گفت. ای کاش میشد همین الان سه کیلومتر آخر پیادهروی تو خود شهر کربلا بودم. یادت بخیر و گرامی آقا مهدی دعایی که 10 کیلومتر آخر را تو رکاب شما رفتم. چه بسا اگر نبودی، میگرفتم میخوابیدم و لذت یک سفر پیاده را از دست میدادم. چه حالی بود اربعین. پنج بار زائر پیاده حرم ارباب شدم. و 9 کیلومتر و 90 کیلومتر معنی خود را از دست داده بود! راهی نبود. 90 دقیقه میرفتیم و بر میگشتیم (اگر موکبهای هماهنگ شده میگذاشتند!)
قبل سفر باید حلالیت گرفت. خب، حلالمان کنید! چه بسا عمرمان به دنیا نباشد.
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد/ آرزومد نگاری به نگاری برسد (کاری از حاج حسین براتی)
پینوشت:
خیلی از رفقای دانشگاه دلشون میخواست به این سفر بیان. یکی باید مراقب نوزاد کوچولو باشه، یکی مشکل سربازی داره، خیلیها هم نمیتون وسط امتحانات پایانترم، دانشگاه رو بپیچونن. دعا کنید براشون دعا کنن برام!