سلام خدا بر شما
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پس از سه سال
مصاحبه دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه ما امروز برگزار شد و انتظار سه ساله پایان یافت. سه سال شوق دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق شدن و آغاز یک زندگی جدید. البته تا دانشجوی دکتری دانشگاه شدن راه درازی باقی مانده است و موانع بی شماری. دعا کنید هر چه خیر است، همان اتفاق بیفتد.
انتظار سازنده
راستش گرچه سه سال منتظر چنین روزی بودم، آماده آن نبودم. اطلاعی از زمان مصاحبه نداشتم و بعد از مرز مهران (منفذ زرباطیة الحدودی) (پس از خروج از کشور در عراق) تازه فهمیدم که زمان مصاحبه نزدیک است. تقریبا شش روز قبل از مصاحبه هم با پیامک آقای احمدی باخبر شدم که یکشنبه باید طرح رساله دکتری را ارائه بدهم و سه شنبه هم جلسه دفاع خواهد بود. این در حالی بود که شنبه صبح می رسیدم تهران. وقتی هم رسیدم بیشتر وقتم به جمع آوری مدارک مورد نیازی چون ریزنمرات و... گذشت و شاید نوشتن طرح رساله دکتری بیش از یک ساعت طول نکشید. اما ظاهرا مبنای قضاوت همین طرح بود و باید خیلی وقت می ذاشتم و بیش از اینها با دقت نوشته میشد. (و این در حالی است که در معمول مصاحبه های دکتری، در حد یک سوال کوتاه می پرسند «اگر قبول شدی، دوست داری رو چه موضوعی کار کنی؟» و از این موضوع می گذرند!)
در تکمیل پاراگراف بالایی
علی رغم کمبود وقت، باز هم میشد طرح قویتری نوشت. مثلا بعد از نگارش اولیه طرح، فرصت بود تا به دوستانم در مقطع دکتری (که کم هم نیستند) ایمیل کنم و ملاحظات آنها را اعمال کنم. اما گفتم مهم این است که من ارزیابی شوم. نه اینکه «من+دوپینگ کمک دیگران». ضمن اینکه با حذف بخش پیشینه و منابع از طرح+اضافه کردن عنوانهایی چون «اجمالی» و «ایده» به من القا میکرد که موضوع مهمی نیست. فقط دانشگاه ما آن را جدی تر گرفته است.
در جستجوی آرامش با راه حلهای متفاوت
قبل مصاحبه، برای آرامش بیشتر، یک کتاب خواندم. انتخاب خوبی هم داشتم: آب های ناآرام: روایت اروند (کتاب اول از مجموعه کتابهای راوی نشر فاتحان). عبور از اروند، داستان غرورانگیز و آرامش بخشی برای ما مازندرانی هاست. ... من همیشه ترجیح میدهم علمی که همراه من است، سنجیده شود. اگر خواندنهای ویژه و تصنعی زمان نزدیک به امتحان را حذف کنیم، نتایج واقعی تری هم خواهیم داشت. این پیشنهاد رو حداقل برای امتحان های تعیین سطح زبان انگلیسی موسسات مختلف جدی بگیرید! این علمهایی که دزدان میتوانند آن را به سرقت ببرند، چه فایده؟
سوالات رایج شما FAQ:
چند چند بودیم؟
راستی ما 4 نفر دعوت به مصاحبه شدیم. 2 نفر از طریق آزمون سراسری (کنکور دکتری) و 2 نفر هم به عنوان استعدادهای درخشان. ظرفیت 5 نفر است. به احتمال خیلی زیاد، دانشکده به فرصت تکمیل ظرفیت هم امیدوار است. چرا که از بین 2 نفر استعدادهای درخشان، نهایتا یک نفر پذیرفته میشود. ضمن اینکه از بین دو نفر با آزمون هم ممکن است کسی پذیرفته نشود. حتی تر: دوره هم ممکن است تشکیل نشود که بعید است.
چه کسانی مصاحبه کردند؟
مصاحبه کنندگان پنج نفر بودند. به جز دکتر آشنا همه استادان دانشکده بودند. پنج نفر در برابر یک نفر. تازه این یک نفر باید ضمن رعایت تقوا، اخلاق و دیگر مسائل را هم رعایت کند و کلا ظاهر خوبی از خودش نشان دهد. + شان استادی هر پنج نفر باید حفظ شود. واقعا کار سختی است! مثلا در شرایط عادی، اگر کسی بگوید در قضیه الف آقای فلانی 100 درصد مقصر است، معمولا واکنش تندی نشان میدهم که پدیده های اجتماعی و انسانی را نباید متاثر از یک عامل دید! سهمی هم برای دیگران و ساختارها در نظر بگیرید! اما مگر در مصاحبه میشود چنین حرفی زد؟!
زمان و محتوا
به نظرم(!) هر مصاحبه بین نیم تا یک ساعت طول کشید. (در اثنای مصاحبه دوستان، رفتم بوفه و گپی با دوستان زدم و یک بستنی هم خودم را مهمان کردم.) آن شش نفر دو دسته سوال پرسیدند: سوالات عمومی (سوابق علمی و اجرایی) و درباره پروپزال (طرح پژوهشی رساله) دکتری.
هدف اصلی مصاحبه چیست؟
بیش از هر چیز مصاحبه کنندگان به اطمینان احتیاج دارند که شما گزینه مناسبی هستید. من هم سعی کردم خودم باشم، نه آنچه مد نظر آنهاست. مثلا گرچه دروس حوزوی خوندنمان در حوزه بقیة الله واقعا رو هواست، با اطمینان از ادامه دادن دروس حوزوی سخن گفتم! به هر حال، با خواندن این وبلاگ، راه دکتری قبول نشدن دستتان می آید!
مرتبط:
این روزها خیلی سرم شلوغ است. دعا کنید.
۹۹/۰۹/۲۶