پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات
*حمید درویشی شاهکلایی، پژوهشگر و ویراستار
*متولد شیرگاه، سوادکوه شمالی مازندران (اصالتا از روستای شاهکلای لفور)

*طلبه و دانش‌آموخته دوره سوم کارشناسی‌ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و دوره پنجم دکتری فرهنگ و ارتباطات همان دانشگاه (دوره شهید جاوید مرحمتی)
*اولین «رتبه یک» کنکور سراسری دکتری مجموعه علوم ارتباطات (1390).
*موسس قرارگاه نشریات حیات بسیج دانشجویی و سردبیر سابق ماه‌نامه فرهنگی سیاسی حیات، نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام، سال بیست و یکم و بیست و دوم.
*معاون سابق آموزش و معاون سابق ارتباطات مرکز آموزش‌های مجازی بسیج مستضعفین
*پژوهش‌گر برتر مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی (1394)
*با افتخارتر از همه: برادرزاده سردار سپاه اسلام، پاسدار شهید برزو درویشی شاهکلائی
حدیث‌های مسجد
  • ۹۴/۱۲/۲۴

    فرشته‌هان! با مسجدی‌ها کار دارند.

  • ۹۴/۱۰/۲۴

    ستاره‌های درخشان زمین برای آسمانی‌ها

  • ۹۲/۰۶/۲۲

    *هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...

    **یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟

    *فرمود: کسى که...

مطالب پیامکی
  • ۹۵/۰۱/۰۹
    افق بالاتر

    امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛ 

    انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛ 

    یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛ 

    و چه بسا سوریه و شام بلا؛

    و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.

  • ۹۵/۰۱/۰۶
    دیر یا زود

    دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    24

    دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.

    حلال کنید!

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    23

    اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.

  • ۹۲/۰۴/۰۷
    22
    فقط چند ساعت دیگه
    این جمع با صفا جمع میشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    21
    خدا رو شکر سیاحت ما در زیارت است
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    20
    خلاصه اینکه:
    خدایا ما فقط همین خانواده رو داریم
    آخرین بارمون نشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۲
    16
    زباله رو تو جاده ول نکن!
    جوان عراقی:.شهرداری جمع میکند!
  • ۹۲/۰۴/۰۱
    15
    جنت ما موکب است، مقصد ما کربلاست
طبقه‌بندی موضوعی مطالب
بایگانی
جدیدترین مطالب
قفسه کتاب‌های من
پاورقی‌های فرهنگ و ارتباطات من
آخرین نظرات

مصاحبه کنندگان :سید محمد علی غمامی و مهدی یوسفی
تاریخ مصاحبه: 25 بهمن 1384
منتشر شده در نشریه دعوت پیش شماره اول فروردین 1385
 


سوال: سوالی که قبل از شروع به هر فعالیت‌های مطالعاتی چه به صورت گروهی و چه فردی در راستای رشته با آن مواجه می‌شویم این است که در چه زمینه‌ای باید کار کنیم؟پاسخ به این سوال مستلزم این است که بدانیم هدف از تاسیس رشته‌ی ما چه بوده است. در تبیین این مسئله این ابهام برایمان بوجود آمد که آیا رشته‌ی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات می‌خواهد د رحوزه‌های مختلف فرهنگ و ارتباطات به صورت جداگانه کار کند یا دنبال هدف خاصی است. به عبارت دیگر ما دنبال فعالیت در حوزه های مختلف دین‌،‌فرهنگ و ارتباطات هستیم یا اینکه هدف چیزی فراتر از زیر‌شاخه هاست؟
پاسخ: بسم الله‌الرحمن الرحیم.ابتدا لازم است خاطرنشان سازم که قطعاً‌در نظرات بنده و سایر اساتید تفاوت ها و شباهت‌هایی را خواهید دیدو این امری طبیعی است که نظرات مختلف باشد.حتی نظرات خود من ممکن است نسبت به نظرات چند وقت قبلم متفاوت شده باشد.این لزوماً به معنای تناقض نیست بلکه طبعا نظرات افراد در اثر تجربیاتی که بدست می‌اورند کامل‌تر می‌شود.ولی قاعدتاً در صحبت‌های اساتید باید یک‌سری محورهای مشترک و اصلی به دست‌اید این گفتمان غالب می تواند نشان دهد، اهداف و خطوط بین یک امر و خاستگاهش تفاوت وجود دارد.
پیشینه و خاستگاه این رشته مشخصاً تبلیغ است.ولی بین یک امر و خاستگاهش تفاوت وجود دارد. .باید توجه داشت که در بررسی خاستگاه یک چیز می‌خواهند بگویند که چه بود وچه شد.
در دانشگاه به طور کلی و یا به طور اخص در میان ما دانشجویان دوره های اول دیدگاه هایی در زمینه‌ی تبلیغ وجود داشت که بعد‌ها در رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات این امتداد پیدا کرده است ولی لزوماٌ با آن دیدکاه تطابق ندارد.اما اگر امتداد این خط را بگیریم قطعاً به بحث تبلیغ و رشته‌ی تبلیغ و تجربیات دانشگاه در این زمینه خواهیم رسید؛از نظر بنده این رشته نه تنها خاستگاهش که بلکه جهت گیری اصلی‌اش همان جهت‌گیری رشته‌ی تبلیغ است‌‌‌‌‌‌ با یک تفاوت؛نگاه دانشگاه به مقوله‌ی تبلیغ در آن دوره یک معنای خاص تبلیغ بود.اگرچه دانشگاه اساساً برای کار تبلیغی درست شده‌بود و رشته‌های مختلف در دانشگاه رویکرد‌های مختلف به این امر داشتند.(یعنی تولید محتوا و کارگزاران اسلامی در حوزه‌های مختلف که دین را در عمل تبلیغ کنند.) در این رشته ی خاص «تبلیغ» نظر این بود که به معنای مصطلح و رایج تیلیغ دین پرداخته شود.یعنی رساندن لفظی و کلامی دین.در رشته‌ی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات نیز باز همین معنا وجود دارد با این تفاوت که رشته‌ی تبلیغ آن دوره، تبلیغ مباشر را مد نظر داشت.یعنی سعی در تربیت افرادی داشت که به صورت مستقیم و چهره به چهره با مردم و گروه های مختلف اعم از شیعیان‌،‌عالم اسلامی و یا یه طور کلی در سطح جهان روبه‌رو شده و  اسلام رامعرفی کنند. لذا در این رشته بیشتر تکیه بر محتوا بود و د راین رشته سعی می‌شد افراد بیشتر با محتوای اسلامی آشنا شوند و اسلام را در یک عمقی فهمیده باشند.البته آموزش‌هایی هم از روانشناسی و جامعه‌شناسی و ... برای آشنایی با قالب‌ها و شناخت مخاطب داده می‌شد.
اما در همان دوره مشخص شد که یک ضعف عمده در حوزه‌ی تبلیغ دین به‌چشم می‌خورد و آن ضعف عبارت بود از نداشتن مبنای نظری در اسبفاده از قالب ها و عدم آشنایی کافی مبلغان با علوم و تکنولوژی جدید بود. چه بسا فنون و تکنولوژی جدید امروزه قدرت بسیار بیشتری از یک ارتباط چهره به چهره برای تبلیغ دین فراهم آورد. لااقل می‌توان گفت وسعت بیشتری فراهم می‌ کند. در واقع باید گفت با این وضعیت دنیا و این مقدار جمعیت دیگر نمیتوان کار را فقط با ارتباط چهره به چهره پیش برد.کاری که باید کرد این است که پیام‌مان را در یک گستره‌ی وسیعی پخش کنیم سپس هسته‌هایی را تشکیل دهیم که این افراد جذب مسجد ‌و گروه‌های فرهنگی و اجتماعی شوند. خصوصاً در دنیای غرب و جامعه‌ی اسلامی به صورت عام، اگر می‌خواهیم کاری بکنیم باید اول یک نوع آشنایی اولیه بدهیم. چون خوشبختانه در داخل کشور به دلیل وجود یک نظام سنتی مثل منبر مشکل کمتری از این نظر داریم.
مسئله‌ی دیگری که در این زمینه وجود دارد و امری بسیار مهم است این است که از آنسوی دنیا صداهایی می‌آید و حمله‌هایی می‌شود که جو خودی(هم شیعیان و هم کل مسلمانان) را متأثر می‌کند. این‌ها در واقع سحر ساحرانی است که چشم‌های اهل دین را مسحور می‌کند. مقابله با این سحر لازمه‌اش این است که تکنولوژی‌های تبلیغی را بشناسیم. این تکنیک‌ها باید اولاً در خدمت اسلام درآید و ثانیاً از درون فرهنگ اسلامی بجوشد. شاید به واقع درست باشد که بگوییم رسانه و ابزارهای جدید خود لزوماً دارای یک محتوای خاص نیستند اما ابداع آنها در فرهنگغیر اسلامی واستفاده  زیاد از آنها توسط دشمنان یا کسانی که نگاه دینی ندارند خود به خود این ابزارها مثل ماهواره و اینترنت را دارای معنای خاصی نموده است.حتی اگر بخواهیم محتوای اسلامی در آنها بریزیم باز هم مقارناتی وجود دارد که با افکار ما مخالفت می‌کند. لذا باید بدانیم چگونه این تکنولوژی استفاده کنیم  که دچار معضل نشویم و نشود که به جای دعوت به دین، به ضد دین دعوت کنیم ،‌مشابه اتفاقی که بعد از انقلاب کم و بیش در صداوسیمای ما رخ داد و می‌بینیم که بعضا ً‌از درون صدا‌و‌سیمای خودمان تهاجم‌فرهنگی می‌شود.
پس باید تکنولوژی‌های ارتباطی و تبلیغی را بومی کنیم و بعدها اصلا ً‌از درون فرهنگ اسلامی ادبیات جدیدی برای آنها بنویسیم. منتها این کار دراز‌مدت است. فعلاً اولویت با این است که برای کاربرد این تکنولوژی‌ها، آن را به اصطلاح اسلامیزه‌اش کنیم یعنی آن لبه‌های تیز و مخالفت‌های صریحش با دین را بگیریم.مثل مسئله‌ی سانسور سکس که به جهت عملی امری ساده است و فقط می‌آییم قسمت‌هایی از فیلم را قیچی میکنیم. اما آیا این امر کفایت میکند؟اصلاً خیلی جاها نمی‌شود اینگونه قیچی کرد.خیلی از آسیب‌های که تکنولوژی برآمده از فرهنگ غیر اسلامی می‌زند از طریق خود ما  انجام می‌گیرد.نمونه ی آن را به راحتی در سینمای دفاع مقدس می توان یافت که بعضاً می‌بینیم از درون آن به یک سری معانی برآمده از انقلاب و دفاع مقدس حمله می‌شود.
اینجا بود که دانشگاه متوجه حوزه‌ای شد که نیازمند مطالعه است.این حوزه‌،‌حوزه‌ی  تبلیغات و ارتباطات بود. باید بررسی می شد که این تکنولوژی و تکنیک‌های آن چگونه بومی می شود و چگونه به خدمت اسلام درمی‌آید و بعدها در معنای واقعی کلمه اسلامی ‌شود. با این هدف  مطالعه و جستجو و طراحی پایه‌های نظری شروع شد. بررسی ها نشان دادعمده مباحث مورد نظر در دنیای علم امروزهدر حوزه ی علوم ارتباطات متمرکز می باشد که البته بستر آن مباحث فرهنگی است.این نوع نگاه خود در علوم اجتماعی نوعی مکتب و طرز تفکر است که ما معتقد شویم فرهنگ‌،‌بستر روابط اجتماعی است. البته تلاش ما در ترجیح دادن نوع خاصی از نگاه نبود. به همین دلیل از اسامی خنثی استفاده شد که با "واو"به هم پیوند می خورند و هیچ کدام بر دیگری ترجیح ندارند. مهمتر از آن این که هدف از طرح این بحث ها این بود که اینها را به خدمت اسلام دراید بنابراین نام رشته شد معارف اسلامی در ابتدا و بعد فرهنگ و ارتباطات. البته گاهی اوقات به جای «معارف اسلامی» از عنوان «دین» استفاده می‌شود و این به این دلیل است که جایگاهی که در غرب برای مباحث اسلام‌شناسی مطرح شده‌است ذیل شاخه‌ی دین است والا مراد از دین همان بحث معارف اسلامی است.لذا اگر از نگاه غربی به این رشته‌ نگاه شود به نظر می رسد که این رشته در سه حوزه‌ی جدا از هم دین‌،‌فرهنگ و ارتباطات کار می‌شودولی در واقع معارف اسلامی را بستری عام است برای همه‌ی بحث ها.
سوال:به نظر جنابعالی اگر بخواهیم اهدافی را که طرح شد محقق سازیم‌،‌روی چه حوزه ها و مصادیقی باید کار کنیم؟
پاسخ:اول باید توجه داشت که لزومی ندارد تک‌تک ابزارها یکی‌یکی رویش بحث شود.چون خیلی وقت ها تفاوت چندانی باهم ندارند. البته بعضی از آنها موقعیت‌های بیشتری فراهم می‌آورند تا با احکام اسلام تعارض داشته‌باشند.ولی این باعث نمی‌شود که بگوییم اگر آن ابزار دیگر را بگیریم لزوماً به یک ابزار دینی رسیده‌ایم.در همه‌ی ابزارها ممکن است یک سری هنجارها و شرایطی باشد که ضد دینی و ضد اسلامی باشد و همین‌گونه نیز هست.دراین رشته به این مباحث به عنوان مباحث جانبی پرداخته می شود ولی این کار اصلی  نیست. در این رشته بنا نیست که مسئول تولید فیلم یا کارگردان اسلامی تربیت شود اینها  کار دانشکده‌هایی مانند دانشکده صدا‌و‌سیما است که باید به کارگردانش آموزه های اسلامی مربوط به تولید فیلم را نیز بیاموزد.در این رشته این‌ها را به عنوا ن مقدمه است ، آنچنانکه خود تکنولوژی و یا حتی دیدگاه اخلاق اسلامی را هم به عنوان مقدمه پرداخته می شود. باید توجه کنیم که هیچ کدام از این امور برای ما موضوعیت اصلی ندارد‌.
آن چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که چگونه می توانیم از این تکنولوژی‌ها استفاده کنیم و آنها را در خدمت تبلیغ دین قرار دهیم.البته این کار اولیه  است و خیلی دور از دسترس نیست و امیدواریم که با فراغت از تحصیل همین اولین دوره ها این هدف محقق شود. البته باز جای تأکید است که این هدف اصلی رشته نیست بلکه از جهت تحقق نزدیک‌تر است.هدف اصلی این است که فارغ التحصیل این رشته بتوانداز درون دین برای حوزه‌ی تبلیغ ونیز برای جامعه‌‌،‌الگوهای مناسب خلق کنیم.یعنی مثلاً وظیفه‌ی ما این نیست که به کارگردان بگوییم چگونه فیلمی بسازد که با محدوده‌های شرعی تعارض نداشته‌باشد.وظیفه‌ی ما در این رشته اولاً این است که‌بررسی کنیم که چگونه باید از این ابزار استفاده کنیم تا ارزش‌های اسلامی را تبلیغ و ترویج شود وثانیاً الگوهای رفتاری و روش و سبک زندگی کردن دینی را بر اساس آموزه های اسلامی برای رسیدن به یک حیات طیبه بازتولید یا ابداع کنیم.محتوای اسلامی را علمای حوزه تولید می‌کنند‌، بحث بر سر این است که این محتوا چگونه باید تبدیل به روش عمل و نگرش و احساس و درک و هیجان اجتماعی شود.
دنیای غرب از درون لیبرالیسم برای خود یک سری شعارهایی را درآورده است و در فیلم هایی که می‌سازند‌،‌آخرش همان شعارها بیرون می‌آید؛این که ما به کارگردان بگوییم نباید موهای زن بیرون باشد یک کار ساده است. ما می‌خواهیم به او بگوییم‌،‌اگر شما این تصویر را این‌گونه نشان دادید می توانید این ارزش اسلامی را  بازتولید ‌کنید.این‌ها اموری بسیار مهم‌اند. ‌یا می‌توانیم فرازهایی از زندگی حضرت را به گونه‌ای در یک فیلم‌،‌انتخاب و نمایش دهیم که عمیق‌ترین تأثیرات را در زندگی مردم داشته باشد و یا این فیلم را طوری بسازیم که به جای این که از فیلم امام علی(ع) درآید‌‌‌،‌فیلم غطام درآید!این رشته به دنبال آن است که به این سوال پاسخ دهد که چگونه می‌توان از طریق ابزارهایی مانند تلوزیون ارزش‌هایی چون صداقت،محبت،امانت و ... را در درون مردم نهادینه کرد.
 

سوال:آیا این یک حالت منفعلانه نیست که ما رسانه‌های جدید را قبول می‌کنیم و بعد می‌گوییم که باید پیاممان را از این کانال بگذرانیم.آیا شما این حالت را به عنوان مقدمه‌ای میدانید که باید انجام شود یا این که منظورتان چیز دیگری است؟
این بحث دقیقاَ مربوط به حوزه‌ی سیاست‌گذاری است. یعنی ما باید مطالعه کرده و اولویت‌هایمان را مشخص کنیم.به جهت نظری روشن است که تولید ابزارها و تکنیک‌های متناسب با دین در یک زمان طولانی پدید می‌آید و ما نمی‌توانیم خیلی سریع به یک ابداع فوق‌العاده دست بزنیم.البته ممکن است در وسط کار یک اتفاق هم بیفتد که این هم از نوع شانس‌هایی است که می‌گویند هر که برود سراغش‌،‌شانس هم به سراغش می‌آید! ناگفته نماند که ما اطمینان داریم که اگر این راه را برویم‌،‌عنایت الهی نیز شامل حالمان می‌شود و خداوند راه را به ما نشان می‌دهد‌،‌به شرط این‌که ثابت قدم باشیم. این نوع نگاه از جهت دیدگاه مذهبی و امیدوارانه‌ی ما نسبت به آینده است؛اما آنچه که ما باید در شرایط فعلی به دنبال آن برویم این است که نسبت به تهاجمی که از سوی غرب علیه ما انجام می‌شود‌،‌دفاع کنیم.هیچ مهاجمی نمی‌تواند بدون دفاع‌،‌کار خود را پیش ببرد.البته معنی این امر این نیست که فقط دفاع کند و در لاک دفاعی فروبرود‌،‌ولی باید یک جنبه‌ی دفاع کننده هم داشته باشد.
پس منظور بنده این بود که ما در مرحله‌ی اول باید مهمترین داشته‌هایمان را که همانا جوانان باشند‌،‌از معرض سخت‌ترین هجماتی که از سوی غرب می‌شود‌،‌در امان داریم.البته روشن است که اینگونه رویکردها محدودیت‌هایی دارد‌،‌ولی ما باید بهترین گزینه‌ها را انتخاب کنیم. یعنی ما باید تواماً توجه داشته با شیم که کجاها آسیب را به ما وارد می‌کنند و کجاها ما دارای بیشترین قدرت هستیم.این در واقع شناخت فرصت‌ها و تهدیدها و به عبارت دقیق‌تر یک نوع سیاست‌گذاری است.مرحله‌ی دوم کار عبارت از این است‌که ما هم نیروهای خودی را آگاه کنیم و هم نیروهای دشمن را نسبت به مواضع خود آشنا سازیم که در حدیث داریم که :«لو علموا محاسن کلامنا لتبعونا».در این مرحله ما باید به زبان خودشان با آن‌ها صحبت کنیم و این لزوماً به معنای تبعیت از کار خلاف آن‌ها نیست. ما باید از الفاظ، اشکال و قالب‌هایی استفاده کنیم که  فرد غربی با آن‌ها مأنوس است.و این شروع مرحله‌ی دوم کار است که حمله به دشمن باشد. حمله‌ای بدون هیچ‌گونه سلاح‌،‌که بزرگترین سلاح در دنیای امروز‌،‌تبلیغات است. البته ما بیشتر به عقبه‌ی دشمن حمله ‌کنیم  تلاش‌ کنیم تا آن‌ها را متوجه سازیم که آن‌ها که پرچم‌دار شما هستند‌،‌بر خلاف آن‌چه که اظهار می‌دارند‌،‌خائن به بشریت هستند.پس تبلیغی که ترسیم شد‌،‌معنای محدودی ندارد و ما هم حمله می‌کنیم و هم دفاع البته با ابزارهای جدید.دوباره تأکید می‌کنم که اینجا بحث"الاهم فالاهم" است و با توجه به این که امکانات و زمان ما محدود است باید امور را اولویت‌بندی کنیم و این یعنی سیاست‌گذاری و برنامه ریزی.
 

سوال:شما بحث سیاست‌گذاری را مطرح کردید.به نظر می‌رسد که ما در تبیین اهداف رشته با نوعی تشطط مواجه هستیم:سیاست‌گذاری فرهنگی‌،‌تبلیغ و ...و ما عملاً به حوزه‌های مختلف وارد می‌شویم نه این که بر روی خود مقوله‌ی تبلیغ به صورت اختصاصی متمرکز می‌شویم.لطفاً بحث هدف را به صورت دقیق‌تری تبیین نمایید که این شبهات ما نیز به گونه‌ای مرتفع شود؟
پاسخ:توجه داشته باشید که تداخل در مجموعه‌ی اهداف نیست بلکه سیاستگذاری و برنامه ریزی و... می تواند وجوه مختلف تبلیغ باشد. یا به عبارتی حوزه های مختلفی است که می تواند در خدمت دین و تبلیغ آن قرار بگیرد.
نخ تسبیح  در این رشته  تبلیغ است تبلیغ  یک معنای وسیعی دارد که کل دانشگاه به دنبال آن است. ما معتقدیم دین دنیای مردم را اداره می‌کند. منتها میزان دخالتش در فیزیک و شیمی احتمالاً بنیادین و در حد سوالات فلسفی است در حالی که در علوم انسانی قدم به قدم با هم تداخل می‌کنند. در یک موضوعاتی کاملا عجین‌اند و در یک موضوعاتی می‌شود بستر و جهت دهنده. پس ما در کل ، احساسمان این است که کار ما تبلیغ است و هر چه لازمه‌ی تبلیغ دین است در این حوزه قرار می‌گیرد. این لوازم خیلی وسیع‌اند ولی بعضی‌ها خیلی نزدیک است یعنی نزدیکترین تماس‌ها را با حوزه‌ی تبلیغ دارد که آن حوزه‌،‌حوزه‌ی فرهنگی-اجتماعی است. حوزه‌ی ارتباطات هم در حوزه‌ی وسیع فرهنگ جا می‌گیرد.
با این معنا ما با فرهنگ جامعه سروکار داریم و هر آنچه در اینجا لازم باشد باید به آن توجه شود و رشته های دیگر مثلاً اقتصاد و سیاست و حقوق و ... به عنوان لوازم دورتر تبلیغ، به این حوزه کمک خواهند کرد. چون باید توجه داشت که مباحث فرهنگی مرتبط با امر تبلیغ چنان در حوزه ی ارتباطات تمرکز یافته و این حوزه هم چندان گسترش یافته که نمی توان به ذکر نام فرهنگ در این مقوله بسنده کرد به همین دلیل امروزه در دنیان از یک نظام علمی تحت عنوان « فرهنگ و ارتباطات» یاد می شود که به نیازهای ما در مقوله ی تبلیغ به لحاظ جنس موضوعات بسیار نزدیک است.

سوال:اگر ما بسته‌‌ای علمی به نام فرهنگ و ارتباطات را برای تبلیغ بپذیریم حال این سوال پیش می‌آید که شخص فارغ التحصیل باید در حوزه‌های مختلف کار کند. یا این که مجموعه‌ای منسجم شوند و یک کار تبلیغی خاصی را انجام دهند که می‌تواند شکل سازماندهی و ریاست داشته باشد. مثلا اگر شخصی در صدا و سیما فعالیت کند و کار تبلیغی هم انجام دهد باز هم همان تبلیغ است؟
امروزه انتقال مفاهیم و ارزش‌های دینی و الگوسازی برای جامعه با حوزه‌های متعددی پیوند خورده است. شما اگر بخواهید به وظیفه‌ی دینی‌تان عمل کنید‌، ناچارید در آن حوزه‌ها وارد شوید .به عنوان مثال مسئله‌ی «قومیت» فی‌حد ذاته ممکن است به عنوان یک اولویت تبلیغی مطرح نشود و اگر اسلام اساسا به مقوله‌ی اقوام و ملل پرداخته است از باب پذیرش یک واقعیت خارجی است نه از باب ایجاد مناسبات خاص برای نگهداری قومیت و ترویج اختلافات. بحث سر این است که اختلافات اقوام از آیات خداست و یک واقعیت است از نظر هدایت انسان‌ها. پس اسلام هم نوعی معامله‌ی خاص می‌کند و اقوام را دعوت به تقوا می‌کند ولی آن‌ها را به رسمیت می‌شناسد. به همین لحاظ حالا که شما در چنین جامعه‌ای می‌خواهید تبلیغ کنید که چند قومیتی است‌، آیا می‌توانید این مسئله را نادیده‌بگیرید که در این جامعه کرد و ترک و ... وجود دارد؟ آیا می‌توانید وجود ملیتی ایرانی و زبانی به نام زبان فارسی در دنیا را نادیده بگیرید ؟ آیا می‌شود تبلیغ را بدون در نظر‌گرفتن این امور انجام داد و می توانید فرض کنید که این آدمی که می خواهید با او صحبت کنید نه ترک است و نه لر و نه ... وبگویید من فقط می‌خواهم با زبان انسانیت با او صحبت کنم.آیا این امر واقعیت دارد و در عالم، انسانیت به معنای کلی و محض آن وجود دارد؟ پس شما مجبورید که این‌ها را بدانید و نه تنها بدانید بلکه در حال حاضر شما یک کشوری دارید که در آن حاکم هستید. حتی اگر حاکم هم نباشید وقتی در امر هدایت اجتماعی وارد می‌شوید توقع مردم این‌ است که شما برای همه‌ی زندگی آن ها حرف داشته‌باشید. لذا شما هر چه در جامعه مسئولیت بیشتری می‌پذیرید‌،‌پاسخ‌گوی نیاز‌های بسیار سطحی و پایین مردم هم باید باشید. روزی که امام انقلاب کرد بنا نداشت که شهرداری درست کند و یا سیم برق خانه‌های مردم را بکشد‌، ‌ولی لازمه ی حاکمیت این‌ است که سیم برق مردم را هم درست کنیم و نمی‌توانی بگویی که من مسئول دین شما هستم. مردم می گویند اگر شما حاکم شدید و می‌خواهید مردم را به سمت خدا و پیغمبر دعوت کنید این هم جز زندگی ماست. و این است که شما که می‌خواهید از حوزه ی فرهنگ وارد شوید‌،باید بدانید که فرهنگ جنبه‌های مختلفی دارد. مطربی، رقاصی و ...هم دارد. شما باید برایش فکری بکنید. اما این‌ها ملحقات است و اصل نیست. اصل هدایت مردم است و ما مجبوریم برای هر چیزی که لازمه‌ی این هدایت باشد‌، پاسخی داشته باشیم؛ خواه ایجابی و خواه سلبی.
و یک تذکر دیگر اینکه این رشته در حدتوان نیرو سازی می‌کند. ولی مهم این است که شما به عنوان دانشجویان آن به بالاترین اولویت‌های حوزه‌های موجود بپردازید و مثل بعضی از دوستان که به نظر من و نه به نظر خودشان از حوزه‌ی تبلیغ فاصله گرفته‌اند‌،‌نباشید. درمورد مسئله‌ی تنوع موضوعات پایان‌نامه‌های ما فارغ التحصیلان  دوره اول‌،‌  ممکن است برای شما جای سوال باشد‌،‌باید بگویم که این امر نه ‌تنها در گروه‌ فعلی هست‌، ‌بلکه در مورد فارغ التحصیلان رشته‌ی تبلیغ هم وجود داشته است .این به خاطر نوع نگاهی است که هر کسی به مسئله‌ی تبلیغ دارد و ناشی از نوع برداشت‌های مختلف از تبلیغ است. برخی برداشتشان این است که هر چه در خدمت جمهوری اسلامی است در خدمت تبلیغ است که این حرف برآیندش درست است اما لزوما اولویت‌ها در آن لحاظ نشده است.
 

سوال: به نظر شما چه حوزه‌هایی به طور مصداقی وجود دارد که بتوان روی آن‌ها کار پژوهشی انجام داد و به امر تبلیغ نزدیک‌ترند؟
این مسئله را باید مورد به مورد بررسی کرد و به خصوص زمانه در آن خیلی موثر است. یعنی با همان اولویتی که گفتم. در تعیین اولویت می‌تواند مبنا این باشد که اکنون‌، از کجا داریم ضربه می‌خوریم. مثلاً الان در روابط بین‌الملل یک پدیده داریم به نام ترور اسلام و یک پدیده‌ی داخلی یعنی ترور آموزه‌های اسلام و خالی کردن اسلام از محتوا‌، که نه‌تنها در ایران بلکه در تمام کشور‌های اسلامی رخ می‌دهد. خصوصا مبارزه با اسلام ناب محمدی(ص) و اسلامی که در نگاه امام(ره) ذکر شده است. یعنی نگاهی که اسلام را همه جانبه، فعال و مبارز تعریف می‌کند که منجر می‌شود که اسلام وارد عرصه‌ی اجتماعی ‌شود.این نوع نگاه ،‌همه چیز را هم اسلامی می‌خواهد و برای این‌کار هم شعار می‌دهد هم معقولانه بحث می‌کند و هم می‌جنگد.
این نوع نگاه را دارند در دنیا ترور می‌کنند و در درون که نمی‌توانند این شعارها را بیاورند و نمی‌توانند با خود اسلام بجنگند، شروع به خالی کردن اسلام از درون کرده‌اند. با این مسئله باید برخورد کرد. اولاً باید به مردم و مسلمانان نشان داد که امکان اجرای اسلام هم در زندگی فردی و هم در زندگی احتماعی وجود دارد . ثانیاً اینکه جلوی این تهاجم و بسته شدن راه نفس خودمان را بگیریم. مثلاً رساله‌ی یکی از دوستان ما‌،درباره‌ی تبلیغ است ولی در جهت تبلیغ دفاعی و موضوع این بود که ما چه کنیم تکنیک‌های تهاجمی دشمن  را در سال‌های قبل از انقلاب بفهمیم. بسیاری از همان تکنیک‌ها را امروزه با ابزارهای جدید دارند پیاده می‌کنند. کار یکی دیگر از دوستان در جهت الگوسازی ساختار تولید کننده مفاهیم دینی در تلویزیون است یا دیگری در حوزه‌ی خبر همین مقوله را دنبال می‌کرد‌ه‌است. به هر حال ما به دنبال الگویی هستیم که یا از درون آن ارزش‌های اسلامی بجوشد یا بتواند الگوهای موجود را حفظ کند.
بنابراین اگر در موضوعات پایان‌نامه‌ها تعارضی می‌بینید ناشی از نوع نگاه شما است و اگر از بالا نگاه کنید، متوجه می‌شوید که این‌ها آجرهای، یک ساختمان هستند. البته هر کدام از دوستان به سبب شغلی که داشتند یک مزیتی برای این‌ها ایجاد می‌شد و این مزیت‌ها برای آن‌ها اولویت وی؟؟؟ه‌ای ایجاد می‌کرد. از این رو دانشکده توصیه می‌کند شما در جاهایی که بیشترین ارتباط را با مسئله‌ی تبلیغ دارد متمرکز شوید. در ضمن  سلائق شما را نادیده گرفته نمی‌شود. ممکن است که هر کدام از شما در یک زمینه‌ای تلاش کنید و اولویت‌هایی را هم به‌دست آورید، ولی به هر حال خط را گم نکنید و از یاد نبرید که ما می‌خواهیم پرچم اسلام و شیعه را برافرازیم. ما نمی‌خواهیم مسئله‌ی تئاتر و قومیت را حل کنیم، ولی اگر لازم باشد به آن هم می‌پردازیم .  اولویت برنامه درسی این رشته و جهت‌گیری در آن به این سمت است که به تبلیغ برسیم و خروجی ما‌،‌ آن باشد .شما باید به این مسئله به عنوان یک فرآیند دراز مدت نگاه کنید و از اقدامات انجام شده توقعات بیش از حد نداشته باشیدآنچنان که از خودتان هم توقع نابجا نداشته باشید شما  در این جدول مندلیف یکی دو خانه‌اش را پر می‌کنید. مهم این است که هشیار باشیم و بفهمیم این جدول چیست؟
بعضی اوقات به نظر می‌آید که در رشته‌‌ی ما هر کسی به دنبال کار خودش است و نقطه‌هایی در این فضای بیکران بوجود می‌آید که هیچ وقت امتدادی را پدید نمی‌آورند. سعی کنید یک امتداد درست کنید که بعدی‌های شما بدانند کجاست، ورودی‌های بعدی بدانند که فضای پر کرده شما کجاست؟ حالا شما باید کارهای انجام شده را تقویت کنید و جای خالی را پر کنید. ما امیدواریم شما تا قبل از آغاز تدوین پایان‌نامه به این فضا پی ببرید و شکل این فضا برایتان ترسیم شود و شما جای خودتان را پیدا کنید.
سوال:خیلی از اسلام صحبت شد اما شما در بخشی از صحبت‌های خود فرمودید که لازم نیست اسلام را عمیق یاد بگیریم؟
گفتم میان آموزش مبلغین مباشر با نوع آموزشی که اکنون در رشته‌ی معارف اسلامی وفرهنگ و ارتباطات انجام می‌گیرد تفاوت وجود دارد.البته رشته‌ی بعدی که در دانشکده به امید خدا راه‌اندازی می‌شود، رشته‌ی ارشاد است که امیدواریم آن آموزش در آنجا انجام بگیرد.  مبلغین مباشر که ذیل رشته‌ی ارشاد هستند وظیفه‌شان این است که 80% محتوا را یاد بگیرند. 15 تا 20% هم قالب‌ها را بدانند یعنی مخاطب شناسی و شناخت ابزارها و روش‌های انتقال پیام. روش‌ها و شیوه‌های جدید اقناع  و ... این گونه موارد را در حد اطلاع بدانند. برخلاف آن‌ها کسانی که اکنون در رشته‌ی معارف اسلامی فرهنگ و ارتباطات و در گرایش‌های حقوق و سیاستگذاری هستند در حدی از اسلام اطلاع دارند که بدانند چگونه قالب‌های مناسب را برای اسلام پیدا کنند‌، تا بعد به مرحله‌ی تولید این قالب‌ها از درون برسیم، که مقوله‌ای دیگر است. این‌ها بحث‌هایی است که ان‌شاءا... در سال‌های بعد آن‌هم در دوره دکتری باید به دنبالش بود و لازمه‌اش، هم دانستن عمیق اسلام است و هم عمیق شدن در فرهنگ و ارتباطات . کسانی که شایستگی خواندن عمیق هر دو را پیدا کنند، این شایستگی را نیز پیدا می‌کنند که علم دینی را درست کنند. علم برآمده از معرفت دینی. این امر برای یک عده خاص است. در این هرمی که بالا می‌رود یک یا چند نفر به آن بالا می‌رسند. طبعاً آن‌ها باید هم دین را خوب بشناسند و هم این حوزه را.
سوال: باز دانشجویان این دغدغه را دارند که درس‌های دینی موجود در رشته‌،‌ آن سواد اسلامی لازم را ایجاد نمی‌کند و اطمینان لازم را از آن جهت که بدانیم نظراتمان دینی است و با دین تعرضی ندارد‌،‌ به دست نمی‌دهد؟
دانشکده سعی دارد که در این 6 سال به شما آموزشی را بدهد که هر وقت خواستید در مقوله‌ای حرف بزنید، حداقل با متون دست‌دوم یا دست‌سوم تماس داشته باشید. خودتان لزومی ندارد استنباط کنید. نگاه کنید بقیه چه گفته‌اند، تا حرف خلاف اسلام نزنید. کسی که در دانشگاه‌های دیگر درس می‌خواند، بنا به آنچه به او در دانشگاه یاد می‌دهند نه تنها متن دینی را نمی‌توانند بخواند بلکه به اصل آن جهل مرکب دارد، یعنی نمی‌داند آیا اسلام در این زمینه‌ها حرفی دارد یا نه. حتی متن دست‌سوم ، مثل کتب شهید مطهری را هم بعضا  نمی‌تواند بخواند و حتی ممکن است وقتی که می‌خواند کج‌فهمی داشته باشد، چون هنوز با مفاهیم دینی خوب آشنا نیست. در هر حال امید بیشتری است که حرفتان عالمانه باشد، ممکن است کامل نباشد، اما عالمانه‌تر خواهد بود.
سوال: اگر گروه‌های علمی دانشجویان به وجود آیند ،آنان در ابتدا باید روی چه حوزه‌هایی کار کنند؟
بستگی دارد که در چه فضایی صحبت کنیم. فضاهای متعددی وجود دارد که می‌توان رویش بحث کرد. یکی از حوزه‌ها که خود من هم به آن علاقه‌مند هستم این است که با شناخت وضعیت امروز ، الگوهای رفتار دینی برای جامعه طراحی شود. یعنی تولید فرهنگ، فرهنگ دینی از لباسش تا نحوه‌ی  تحصیل، مطالعه، ازدواج، زندگی خانوادگی، تربیت فرزندان و .... البته ممکن است نتوانیم در همه‌ی زمینه‌هایش حرفی برای گفتن داشته باشیم.این مقوله‌ها، مباحث پایه‌ی حوزه‌ی فرهنگی است که ما می‌توانیم در این حوزه‌ها کار کنیم. مثلا الگوهای هنجاری در جامعه چگونه تولید می‌شود. غربی‌ها مطالعه کرده‌اند ولی درجامعه‌ی ما چگونه تولید می‌شود؟ سپس شما می‌توانید این فهم خود را به آموزش و پرورش منتقل کنید تا تولیدی واقع شود. چگونه یک چیز در جامعه مد می‌شود الگوهای غربی در جامعه‌ی ما لزوماً مصداق ندارند. در بازگشت به صحبت آغازینمان این‌ که من می‌گویم اول باید مطالعات غربی‌ها را دید برای این است که مفاهیمی که در حوزه‌ی دینی هستند مجمل‌اند این‌ها باید باز شوند، و بسط یافتن آن‌ها با سئوال است. باید با سئوال وارد متون دینی شد. وگرنه قرآن را ما هزار سال است که می‌خوانیم . چرا حرفهای مورد نیازمان را از آن بیرون نکشیده‌ایم؟ در طول تاریخ فقهای ما سوال داشتند ، وارد منابع شدند و استفاده کردند و چه استفاده‌های ارزشمندی هم کردند. با این سئوالات وارد دین می‌شویم. آیا دین در این مورد توصیه‌ای دارد؟ آیا می‌توان شیوه‌هایی را از قرآن، سنت اهل بیت و‌ تجربیات اسلامی بیرون کشید. مثلاً در مورد مد. آیا اسلام مد را می‌پذیرد؟ آیا اسلام با مد سازی، یک نوع هوس اجتماعی موافق است؟ یا می‌خواهد با آن مقابله کند؟
جزئی ‌تر از این هم می توان وارد شد. مثلا طراحی انواع سازمان‌های تبلیغی مثلا سارمانهای وی؟؟؟ه مدارس. حتی طراحی مدرسه‌ای که با نظام تفکر اسلامی ما همراهی داشته‌باشد. زمانی بررسی می‌کردم دیدم که نظام حوزه را بگونه‌ای درست کرده اند که هر کس می‌خواهد به ارزش‌های دینی پایبند باشد‌، ‌مانعی برایش وجود ندارد. یعنی در ایام عزاداری تعطیل است و برای نماز صبح وی برنامه ریزی کرده‌‌اند و بعد از نماز صبح درس‌خواندن شروع می‌شود . الان در دانشگاه‌ها خیلی از اوقات با جابجایی ساعت‌ها، وقت کلاس‌ها با نماز خواندن در تعارض قرار می‌گیرد. یعنی الگوی اداره جامعه را طوری چیده‌اند که نماز خودبه‌خود در رتبه دوم می‌نشیند. اما وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم از شکل معماری آن گرفته تا نوع تدریس استاد، همه‌اش بر اساس ارزش‌ها و معیار‌های اسلامی درست شده‌ و تداعی کننده‌ی اخلاق است؛ ولی دانشگاه امروزی اینگونه نیست.اینکه معیار در دانشگاه ما از ساختمان آن و الگوی واحد گیری تا برنامه ریزی‌های درسی اش چه چیزی می‌تواند باشد از اینگونه موارد است.
 انتخاب موضوع به ذوق افراد بستگی دارد ولی  به نظر می‌رسد که دانشجویان باید در حوزه‌هایی که متخصصی نیست قدم بگذارند و متولی اصلی آن باشند. الان دانشگاه روی حوزه‌ی رسانه‌ها ،خصوصا رادیو و تلویزیون و اینترنت و سپس فرهنگ عمومی متمرکز است. در مرحله بعد هم روابط چهره به چهره می‌باشد که بسیار پایه‌ای بوده و بخش‌ اصلی ارزش‌ها از طریق ارتباط چهره به چهره منتقل می‌شود. یعنی مردم آنچه که باور می‌کنند از طریق روابط چهره به چهره است، مابقی فقط احساساتشان را تحریک می‌کند.

سوال: از صحبت‌های شما می‌توان این برداشت را کرد که فعالیت‌های دانشجویی باید براساس دروس تخصصی چیده شود. آیا این امکان وجود دارد؟ آیا می‌توان موضوع فعالیت پژوهشی یک گروه دانشجویی را در یکی از دروس قرار داد؟
بله هم می‌توانید  یک کار کلاسی را مبنای کار دانشجویی قرار دهید. این یعنی اینکه من دارم درس فلان را می‌خوانم پس لازم است که در این درس موفق و قوی شوم پس می‌روم تا آن را یاد بگیرم. این یک کار دانشجویی است. هر درسی لزوما خودش موضوعیت ندارد اما چون ابزار است و ابزار را باید خوب بلد بود، پس باید به آن پرداخت. مثلا برای یادگیری انواع روش‌های تحقیق  می‌ارزد که آدم چند کار تحقیقی در هر موضوعی انجام دهد. آن موضوعی که تحقیق می‌شود، شاید لزوماً خیلی موضوع درجه یکی نباشد اما مهم این است که شما یک کار آموزشی و در واقع کارورزی انجام داده‌اید. اما من پیشنهاد می‌کنم کارورزی‌ها را بگذارید برای کار رسمی‌تان. همان گزارش که به استاد می‌دهید را خوب انجام دهید اما کارهای در مورد سوالی که در مورد فعالیت‌های پ؟؟؟وهشی تیمی کردید، پیشنهاد می‌کنم عناصر آموزشی‌تان را بگذارید در برنامه درسی یاد بگیرید. در عوض در تحقیقاتی که در انجمن علمی یا در هر صورت به شکل گروهی انجام می‌دهید دانسته‌های خود را سنتز و ترکیب کنید. مثل اینکه الان وقت عاشورا است، این یک کار دانشجویی است که بیایید مانند شهید مطهری که منطقا به همان الگوی کلود شنون رسیده و بحث فرستنده و گیرنده و پیام و ابزار را در عاشورا پیاده کرده، عاشورا را روی مدل‌های ارتباطی پیاده کنید. یا کشورهایی که در آن‌ها انقلاب رخ داده است با عاشورا مقایسه کنید، کار به ظاهر کوچکی که از بسیاری از کارهای بزرگ نمایان‌تر است. شاید بگویند این‌کار کیفیت ندارد اما شما در جمع کردن اطلاعات و رساندشان برای موضوعاتی که هدف شماست توانمند می‌شوید. موضوعاتی از قبیل توهین به حضرت پیامبر(ص) را در اینترنت جستجو کنید تمام آن چه را که گفته‌اند، از مخالف تا موافق  پیاده کنید،یک عده‌تان حقوقی بحث کنید، اگر بگویند کارتان ساده است اشکالی ندارد چون در مرحله‌ی دانشجویی است. منتها نه اینکه ژورنالیستی برخورد کنید. بعضی اوقات دوستان فکر می‌کنند کار دانشجویی مثل مقاله‌های روزنامه است. نه تحلیل، نه منبع، نه سند دارد. فقط یک سری تحلیل‌های ذهنی است . بله اگر تحلیل ذهنی استاد فلان باشد که کارش را کرده است شاید مورد پذیرش قرار گیرد اما نه ماها که در اول راه هستیم.
کار دانشجویی روشمند است و باید مستند باشد. اینکه بخواهید مقاله بنویسید چرا که روزنامه‌ها می‌خواهند صفحه‌شان پر کنند درست نیست بلکه مشخص باشد که عالمانه نوشته‌شده‌اند. اگر شما روی موضوع اهانت به پیامبر اکرم (ص) که (روی آن کار نشده) به مطالعه چند مقاله و متن حقوق بین الملل بپردازید می‌توانید بگویید چه تخلفی انجام داده‌اند و همچنین خلا‌های حقوق بین‌الملل کجاست؟ گرچه ممکن است تئوری شما ضعف داشته باشد اما چند نفر دیگر آن را می‌خوانند و آن‌ها نیز مطالبی به آن می‌افزایند.
در این حالت هم مقالاتتان خواننده‌ دارد وهم اینکه می‌توانید در هر سمینار مرتبطی که در آن زمان باشد آن را ارائه کنید.
نکته‌ای را هم در مورد سمینار‌ها بگویم شما می‌توانید سمینارهایی را حتی در سطح جهانی با موضوعات مرتبط اسلامی  پیدا کرده و روی آن‌ها کار کنید. در این حالت برای خود جایی می‌یابید. دلگرم می شوید چون برایتان دعوت‌نامه می‌آید نام‌شان در مجامع عمومی برده می‌شود و حرفتان شنیده می‌شود و با بسیاری آشنا می‌شوید و به طور خلاصه پیشنهاد من اینست که روی موضوعاتی کار کنید که تجزیه‌ی عناصر درس‌ها نیست بلکه برگرفته‌ از مجموعه‌ مطالعات شماست و نیز با هدف دانشگاه ورشته و سواد شما مرتبط است. ادعاهای بزرگ هم نکنید از کارهای ساده شروع کنید چون کارهای بزرگ زود آدم را خسته می‌کند و در اثر کوچکترین نقد و حمله فرد کار را در نیمه رها می‌سازد.
مثلا برای مناسبت‌ها مثل ازاد سازی خرمشهر یک مجموعه مقالات آماده کنیم و به بسیج و یا روزنامه‌ها و ... ارائه دهید و بلافاصله از شما می‌پذیرند. هم زود نتیجه‌ی کارتان را می‌بینید و هم اینکه موضوعتان هدفمند بود یعنی اینکه منفعل نبودید. خلاصه پیشنهاد من این است که مناسبت‌ها و موضوعات روز را با استفاده از آگاهی‌هایی که دارید مورد بررسی قرار دهید اما در سطح خودتان.
بعضی از شما ممکن است به مطالعه‌ی عمیق علاقه داشته باشند یک جایی هم برای آن‌ها بگذارید. در انجمن علمی، شما باید فضایی را فراهم کنید که همه‌ی ذوق‌ها را در بر بگیرد.  نمی‌خواهم بگویم ذوق بی‌ربط و یا خدای نا‌کرده، حرف‌های ناجور یا اینکه با اهداف تعیین شده‌ منطبق نباشد. به هر حال چارچوب داشته باشد، نه این که چارچوب داشتن  معنایش فقط بشود سلیقه دبیر انجمن. چارچوبی که بقیه هم در آن جای بگیرند و کار کنند ولی باید مدیریت شود.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳/۰۳/۱۸
حمید درویشی شاهکلائی

فرهنگ و ارتباطات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">