رایانامه رسیده یکی از دوستان دانشگاه امام صادق:
جای دوستان خالی امروز بعد نماز به دلم افتاد برم یه سوال از محضر آیت الله باقری (حفظه الله) بکنم و این کار را انجام دادم. بعد تو رستوران دانشگاه، یکی از دوستان اصرار کرد که بگم حاج آقا چی گفت. به اون که گفتم خیلی خوشش آمد. با خودم گفتم بذار به بچه های دیگه هم بگم چه بسا مصداق "رب حامل فقه غیر فقیه" باشم. خودم استفاده مطلوب را نکنم اما کسی باشد که استفاده کند این شد که سوال و جواب را به صورت کوتاه در ذیل آوردم.
******
سوال: یه مشکلی که ما معمولا داریم این است که وقتی در محضر علما و بزرگان می رویم برای یکی دو روزی سعی می کنیم عوض بشیم ولی بعد متوجه می شویم که جوگیر شده ایم و نهایتا بعد از یکی دو روز به همان روال سابق برمی گردیم. این اراده تغییر و عزم عوض شدند چطور در ما بوجود می آید؟ مشکل از چیست؟
جواب: مشکل این است که شما می خواهیم ظاهرتان را در این یکی دو روز با باطنتان متفاوت کنید که نمی شود و بعد از دو روز باطن خودش را دوباره ظاهر می کند. باید از درون سعی کنید خودتان را درست کنید تا ظاهر و باطنتان مثل هم شود.
سوال: چه کنیم که باطنمان درست شود؟
جواب: دو تا کار انجام دهید:
یکی اینکه تا می توانید به دیگران خیر برسانید. به همسایه تان به رفیقتان به هم محلی تان به هرکسی هر قدری که از دستتان می رسد خیر برسانید.
دوم اینکه همه جا خدا را یاد کنید. حد اقل هم مثل یاد کردن سایر چیزها،هم عرض همان ها خدا را یاد کنید (البته خدا هم عرض اونها نیست) ولی همین قدر هم ما در کارهایمان یاد خدا نیستیم. امام چون همواره یاد خدا بود می گفت من در عمرم تا حالا لحظه ای نترسیدم. اگر ما یک هزارم امام یاد خدا کنیم همه زندگی مان درست می شود.
***
پی نوشت من:
این نیمسال در مقطع دکتری، درس فقه، کتاب مکاسب را در محضر آیت الله بودیم. خوب یادم هست آیت الله مهدوی کنی به بهانه های مختلف یا بدون بهانه، از امام روح الله یاد میکردند. این برادر هم دست کمی از آن یکی ندارد. مثلا همین جا لزومی نداشت بحث را به امام بکشاند، اما از امام گفت. چقدر جالب است که امام در زندگی اینها جاری است. یک عمر، زندگی خود را بر مبنای امام تنظیم کردند و هنوز هم هر چه میشود، یاد امام می افتند.
امام چه کرد با اینها؟