معلمی که نام و یادش از خاطرم نمیرود
ابتدایی که بودیم، تقریباً همه معلمان و کادر مدرسه #دیپلم داشتند. کلاس چهارم که رسیدیم، ناگهان یک معلم جدیدی نصیبمان شد که #زبان_فارسی را به خوبی صحبت میکرد و برایمان موفقیت و تحصیلات دانشگاهی را آرزو میکرد. متوجه شدیم دانشگاه رفته است و مدرک #کارشناسی دارد. او حتی در درس هنر هم تلاش داشت چیزهایی را که بلد بود، به ما یاد دهد. مثل اینکه چطور به سادگی چهره خندان، غمگین یا عصبانی بکشیم.
ازقضای روزگار به پیشدانشگاهی که رسیدیم، همان معلم دوستداشتنی دوباره روزیمان شد؛ در این مدت او مدرک #دکتری خود را گرفته بود. او به ما نشان داد میتوان در منطقه محروم #سوادکوه زیست، ضمن کار درس هم خواند و به قلههای موفقیت رسید.
#دکتر_خاکزاد که ۱۱ سال پیش بازنشسته شده بود، امروز نام خانوادگی کارمندی را که کارش را راه انداخته بود، میپرسد. مرا به خاطر میآورد و از او سؤال میکند حمید درویشی را میشناسی؟ پاسخ میشنود که برادرم است. شمارهام را میگیرد و...
امشب زنگ زد و با همان گرمای گذشته انرژی داد. خدا خیرش دهد و سلامت و سعادت دنیا و آخرت نصیبش باد.
معلمان ما معمولاً به اهمیت نقش خود واقف نیستند. چه بسیارند چیزهای کوچکی که در دبستان و دبیرستان یاد میگیریم و به این آسانیها از یادمان نمیرود.
www.PavaraQi.ir | @PavaraQi
تازه بمانید: