-
دوست داشتم که آقای احمدی نژاد موفق باشند! [1- گرچه حضور مستقیم دکتر در روبروی ایشان است، شجاعت صحبت مستقیم نیست: شما موفق باشید. 2- به بیان دیگر: شما موفق نبودید.]
-
به خاطر خطری وارد صحنه شدم. [شما خطر هستید.]
-
دوست داشتیم ایران آبرو داشته باشد. [شما ایران را بی آبرو کردید.]
دیشب مناظره دکتر احمدی نژاد و حجت الاسلام کروبی، دومین پیروزی دکتر محمود احمدی نژاد در مناظره های انتخاباتی بود. این بار بعید است که حتی معاندترین دشمنان، وی را به بی اخلاقی متهم کنند. در مناظره قبلی با آقای موسوی هم، احمدی نژاد بی اخلاقی نکرد. تو این یادداشت به بررسی اجمالی حرفهای این دو کاندیدا (رئیس جمهور محبوب ایران و نخست وزیر دوران جنگ) می پردازیم از منظر (علمی) بحثهای ارتباطی، حقوقی و قضایی، اخلاقی و سیاسی. و در پایان هم راهکار ارائه می دهیم! البته نه لزوما راهکار جدید!
(نکته: بخش عمده ای از این یادداشت برداشتهای من از سخنان استاد ارجمند دانشگاه امام صادق علیه السلام، آقای دکتر سید مجتبی عزیزی است. حق مطلب آن بود که به نام ایشان باشد ولی چون تنها به بخشی از سخنان ایشان (و نه سخنرانی منسجم) اشاره دارد؛ اضافات و برداشتهای شخصی من است و مسائلی از این دست به استاد منتسب نمی کنم. باید صادقانه بگویم اگر در تحلیل یا مثالها اشتباهی یا قصوری است، از من است و نه استاد. شاید من نظر استاد را بد فهمیده ام و یا برداشت متفاوت خود را انعکاس داده باشم. البته به وضوح چیزهایی را هم اضافه کردم.)
از دیدگاه علم ارتباطات:
آقای احمدی نژاد در طول مناظره جملات خود را کامل ادا می کرد (به ویژه پایان آن را). به تعبیری ارتباط کلامی هژمونیک. مخاطب می فهمید احمدی نژاد چه می گوید. «ر» احمدی نژاد همه را به رشت می برد. مستقیما با خود آقای موسوی صحبت می کند. لبخند و ارتباط غیرکلامی احمدی نژاد جای خود دارد که تحلیل آن هم نیازمند چند بار بینی است، و هم چندان به بحث ما مرتبط نمی شود.
در آن سو، آقای موسوی ارتباط کلامی اش هژمونیک نبود. جملات متعددی را ناقص رها کرد. (علاوه بر چیزهای مکرر، متن را خودتان ویرایش کنید تا بفهمید نه تنها کلمات، جملات متعددی از متن حذف شده اند.) مورد اصلی اینجاست که ایشان در نوبت اول صحبتشان سرشان را اندختند پایین (غیرکلامی) و هر چه خواستند گفتند در تنی که معمولا با چنین محتوایی سازگار نیست. همه مخاطبین محو صحبتهای احمدی نژاد هستند. هنوز گیج هستند که چگونه جرات کرده بگوید هاشمی حامی آنهاست. (این بخش هیچ توهینی نداشت.) هاشمی نامه نوشت که 6 ماه دیگر دولت سقوط می کند. (ر. ک. به بحث حقوقی) مخاطب هنوز تو شوک بود. از اون طرف هم ارتباط کلامی آقای موسوی غیر هژمونیک (مطلب رو نمی رسونه)، ارتباط غیر کلامی ایشون که سرش پایین بود هم اینو می رسوند که مطلب مهمی رو داره نمی گه. در حالی که این وسط یکی بود به اسم محمود احمدی نژاد. داشت اینها رو می شنید! تمام حرفهایی که میرحسین زد رو با توجه زیادی گوش می کرد. اون حرفها چی بود؟
در ادامه به سرعت و روند تندی که هنوز مخاطب تلویزیونی ما به دلایل مختلف توجه چندانی ندارد که این حرفها همه توهین و بی اخلاقی است، مجموعه ای از توهین ها در کنار هم مطرح می شود:
«براساس ماجراجویی و بیثباتی، رفتارهای نمایشی و قهرمان نمایی وشعاری است، خیال بافی و خرافه گرایی است وخلاف گویی و پنهان کاری است خودمحوری و قانون گریزی است سطحی نگری و روزمرگی است و افراط و تفریط.»
این 15 کلمه توهین آمیز خطاب به آقای احمدی نژاد، در حضور ایشان و در رسانه ملی صورت گرفته است. اینها از جملات مختلف اقتباس نشده اند. همه بخشی از یک جمله اند. مخاطب تلویزیونی اصلا متوجه نیست که آقای موسوی چقدر به رئیس جمهور یک مملکت راحت توهین کرد. آنهم 15 بار پشت سر هم، بدون وقفه. همگان هم می دانند ارتباط مستقیم (توهین مستقیم) در ارتباطات انسانی خیلی اثرگذاری و واکنش خواهی شدیدتری دارد تا ارتباط غیرمستقیم. مثلا اگر کسی مستقیم به شما توهین کند احتمالا واکنش شدیدتری نشان می دهید تا اینکه بشنوید یا در سایتی بخوانید که فلانی به شما توهین کرده. توجه دارید که احمدی نژاد در دور اول صحبتش هیچ توهینی نداشت. فقط از آقای هاشمی گفت که ایشان نامه ای نوشتند که توهین به کسی نیست.
بیشتر وارد جزییات نوشیم. افشاگری هم از هر دو طرف اتفاق افتاده است. (افشاگری غیر از توهین است.) همه آنچه که به بی اخلاقی احمدی نژاد معروف شده، بعد از این اتفاق افتاده است.
نکته مهم دیگر ارتباطی بحث: تاثیر رسانه و کانال دریافت پیام است. مخاطب تلویزیونی که در جمع عمومی برنامه دیده است، تقریبا اصلا متوجه توهین های آقای موسوی نمی شود، ولی مخاطبی که از رسانه های نوشتاری با مناظره تعامل کند، توهین ها را به خوبی درک می کند. منبع اغتشاش یا تداخل noise or interference در رسانه های دیداری مثل تن صدای قدرتمند احمدی نژاد در هنگامی که از آقای هاشمی اسم می برد، نویزهای ناشی از حضور دیگران و سایر نویزها در کنار نگاه به زمین آقای موسوی و بی احساسی کلام ایشان همه سبب شد تا توهین های آقای موسوی به مثابه توهین شنیده نشود.
حتی اگر ادعا شود که کلام آقای موسوی در این جملات هژمونیک بوده است، باید بگوییم که به علت 3 ماه تکرار آنها از سوی آقای موسوی(و به تعبیری بهتر 4 سال تکرار آن از سوی افراد مختلف) کسی متوجه توهین بودن آنها نشده است. چون اساسا چیزی که تکرار می شود، توهین تلقی نمی شود.
از دیدگاه علم حقوق و مباحث قضایی:
گفتیم مباحثی که افشاگری هستند از سوی دو طرف مطرح شده اند. بحث افشاگری پرونده آقایان محصولی و کردان که از سوی آقای موسوی انجام شد. (نگویید افشاگری نیست که هست! 1- پرونده کردان در مجلس مطرح شد نه در قوه قضاییه. تخلفی هم دستگاه قضایی از ایشان تایید نکرده. 2- اگر استدلال می کنید که این را همه می دانند و افشاگری نیست، باید بگوییم که افشاگری های احمدی نژاد را نیز چند سالی است همه می دانند! آن خانواده معروف و پسران را همه می دانند! آن هم افشاگری نیست! توجه: افشاگری اگر خلاف واقع باشد، تخریب نام دارد.)
نامه 6 ماه تا سقوط از آقای هاشمی، رشت الکتریک، استات اویل و در حالتی هم قضیه پسران ناطق نوری هم از افشاگری های احمدی نژاد است که رویش بحث حقوقی می توان کرد. (توجه: تقریبا دادگاه در مورد بقیه صحبتها کاری نمی تواند بکند و بحث حقوقی روی آنها معنی ندارد. مثلا احمدی نژاد در جمله سوالی پرسیده است: فرزندان هاشمی چه می کنند؟ دادگاه ها در هیچ کجای دنیا کسی را به خاطر این گونه سوالات به دادگاه هم احضار نمی کند!
در این موارد طرفین یعنی متهمان قضایای رشت الکتریک، استات اویل، فرزندان ناطق، کردان و محصولی باید به قوه قضائیه شکایت کنند تا دادگاه بتواند موضوع را بررسی کند. اگر قضایا واقعی نبود و صرفا اتهام دروغین بود، دروغگو مشخص می شود و مطابق قانون با وی برخورد می شود. اما اگر اتهامات واقعی بود، این سوال پیش می آید که آیا این دو چنین حقی داشتند که این چنین افشاگری کنند؟ حتی اگر واقعیت داشته باشد، هر کسی می تواند افشاگری کند؟ بی شک طبق قانون اساسی چنین حقی به رئیس جمهور داده شده تا از حقوق ملت دفاع کند. ولی آقای موسوی از منظر حقوقی به چه حقی و در چه جایگاهی افشاگری کرد؟ (با فرض صحیح بودن مدعا)
از دیدگاه علم اخلاق:
ظرایف اخلاقی را باید از عالمان اخلاق پرسید. در کتابها هم معمولا چیز خاصی دست آدم را نمی گیرد. در اخلاق نفس حق استاد حرف اول را می زند. آیت الله مهدوی کنی، که استاد اخلاق دانشگاه امام صادق علیه السلام هم هستند و جلسه اخلاق دارند، به آقای احمدی نژاد در روز ارتحال امام گفتند: مناظره خوبی بود. ای کاش اسم نمی بردید. (فارس) یعنی نفس افشاگری های آقای احمدی نژاد مشکل نداشت، فقط اسم نباید نمی برد. با توجه به وجهه سیاسی آیت الله مهدوی کنی و آشنایی طولانی مدت ایشان با آقای هاشمی، جمله دوم (اسم بردن) را باید اینگونه تعبیر کرد: این یک اشتباه سیاسی بود که اسم بردید. به هر حال، ما نظر خاصی از علمای اخلاق در تایید صحبتهای آقای موسوی (به ویژه توهین های 15 گانه) ندیدیم. بعید هم هست که عالم اخلاقی آنها را تایید کند. به هر حال، در محیطی که لجن پراکنی صورت می گیرد، این لجن پراکنی ها به لجن پراکن هم ترشح می کند. سه ماه تمام توهین به ملت شریف ایران، تمرکز و تکرار وقیحانه آنها در یک جمله با 15 توهین مستقیم، اگر واکنش احمدی نژاد را بر نینگیزد، باید تعجب کرد.
از دیدگاه علم سیاست (مباحث مصلحت سنجی):
چه کسی گفته است مخفی کردن فساد به نفع نظام است؟ چه کسی گفته مخفی کردن بیماری به نفع مریض است؟ دیدگاههای مقام معظم رهبری که نائب امام زمان در صاحب اختیاری نظامند، خلاف این است. حداقل به زعم ما. بارها گفته اند که اگر شما جلوی فساد را نگیرید، مردم را به صحنه می آورم.
کجای نظام سیاسی اسلام استوانه دارد؟ کجا کره، مخروط، دایره، ضلع، قطر و مستطیل دارد؟ قرآن می فرماید: اگر محمد (ص) به قتل برسد، شما بی خیال می شوید؟ نظام اسلامی هیچ گاه قائم به شخص نیست. حتی به شخص رسول الله در زمان مدینه. اگر ولی مسلمین به شهادت برسد، جایگزین بعدی ایشان هستند. حالا آقایانی که اسم آنها برده شده، کجای نظام اسلامی هستند؟ تجربه تاریخی عزل آیت الله منتظری قائم مقام امام را به خاطر بیاورید که آب از آب تکان نخورد. اینها که احمدی نژاد اسمشان را برد، در حد و اندازه های آقای منتظری هم نیستند.
همان گونه که اسلام با عمل مسلمین یکی نیست. مثلا یکی ممکن است مسلمان باشد و مثلا احیانا هم دروغکی بگوید. نظام هم با عمل مسئولین یکی نیست. یکی ممکن است عضوی از نظام باشد، به نظام هم خیانت بکند! با زیر سوال رفتن افراد، اصل نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه که زیر سوال نمی رود!
با خائن و فاسد در هر نظامی -حتی در نظامهای دموکراسی غربی یا حتی نظامهای استبدادی- برخورد می کنند. ما که نظام اسلامی هستیم و الگوی حکومتی امیرالمومنان علی را می خواهیم پیاده کنیم، باید با مسئولین فاسد قاطعانه تر مبارزه کنیم.
استراتژی شیعه اینها را نمی پذیرد. در شیعه، مالک اشتر که در زمان پیامبر، آدم مهمی نبود، در زمان علی (ع) آدم مهمی می شود و دمار از روزگار آنانی که در زمان پیامبر مهم بودند را در می آورد. علی (ع) هم راضی است. تشبیهی نباشد ولی این چه استدلالی است که سابقه در نظام و مبارزه های انقلابی، برای کسی مصونیت ایجاد کند؟ نظام قبل از آن که کار از کار بگذرد، نیاز به جراحی دارد.
یک وقت دیدید، سن مریضتان زیاد شد و دکترها به خاطر خطر مرگ حتی جراحی هم نمی کنند. بیاییم بیماری های نظام را در جوانی جراحی کنیم، با حداقل هزینه؛ تا این نشود که فقط ظاهری از نظام باقی بماند و آن ظاهر پوچ هم بعد از چندی از بین برود.
راهکار و نتبجه گیری:
این موضوع از زوایای مختلف قابل تحلیل است. برنده یا بازنده آن را مردم تعیین می کنند. بحث ارتباطی، اخلاقی، سیاسی تقریبا جبران ندارد. اتفاقی است که صورت پذیرفته است. تنها ممکن است با موج سازی های رسانه ای به توجیه و یا تبیین مناظره پرداخت. اما از منظر حقوقی قابل پیگیری است و باید پیگیری شود. اگر چیزی است به اسم آبروی نظام یا افراد ریخته شده، باید پیگیری شود. همه آقایان و یا خانمهایی که بهشان اتهام زده شده باید شکایت کنند. توجه دارید که مثلا قضیه استات اویل صرفا اتهام به شخص فرزند هاشمی نبود. (البته آقای احمدی نژاد اشاره نکردند که در استات اویل چه کسی رشوه گرفته است.)
اگر اینها شکایت نکنند، نشانه شناسی به ما می گوید که خیلی عمل معناداری است! یکی اش شاید تایید و پذیرش اتهامات باشد. یکی روشدن پرونده های دیگر. یکی اش هم شاید ساخت و پاخت آقایون با یکدیگر!
اگر اینها شکایت کنند،یا دروغ یکی از کاندیداها رو می شود ، یا بی عرضگی دستگاه قضایی (در صورت شکایت و عدم رسیدگی)... بالاخره برای شفاف شدن موضوعات، لازم است آقایان و خانمها شکایت کنند! شکایت کنند تا حقیقت روشن شوند، اگر اتهامات وارده بی اساس، آن وقت اگر خواستند، ببخشند یا درخواست اشد مجازات کنند. متهمان شکایت کنید!