حامد سجادی را از سال ۱۳۸۷ میشناسم. آن موقع تازه دانشجوی سال اول رشته ما (معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیهالسلام) شده بود. حامد پرشور، فعال، توانمند و خوشفکر بود. در دروس تخصصی، اهل مطالعه و پیگیر بود. آینده خوبی برایش پیشبینی میشد. اواخر دوره تحصیل متأهل شد. بعد از دفاع از پایاننامه ارشدش به سربازی رفت. به زودی فرزند دومش هم به دنیا میآید. در راستای اقتصاد مقاومتی، بدون هیچ پیشینیه خانوادگی، وارد زنبورداری شد و عسل طبیعی نابی را تولید میکند. خب، بالاخره اگر کسی عقلش کار کند، در شرایط فعلی، به جای ادامه تحصیل دانشگاهی، باید به بازار رو بیاورد. واقعیتهای زندگی چیز دیگری است.
این افتخار را داشتم که در پروژهای که اخیراً دفاع کرده است، سمت استاد راهنما را داشته باشم. (طبق معمول، همه زحمتها را دانشجو میکشد و اسم استاد راهنما آن بالاها درج میشود.) استادی راهنما، تجربه شیرین و خاطرهانگیزی بود. به ویژه اینکه اولین کسی بود که توانست با موفقیت مراحل کارش را به پایان برساند.
در اینجا به او تبریک میگویم و برای موفقیتهای بیشتر او دعا میکنم.
عکس یادگاری
همانطور که در تصویر، مشخص است، این پروژه ارتباطی با پایاننامههای دانشگاه امام صادق علیهالسلام ندارد.
۹۹/۰۹/۲۷