متن ذیل، متن کامل یادداشتی است که در همشهری خردنامه، ویژه نامه پایداری، شماره خرداد 1390 چاپ شده است.
ما از دوکوهه آمدیم؛ اینجا غریبیم
کتاب «از معراج برگشتگان» تازه ترین اثر حمید داوود
آبادی
حمید درویشی شاهکلائی hdarvishie@gmail.com
حمید داوود آبادی در یک نگاه
متولد: 25 مهر 1344 تهران
متاهل، مدرک تحصیلی سیکل
شهرت: رزمنده (فدائیان اسلام، بسیجی،
سرباز، پاسدار)، جانباز، عکاس، خبرنگار، فعال مطبوعاتی، فعال سایبری، محقق و نویسنده
دفاع مقدس
پست الکترونیک: davodabadi@gmail.com
آدرس سایت: www.davodabadi.com
آدرس وبلاگ: davodabadi.persianblog.ir
فعالیتهای مطبوعاتی: وی
مسئول صفحه "از معراج برگشتگان" در نشریه "فرهنگ آفرینش"، سردبیر مجله تخصصی اسناد "پانزده خرداد" و سردبیر مجله دفاع مقدس "فکه" بوده است و در نشریات گوناگونی یادداشت
نوشته / می نویسد: جمهوری اسلامی، کیهان، شلمچه، جبهه،
صبح دوکوهه، عاشورا، یاد ماندگار، پلاک هشت، پیک، امتداد و ....
یادداشتهای جدید وی در نشریه امتداد با عنوان «آن که فهمید/آن که نفهمید» با
استقبال قابل توجهی مواجه شده است و الگوگیری ها از ادبیات و اصطلاحات وی، در حال
افزایش است.
فعالیتهای سایبری: گرچه
شناسنامه داوود آبادی از تعلق او به نسل گذشته می گوید، خود او جوان مانده است و
برای ارتباط با جوانان نیز از فناوری های ارتباطی نوین استفاده می کند. او با ده سال سابقه وبلاگ نویسی، هر ماه چند بار
وبلاگهایش[1] را به
روز می کند. هم چنین مدیریت دو سایت مهم بر عهده اوست. یکی بزرگترین سایت دفاع
مقدس کشور است با عنوان ساجد: WWW.SAJED.IR و دیگری سایت
خبری تحلیلی است که آخرین اطلاعات و اخبار مربوط به 4 اسیر ایرانی در چنگال رژیم
صهیونیستی (حاج احمد متوسلیان و همراهان) را پوشش می دهد: WWW.4DIPLOMATS.COM.
سایت شخصی او نیز در آستانه شروع به
کار است و فعلا تنها عکسی از دوران جوانی (با لباس رزم جبهه) را به شما نشان می
دهد: WWW.DAVODABADI.COM
نویسندگی و تحقیق:
از داوود آبادی کتابهای متعددی منتشر
شده اند که یکی از آنها، کتاب فاخر «کمین جولای 82»، با عنوان «AMBUSH OF JULY 1982» به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است. این
کتاب به روزشماری حادثه گروگانگیری دیپلمات های ایرانی در لبنان می پردازد. کتاب
«پاره های پولاد» وی به بررسی تاریخ عملیات شهادت طلبانه در لبنان می پردازد که با
عنوان « القصة الکاملة
للاستشهادیین فی لبنان» به زبان عربی ترجمه شده است. کتاب «تفحص» خاطرات و گزارش از عملیات تفحص یا کشف پیکر
شهداست که بسی خواندنی است. دیگر کتابهای او عبارتند از:
- آیا
میدانید؟: نکاتی جالب از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
- از معراج برگشتگان: خاطرات کودکی، انقلاب، جنگ
- پرواز پروانهها: زندگینامه سرداران شهید حسین قجهای،
رضا چراغی، علیاکبر حاجیپور
- حماسه ذوالفقار: زندگینامه سرداران شهید یوسف کابلی،
علیرضا ناهیدی، محسن نورانی
- خاطرات انقلاب اسلامی: مجموعه خاطراتی از انقلاب
اسلامی
- خاطرات شکنجه: مجموعه خاطراتی از شکنجه در زندانهای
حکومت پهلوی
- دجله در انتظار عباس: زندگینامه سردار شهید عباس
کریمی
- دفاع مقدس در اینترنت: نشانی سایت ها و وبلاگ های
دفاع مقدس و ضدصهیونیستی
- ستارگان درخشان تاریخ: وصیتنامه شهدای مقاومت اسلامی
لبنان
- یاد ایام (2
جلد): خاطرات حضور در جبهه از سال 1360 تا 1367
- یاد یاران: خاطرات حضور در جبهه
حمید داوود آبادی کتابهای جدیدی هم
در دست انتشار دارد که شامل موضوعاتی چون خاطرات شاد، خاطرات اشکی، داستان برای کودکان،
شهدای نهضت جهانی اسلام (مصطفی مازح) و خاطرات لحظات شهادت است.
از «یاد یاران» تا «از معراج
برگشتگان»
اما در این میان کتاب «یاد یاران» از
ویژگی خاصی برخوردار است. این کتاب، اولین کتاب خاطره داوود آبادی است در 130
صفحه. این کتاب همان کتابی است که مقام معظم رهبری پس از مطالعه در رمضان 1371 به
خط خود بر آن تقریظ نوشته اند. تشویق آقا کافی بود تا داوودآبادی به طور جدی به
فعالیتهای فرهنگی اش در ادبیات پایداری روی آورد. تصویر این تقریظ را می بینید.
متن تقریظ آقا این بود:
«در این نوشته صفا و صداقت زیادی
موج میزند. نویسنده غالباً نقش خود را کمرنگ کرده و یاد یاران شهیدش را برجسته
ساخته است. روحیهی بسیجی تقریباً با همهی جوانبش در اینجا منعکس است، و میشود
فهمید که چگونه جوانهایی در کورهی گداختهی جبهه به چه جوهرهای درخشندهئی تبدیل
میشدهاند. ذکر خصوصیات موقعها و حادثهها و آدمها، تصویر باورنکردنی جنگ هشت
ساله را تا حدود زیادی در برابر چشم آیندگان میگذارد. سؤال من از خودم این است که
آیا این از معراج برگشتگان چقدر میتوانند آن حال و هوا را پس از
سفر من الحق الی الخلق حفظ کنند و حتی درست به یاد بیاورند؟ و برای این مقصود
عالی از دست ما چه کاری ساخته است؟ و چه کردهایم؟ البته قصور یا تقصیر من و امثال
من، نمیتواند تکلیف تکلیف دشوار آنها را که خدا حجت خود را برایشان تمام کرده، از
دوششان بردارد. این کتاب با روح طنز و مزاحی که در همه جای آن گسترده است و به آن
شیرینی و جاذبهی ویژهئی بخشیده، از بسیاری کتابهای جبهه جالبتر و گیراتر است.
آن را در شب و روزهای منتهی به بیستم ماه رمضان 1412 (5/1/71) خواندم.»
داوود آبادی از عبارت «از معراج برگشتگان» خوشش آمد و آن
را عنوان صفحه اش در یکی از نشریات قرار داد. کتابهای جدیدش را هم نوشت و خاطراتش
تکمیل کرد. او دیگر یک فعال فرهنگی شده بود که سیستم بوروکراتیک اداری و کارمندی
دولت را نمی توانست تحمل کند. شش سال زمان برد تا داوود آبادی بتواند کامل ترین
کتاب خاطراتش را منتشر کند که شامل خاطرات تولد و کودکی و روزهای انقلاب هم می شد.
او نام این کتاب را «از معراج برگشتگان» گذاشت. مرکز عماد هم از تقریظ موجود نهایت
حسن استفاده را برد و آن را در تمجید از کتاب جدید به کار برد!
مصاحبه خبرساز
داوود آبادی که حداقل از دوران حضورش
در لبنان در دهه 60 با دغدغه های جهانی انقلاب اسلامی آشناست، بعد از
انتشار کتاب جدیدش با یک مصاحبه خبر ساز شد. مصاحبه ای درباره نامگذاری یکی از
خیابانهای تهران به نام راشل کوری. وی در این مصاحبه گفت: «من تعجب میکنم که در
این کشور خیابانهایی به نام سوسن و سنبل باید باشد ولی مقابل نام گذاری خیابانی
به نام راشل کوری مقاومت میشود. فریاد امام همواره این بود که ما باید از تمام
آزادی خواهان جهان حمایت کنیم.»
سیری در این کتاب:
کودکی و نوجوانی: 100 صفحه اول به خاطرات کودکی تا دوران پیروزی
انقلاب اسلامی داوود آبادی مربوط می شود. حمید، کودک و سپس نوجوان بازیگوش و تپلی
است که دارد از محیط پیرامون و وقایع آن چیزهای مختلفی یاد می گیرد. عبرت آموزی
های او از بازی روزگار و تفاوت انسانها در دوران قبل انقلاب در تکوین شخصیت او
موثر بوده است. این بخش (تا اوایل سال 1358) بر اساس دیده ها و شنیده های داوود
آبادی است.
در این کتاب بعد از چند صفحه بیان خاطرات روزهای حضور
مدرسه بعد انقلاب، نویسنده بیان خاطرات درگیری های اول انقلاب با منافقین و ... را
به زمان دیگری موکول می کند و در ادامه کتاب خاطرات اولین اعزام انفرادی در سال
1360 را بیان می کند و تا پایان جنگ ادامه می دهد. آری، داوود آبادی، نوجوانی 16
ساله بود که به جبهه رفت و جبهه را جور دیگری دید.
روایت جبهه به سبک داوودآبادی
جبهه ای که داوود آبادی توصیف می کند، به نظر خیلی به
واقعیت نزدیک است. بسیجی های او، گاهی می ترسند، گاهی خالی می بندند، گاهی یکدیگر
را مسخره می کنند، به آزار و اذیت دیگران می پردازند، شوخی می کنند، کم می آورند و
... . این طور نیست که دائم مشغول نماز و دعا و هئیت باشند و یا در حال رزم
شجاعانه. او تصمیمات نادرست فرماندهان را هم ذکر می کند و حتی از شبهه اش می گوید
که چرا دو کوهه فقط دوبار مورد حمله قرار گرفت آن هم وقتی لشکر 27 آنجا نبود؟! فکر
می کنم همین ها باعث شده است تا امام خامنه ای صفا و صداقت را در این نوشته
ببینند. خواننده کتاب می تواند نوجوانانی را تصور کند که هنگام فرار از تانکهای
دشمن به یکدیگر پشت پا هم می زنند!
روح طنز و مزاح کتاب
شوخ طبعی و طنز نویسی در سراسر کتاب حضور فعالی دارد. نه
فقط در خط مقدم، بلکه در پشت جبهه، همه جا رزمندگانی هستند که شوخی می کنند. یکی
از این رزمندگان مسعود ده نمکی است که با ساخت فیلم های سینمایی اخراجی ها همه او
را می شناسند. ماجرای حضور در رستوران گران قیمت بالای شهر، با ظاهر جبهه، و به
همراه دوست جانباز ده نمکی و داود آبادی از خاطرات جالب کتاب است. بی شک نثر طنز داوود
آبادی در انعکاس موقعیت های فرح بخش بی تاثیر نیست. برخی از خاطرات این کتاب، پیش
تر مایه طنزپردازی نویسندگانی چون داوود امیریان قرار گرفته بود که متاسفانه در
برخی موارد با عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی مولف، سبب بروز ناراحتی هایی هم گشته
است.
روابط انسانی در جنگ: ما از دو کوهه آمدیم اینجا غریبیم
جنگی که داوود آبادی برایمان تعریف می کند، بیش از آن که
شامل کشت و کشتار و عملیات ها باشد، مملو از ارتباطات انسانی است. صمیمت رزمندگان
با یکدیگرو با خدایشان عاشقانه زیستن ها
در جبهه را خوب ترسیم می کند. داوود آبادی با ترسیم معنویت دانشگاه انسان ساز
جبهه، به ما می گوید که چرا رزمندگان دوره جنگ، در شهرها دوام نمی آوردند و از
تهران گریزان بودند. مردم شهر جور دیگری فکر می کنند و تهران جای ماندن برای
رزمنده ها نیست. تحلیل محتوای کمی جبهه هم همین را می گوید. یک بسیجی که مثلا سه
ماه زمستان را در جبهه بود، ده روز درگیر جنگ و عملیات بود و هشتاد روز دیگر آن در
فضای با صفای جبهه بود و با رزمندگان زندگی می کرد. حالا این نوجوان یا جوانی که
هشتاد روز و بلکه هر نود روز، با معنویت زندگی کرده و مرگ را در یک قدمی خود می
دیده، نمی تواند در شهری که مرگ را برای پیرها، برای همسایه ها می داند، دوام
بیاورد.
روی دیگر سکه
گرچه سهم رزمندگان (به ویژه شهدا، دوستان در معراج مانده
وی) در کتاب زیاد است، اما این کتاب به پشت جبهه هم توجه خاصی نشان داده است. چه
کمکهای مردمی (و بین المللی) و شور و نشاط نوجوانان و جوانان به جبهه را بیان می
کند و چه آن جایی که از مسجدیهای جبهه گریز انتقاد می کند که شهدا وصیت می کردند
مبادا آنان زیر جنازه شان را بگیرند و یا برایشان مداحی کنند. داوود آبادی حتی از
تهران نشینانی می گوید که زمان و مکان عملیتهای بعدی را دقیق تر از رزمندگان می
دانستند! از معراج برگشتگان، نه فقط مردانگی ها و رشادتها، بلکه نامردمیها و
خیانتها را هم ماندگار کرده است.
طی مسیر صد ساله در یک شب
آن چه در این میان اهمیت دارد، بیان تحول و سیر انفسی
جوانان و نوجوانانی است که در پرتو آموزه های انقلاب اسلامی در جبهه حاصل شده است.
آنانی که شاید، مانند نویسنده کتاب، تحصیلاتشان را تنها تا سیکل (سوم راهنمایی)
ادامه داده باشند اما ره صد ساله عشق و عرفان را یک شبه طی کرده اند. (به راستی
اگر داوود آبادی هم به درس خواندن ادامه می داد، دکتر مهندس داوود آبادی می توانست
برایمان از جبهه بنویسد؟ چه خوب شد که بعضی بعد از جبهه ترک تحصیل رسمی کردند و
دانشگاهی نشدند.)
سیره خوب/ سیره بد
نویسنده کتاب، تکفیک بین سیره خوب رزمندگان و شهدا و سیره
بد آنها را انجام نداده است و آن را به عهده خوانندگان نهاده است. شیطنتهای
رزمندگان نوجوان و جوان اقتضای سن آنهاست اما بعضی اشتباهات رفتاری و گفتاری (مثل
تمسخر و استفاده از القاب ناشایست)، بد است حتی اگر شهدا انجام داده باشند. به هر
حال 932 صفحه زندگی جمعی از رزمندگان، خالی از لغزش و اشتباه نیست. توجه به
این نکته هم بد نیست که معمولا خاطرات فرماندهان کتاب می شود و خاطرات رزمندگان
عادی کمتر به صورت کتاب منتشر می شود.
932 صفحه با طعم جبهه
از حجم زیاد کتاب نباید ترسید. اطلاعات
خوبی به شما می دهد و بر نگرش شما هم تاثیر مثبتی خواهد داشت. حدود هفتاد صفحه از
کتاب، آلبوم تصاویر است و ده صفحه هم به تصاویر اسناد اختصاص دارد و بیش از 50 صفحه
فهرست اعلام است که به شیوه موضوعی تخصصی (شهدا، افراد، یگانهای رزم و ...) مرتب شده
است. داود آبادی راحت می نویسد و دوست ندارد با
واژه آرایی های سخت مخاطبش را آزرده کند. ساده نویسی داوود آبادی بر بیشتر خوانده
شدن مطالب وبلاگش هم موثر بوده است. طرح روی جلد کتاب هم کار خلاقانه ای است.
البته کمی بی تناسب است. کیف پول داودآبادی را می بینیم که کارتی مربوط به دوران
جبهه و کارتی مربوط به امروز وی (کارت ملی) در آن نمایان است. با توجه به این که
کتاب به داودآبادی امروز نمی پردازد، این طرح، تناسبی با کتاب ندارد. اما با عنوان
کتاب (از معراج برگشتگان) مطابقت می کند. در حقیقت متناسبتر بود «از معراج
برگشتگان» داستان رزمندگان بعد از جنگ می بود.
این خاطرات با زحمت به دست آمده است
داوود آبادی یک بار در مصاحبه ای
گفته است: حقوقش کفایت زندگی اش را نمی کرده و پول خرید دفتر 40 برگ برای نوشتن
نداشته است. به همین دلیل پشت برگه های اطلاعیه شهادت دوستانش، ریز ریز می نوشته.
(روزنامهی جوان دوشنبه 11 بهمن 1389 صفحهی 11)
اطلاعات کتاب شناسی:
پدیدآور:
حمید داوود آبادی
عنوان کامل:
از معراج برگشتگان:
خاطرات جنگ، کودک و انقلاب!
ناشر:
انتشارات یوسف تهران
(موسسه فرهنگی عماد)، چاپ اول و دوم، زمستان 1389، 12000 تومان، 932 صفحه. (چاپ
سوم همزمان با نمایشگاه 24 کتاب تهران)
تهیه کتاب:
علاقمندان به تهیه این کتاب میتوانند با شماره 02185570
تماس گرفته یا به سایت عماد مراجعه نمایند تا اینترنتی کتاب را
خریداری نمایند: www.emad.ir. فروشگاههای مرتبط با دفاع مقدس در تهران و شهرستانها نیز این کتاب را دارند.
درباره ناشر:
مرکز ارتباطات فرهنگی از سال 1385 کار خودش را با مشاوره
تخصصی محصولات فرهنگی شروع کرد و هم اکنون نه تنها در معرفی و توزیع محصولات
فرهنگی، بلکه در تولید و انتشار کتاب و محصولات فرهنگی شهرت قابل توجهی کسب کرده
است. تلفن گویا و طرح ملی اورژانس کتاب، با تاکید بر ضرورت کتابخوانی و فراهم
آوردن زمینه های مطالعه از جمله دستاوردها و ابتکارات موسسه عماد است.
بخش هایی از کتاب:
«سرانجام
"حسین عزیزی" توانست همراه چند نفر از بچههای محل از جمله "حسین شمس"
- پسر حاج آقا شمس امام جماعت مسجد امام حسن (ع) - و "احمد عبدی" به جبهه
بروند. طولی نکشید که خبر اسارت آن سه نفر را آوردند. ظاهرا جزو نیروهای "ستاد
جنگهای نامنظم شهید چمران" بودند.
10 سال بعد، مرداد ماه 1369، حسین عزیزی و حسین شمس،
سربلند و مفتخر در میان آزادگان سرافراز به خانه بازگشتند، ولی از احمد عبدی یا همانطور
که در محل معروف بود "احمد جنبشی" خبری نشد. خانوادهی او هم جلوی منزلشان
را چراغانی کرده و انتظار آمدنش را میکشیدند، ولی خبری نشد.
بچههای
محل وقتی فهمیدند احمد عبدی چه کرده، چراغهای دم خانهشان را شکستند.
آنهایی
که از اسارت آمده بودند، میگفتند:
"از همان اول که اسیر شدیم، وقتی ما را با قطار میبردند
بصره، احمد داد و فریاد راه انداخته بود که:
- من رو اشتباه گرفتهاید، من جزو مجاهدین خلق هستم. من اومده
بودم تا از جبهه اسلحه برای تهران ببرم.
ما اول
فکر میکردیم احمد برای اینکه اذیتش نکنند این حرفها را میزند، ولی بعدا فهمیدیم
قضیه چیز دیگری است. کم کم احمد، از طرف منافقین (مجاهدین خلق) شد مسئول اردوگاههای
اسرای ایرانی و یکی از وحشیترین شکنجه گرانی که اسرای ایرانی را برای جذب به منافقین،
زیر فشار قرار میداد.
یکی
از بچههای محل میگفت:
- هنگامی که احمد مرا میزد و شکنجه میداد، بهش میگفتم:
"بیمعرفت، ما با هم بچه محل هستیم، حداقل حرمت رفاقتمون از بچگی تا حالا رو
نگهدار و ما رو اذیت نکن." که شروع میکرد به فحش دادن و میگفت که چرا شماها
نمیآیید به ما بپیوندید؟
پدر
یکی از شهدا که خانهشان در همسایگی خانهی پدر عبدی بود، میگفت:
- من از این در عجب بودم که این همه اسیر ایرانی توی عراق بودند،
ولی فقط احمد زنگ میزد خونهی ما که پدر یا مادرش را صدا میکردم و راحت با آنها حرف
میزد. من همهاش برام سوال بود که چطور اسرای دیگه نمیتونند به خونهشون تلفن بزنند؟
احمد
عبدی همچنان در عراق ماند و با جنایاتی که انجام داد، توانست برای منافقین و عراق به
یکی از کادرهای اصلی و بازجوی اسرا تبدیل شود.»
کتاب "از معراج برگشتگان" نوشته
"حمید داوود آبادی" چاپ "موسسه فرهنگی عماد" صفحات ۱۱۱-۱۱۰
[1] تنظیم این یادداشت بدون مطالعه مستمر وبلاگ شخصی آقای
داودآبادی میسر نبود.