دیروز چقدر بازدید وبلاگم زیاد شده بود!
ظاهرا خیلیها منتظر بودند، چیزی بنویسم!
اما حقیقت آن است که مودم ایدیاسال که خونهمون بود، با ویندوز هشت سازگاری نداشت!
---
1- یاد گرفتم در جلسات امتحانات این چنینی، همیشه ساعت مچی عقربهای به دست داشته باشم! سالنهای امتحان گاهی ساعت ندارند. حتی ممکن است آقای مراقب هم ساعت نداشته باشد! حتی همه بغلدستیها!
2- یاد گرفتم همیشه چیزی را برای تعجب کردن وجود دارد. مثلا این که درس زبان انگلیسی بدون هیچ دلیل خاص و موجهی، نمره منفی نداشت. بسیاری از داوطلبان اصرار داشتند پاسخنامهها قبل از دفتر چه سوالات توزیع شود تا در وقت صرفهجویی شود.
3- یاد گرفتم غذای چربی به اسم «چغول بغول» در همین ساری خودمان هست. چیز خوبی است. 2700 هم بیشتر نبود. با نوشابه شیشهایهای قدیمی که به «یادمانه» (پیشتر به جای یادمانه میگفتند: نوستالژی) تبدیل شدهاند، معنویت خوبی هم داشت.
4- یاد گرفتم روز جمعه حتی ممکن است امامزادهها هم تعطیل کنند! همان بهتر که برای نماز از همان اول، برویم نماز جمعه! مسافرها هم میتوانند نماز جمعه بخوانند.
5- یاد گرفتم برای دکتری خواندن باید به ریاضیات، به ویژه هندسه مسلط بود! گاهی برای حل سوالات استعداد تحصیلی تا یک قدمی جواب میروید. آنگاه میبینید که نیاز به یک فرمول ساده ریاضی دوره ابتدایی یا راهنمایی دارید، اما یادتان نمیآید. مثلا قطر مربع را چه جوری باید به دست بیاوریم، وقتی مساحتش را داریم؟!
6- یاد گرفتم سازمان سنجش تلاش دارد کار خودش را بهتر انجام دهد. نباید در کار سازمان دخالت کرد. دخالتها به ویژه از طرف اصحاب سیاست و رسانه، کار را خراب میکند.
7- یاد گرفتم برای پاسخ به سوالات، دانش چیز مهمی است. اما شعور از آن هم مهمتر است. گاهی با کمی تعقل در گزینهها میتوان پاسخ صحیح را پیدا کرد. حتی گاهی دانش دارید، اما نمیتوانید تشخیص بدهید که کدام گزینه جواب صحیح است!
8- من خیلی چیزها یاد گرفتم. اما باشد برای وقتی دیگر!
پیوندهای مرتبط:
۹۹/۰۹/۲۶