نصیب گرگ بیابان نشود
این یک هفته، اندازه ۱۰ سال پیر شدم. شاید به خاطر اینکه ۱۰ سال (و بیشتر!) را در این روزها خلاصه کردیم.همهاش پرکاری، فشار، خستگی، سردرد و اضطراب که به ناراحتی دستگاه گوارش هم منجر شد.
هم من و هم دوستم.
سه امتحان جامع دکتری داشتیم که پدرمان را در آورد.
خدا رو شکر، مشکلی خاصی در پاسخ دادن به سؤالات نداشتیم و به نتیجه خوشبین هستم. اما لازم است برای موفقیت دعا کنید!
---
این پاکتی بود که جزوههای مربوط به دکتری توش نگهداری میشد و همیشه همراه من بود. اندازه تقریبیاش یک کتاب جیبی ۱۵۰ صفحهای است!
این هم تصویر خلاصه یک صفحهای برای امتحان روش تحقیق و امتحان مطالعات اسلامی در فرهنگ و ارتباطات است. میدانید؟! در آخرین امتحانات دکتری هم حافظه، حرف اول را میزند! باید بروی جزئیات و موارد و مثالهای یک قضیه کمکاربرد یا بدون کاربرد را که ۱۰ سال پیش خواندهای و بارها امتحان دادهای، عینا حفظ کنی و به روی کاغذ امتحان بیاوری. وگرنه آقایان فکر میکنند شما درس نخواندهاید و «مایه» نگذاشتهاید!
علت انتشار این دو تصویر، بیش از هر چیز، توجه به شیوههای کاغذی است. متأسفانه نسل جدید از کاغذ و نوشتن گریزان است. قیدوا العلم بالکتابة!
تشکر
این روزها و بیشتر شبها، به شدت مورد لطف بچههای اقامتگاه دکتری دانشگاه امام صادق علیهالسلام بودم که از وقت خودشان میزدند و در تهیه شام، ناهار، چای، صبحانه و... جور مرا را میکشیدند. همینطور برخی دوستان دیگر که به نحوی مثل ارسال جزوههای درسی و... کمکم کردند.
تشکر میکنم از همهشان به ویژه از برادران خوبم آقایان
حسین مهدیپور
مهدی دعایی
سید مهدی میرعابدینی
سید محمد کاظمی
حامد آثاری
صادق سبحانی
سید هادی رضائیان
علی زرودی
محمدمحسن فیضیپور
حامد سجادی
محمدعلی شاکری
...
و همینطور از آقا محمدمهدی گل که این روزها ماساژ دادن یک پدر خسته را یاد گرفت!
---
۹۹/۰۹/۲۷