دعوت به چند روز فکر کردن مسالهمحور
فرشتههان! با مسجدیها کار دارند.
پاتوقتون کجاست؟
ستارههای درخشان زمین برای آسمانیها
گزارش ویژه
تو مسجد چه کنیم؟!
زائر خدا شویم! پایهاید؟
بر شما باد مسجدی شدن!
*هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...
**یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟
*فرمود: کسى که...
تجربه کنیم.
امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛
انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛
یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛
و چه بسا سوریه و شام بلا؛
و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.
دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.
دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.
حلال کنید!
اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.
عنوان این مطلب، متن پیامکی است که هرساله به مناسبت روز میلاد حضرت علیاکبر به همه رفقا میفرستم. پیامک کوتاهی است. تاثیرگذاری خاصی دارد. نشاط و انرژی میدهد. و...
آن سالها، «سلام جوون!» رو خیلی به کار میبردم. بعدها با «سلام بر شما» و «سلام خدا بر شما» جایگزین کردم. برای افراد خاص هم میگم: «سلام خدای حسین بر شما»
اینها را نوشتم تا تاکید کنم خوب است از ظرفیت واژهها بیشتر استفاده کنیم. کمی بیندیشیم ببینیم به جای این واژهها و عبارتهای تکراری که گاهی وقتها از معنا، خالی شدهاند، چه چیزهای دیگری میتوان گفت و چه استفادههای بهتری میتوان کرد؟
مرا از اندیشهها و یافتههای خود بینصیب نگذارید!
الحمدلله خبرهای مرتبط با سلامتی آیتالله مهدوی کنی، امیدبخش است. اگر واقعا از خدا بخواهیم، انشاءالله او به جمع ما باز میگردد. باشد که این بار قدر بدانیم.
فی تقلب الاحوال، علم جواهر الرجال
شرایط دشواری چون جنگ، مرد تربیت میکنه و استعدادها رو به منصه ظهور میرسونه.
اینجا درباره کتاب خاطرات سعید تاجیک گفتم که بعضیها هستند که تو جنگ بزرگ شدند. یعنی از بچگی تو جنگ بودند.
دکتر سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی که نام او با «گزینش دانشگاه امام صادق علیهالسلام» و «طرح مطالعاتی کتابهای شهید مطهری» پیوند خورده، یکی از همین آدمهاست. فرمانده اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیهالسلام، پیش از ورود به دانشگاه، کلی سابقه جبهه داشته و هنوز هم مرد جنگ است. در جنگ فرهنگی امروز هم در سنگر دانشگاه و نیز در سنگر تربیت، او چون ستارهای میدرخشد.
بعضی از عکسهای حضور او را در جبههای نبرد به انتخاب من مرور کنیم. این عکسها به خوبی بزرگ شدن او در بعد جسمانی نشان میدهد، اما در باطن آن، بزرگ شدن او در بعد معنوی است. آنجاست که او یک مدیر متعهد توانمند انقلاب اسلامی شده است!
سوریه- راس الحسین -63/12/15- به همراه تیم اعزامی تخریب لشکر27محمد رسول الله
اردیبهشت 1365- گردان حضرت علی اصغر- کنار رود دز
از راست سید محمد صالح هاشمی
سید محمد صالح هاشمی( معاون گروهان)
و تصویر او در قالب استاد دانشگاه امام صادق علیهالسلام:
او هم اکنون کمی پیرتر شده است و دانشگاه توفیق بهرهمندی از او را ندارد!
برای دیدن تصاویر بیشتری از دوران حضور او در جبهه به اینجا مراجعه کنید.
فردی نظری نوشت و تاکید وبنوشت صله صدیقین با مطالب دیگری درباره استاد هاشمی گلپایگانی روزآمد خواهد شد:
بین شبکههای اجتماعی تقریبا تنها از همین شبکه خوشم میآید: https://www.goodreads.com
پنج سال پیش عضوش شدم. چند سال در کشور ما بسته بود. اکنون دوباره سری به آن میزنم. یادمانهای است برای خودش!
پیشتر درباره گودریدز نوشتهام. (در پاورقی فرهنگ و ارتباطات، بخوانید.) هنوز هم تقریبا همان شکلی است.
دوست داشتید عضو شوید، نظرتان را درباره کتابها و نویسندگان بگویید و کتاب خوب به دوستانتان معرفی کنید. شاید آنجا دوست خوبی برای هم شدیم!
اینجا میتوانید قفسه کتابهای من در حوزه فرهنگ پایداری را ببینید!
حتی میتوانید درباره این که «چه تعداد کتاب در سال میتوانید بخوانید؟» با دیگران (دوستان یا کل اهالی) به رقابت بپردازید! گودریدز وضعیت شما و رقبایتان را رصد میکند. این امکان از 2011 اضافه شده است و موفقیتها و شکستهای دوستان/اهالی از آن سال، ثبت و ضبط است. امسال تقریبا نیم میلیون نفر از اهالی گودریدز در این رقابت، شرکت کردهاند.
آقایان تحقیر و کلید!
حواستان هست دارید چه بر سر کرامت ولینعمتانتان میآورید؟!
پس از این رونماییهای گسترده از کلیدهای تحقیر ملت، میترسم از پایان کار این دولت.
یارانه، حق مردم است و تکلیف دولت.
یارانه حق مردم است، اگر خواستند، خودشان بهتر از دولت میتوانند در امور عمومی، خیریه و امثال آن خرج کنند.
یارانه حق مردم است و حتی خانوادههای نیازمند بارها با یارانه به کارهای تولیدی دست زدند.
یارانه حق مردم است و دولت نباید به اسم تولید، آن را به شکم مشتی کارخانهدار فاسد (ضمن احترام به خیل عظیم تولیدگران مومن) تقدیم کند.
اصل قضیه این است: تحریمها ربطی به هستهای نداشت. از قبل وجود داشت. یکی دروغ گفت و با نسبت دادن چرخش چرخ زندگی مردم به تحریمها و نسبت تحریم به صنعت هستهای، رای گرفت. حال همه باید تلاش کنیم هم هستهای بچرخد و هم زندگی مردم. اینجا نوبت عزم ملی و مدیریت جهادی است. هر جا هم دولت خراب کند، نوبت جوانان و امت حزبالله میشود که وارد شوند! تا نوبت ما شود!
این نامه را امضا کردم. شما هم اگر دانشجو هستید و نسبت به مسائل هستهای نگران هستید، با نام خود امضا کنید. کافی است در قسمت نظرات، نام و نام خانوادگی، اسم رشته و دانشگاه خود را وارد کنید.
قضیه از این قرار است که جمعی از دانشجویان به مناسبت بیستم فروردین، روز ملی فناوری هستهای که هر سال با یک خبر خوش هستهای همراه بود، نگرانیها و سوالات خود را پیرامون مسائل جدید هستهای کشورمان از رئیسجمهور میپرسند. امید است که رئیسجمهور با استفاده از فرصت به وجود آمده از سوی جامعه دانشگاهی، به تبیین مواضع دولت یازدهم و دفاع از عملکرد خود پرداخته و افق روشنی را از آینده هستهای کشورمان به طور خاص و دهه عدالت و پیشرفت به طور عام نشان دهند.
تصویر: دوران عقبنشینی گام به گام ایران از حقوق مسلم هستهای در دوران حجتالاسلام سیدمحمدخاتمی با حضور حجتالاسلام حسن روحانی. دورانی که ما امتیاز میدادیم و آنها امتیاز میگرفتند.
متن نامه به این شرح است:
حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر حسن روحانی (زیدعزّه)
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
20 فروردین ماه، روز ملی شدن فناوری هسته ای را به شما و هیئت محترم دولت، بویژه تمامی دست اندرکاران فناوری هسته ای و تیم مذاکره کننده کشورمان تبریک عرض می نماییم.
همانگونه که مستحضر می باشید، حدود 8 ماه از استقرار دولت جدید و روی کار آمدن حضرتعالی و هیئت دولت می گذرد . در ایام انتخابات وعده هایی نیز از طرف جنابعالی مطرح گشت که حتماً در این مدت، تلاش خود را در جهت پیاده نمودن این وعده ها، به کار برده اید. در زمینه موضوع هسته ای در دولت جدید، روش متفاوتی برای پیگیری حقوق هسته ای اتخاذ گردیده است که اولین نتیجه ملموس این سیاست «توافق نامه ژنو» یا به تعبیر مکتوب، «برنامه مشترک اقدام» (که به اشتباه از سوی وزارت خارجه «برنامه اقدام مشترک» ترجمه شد) می باشد؛ توافقی که به عنوان موفقیتی بزرگ مطرح شد و از طرف جنابعالی به عنوان گشایشی در وضعیت هسته ای ایران معرفی گشت که می تواند در ساختار تحریم ها، ترک های جدی ایجاد نماید. در همین راستا جنابعالی در سفر استانی خود به خوزستان فرمودید که" توافق ژنو یعنی تسلیم شدن قدرت های بزرگ در برابر ملت بزرگ ایران".هر چند برخی مقامات آمریکایی این سخنان را صرفاً جهت مصرف داخلی معرفی نمودند، ولیکن باور ابتدایی مادانشگاهیان کشور این است که این سخنان حتماً، از طرف شما صادقانه و حداقل بیانگر نوع نگاه شما به این توافق بوده است. آنچه که در این زمینه ذهن ما دانشگاهیان را مشوّش و پریشان کرده است، وجود برخی از اشکالات و ابهامات اساسی در متن توافق صورت گرفته است، که در صورت صحت آنها می تواند هزینه های سنگینی را برای کشورمان به همراه داشته باشد. سوالات و نگرانی هایی که نه تنها از طرف تیم مذاکره کننده برطرف نشده است بلکه اظهارات بعدی آنها در مورد این سوالات، ما را نگران این مورد کرده است که مبادا سیاست دولت در قبال پرونده هسته ای همانند خاطرات مربوط به مذاکرات ناموفق هسته ای 10 سال پیش، که خودتان مسئول آن بودید و منجر به حدود دو سال تعلیق بی نتیجه گردید، مجدداً تکرار شود. لذا بهتر دیدیم تا این نگرانی ها را با شما در میان بگذاریم،نگرانی هایی که از همان ابتدا باطرح مساله ی چرخش چرخ سانتریفوژها به شرط چرخش چرخ کارخانه ها از سوی شما ایجاد شدوصدالبته در این مجال نیازی به توضیح نسبت مستقیم چرخیدن چرخ سانتریفیوژها با چرخش چرخ توسعه ی کشور ورفاه مردم با توجه به کاربردهای عظیم وبیشمار صنعت هسته ای نمی بینیم.
- همانگونه که مستحضرید متن توافق نامه ژنو دارای چند گام می باشد. گام اول آن مدت زمانی 6 ماهه دارد که بر اساس قید renewable امکان تمدیدهای پیاپی را دارد. بر اساس گام میانی ایران باید به قطعنامه های شورای امنیت بپردازد؛ البته با این هدف شورای امنیت پایان رضایت بخش آن را اعلام نماید. گام سوم یا نهایی هم زمانی بلند مدت دارد و بناست بر اساس آن در مقابل امتیازات بسیاری که ایران می دهد همه تحریم های هسته ای ایران برداشته شود.
جنابعالی در نامه تبریکی که خطاب به مقام معظم رهبری مرقوم داشتیدچنین اشاره کرده اید که "حقوق هسته ای و حق غنی سازی ملت ایران مورد اذعان قدرت های جهانی- که سال ها سعی بر انکار آن داشتند- قرار گرفته است". علی رغم این اظهار نظر جنابعالی و مطابق نظر بسیاری از حقوق دانان و اهل فن، این توافق نه تنها حقوق هسته ای و حق غنی سازی ملت ایران را به رسمیت نشناخته، بلکه این حق را ، با قیود متعدد فنی، محدودکرده و حقی را که تا پیش از این بر اساس ماده 4 NPT برای جمهوری اسلامی ایران از نظر حقوق بین الملل ثابت بود و امکان استفاده صلح آمیز نامحدود داشتیم، منوط به رضایت آمریکا و سایر طرف های توافق کرده ایم.(متن توافق ژنو، تعهدات ایران در بخش راه حل جامع). عدم به رسمیت شناخته شدن حق هسته ای ایران در توافق ژنو، نه تنها از طرف کارشناسان منتقد دولت، بلکه از طرف تیم دیپلماسی و همراهان دولت نیز مطرح شده است. برای مثال دکترعراقچی معاون وزیر امورخارجه و عضو تیم مذاکره کننده در مدرسه معصومیه قم، به اشتباه بودن ادعای جنابعالی در نامه رهبری اشاره می کنند. حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز در سخنان خود در مراسم معارفه رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام قبول می کنند که در توافق ژنو حق غنی سازی ایران به رسمیت شناخته نشده است. با توجه به این توضیحات، به نظر می رسد که هدف اول و اصلی ایران از مذاکرات بر خلاف نظر جنابعالی، با این توافق حاصل نشده است.
- بر اساس صحبت های جنابعالی و سایرِ همکارانتان در ایام انتخابات و پس از آن، هدف مهم دیگر از مذاکرات، رفع تمامی تحریم هایی بود که در این مدت اخیر به کشورمان تحمیل شده است. اما متن توافق نامه نشان می دهد با وجود این که ایران در گام اول امتیازات بسیار مهم و سنگینی را -مانند نابود کردن تمامی ذخایر اورانیوم 20% خود، تعطیلی راکتور آب سنگین اراک و ...- متعهد شده است، لیکن طرف مقابل به هیچ وجه درتحریم های اساسی، یعنی تحریم نفتی و تحریم بانکی تغییری اساسی ایجاد نکرده است.گفتنی است که تحریم های نفتی در پایان گام اول توافق همچنان به حال خود باقی خواهد بود و تحریم های بانکی نیز جز تعهد به بازگرداندن مبلغ 2/4 میلیارد دلار – از 100 میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران در خارج کشور- تغییر خاصی نکرده است و این به معنای چشم پوشی های بزرگ ما از حقوق خودمان برای دستیابی به بخش بسیار اندکی از حقوق محروم شده خودمان درگام اول است وفی الجمله این یعنی تأمین نشدن هدف دوم ایران از مذاکرات هسته ای.
- نگرانی بزرگ دیگر این است که مسئولین مربوط به مذاکرات بارها اعلام نموده اند که در صورت عدم پایبندی طرف مقابل به تعهدات خود، ایران می تواند بلافاصله روند قبلی هسته ای خود را از سر بگیرد و لذا چیزی از دست داده نخواهد شد. این در حالی است که طبق متن توافق، ایران مقادیر ارزشمند مواد 20% خود را نابود کرده است. موادی که برای به دست آوردن آن ها هزینه های بسیاری پرداخته شده است. همچنین ایران راکتور آب سنگین اراک را تعطیل نموده است. راکتوری که ایران با توجه به نزدیک شدن به اتمام عمر مفید راکتور تحقیقاتی تهران برای مصارف پزشکی و... نیاز مبرم به آن دارد. همچنین ایران تعهد کرده که در سه ماهه اول اجرای توافق، مهمترین اسرار هسته ای خود، از ریزترین موارد تا کلان ترین آنها را در اختیار ناظران قرار دهد. افشای محرمانه ترین اسرار هسته ای ایران چیزی نیست که در صورت شکست مذاکرات قابل بازگشت باشد، در حالی که تحریم های طرف مقابل به راحتی قابل بازگشت خواهد بود، ضمن اینکه با افشا شدن این اطلاعات، طرف مقابل می تواند تحریم های هدفمندتری را به کشورمان در آینده، اعمال نماید و این نکته مهمی است که گویا از دید طرف ایرانی مخفی مانده است.
البته سوالات اساسی دیگری نیز وجود دارد. از جمله این موارد می توان به نوع انطباق عملکرد دولت نسبت به منویات مقام معظم رهبری و همچنین نوع عکس العمل دولت در مقابل توهین ها و تهدیدات طرف غربی، به ویژه آمریکا اشاره نمود، که متاسفانه از سوی مقامات مسئول، جواب های مناسبی در این زمینه نیز داده نشده است. جنابعالی در جمع اساتید دانشگاه، از وضعیت نامناسب اظهارات مخالفین در مورد توافق ژنو انتقاد نمودید و از موافقین تقاضا کردیدکه وارد صحنه شوند و از این توافق دفاع نمایند،لیکن با این وجود، تغییر محسوسی در مسیر اظهارات صورت گرفته در مورد این توافق صورت نگرفته است که این می تواند خود نشانه ای از یک مشکل بزرگ باشد.
در حالی که جنابعالی این توافق را "عامل تسلیم قدرت ها در برابر ملت ایران" می شناسید، بسیاری از افراد به این توافق نقد جدی دارند و از آینده آن نگران هستند و حتی عضو تیم مذاکره کننده هسته ای، ادعای شما در مرقومه خطاب به رهبری را، اشتباه می خواند. . شاید بتوان گفت علت چنین تفاوت بزرگی در اظهارنظرها، به علت عدم پاسخ گویی مناسب جنابعالی و همچنین عدم ایجاد فضای آزاد در مورد سوال های جدی مطرح شده در این زمینه باشد.
برای رفع نگرانی شما از فضای ناامیدی از توافق ژنو، حضور جنابعالی در رسانه ملی به منظور پاسخ گویی در مورد سوالات مطرح شده و همچنین امکان وجود فضای آزاد نقد و بررسی در رسانه ملی با حضور کارشناسان، می تواند تا حد زیادی این دغدغه شما را برطرف نماید و در فضایی کاملاً آزاد، نگرانی های موجود در مورد توافق ژنو را برطرف کند و چنانچه واقعاً عده ای به دنبال بدنام نمودن دولت جنابعالی باشند، با این کار نزد مردم رسوا خواهند شد. ادامه فضای بسته موجود در نقد توافق ژنو نه تنها کمکی به تیم مذاکره کننده نمی نماید، بلکه می تواند در آینده به روند مذاکراتی این تیم نیز آسیب برساند و این شما هستید که می توانید با تدبیری مناسب، گره گشای فضای موجود در کشور باشید. لذا از شما تقاضا می شود این درخواست جامعه نخبگانی کشور را بی پاسخ نگذارید که ما نیز مانند شما، دلسوز این کشور و خواهان عزت و سرافرازی آن هستیم.
بعدنوشت:
بازتاب این مطلب در خبرنامه صادق (+)
مگر نه این که قرار است بچه، مادر غروسکها باشد؟
مادر عروسکها نباید بهشان نمازخواندن یادشان بدهد؟
پینوشت: نمره 100 به عروسکی که در سجود است و نمره ویژه به گربه که حواسش به نماز نیست و اون یکی که داره زیرچشمی به گربهه نگاه میکنه!
تحقیر ملت بزرگ ایران برای مشتی برنج هندی، پنیر، روغن و 24 تخم مرغ
وقتی هستهای و صنایع نچرخیدند، قرار شد مردم بچرخند!
وقتی سطح مردم را پایین بیاورید، به جان هم میافتند. زور هم باید بیاید بالای سرشان:
هعی روزگار! مردمی که میتوانند تو پوزه استکبار جهانی بزنند، ...
بگذرد این روزگار تلختر از زهر/ بار دگر روزگار چون شکر آید
سوال از دولت محترم: آیا این تحقیر مردم ناشی از بیتدبیری و ناتوانی دولت است؟ آیا خواستید آزمون و خطا کنید؟
در صفحه پلاس آقا سیدکمیل باقرزاده دیدم، حیفم آمد بازنشرش نکنم برای مخاطبان عزیز اینجا که به پلاس دسترسی ندارند:
توصیه های یک دیپلمات به عباس بن علی(ع)
آقا جان سلام! راستش خیلی وقت بود که می خواستم چند کلمه خودمانی با شما درد دل کنم. نمی دانم! شاید هر کس دیگر غیر از شما بود، از کلمه درد دل استفاده نمی کردم. شاید صراحتا می گفتم می خواهم چند خط انتقاد کنم، گله کنم یا یک چیزی توی همین مایه ها! اما خب چه کنم که احترام شما خیلی واجب است و الان هم که دارم این حرف ها را می زنم، دست و پایم می لرزد و قلبم دارد از جا کنده می شود.
قبلش البته باید این نکته را بگویم که بنده خودم از ارادتمندان شما هستم و همین مراسم عزاداری دهه ی اول محرم، که همه ساله توی وزارت خانه برگزار می شود به همت من بوده و خودتان هم که حتما شاهد بوده اید که چقدر تلاش می کنم تا این مراسم با مشارکت هرچه بیشتر کارکنان وزارت برگزار شود.
منظور اینکه یک وقت خدایی نکرده از حرف هایی که می خواهم بزنم سوءتفاهم پیش نیاید!!
می دانید آقا جان؟! چند وقت است دارم به این فکر می کنم که آیا نمی شد جوری عمل کرد که در عاشورای سال 61 هجری آن فاجعه ی بزرگ پیش نیاید؟! واقعا نمی شد؟!
با کمال معذرت و با همه ی احترامی که برای شما قائلم باید بگویم که در این ماجرا دو طرف افراط کردند!! به نظر من اگر کمی تدبیر و عقلانیت به خرج داده می شد، این فاجعه پیش نمی آمد! به نظر من، ما مصالح جبهه ی قلیل و ضعیف حسینی را نادیده گرفتیم و با دست خودمان بهترین نیروهای ایمانی و ارزشیِ زمانه را به مسلخ بردیم!
ما امروز در حرفه ی خودمان اصطلاحی داریم با عنوان «رایزنی دیپلماتیک»!من هرچه فکر می کنم می بینم با رایزنی های دیپلماتیک می شد جلو این فاجعه را گرفت! شوخی که نیست! سر پسر پیغمبر خدا و بهترین اعوان و انصارش بر نیزه ی جفا رفت و اهل بیت مظلوم و زن و بچه ی معصومش، چهل روز آواره ی سفر اسارت شدند آن هم با آن اوصافی که می دانید و می دانیم! آیا این هزینه ی کمی بود؟! آیا ارزش نداشت برای جلوگیری از این هزینه ی گزاف، با طرف مقابل راه می آمدیم و اینقدر روی موضع خودمان پافشاری نمی کردیم؟!
فدایتان شوم؛ لطفا احساسی برخورد نکنید! بیایید کمی منطقی باشیم!!
یک طرف یک لشگر سی هزار نفری با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و با ثروت انبوه و امکانات مادی فراوان و یک طرف دیگر هفتاد و دو نفر. فقط هفتاد و دو نفر. عقل چه حکم می کند؟! نه! واقعا عقل چه حکم می کند غیر از رایزنی و تعامل؟!
بالاخره آدم هر قدر هم که پلید باشد دیگر از شیطان که بدتر نیست! هست؟! شمر و عمر سعد خیلی که بد بودند، نهایتاً شیطان بودند! خب؛ ما الان در کشور خودمان داریم این مسیر را تجربه می کنیم. داریم با شیطان مذاکره می کنیم. آن هم شیطان بزرگ! البته حواسمان خیلی جمع است که یک وقت کلاه سرمان نرود! گفته ایم مذاکره باید برد-برد باشد. یعنی هم ما که در جبهه ی حق هستیم سود کنیم و هم شیطان!!
خب آیا بهتر نبود همین مدل در کربلا هم پیاده می شد و ما نیروهای ارزشمند و بی نظیر جبهه ی حسینی را به این راحتی از دست نمی دادیم و به موازات آن، مخفیانه به کادرسازی و یارگیری و تربیت نیروی مضاعف می پرداختیم تا احیانااگر خدایی نکرده یک روز ضرورت اقدام نظامی هم پیش آمد، با عده و عُده ی کافی و از موضع قدرت وارد عرصه ی نبرد می شدیم؟!
مثلا خود شما آقا جان! من شنیده ام شب عاشورا برایتان امان نامه آورده اند. خب این یعنی یک فرصت بسیار عالی! در دیپلماسی، ما به این جور اقدامات از طرفل دشمن، اصطلاحا می گوییم «چراغ سبز»! شاید می شد به بهانه ی این اقدام جلسه ای ترتیب داده شود، چانه زنی شود، بده بستانی انجام شود! ولی شما به راحتی این فرصت را از دست دادید و با یک ادبیات تند، امان نامه را رد کردید!
ببینید آقا جان! من نمی گویم که شما باید امان دشمن را می پذیرفتید و حسین را رها می کردید. زبانم لال... خاک بر دهانم...
حرف من این است که آوردن این امان نامه می توانست یک فرصت باشد برای رایزنی و مذاکره حداقل برای رفع تحریم آب! بگذریم اصلا...
حرف در این باره زیاد است.
راستی آقا جان باز هم بگویم این حرف ها همه اش از سر دلسوزی بود هاا! و گرنه من شما را بی نهایت دوست دارم!
مخلص شما: دیپلمات
------------
منبع: بیرق (انتشارات سوره تماشا)
متن قشنگی بود، گفتم شاید ندیده باشید..
آنچه در ادامه مییابد سرمقاله نخستین شماره عمومی (پس از انتشار موفق پنج پیششماره) نشریه دوهفتهنامه «سنگر محله» است که به همت جمعی از دوستان خوبم برای مساجد تهیه میشود. البته تکثیر و توزیع آن به شکل خودجوش انجام میشود. یعنی شما میتوانید با مراجعه به تارنمای نشریه به نشانی http://sangaremahalle.ir آخرین نسخه نشریه را تهیه و برای مسجد محله/دانشگاه/اداره خود منتشر کنید. همچنین میتوانید با تغییر ساده یک یا چند بخش (به مطالب مرتبط با مسجد خود)، آن را برای مسجد محله خود به طور بومی منتشر کنید!
راستی! شما که امر امامتان را انجام میدهید؟ «مساجد سنگرند، سنگرها را پر کنید!»
اگر بلندگویی جلوی هر کداممان بگذارند، میتوانیم ساعتها از اشکالات خانواده و محله و شهر و کشور و دنیایمان بگوییم و نالهها بکنیم. حتی بعضیهایمان خیلی خوب راهحل میدهیم. مثلا فلانی باید این کار را بکند تا اقتصاد حل شود و دیگری فلان کار را نکند تا بحران فرهنگی ایجاد نشود.
اما یکی نیست بگوید چرا از خودمان شروع نمیکنیم؟ گویند روی سنگ قبر کشیشی نوشته بود: در کودکی خواستم دنیا را تغییر دهم، نشد؛ در نوجوانی خواستم کشورم را تغییر دهم، نشد؛ در جوانی خواستم شهرم را تغییر دهم، نشد؛ در بزرگسالی خواستم محلهام را تغییر دهم، نشد؛ در پیری خواستم خانوادهام را تغییر دهم، نشد... دم مرگ فهمیدم اگر از همان اول خودم را تغییر داده بودم، خانواده و محله و شهر و کشور و دنیا را میتوانستم تغییر دهم...
حالا نوبت من و توست. ما میخواهیم از خودمان شروع کنیم؛ از خود، خانواده و محله خودمان!
پیششمارههای سنگر محله نشان داد که «ما میتوانیم» آستینها را بالا بزنیم و اصلاح را از محله خودمان آغاز کنیم. چون میخواهیم بگوییم میشود همه مشکلات را حل کرد، اگر همه بخواهند... اگر همه بخواهند، نه گرانفروشی خواهیم داشت نه بدحجابی و بدلباسی؛ نه آلودگی دود و ترافیک خواهیم داشت نه آلودگی موش و زبالهدانی؛ نه معضل کسب و اقتصاد خواهیم داشت، نه معضل فرهنگ و ماهواره... البته اگر همه بخواهند!
حالا- انشاءالله- از این شماره یک آغاز مقدس خواهیم داشت. آغازی که همه سنگرها را فعال کند و همه را در خوبنوشتن و خوبپخش کردن و خوبخواندهشدن سنگر محله تشویق نماید. اصلا کار باید به جایی برسد که هر شماره از سنگر محله را یک گروه از محلیها بنویسند تا معلوم شود که همه ما میخواهیم در ساختن محله خودمان کاری کنیم. پس هر کس که میخواهد در این جهاد کاری کند، عکسی بیندازد، یا متنی بنویسد، یا حرفی بزند... بسمالله!
برگرفته شده از نشریه تربیتی- مسجدی سنگر محله (sangaremahalle.ir)
«خارِک» در زبان مازندرانی، تقریبا یعنی خوب دوستداشتنی. اضافه شدن «ک» به انتهای «خار | به معنای خوب» محبوبیت خاصی را به واژهها میافزاید. ترکیب عمو خارک مثل عمو بزرگ، خان عمو، حاجی عمو جان و مانند آن است. بگذارید این طوری بگم که در مازندران جالب نبوده و نیست که نسبتها و اسمها به سادگی برده شوند. به ویژه این تلاش وجود دارد تا کودکان در صدا زدن بزرگترها احترام لازم را رعایت کنند. اضافه کردن وصف به اسمها برای احترام نسبتا رایج است.
یکی از عموهای من و در حقیقت فرزند یکی مانده به آخر خانواده پدری من، برزو نام داشت. عمر فرزند آخر به دنیا نبود. برزو خیلی دوستداشتنی شد. اخلاق و رفتارش هم که نمونه بود. شور و نشاط جسمی و روحیه پهلوانی هم داشت. یک پای مسابقات کشتی لوچو (کشتی سنتی مازندران) بود که همه ساله در امامزاده حسن برگزار میشد. عموی دوستداشتنی من، عموخارک!
مدرسه که خبری نبود. دوره دوساله پیکار با بیسوادی را گذراند. نوجوان بود که به شهر آمد و کارگر نجاری شد. داماد استاد شد. این جوان پهلوان، پاسدار انقلاب شد. طاقت نیاورد دشمن به مردمش هجوم آورند و هیچ نگوید. برای مادربزرگم میگفت: اگر یک اش (خرس) به یه نفر حمله کنه، کمکش نمیکنی؟ با همین استدلال مادر را قانع کرد تا به جبهههای نبرد با خرس بعثی برود. در پشت جبهه هم که بود، نفس ضدانقلاب و منافقان جنگلمکان را میبرید.
20 ساله بود. اوج نشاط و سرزندگی. هماستانیها در جبهه زیاد بودند. لشکر پنج نصر خراسان، نیروی ورزیده میخواست که شنا بلد باشند. داوطلبانه شتافت. جزیره مجنون. سه نفر بودند. کارشان تمام شده بود و داشتند بر میگشتند. کمین خوردند. یکیشان مجروح شد. یکی توانست نجات پیدا کند و عموی دوستداشتنی من شهید شد.
من هیچگاه عمو خارک را ندیدم. اصلا سه سال پس از شهادتش به دنیا آمدم، اما همیشه با احترام میگویم: عمو خارک.
24 آذر سالروز شهادت عموخارک است. برای شادی روح امام و شهدا به ویژه عموی، فاتحهای بخوانید.
مرتبط: برای وقتی که مادر این شهید رفت. (+)
راستی، عمویم وصیت کرده بود نگذارید ضدانقلابها، ارزانفروشی انقلاب را که هیچ، حتی در تشییعجنازهاش شرکت کنند. حالا ضدانقلابها...
میگویم:
کلا دولت خوب است تدبیر داشته باشد؛ نه این که فقط شعار تدبیر سر بدهد. اگر پنج دقیقه تاریخ آمریکا را بخوانید، پی میبرید که این حکومت، قابل اعتماد نیست. با سرخپوستها، سیاهپوستها، سفیدپوستها، زردپوستها و حتی اروپاییها، با همه دنیا نامردی کرده و میکند. خب، آقایان مثلا سیاستمدار که مثلا سر قضیه هستهای مذاکره کردید، سلام بر شما. تا کی ما باید در زیر سایه سیاست خارجی شما تحقیر شویم؟
همین، زیاده عرضی نیست. استقلال ممکلت ما ارزان به دست نیامده. آرمانهای انقلاب، سرمایه اجتماعی انقلاب، هیچ یک اینها ارزان به دست نیامده است که پیشکوستان دولت راستگویان بخواهند آن را ارزان و به ثمن بخس بفروشند. انتخابات تمام شده است و با دروغ و تزویر، ناکارآمد جلوه دادن اقدامات دولتهای احمدینژاد، به نفع این پیشکسوتان راستگو نیست. دیر یا زود مردم همه چیز را میفهمند و روسیاهی به ذغال میماند. سرهنگها و امنیتیها همیشه سرهنگاند و امنیتی. خرداد میشد ادعای حقوقدانی کرد و رای جمع کرد. امروز باید حقوقدانی بلد بود تا بتوان از حقوق مردم دفاع کرد. با کشتی کشتی جابهجا کردن مدیران ردهبالای نظام و جایگزینی آنها با پیشکسوتان بالای 60 سال مشکلات حل نمیشود. مشکلات با سیاست خارجی و ارزانفروشی نفت هم حل نمیشود. راه حلی جز مبارزه و مقاومت نیست. راه حلی جز اتکا به نیروهای درونی مردم نیست. خدا هست و ما پیروزیم. فقط کافیست باور کنید.
نوشتم: به اصطلاح هستهای؛ چون نیک میدانم مذاکره سر آبروی امت اسلام است و لاغیر. توان هستهای ایران بهانه هم نیست. آشکارا از رعایت حقوق اسلامی انسانها در ایران و حمایت از ملل مستضعف جهان ناراحتند و با دستاویزهایی چون حقوق بشر، حمایت از تروریسم و... میخواهند ما را به ذلت بکشانند.
من خیلى نگران زبان فارسىام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجى [بهکار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّهى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّهى هند؛ اینکه عرض میکنم از روى اطّلاع است. در آستانه(۱۶) - مرکز حکومت عثمانى - زبان رسمى در یک برههى طولانىاى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّهى هند برجستهترین شخصیّتها با زبان فارسى حرف میزدند و انگلیسها اوّلى که آمدند شبه قارّهى هند، یکى از کارهایى که کردند این بود که زبان فارسى را متوقّف کنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حیَل و مکرهایى که مخصوص انگلیسها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسى آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ کسانى هستند در هند - که بنده رفتهام دیدهام، بعضىهایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم - عاشق زبان فارسىاند؛ امّا ما در کانون زبان فارسى، داریم زبان فارسى را فراموش میکنیم؛ براى تحکیم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگیرى از دخیلهاى خارجى هیچ اقدامى نمیکنیم. یواش یواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایى میزنند - هر روزى هم که میگذرد یک چیز جدیدى مىآید - ما هم نشنفتهایم. گاهى مىآیند یک کلمهاى میگویند، بنده میگویم معناى آن را نمیفهمم ، میگویم معناى آن چیست؟ معنا [که] میکنند، تازه ما اطّلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده؛ [این] یواش یواش کشانده شده به طبقات و تودهى مردم؛ این خطرناک است. اسم فارسى را با خطّ لاتین مینویسند! خب چرا؟ چه کسى میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسى که زبانش فارسى است یا آن کسى که زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتین! یا اسمهاى فرنگى روى محصولات تولید شدهى داخل ایران که براى من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعى داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتى دارید، آنجا در کنار زبان فارسى - فارسى هم باید باشد البتّه؛ هرگز نبایستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود - البتّه زبان خارجى هم به آن کشورهایى که خواهد رفت، اگر زبان دیگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومى دارد؟ روى کیف بچّههاى دبستانى چه لزومى دارد که یک تعبیر فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب بازىها همینجور؛ من واقعاً حیرت میکنم. این جزو چیزهایى است که شما خیلى دربارهاش مسئولیّت دارید. البتّه من مثالهایى در ذهن دارم براى این استعمال زبان فارسى که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همینطور مکرّر تعبیرات فرنگى و بخصوص انگلیسى؛ من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدّى مواجه بشود با این مسئله. حالا معناى مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوهى تندى یا شیوهى خشنى برخورد کنند، [مواجه بشوید] امّا حکمتآمیز؛ ببینید چکار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید؛ این هم یک مسئله.
20 امیتاز بابت یک جفت دمپایی جلو بسته قدیمی که اریب قرار گرفتند تا خشک بشن..
حسین شفیق، از رفقای رشته خودمون، دوره نهم معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات هستند. عکسهایی قشنگی تو پلاس کار میکنن.