تحریم
کالهای اسرائیلی یکی از سرفصلهایی است که در مبارزه مردمی مسلمانان
جهان با اسرائیل کم و بیش دنبال می شود. در کشور ما ورود کالای
اسرائیلی ممنوعیت قانونی دارد و کالاهایی که با بارکد تولیدی اسرائیل
باشند، امکان حضور در بازارهای ایران ندارند. اما این همه ماجرا نیست؛
چرا که مردم و علما اعتقاد دارند خرید کالاهایی که منجر به تقویت
اسرائیل شود، حرام است. بنابراین کالاهایی که به بهانه های مختلف در
کشور ما حضور دارند و یا نمایندگی دارند ولی به نحوی خریداری آنها موجب
تقویت اسرائیل می شود (مثلا انواع کمکهای مالی به اسرائیل، پرداخت جهت
استفاده از برندها و لیسانسهای آنها و ...) این کالاها نیز مشمول تحریم
هستند. (بنابراین فرقی نمی کند که شما از نمایندگی ایران که در شهر مشهد، قزوین، تهران یا جای دیگر باشد بخرید یا از خود اسرائیل. همین که همان نمایندگی برای برند و لیسانس پول به شرکتهای اسرائلیلی می دهد، اسرائیلی می شود!)
ادامه مطلب را بخوانید:
والله و بالله ما در برابر
این قضیه مسئولیم. داستانی که دل رسولالله
صلیاللهعلیهوآله را خون کرده است، داستانی که دل حسین بن علی
علیهماالسلام را خون کرده است،
این قضیه است. اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم به
عزاداری حسین بن علی علیهماالسلام ارزش بدهیم،
باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی
علیهماالسلام امروز بود میگفت
چه بخوانید. آیا میگفت بخوانید نوجوان اکبر من؟ حسین بن علی
علیهماالسلام میگفت اگر میخواهید برای من
عزاداری کنید، اگر میخواهید برای من سینه بزنید،
شعار امروزتان باید فلسطین باشد.
شمر امروز موشه دایان{1} است. شمر هزار و سیصدسال پیش مُرد.
شمر امروزت را بشناس. باید
امروز در و دیوار این شهر برای فلسطین تکان میخورد.
هی به دروغ به ما گفتند که این
یک مسالهی داخلی است. اگر این موضوع مذهبی نیست، چرا یهودیهای دیگر
کشورهای دنیا، مرتب برای اینها پول میفرستند؟
چرا؟ ما چه جوابی در مقابل
اسلام داریم؟ چه جوابی در مقابل پیامبر صلیاللهعلیهوآله داریم؟ مگر
چند روز پیش در روزنامه نخواندید که سال گذشته پانصد میلیون دلار
یهودیهای سایر نقاط دنیا پول فرستادهاند برای اینها. فرستادهاند که
به این پولها چه کنند؟ فرستادهاند که هواپیما بخرند، بمب بخرند و
بریزند روی سر مسلمانها. از ایران خودمان سی و شش میلیون دلار کمک
فرستادهاند برای آنها.
من آنها را ملامت نمیکنم. ما باید خودمان را ملامت
بکنیم. به خدا خجالت
دارد که خودمان را
مسلمان بدانیم. آیا ما وظیفه نداریم کمک مالی
کنیم؟ اگر
هفتصدمیلیون جمعیت مسلمان {2}، روزی معادل یکریال بدهند، سالانه نزدیک
به سیصد میلیارد دلار میشود. حالا هی قرآن بخوانید. فضلّ الله
المجاهدین باموالهم و انفسهم. الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل
الله باموالهم و انفسهم. با مال که میتوانیم کمک کنیم.
والله واجب است. مثل نماز خواندن واجب
است. مثل روزه گرفتن واجب است.
این کار واجب است. اولین سوالی که پس از مردن
از ما میکنند این است که تو دربارهی فلسطین چه کردی؟
یهودی که برای پول میمیرد، یهودی که جز پول چیزی را
نمیشناسد، اویی که خدایش پول است، زندگیاش پول است، به این مساله که
میرسد میلیاردها دلار به همکیشان خودش کمک میکند. ولی هفتصد میلیون
مسلمان دنیا، کوچکترین کمکی به همکیش خودش نمیکند. {3}
نشسته بود
توی سنگر. رسیده بود به سورهی مومنون. قدافلح المومنون. چقدر دلش
میخواست شهید بشود. مدتها بود که دیگر دوستانش ندیده بودند بداخلاقی
کند. دروغ که هیچ، حرف لغو هم نمیزند. میخواست پاکِ پاک باشد؛ بدون
ذرهای گناه.
فرمانده
صدایش زد. قرآن را بست و گذاشت کنار تاقچه. مادربزرگ همین یک یادگاری
را برایش گذاشته بود. سرش را که آورد بیرون، یک خمپاره نشست کنارش.
افتاد روی زمین.
دستهایش را
بستند و با صورت پرتش کردند توی آتش. هرچه فریاد کشید، ضجه زد، ناله
کرد، فایدهای نداشت. فرشتهها گوششان بدهکار نبود. کولهبار گناه او
سنگینتر از آن بود که بشود بخشید.
سرباز عراقی
تا به حال فکر نکرده بود که در ارتش ظالم صدام بودن و علیه ایرانیها
جنگیدن هم میتواند گناه بزرگی باشد.
آیا میدانید زیانکارترینِ مردم کیست؟ کسی که کوششِ او
در دنیا به هدر رفته، ولی گمان میکند که نیکوکار است. {6}
همیشه، همهجا
باید بفهمیم جنگ امروز
کجاست. شاید بهتر باشد
بگویم باید بتوانیم ظهور این جنگ را در
میدانهای مختلف پیدا کنیم. سیاست، فرهنگ، نظامیگری و هر جای دیگری که
بتوانی حق و باطل را رودرروی هم ببینی، بخشی از این نبرد است. چه
کاریکاتورهای موهن اروپایی باشد، چه مخالفت با مقاومت اسلامی لبنان و
چه کشتار شیعیان در یمن. از این نمونهها فراوان است و میدانم که بهتر
از من میشناسیشان.
برای خرید
خانهای تردید داشتم. یهودیزادهای گفت من از کدخدایان این محلهام.
وصف این خانه چنان که هست، از من پرس؛ بخر که هیچ عیبی ندارد. گفتم به
جز آنکه تو همسایهی آنی.
خانهای را
که چون تو همسایه است، ده درَم سیم کمعیار ارزد
لیکن امیدوار
باید بود، که پس از مرگ تو هزار ارزد {9}
قدرتها و
ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم
بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستی است،
ادامه میدهد و به یاری خدا، در کنار بسیجیان جهان اسلام، این
پابرهنههای مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و
سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار میکنند، سلب خواهد کرد. {14}
یک سوال مهم: نقش دولت و نهادهای وابسته آن
استاد شهید مرتضی مطهری:
جنگی که هست
میدانی؟ من و تو درست
ایستادهایم وسط یک میدان جنگ، چه بخواهیم، چه نخواهیم. ما پذیرفتهایم
که مسلمانیم و باید بپذیریم که
مسلمان دشمن دارد. این دشمن قصد جانمان را کرده
و تا از بین نبردمان، کوتاه نمیآید.
یهودیان و نصرانیان تا از کیش آنها پیروی نکنی، راضی نخواهند شد. {4}
از همان اول که آدم ابوالبشر
علینبیناوآلهوعلیهالسلام پایش را گذاشت روی زمین تا همین الان که من
و تو نشستهایم اینجا، کسی هست که همهی زندگیاش را وقف کرده تا
دیگران را زمین بزند. او فقط همین یک کار را بلد است.
سر راه
مستقیم به سوی تو، به کمینشان خواهم نشست. {5}
باز هم میتوانی راحت بنشینی
و زندگیات را بکنی؟ اشکالی ندارد. اما اگر تو هم فکر میکنی که باید
کاری کرد، بسم الله.
به کجا چنین شتابان؟
ما باید میدان جنگمان را
بشناسیم. داشتن سلاح خوب و دید خوب و سنگر خوب کافی نیست. حتی نیت خوب
هم کار را تمام نمیکند. باید بدانیم ما کجا هستیم و دشمن کجا.
میبینی؟ من و تو میتوانیم
سالها مبارزه کنیم، جهاد کنیم، ایثار کنیم و حتی کشته شویم؛ اما
یکراست ببرندمان وسط جهنم و تازه بفهمیم که ای دل غافل! آن همه
دویدنها، شبنخوابیدنها، روزهگرفتنها و کارکردنها شده هیزمی که
آتش میزنند و میاندازند به جان گُرگرفتهی ما.
ما باید میدان جنگ را
بشناسیم و گرنه باد کلاهمان را برمیدارد و میاندازد جایی که دیگر
پیدایش نمیکنیم.
ما ناچاریم با صهیونیستها
بجنگیم؛ نه فقط به خاطر اینکه اسراییل فلسطین را اشغال کرده یا
لبنانیها را میکشد. ما ناچاریم با صهیونیستها بجنگیم، چون مسلمانیم.
اقتصاد هم یکی از همین
جبهههاست؛ اگر نگوییم یکی از مهمترینهایش. سادهدلی است اگر بگوییم
دشمنی هست که همهی توانش را علیه ما بکار گرفته، اما از اقتصاد و
بازار جهانی غفلت کرده است. چرا نباید از این ابزار قدرتمند برای
ضربهزدن به ما استفاده کند؟!
یهودیان و مشرکان را بدترین دشمن مومنان خواهی یافت. {7}
حالا که میدانیم این جنگ
ادامه دارد و حالا که میدانیم نه میتوانیم و نه باید آن را به سیاست
و فرهنگ محدود کنیم، پس کمربندهایمان را محکمتر میبندیم و دستهای
این دشمن را از زندگی اقتصادیمان هم کوتاه میکنیم.
not made in israel
وقتی از صهیونیستها حرف
میزنیم که در جبههی مقابل ایستادهاند، منظورمان فقط اسراییلیها
نیست. هرکس که دشمن اسلام باشد،
در این جبهه جای میگیرد. اسراییلی باشد یا آمریکایی، فرقی نمیکند.
مهم این است که دشمن خداست و تلاش میکند حق را نابود کند.
این دشمنی از دو راه بروز
میکند. ممکن است این شخص حقیقی یا حقوقی، پشتیبان اسراییل ـ که قبلاً
دانستیم مهمترین دشمن ماست ـ یا امثال آن باشد و این پشتیبانی را هم
اظهار کند یا ممکن است ظاهراً هیچ ربطی به این دولت نامشروع و
وابستگانش نداشته باشد، اما توانایی اقتصادی، سیاسی و تبلیغی خود را در
راه مبارزه با اسلام و امت اسلامی خرج کند.
این دو شخص هیچ تفاوتی با هم
ندارند. دلیلی ندارد که توقع داشته باشیم شرکت دشمن همیشه بنویسد
made in
israel و
بفرستد برای ما. حتی ممکن است کارخانهاش را در تهران، اصفهان، مشهد یا
تبریز ساخته باشد؛ اما وقتی سازندهی اصلی، شرکت دشمن است و سود آن ـ
چه پول باشد، چه شهرت ـ، به جیب او میرود، درست مثل همان چیزی است که
از خارج وارد شود.
اصلاً طبیعی است که حریف
همیشه رودررو نمیجنگد و گاهی هم گروهی از سربازانش را با چهره و لباس
مبدل، از جایی به سوی من و تو میفرستد که فکرش را هم نمیکنیم.
از
روبرو و پشت سر و چپ و راست به سراغشان خواهم رفت. {8}
یک بازار بزرگ
اما نباید آنقدر گرفتار
بدبینی شوی که فکر کنی همهی دنیا دشمن توست. در همین ایران خودمان، ـ
به لطف بازار شلوغ و رنگارنگ داخلی و خارجی ـ، به هر کالایی که نگاه
کنی، آنقدر مارکهای متفاوت میبینی که نمیتوانی بشمری. پس نگران این
هم نباش که اگر نخواهی
از این شرکتها خرید کنی، چیز دیگری پیدا نخواهی کرد.
نگران منزویشدن و محصورشدن
خودت هم نباش. بازار هفتادمیلیونی ایرانیها و یکمیلیارد و
پانصدمیلیونی مسلمانها را هیچکس نمیتواند منزوی کند و اصولاً در یک
بازار، این فروشنده است که ممکن است منزوی شود نه خریدار. برای هر
کالایی هزار و یکی تولیدکننده پیدا میشود که همهشان هم برای مشتری سر
و دست میشکنند.
یک عیب بزرگ
در این بازار پررونق و
پررفتوآمد، کمتر پیش میآید که کیفیت و کارآیی کالایی، هیچ رقیبی
نداشته باشد. اما اگر چنین موردی هم پیدا شد، انتساب آن کالا یا خدمات
به دشمن، بزرگترین عیبی است که میتواند دلیل خوبی برای نخریدن آن
باشد.
حالا که پذیرفتهایم بجنگیم،
باید بدانیم جنگیدن هزینه دارد. گاهی باید جان بدهیم، گاهی باید آبرو
بدهیم، گاهی باید پول بدهیم. گاهی هم باید از یک امتیاز که خوشایند
دشمن است، چشم بپوشیم.
پهلوانپنبه
افسانهی قدرت و
آسیبناپذیری این شرکتها هم بیشتر به قصه میماند تا واقعیت. نستله
بزرگترین شرکت تولیدکنندهی مواد غذایی در دنیاست. اما تا به حال فکر
کردهای اگر تنها ایرانیها ـ و نه همهی مسلمانها ـ، نسکافه یا
کافیمیت یا دیگر تولیدات این شرکت را نخرند، همین نستله میلیاردها
تومان ضرر خواهد ک%D%د. یادت باشد برای یک بنگاه اقتصادی، یکریال هم
یکریال است که روی آن حساب میکند. وقتی خریدار سر به شورش بگذارد،
فروشنده ناتوانتر از آن میشود که واکنشی نشان دهد و اصلاً مگر چه
واکنشی میخواهد نشان بدهد؟
کافران
گمان نکنند که پیشی گرفتهاند. آنان نمیتوانند [ما را] درمانده کنند.
{10}
تکلیف یا وظیفه
وانگهی، حتی اگر این ضربهها
تاثیری نداشته باشد ـ که دارد ـ، ما باید به وظیفهمان عمل کنیم.
نتیجهی آن هرچه باشد، خدا یاریمان خواهد کرد.
چه
بسیار گروه اندکی که به یاری خدا بر گروهی بزرگ پیروز شدند. {11}
مگر ما قرار است چه بکنیم؟
غیر از آنکه آمدهایم تا بهقدر توانمان این سنگها را از سر راه
حقیقت بزنیم کنار؟ مگر خدا برای این کار به ما نیاز دارد؟ راحتتر نبود
اگر خودش همهی کارها را راه میانداخت؟
نه عزیز! همهی داستان کنار
رفتن این سنگها نیست. بخشی از آن هم حضور من و توست. من و تو هم باید
بزرگ شویم.
کسی که
نجنگیده باشد و آرزوی نَبَرد در دلش نباشد، منافق مرده است. {12}
اگر قرار باشد جایی که حرکت
ما تاثیر محسوسی ندارد ساکت بنشینیم، نوح و ابراهیم و صالح و صد و
اندیهزار پیامبر دیگر علینبیناوآلهوعلیهمالسلام باید مینشستند به
امید فردایی که هیچوقت نمیآمد. خدا هم مجاهد بیحال و ترسو
نمیخواهد.
خدا
مجاهدانی را که در راه او متحد و استوارند، دوست دارد. {13}
خلاصه اینکه ما مکلف به
تکلیفیم، نه نتیجه. انسانیت و اسلامیت به ما تکلیف میکند که حرکت
کنیم، حتی اگر همهی عالم روبروی ما ایستاده باشند.
ما
میتوانیم
حالا که میخواهیم حرکت
کنیم، بیا به این حرکت دقیقتر نگاه کنیم. مبارزهی ما باید برآیند دو
نیروی همجهت باشد. یکی هجوم به پیکرهی اقتصادی دشمن و از بین بردن
توانایی وی، و دیگری دفاع در برابر حملهی وی به امت اسلامی. هرکدام از
این دو بال که ضعیف باشد، پرواز ناممکن خواهد شد.
به نظر تو برای هجوم چه
میتوانیم بکنیم؟ تولید کالا و خدمات جایگزین یکی از کاراترین
راهکارهاست. البته گزینههای دیگری هم هست که فعلاً سراغشان نمیرویم.
دانشجویان رشتههای فنی و تجربی، صنعتگران و تولیدکنندهها میتوانند
سربازان ورزیدهای برای این ماموریت باشند. ما باید تولید کنیم، زیاد و
خوب. آنقدر زیاد که همهی مغازهها را پر کنیم و آنقدر خوب که هیچکس
در هیچجای دنیا برای خرید تولیدات ما تردید به دلش راه ندهد. اینطوری
که بشود، دیگر کسی سراغ کالا و خدمات شرکتهای دشمن نخواهد رفت و
مسالهمان حل خواهد شد. اگر فناوری ساخت کالا را نداریم، باید به دست
آوریم. اگر ابزارش را نداریم، باید بسازیم. اگر نیروی انسانی ماهر
نداریم، باید پرورش دهیم. خلاصه اینکه هیچ توجیهی برای کمکاری
پذیرفته نیست.
اما یک لحظه صبر کن. قصه
هنوز تمام نشده است. دشمن تو هم ابزارهای کشنده و رنگارنگی دارد و
اصلاً هم دوست ندارد که تو وارد این بازی شوی. پس کار، کمی سختتر
میشود.
حتماً چیزهایی دربارهی
هزینههای سرسامآور آگهیهای بازرگانی شنیدهای. هرکسی نمیتواند از
پس تولید و پخش یک پیام بازرگانی در صداوسیما یا روزنامهها و مجلات
برآید. هرچه بیشتر پول بدهی، بیشتر آش خواهی خورد.
تبلیغات هم همهی ماجرا
نیست. بازاریها شیطنتهای خاص خودشان را دارند. مثلاً میتوانند
کالایشان را خیلی ارزانتر بفروشند؛ تا جایی که رقبا مجبور شوند کوتاه
بیایند. این عمل ممکن است در کوتاهمدت زیانهایی هم داشته باشد، اما
در آینده سودآور خواهد شد. شایعه هم میتوانند علیه یکدیگر درست کنند.
کارگاههای همدیگر را هم میتوانند خراب کنند؛ و هزار و یک بازی خطرناک
دیگر که اگر حرفهای نباشی، زودتر از آنچه فکرش را بکنی، زمین خواهی
خورد.
میبینی؟ ماجرا به همین
سادگیها هم نیست. نمیتوانی یکراست بروی سراغ صنعتگر مسلمان بیچاره
و یقهاش را بگیری که چرا هیچ کاری نمیکند. اما... نمایش ادامه دارد.
تا به حال سرما خوردهای؟
برای اینکه دوباره خوب شوی، چه کردی؟
تو دو کار بیشتر نمیتوانستی
بکنی. بهتر است بگویم لازم بوده دو کار را با هم انجام دهی. یکی
استفاده از چند قرص رنگارنگ و چند جرعه شربت و احیاناً چند آمپول ریز و
درشت و دیگری که خلاصه میشود در یک کلمه: پرهیز.
درست همان زمانی که بدنت را
با دارو تقویت میکنی، دستکم برای یک مدت کوتاه، باید کمی به خودت
سختی بدهی. بعضی غذاها را نباید بخوری. بعضی کارها را نباید بکنی و
سفارشهای دیگر.
درست فهمیدی. بازار ما فعلاً
بیمار است. یک عفونت فراگیر در شریانهای ما ایجاد شده که هر روز هم
گستردهتر میشود. پس آستینها را بالا میزنیم برای یک درمان اساسی.
تولید و جایگزینی کالا و
خدمات بومی در برابر بیگانه، بخشی از درمان ماست که حتماً باید انجام
شود و تحریم شرکتهای دشمن هم بخشی دیگر. تحریم دو کارکرد مهم برای ما
دارد. هم موجب ضعیفشدن بنیهی دشمن خواهد شد و هم جایی برای نفسکشیدن
تولیدکنندهی بومی باز خواهد کرد. کمی که گذشت، او آنقدر قوی خواهد شد
که بتواند روی پای خود بایستد.
البته باز هم نباید به
دشمنانت اجازهی حضور بدهی. همانطور که یک آدم سالم را با این توجیه
که بیمار نیست به یک محیط آلوده نمیبرند.
همهی این حرفها را زدم که
بتوانم داد بزنم آهای مسلمانها! صنعتگر و تولیدکننده و کارگر و مهندس
شما به کمکتان نیاز دارد. یکه و تنها نیاندازیدش جلوی این گرگها.
قهوه میل
دارید؟
شنیدهای چندوقتی است نستله
به آدمها پول میدهد که راه بیافتند توی شهر و به مردم قهوهی مجانی
تعارف کنند یا لیوان نستله را هدیه بدهند؟
اما بگذار ببینم. او که از
من پولی نمیخواهد. پس اگر پیشنهادش را قبول کنم، چه اشکالی دارد؟ من
که کمکی به اسراییل نمیکنم. اما مگر میشود او کاری بکند که سودی
برایش نداشته باشد؟!
چرا اینکار را میکند؟ جواب
آن را میدانی؟ سوالم زیادی ساده است؟ خوب معلوم است. نستله میخواهد
برای خودش تبلیغ کند. پس پول میدهد به چند نفر تبلیغاتچی که به من و
تو بفهمانند که از حالا به بعد نسکافه خوردن بهتر است.
معما حل شد. نستله اینکار
را میکند، چون پول تنها چیزی نیست که برای یک بنگاه اقتصادی مهم است.
نام هم اهمیت دارد؛ آوازه و شهرت هم همینطور. او ممکن است محصولش را
به تو هدیه کند، ارزانتر بفروشد، جایزه بدهد، تشویقت کند یا هرکار
دیگر بکند تا نامش را گسترش دهد.
بیا به یک نمونهی دیگر هم
نگاه کنیم. بابِل یک شرکت اسراییلی است که فرهنگنامهاش را خیلی ارزان
ـ و گاهی هم مجانی ـ به این و آن میدهد. او کار را به جایی رسانده که
کمکم دیگر رایانهی هر بچهمسلمانی را روشن کنی، یک نسخه از
فرهنگنامهی بابل را روی آن میبینی. ما به تبلیغاتچیهای بیجیره و
مواجب یک شرکت اسراییلی تبدیل نشدهایم؟
حالا بگذریم از اینکه
استفادهی گسترده از فرهنگنامهای که یک شرکت دشمن برای ما نوشته باشد،
چه خطراتی دارد و باز هم بگذریم از اینکه نرمافزار بابل یک جاسوس
تمامعیار است و بیاجازهی کاربر خیلی کارها میکند.
بطری نسکافه، حتی اگر خالی
باشد و بشود شِکردان، هنوز هم یک پوستر تبلیغاتی کوچک است توی
آشپزخانهی ما. پرچم دشمن روی دیوار سنگر. جالب نیست؟
اگر دشمن، دشمن است، یک قدم
عقب رفتن، یعنی عقبنشینی در برابر طاغوت. دنیا بهتر میداند سالهاست
که عقب ننشستهایم.
نقش دولت و نهادهای وابسته
به آن هم یکی از مهمترین مسایلی است که باید روشن شود. سوالاتی از این
دست زیاد مطرح میشود: چرا دولت کاری نمیکند؟ چرا به این کالاها
اجازهی ورود میدهد؟
چرا جلویشان را نمیگیر8CF؟
واقعیت این است که توقع چنین
کنترل و نظارتی بر بازار داشتن، کمی نابجاست. تا وقتی که کالایی خریدار
دارد، هیچکس نمیتواند آن را از بازار فروش حذف کند. به سیگار نگاه
کن. مگر واردات سیگار ممنوع نیست؟ مگر جلوی آن را نمیگیرند؟ به مواد
مخدر نگاه کن. مگر با فروشندگان آن برخورد نمیکنند؟ پس چرا باز هم
میتوانی هرکدام را که بخواهی، به راحتی پیدا کنی؟
حالا گیریم دولت بخواهد کاری
کند؛ اقدام دولت، به یک پشتوانهی حقوقی محکم و استوار نیاز دارد. اما
متاسفانه، همهی توجه قانونگذارِ ما به این موضوع، به یکیدو مادهو
تبصرهی مبهم خلاصه شده است. همین یکیدو ماده و تبصره هم آنقدر در
پیچ و خم دیوانسالاری ما سرگردان میشود که چیزی از آن باقی نمیماند.
اما راستی مگر قرار است
منتظر دولت بمانیم؟ مگر برای انجام وظایف دینیمان از دولت اجازه
میگیریم؟
باید بپذیریم که دولت
ابزارهای محدودی در اختیار دارد و نمیشود به آنها تکیه کرد. ما باید
کار خودمان را بکنیم؛ دولت همراهی بکند یا نکند.
در ضمن، بهکارگیری همین
ابزارهای محدود هم به خواست مردمی نیاز دارد. ماجرای شرکتهای هرمی و
گلدکوئست را یادت هست؟ تا وقتی این احساس در مردم به وجود نیامد که
ریگی به کفش اینهاست، دولت و دستگاه قضایی نتوانستند کاری از پیش
ببرند. تازه بعد از برخورد شدید آنها هم، هنوز بعضیها کارِ خودشان را
میکنند.
البته این موضوع نمیتواند
توجیهی برای کمکاری و ناکارآمدی کارگزاران حکومتی باشد. دولت، مجلس و
دستگاه قضایی، باید با همهی توان، با دشمنی که به زندگی اقتصادی،
فرهنگی و اجتماعی مردم حمله کرده، مبارزه کنند.
اما مهم این است که ما
نمیتوانیم منتظر دولت بنشینیم؛ بلکه باید او را به دنبال خود بکشیم.
حالا چه کنم؟
گفت حالا که من این را
خریدهام. آن موقع هم نمیدانستم خریدن از این شرکتها اشکال دارد.
الان باید چه کار کنم؟
گفتم همانطور که میدانی
سرمایهی یک شرکت فقط دارایی مالی آن نیست. شهرت و آوازهی آن هم بسیار
مهم است. اگر استفاده از آن کالا، نام شرکت سازنده را ترویج نمیکند یا
تو را مجبور نمیکند که دوباره چیزی از این شرکت بخری، استفاده از آن
اشکالی ندارد. کالایی مثل قهوه را میتوانی در یک ظرف دیگر بریزی، اما
یک گوشی تلفن همراه، علاوه بر آنکه یک آگهی تبلیغاتی دایمی است،
وادارت میکند باتری و شارژر و چیزهای دیگری را از همان شرکت بخری.
بعضی وقتها هم میتوانی
کالایی را دور بیاندازی. مثلاً پاککردن نرمافزار بابِل از روی
رایانهات، هیچ هزینهای را به تو تحمیل نمیکند و در عوض میتوانی از
نرمافزارهای مشابه ـ مثل فرهنگنامهی نارسیس ـ، استفاده کنی.
نهایتاً اگر نمیتوانی آن را
دور بیاندازی و استفاده از آن هم مستلزم ترویج نام شرکت یا خرید دوباره
است، آن را بفروش. یادت باشد تو باید به وظیفهات عمل کنی. دیگران
پاسخگوی کارهای خودشان خواهند بود.
{1}
نخستوزیر پیشین رژیم اشغالگر قدس.
{2} این
روزها جمعیت مسلمانان دنیا به بیش از یک میلیارد و پانصد میلیون نفر
رسیده است.
{3} شهید
آیتالله مطهری. سخنرانی روز عاشورا.
{4}
لنترضا عنک الیهود و لا النّصارا، حتی تتّبع ملّتهم. سورهی بقرﺓ،
آیهی 120
{5}
لاقعدّن لهم صراطک المستقیم. سورهی اعراف، آیهی 16
{6} هل
ننبّئکم بالاخسرین اعمالاً. الّذین ضلّ سعیهم فی الحیاﮤ الدّنیا و هم
یحسبون انّهم یحسنون صنعاً. سورهی کهف، آیهی 103 و 104
<3DMsoNormal>{7}
لتجدنّ اشدّ النّاس عداوﮤً للّذین آمنوا الیهود و الّذین اشرکوا.
سورهی مائدﺓ، آیهی 82
{8}
لآتینّهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم. سورهی
اعراف، آیهی 17
{9}
گلستان سعدی. در فواید خاموشی. حکایت نهم (بازنویسیشده)
{10}
لایحسبن الّذین کفروا سبقوا؛ انّهم لایعجزون. سورهی انفال، آیهی 59
{11} کم
من ﻓﺌﺔٍ ﻗﻠﻴﻠﮥٍ غلبت ﻓﺌﺔً کثیرﺓً باذن الله. سورهی بقرﺓ، آیهی 249
{12} من
مات و لمیغز و لمیحدّث نفسه بالغزو، مات علی ﺷﻌﺒﺔٍ من النّفاق. پیامبر
اعظم صلیاللهعلیهوآله
{13} انّ
الله یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله صفاً، کانّهم بنیانٌ مرصوصٌ. سورهی
صف، آیهی 4
{14}
صحیفهی نور، جلد 20، صفحهی 113، ششم مهر 1366
مطالب شهید مطهری و بعد آن متعلق به جنبش دانشجویی جهان اسلام (بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام) وبلاگ من نسکافه نمی خورم است. در این وبلاگ هم چنین فتاوای مراجع تقلید در همین مساله، قانون حمایت از فلسطین و بسیاری موارد مرتبط دیگر را خواهید یافت.