یک نشان با معنا
این نشان رو شاید افرادی که به ژاپن، مالزی، آمریکا، تایلند، سنگاپور و... رفته باشند، دیده باشند. مغازههایی که از هفت صبح تا یازده شب باز هستند.
شنبههای ویرانگر
این شنبههای پایانی نیمسال دوم دوره دکتری ما چنین حالتی دارد! هفت صبح کلاس روش تحقیق پیشرفته در فرهنگ و ارتباطات داریم تا 10 صبح. گاهی بیشتر از 10 و گاهی زودتر از آن ادامه دارد. کمی که بگذرد، نوبت نماز ظهر و ناهار میرسد و بعد از آن، کلاس مسائل و سیاستهای فرهنگ و ارتباطات در سطح جهانی شروع میشود که معمولا تا کمی بعد از شش عصر ادامه دارد. البته تقریبا بعد از پنج بعد از ظهر، کشش فکری کم میشود. یک نفسی که بکشیم میشود اذان مغرب و زمان صرف شام! البته وقتی ساعت 9 تا 11 هم کلاس فقه (جبرانی جبرانی!) داشته باشی، احتمالا باید از هردوی نماز و شام بزنی تا به کلاس برسی!
امروز، سه خرداد 93
امروز صبح، در سالن کلاسها بسته بود. مسئولش آمد و باز کرد. زیاد منتظر استاد نشدم. شاید یکی دو دقیقه هم زودتر از هفت رسید. چند دقیقه بعد نفر دوم رسید. نفر سوم نیم ساعت تاخیر داشت. دو نفر از پنج نفر به کلاس نیامدند.
بعد از ناهار، 10 دقیقه قبل از کلاس وسط روز هم نشستم، اما دیگر توانستم برخیزم و به کلاس بروم.
کی خسته است؟ دشمن!
امروزه، خستهگی دشمن ما شده است! (پیشترها دشمن خسته بود!) دعا کنید این چند هفته باقیمانده به خیر بگذرد!
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم/ ما تا آخر ایستادهایم
اکنون زمان استراحت نیست. هنوز پرچم اسلام را در انتهای افق بر زمین نزدهایم. (+) اصلا ما هم مثل شهید علمالهدی نمیخوابیم مگر اینکه خوابمان ببرد. (به نقل از این کتاب+)
زندگی یعنی...
ای کاش میشد نیمهشعبان کربلا بودیم و خستهگی را از تن به در میکردیم. والیبال نشسته هم فعالیت خوبی است. نشاط میآورد. خستهگی فکری را تا حدود زیادی بر طرف میکند. پیامبر خدا بر محل تمرین مجاهدان بوسه زد.
این هفته هم دوست دارم در اردوی آذربایجان دانشگاه باشم و برای اولین بار به تبریز و ارومیه بروم. چند روز در دامنه سبز و زیبای طبیعت و به دور از هیاهوی تهران. اگر بشود آنجا والیبال نشسته هم بازی کنیم و چای بخوریم!
۹۹/۰۹/۲۷