این روزها ایمیلها و نظرات زیادی درباره معرفی منابع برای مطالعه و شرکت در آزمون دکتری علوم ارتباطات به دستم میرسد.
یک ملاحظه عمومی و یک ملاحظه تخصصی را بخوانید! در پایان هم دو نکته اصلی را نوشتم!
چه کسی باید دکتری بخواند؟/ نخواند؟
1- به این دوره های دکتری می گویند پی اپ دی. ph در ابتدای phd یعنی فلسفه. d هم یعنی دکتری. یعنی دانشجویان دکتری، قرار است وارد مطالعات عمیق تری شوند. اگر در دوره لیسانس، دانشجویان ارتباطات، مهارتهای روزنامه نگاری می آموزند؛ در دوره دکتری باید نظریه بخوانند. جدی هم باید بخوانند. روی مبانی فلسفی مکاتب و نظریه ها باید تفکر کنند و نقد کنند. از دانشجوی دکتری، انتظار تولید دانش می رود. دانشجوی دکتری باید پژوهش کند!
2- می گویند دکتری، مصداق علم لاینفع نیست. چون، مدرک است و علم نیست. لاینفع هم نیست؛ بلکه پول توشه.
3- با توجه به گزینه دو، به بسیاری از علاقمندان حق می دهم که شانس خود را برای دکتری امتحان کنند؛ اما باید قبول کرد که بسیاری از انسانها برای دکتری خواندن ساخته نشده اند.
منابع آزمون دکتری علوم ارتباطات در سال 91
4- منابع پارسال، نسبتا مشخص و منطقی بود. دروس نظریه و روش تحقیق و آمار. هیچ کس را یارای آن نیست که همه نظریه ها (جامعه شناسی، فرهنگ، ارتباطات و با همه زیرشاخه های عجیب و غریب آنها) را بخواند و یاد بگیرد. اما آمار و روش تحقیق، حدود مشخصی دارند. مثلا شما آمار توصیفی و استنباطی می خوانی و آمار تمام می شود.
5- امسال، در روندی تامل برانگیز، روزنامه نگاری همه به منابع اضافه شده است! نمی دانم آنهایی که روزنامه نگاری را به منابع اضافه کرده اند، از خود پرسیده اند مهارت روزنامه نگاری چه کمکی به نظریه پردازی و اهداف دوره دکتری می کند؟
6- به هر حال، نظر من این است که روزنامه نگاری و همه مهارتهای آن (خبر، مصاحبه، گرافیک و ...) یک درس انحرافی است. برای موفقیت در ارتباطات، باید نظریه و روش بلد بود. قبولی تان را به خدا بسپارید. اگر صلاح نیست، قبول نمی شوید. اگر صلاح بود، بدون وقت گذاشتن برای روزنامه نگاری هم قبول می شوید. (البته دانشجوی ارتباطات، باید روزنامه نگاری بلد باشد. اما این که روزنامه نگاری، جزء مواد آزمون دکتری باشد، محل اشکال است.)
* نکته اصلی: من یک دانشجوی ساده کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات بیش نیستم. پس، این حرفها را در همین حد جدی بگیرید که یک دانشجوی ساده کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات زده است.
* نکته اصلی دوم: این که چه کتابی را بخوانیم، سوال خوبی نیست. فرض بر این است که این آزمون، سطح دانش شما را می سنجد. بنابراین شما باید مثلا تحلیل محتوا بلد باشید. فرقی نمی کند که آن را کجا آموخته اید.
یک ملاحظه عمومی و یک ملاحظه تخصصی را بخوانید! در پایان هم دو نکته اصلی را نوشتم!
چه کسی باید دکتری بخواند؟/ نخواند؟
1- به این دوره های دکتری می گویند پی اپ دی. ph در ابتدای phd یعنی فلسفه. d هم یعنی دکتری. یعنی دانشجویان دکتری، قرار است وارد مطالعات عمیق تری شوند. اگر در دوره لیسانس، دانشجویان ارتباطات، مهارتهای روزنامه نگاری می آموزند؛ در دوره دکتری باید نظریه بخوانند. جدی هم باید بخوانند. روی مبانی فلسفی مکاتب و نظریه ها باید تفکر کنند و نقد کنند. از دانشجوی دکتری، انتظار تولید دانش می رود. دانشجوی دکتری باید پژوهش کند!
2- می گویند دکتری، مصداق علم لاینفع نیست. چون، مدرک است و علم نیست. لاینفع هم نیست؛ بلکه پول توشه.
3- با توجه به گزینه دو، به بسیاری از علاقمندان حق می دهم که شانس خود را برای دکتری امتحان کنند؛ اما باید قبول کرد که بسیاری از انسانها برای دکتری خواندن ساخته نشده اند.
منابع آزمون دکتری علوم ارتباطات در سال 91
4- منابع پارسال، نسبتا مشخص و منطقی بود. دروس نظریه و روش تحقیق و آمار. هیچ کس را یارای آن نیست که همه نظریه ها (جامعه شناسی، فرهنگ، ارتباطات و با همه زیرشاخه های عجیب و غریب آنها) را بخواند و یاد بگیرد. اما آمار و روش تحقیق، حدود مشخصی دارند. مثلا شما آمار توصیفی و استنباطی می خوانی و آمار تمام می شود.
5- امسال، در روندی تامل برانگیز، روزنامه نگاری همه به منابع اضافه شده است! نمی دانم آنهایی که روزنامه نگاری را به منابع اضافه کرده اند، از خود پرسیده اند مهارت روزنامه نگاری چه کمکی به نظریه پردازی و اهداف دوره دکتری می کند؟
6- به هر حال، نظر من این است که روزنامه نگاری و همه مهارتهای آن (خبر، مصاحبه، گرافیک و ...) یک درس انحرافی است. برای موفقیت در ارتباطات، باید نظریه و روش بلد بود. قبولی تان را به خدا بسپارید. اگر صلاح نیست، قبول نمی شوید. اگر صلاح بود، بدون وقت گذاشتن برای روزنامه نگاری هم قبول می شوید. (البته دانشجوی ارتباطات، باید روزنامه نگاری بلد باشد. اما این که روزنامه نگاری، جزء مواد آزمون دکتری باشد، محل اشکال است.)
* نکته اصلی: من یک دانشجوی ساده کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات بیش نیستم. پس، این حرفها را در همین حد جدی بگیرید که یک دانشجوی ساده کارشناسی ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات زده است.
* نکته اصلی دوم: این که چه کتابی را بخوانیم، سوال خوبی نیست. فرض بر این است که این آزمون، سطح دانش شما را می سنجد. بنابراین شما باید مثلا تحلیل محتوا بلد باشید. فرقی نمی کند که آن را کجا آموخته اید.
۹۹/۰۹/۲۵