پیرو درج مطلبی با عنوان «چند پاورقی و یک پینوشت» برای برخی دوستان، نگرانیها و سوالهایی پیش آمد که پرسیدند و حل شد. امروز، تصادفا دیداری کوتاه با دکتر آشنا (وبلاگ فرهنگ و ارتباطات دکتر، یکی از وبلاگهای مرجع رشته ماست)، استادی که همیشه در حق ما لطف داشتهاند، داشتم و ظاهرا ایشان هم سوءبرداشتی از آن یادداشت داشتند. پس لازم شد دوباره کمی بیشتر بنویسم.
اینجا خانه ماست
من از استاد رضی یاد گرفتم که اگر دانشگاه ما را از «در» بیرون کرد، از «پنجره» بیاییم تو. بنابراین خروج ما از حوزه علمی ارتباطات به همین سادگیها نخواهد بود. همیشه هم تلاش کردهام سهم خود را انجام بدهم. چه در زمینه علمی و چه در زمینه اجرایی. آخرین همکاری اجرایی من با دانشگاه، قضیه سایت دانشکده بود که در اوج فشارهای اردیبهشت ماه، وقت گذاشتم و نوشتم ولی متاسفانه هیچ پیگیری نشد. (اردیبهشت ماه، زمانی بود که از نظر ذهنی آمادگی تمام کردن پایاننامه بود!) یادم نیست به درخواستی از دانشکده، «نه» گفته باشم.
نمیخواهم وارد بحثهای قدیمی و یا مشکلات جدید بشوم، اما حداقل معنای حضور من در شبهای یکشنبه و سه شنبه (با وجود همه مشکلات این حضور) این است که دوست دارم اینجا بمانم. و اگر نبود ضرورتهای انقلاب اسلامی، وارد کار اجرایی بیرون دانشگاه نمیشدم. البته درون دانشگاه، تعاملات گستردهای با دانشجویان و همکاری فعالی با بسیج دارم و انشاءالله برنامههای گستردهتری هم دارم.
بله. موضع ما نسبت به دانشگاه موضع صاحبخانه به خانه است. مالکیت معنوی دانشجویان بر دانشگاه قابل انکار نیست. ما نسبت به دانشگاه، آینده تکتک دانشجویان و آینده علوم انسانی، دغدغه داریم. به همین دلیل است از شکسته شدن شیشههای این خانه احساس نگرانی میکنیم.
گفتنیها بسیار است.
اینجا خانه ماست
من از استاد رضی یاد گرفتم که اگر دانشگاه ما را از «در» بیرون کرد، از «پنجره» بیاییم تو. بنابراین خروج ما از حوزه علمی ارتباطات به همین سادگیها نخواهد بود. همیشه هم تلاش کردهام سهم خود را انجام بدهم. چه در زمینه علمی و چه در زمینه اجرایی. آخرین همکاری اجرایی من با دانشگاه، قضیه سایت دانشکده بود که در اوج فشارهای اردیبهشت ماه، وقت گذاشتم و نوشتم ولی متاسفانه هیچ پیگیری نشد. (اردیبهشت ماه، زمانی بود که از نظر ذهنی آمادگی تمام کردن پایاننامه بود!) یادم نیست به درخواستی از دانشکده، «نه» گفته باشم.
نمیخواهم وارد بحثهای قدیمی و یا مشکلات جدید بشوم، اما حداقل معنای حضور من در شبهای یکشنبه و سه شنبه (با وجود همه مشکلات این حضور) این است که دوست دارم اینجا بمانم. و اگر نبود ضرورتهای انقلاب اسلامی، وارد کار اجرایی بیرون دانشگاه نمیشدم. البته درون دانشگاه، تعاملات گستردهای با دانشجویان و همکاری فعالی با بسیج دارم و انشاءالله برنامههای گستردهتری هم دارم.
بله. موضع ما نسبت به دانشگاه موضع صاحبخانه به خانه است. مالکیت معنوی دانشجویان بر دانشگاه قابل انکار نیست. ما نسبت به دانشگاه، آینده تکتک دانشجویان و آینده علوم انسانی، دغدغه داریم. به همین دلیل است از شکسته شدن شیشههای این خانه احساس نگرانی میکنیم.
گفتنیها بسیار است.
۹۹/۰۹/۲۶