پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات
*حمید درویشی شاهکلایی، پژوهشگر و ویراستار
*متولد شیرگاه، سوادکوه شمالی مازندران (اصالتا از روستای شاهکلای لفور)

*طلبه و دانش‌آموخته دوره سوم کارشناسی‌ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و دوره پنجم دکتری فرهنگ و ارتباطات همان دانشگاه (دوره شهید جاوید مرحمتی)
*اولین «رتبه یک» کنکور سراسری دکتری مجموعه علوم ارتباطات (1390).
*موسس قرارگاه نشریات حیات بسیج دانشجویی و سردبیر سابق ماه‌نامه فرهنگی سیاسی حیات، نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام، سال بیست و یکم و بیست و دوم.
*معاون سابق آموزش و معاون سابق ارتباطات مرکز آموزش‌های مجازی بسیج مستضعفین
*پژوهش‌گر برتر مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی (1394)
*با افتخارتر از همه: برادرزاده سردار سپاه اسلام، پاسدار شهید برزو درویشی شاهکلائی
حدیث‌های مسجد
  • ۹۴/۱۲/۲۴

    فرشته‌هان! با مسجدی‌ها کار دارند.

  • ۹۴/۱۰/۲۴

    ستاره‌های درخشان زمین برای آسمانی‌ها

  • ۹۲/۰۶/۲۲

    *هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...

    **یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟

    *فرمود: کسى که...

مطالب پیامکی
  • ۹۵/۰۱/۰۹
    افق بالاتر

    امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛ 

    انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛ 

    یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛ 

    و چه بسا سوریه و شام بلا؛

    و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.

  • ۹۵/۰۱/۰۶
    دیر یا زود

    دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    24

    دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.

    حلال کنید!

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    23

    اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.

  • ۹۲/۰۴/۰۷
    22
    فقط چند ساعت دیگه
    این جمع با صفا جمع میشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    21
    خدا رو شکر سیاحت ما در زیارت است
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    20
    خلاصه اینکه:
    خدایا ما فقط همین خانواده رو داریم
    آخرین بارمون نشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۲
    16
    زباله رو تو جاده ول نکن!
    جوان عراقی:.شهرداری جمع میکند!
  • ۹۲/۰۴/۰۱
    15
    جنت ما موکب است، مقصد ما کربلاست
طبقه‌بندی موضوعی مطالب
بایگانی
جدیدترین مطالب
قفسه کتاب‌های من
پاورقی‌های فرهنگ و ارتباطات من
آخرین نظرات

۳۷ مطلب با موضوع «معارف‌اسلامی‌وفرهنگ‌وارتباطات :: فرهنگ و ارتباطات» ثبت شده است

فصلنامه الکترونیکی دعوت
اولین نشریه چند رسانه‌ای دانشجویی کشور بر روی لوح فشرده

صاحب امتیاز:
انجمن علمی دانشجویان معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات
مدیر مسئول: دکتر حسن بشیر
سردبیر: سید محمدعلی غمامی
مدیر فنی: محمدمحسن حسن‌پور
طراح روی جلد نشریه: جمال یزدانی
هیئت تحریریه:
محمدجواد رمضانی، حسین سرفراز، حامد فروزان و محمد لسانی
همکاران این شماره:
مرتضی‌آخوندی، مجتبی احمدی، محمدرضا باقریه‌یزدی، حسین‌براتی، محمدرضا برزویی، محسن خاکپور، حمید درویشی، محمدرضا روحانی، ابوذر زارع درخشان، سید عبدالرسول علم الهدی، علیرضا قصری، سید محمد‌کاظمی، سید حامد میرخانی، جواد نظری مقدم، حسین همازاده و مهدی یوسفی

 

یادش بخیر! نشریه دعوت که به همت انجمن علمی «دانشجویان» رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات در نیمه دوم دهه 80 متولد شد. آن سالها اولین نشریه دانشجویی چندرسانه ای کشور بود که در سه قالب چاپی، وب و لوح فشرده منتشر میشد. من به همراه محسن خاکپور و حسین براتی با اینکه سال اولی بودیم، توفیق همکاری در تولید نشریه را داشتیم. گویا نسخه وب نشریه دعوت که در سایت دانشکده موجود بود، از بین رفته است. از همین رو حسب نیاز برخی دوستان، مجدد به انتشار گزیده مصاحبه های بنیانگذاران رشته که اهمیت تاریخی دارد، میپردازم:
مصاحبه با دکتر حسام الدین آشنا
مصاحبه با دکتر محسن الویری
مصاحبه با دکتر محمدهادی همایون
مصاحبه با دکتر محمدسعید مهدوی کنی
مصاحبه با دکتر ناصر باهنر
مصاحبه با دکتر ابراهیم فیاض

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۱۸:۰۸
حمید درویشی شاهکلائی

مصاحبه کنندگان: مجتبی احمدی و حسین همازاده
اسفند 1384
منتشر شده در نشریه دعوت پیش شماره اول فروردین 1385
 

سوال:
همان طور که می‌دانیم رشته فرهنگ و ارتباطات یک رشته جدید و تازه تاسیس است لطفاً بفرمائید با چه انگیزه‌‌ای این رشته راه اندازی گردید؟ و شما با راه اندازی این رشته قصد داشتید چه مشکلاتی را حل نمائید؟

دکتر باهنر:
خوب، هرکدام از ما با یک انگیزه‌‌ای وارد رشته تبلیغ شدیم و  علی رغم تفاوت انگیزه‌ها ، بعد از چند سال که از دوره‌ی تحصیلی‌مان گذشت، متوجه شدیم که در یک موضوع با هم اشتراک نظر داریم  که آن چه به عنوان محتوای رشته تبلیغ آموزش داده می‌شود با مقتضیات روز جامعه و نیازهای یک مبلغ در جامعه امروزی تناسب ندارد. بررسی این هم در اثر مطالعات پراکنده‌‌ای بود که ما داشتیم، هم گفتگوهایی با کارشناسان مختلف داشتیم. که معمولاً ما چون در دوره لیسانس و فوق لیسانس‌مان در ایام دهه فجر و در کنفرانس وحدت که (یکبار) در سال برگزار می‌شد به عنوان مترجم همراه مهمانهای خارجی بودیم، گاهی اوقات میهمانانمان ، شخصیت‌هایی  اهل علم بودند با این‌ها شروع کردیم به صحبت کردن، خیلی جرقه‌ها از آن جا زده شد؛ به خصوص وقتی با آقای مولانا آشنا شدیم و نکاتی که ایشان در مورد رشته ارتباطات می‌گفتند . بعد ما با اساتید دیگر مانند دکتر محسنیان در این مورد  صحبت ‌کردیم و به تدریج متوجه شدیم که حوزه علمی ‌شناخته شده‌ای در دنیا وجود دارد  که می‌تواند در رشته تبلیغ حرف پایه را بزند. یعنی ما یک رشته علمی پایه داریم که کنار گذاشتیم، بعد آمدیم و داریم مباحث مبهمی را به عنوان رشته تبلیغ به بچه‌ها آموزش می‌دهیم و هرچقدر هم درس‌های مختلف را تزریق می‌کردند جوابگو نبود. وقتی بعضی از دوستانمان پایان نامه‌های فوق لیسانس شان را در حوزه ارتباطات نوشتند مثل آقای دکتر الویری و دکتر همایون با اینکه با ارتباطات آشنایی جدی نداشتند ولی به سبب همین علاقه، این موضوعات را به عنوان موضوع پایان نامه انتخاب کردند. بعد کم‌کم صبغه پژوهشی پیدا کرد و بعضی از دوستانمان کارهای تحقیقاتی انجام دادند. نتیجه‌اش این شد که دانشجویان دوره‌های مختلف رشته تبلیغ دور هم جمع شدند و گفتند ما می‌خواهیم در این رشته تجدید نظر بشود. جلسات متعددی گذاشتیم و خوشبختانه جناب آقای معزی به عنوان رئیس دانشکده الهیات، شخصیت خیلی روشنی بود و به این سمتحرکت کرد که ما بیاییم با پایه ارتباطات  رشته‌‌‌ی جدیدی را در دانشگاه تاسیس کنیم که کار پژوهشی‌اش آغاز شده بود . من هم در اواسط راه به دوستان ملحق شدم . خوب رشته ارتباطات در ایران تاکیدات مختلفی داشت، مثلاً در حوزه روزنامه نگاری، روابط عمومی، خبر و بعضی از آنها صبغه ی تئوریک داشت و بعضی هم صبغه کاربردی. به هر حال این‌ها آن هدفی نبود که دانشگاه امام صادق (ع) دنبالش بود. به نظرمان می‌رسید که دانشگاه امام صادق (ع) اولاً صبغه‌های تئوریک و نظریش در هر رشته‌ای که تاسیس می‌کند باید قوی‌تر باشد تا صبغه‌های کاربردی و مهارتی‌اش. ثانیاً اینکه بتواند با نگاهی که ما در حوزه معارف اسلامی داریم بتواند تعامل بکند و از مجموع برآیند آن‌‌ها  اتفاقی بیافتد و  از درون آن نتیجه‌ای حاصل شود  تا کسانی که می‌خواهند در مقطع زمانی جدیدی که نیاز به تبلیغ دین فوق العاده احساس می‌شد و رسانه‌ها دست متدینین و حکومت اسلامی قرار گرفته است مفید واقع گردد و به خصوص متخصصانی وجود ندارد که بتوانند در حوزه دین و رسانه‌ها یا دین در حوزه‌های غیر‌رسانه‌ایش مثل: جهانگردی، فعالیت‌های فرهنگی در خارج از کشور ،سازمان تبلیغات، حتی آموزش و پرورش، که نوعی به ارتباطات مربوط می‌شدند، نظریه‌پردازی و سیاستگذاری کند. ما فکر می‌کردیم این نیازهای ارتباطی‌ای که وجود دارد باید در این رشته و در حوزه دینی‌اش پاسخ داده بشود.  من خودم  به حوزه آموزش و پرورش و آموزش دین علاقه‌مند بودم و وقتی رفتم وارد  آموزش و پرورش شدم  جزء تیم مولف کتاب‌های دینی بودم و به این نتیجه رسیدم که مولف کتاب‌های دینی باید مجموعه‌ای از  دانش  ارتباطی داشته باشد تا بتواند هم کتاب بنویسد، هم  با مخاطبش تعامل داشته باشد و هم از تکنولوژی آموزشی رسانه‌ها استفاده کند. برای این کار  به تدریج  انکیزه دیگری هم پیدا کردم و آن اینکه در اثر مراجعه  به کارهای دینی خارج از کشور دیدم کسانی که در گذشته در حوزه دین کار می‌کردند و عمدتاً به صورت تبلیغ مباشر یا رو در رو بود یا حداکثر در حوزه مطبوعات فعالیت می‌کردند الان به طور جدی  به رادیو و تلویزیون روی آوردند و خیلی برایم جالب بود که آدم‌هایی که پیشینه ندارند چگونه الان می‌خواهند با تلویزیون تعامل کنند. وقتی بیشتر مطالعه ‌کردم و  حتی مکاتباتی با آن‌ها داشتیم ،دریافتیم که این‌ها هم با این پدیده جدید دچار مشکل هستند و به این نتیجه رسیده اند که در حوزه ارتباطات و دین باید مطالعات و  پژوهش‌های زیادی انجام دهند.   دوست داشتیم  در  رشته‌‌ای که  تاسیس می‌شود کاری بکنیم و  الگویی  از یک تلویزیون دینی ارائه دهیم. دیگر دوستان با علاقمندی‌های دیگری مانند  ارتباطات میان فرهنگی و ارتباطات غیررسانه‌‌ای، ارتباطات بین الملل به معنای استفاده از دانش ارتباطات و نقش رسانه‌ها یا حوزه‌های تخصصی‌تری مانند خبر به این رشته توجه پیدا کردند.
سوال:
چه سالی بود؟ آیا برنامه ریزی و چیزی تصویب شده بود؟

تقریباً ما کار برنامه ریزی رشته را شروع کرده بودیم و بعد اساتیدی را دعوت کردیم، شخصیت‌هایی مانند دکتر مولانا از خارج کشور و از داخل اساتیدی مانند  دکتر محسنیان راد، دکتر معتمد نژاد، دکتر محسنی و دکتر ساروخانی از دانشگاه تهران و دکتر پهلوان. ما دنبال نام رشته بودیم، بعضی از اساتید که در حوزه مطالعات فرهنگی کار کرده بودند این ایده را مطرح کردند که ما عنوان رشته را با فرهنگ آغاز ‌کنیم، به این علت که ارتباطات به عنوان یک عنصر یا  یک خرده نظام فرهنگی  در تعامل با  خرده نظام‌های دیگری در حوزه فرهنگ عمل می‌کند و  در تعامل با این‌هاست که باید ارتباطات جایگاه خود را تعریف کند. گرایش‌های علوم ارتباطات مانند  روزنامه نگاری یا روابط عمومی که در دانشگاه‌های ایران وجود داشت  اگر این نگاه را نداشته باشند که رسانه‌ها دارند در یک شرایط فرهنگی عمل می‌کنند و در یک تار و پودی خودشان را تعریف کرده اند که نمی‌توانند خودشان را از این تار و پود جدا کنند. اگر شما این تار و پود را نشناسید و معادلاتش را ندانید و ندانید  که فرهنگ چگونه عمل می‌کند نمی‌توانید از ارتباطات و رسانه‌ها استفاده صحیح نمایید  لذا در تعامل مطالعات فرهنگی و علوم ارتباطی است که می‌توان رشته‌‌ای را پایه ریزی کرد تا  پاسخگوی سوالات امروز ما باشد بخصوص اینکه ما می‌خواستیم روی دین کار بکنیم و دین به عنوان یک بنیاد اصلی فرهنگ در جامعه ماست؛ تار و پود فرهنگ مباحث دینی است. لذا در مطالعات حوزه ما موضوع فرهنگ اهمیت مضاعفی دارد. بعد هم اساتیدی که در خارج از کشور بودند اذعان کردند که در طول سال‌ها و دهه‌های اخیر، مهمترین و جدیدترین رویکرد به حوزه ارتباطات حوزه فرهنگ و ارتباطات که Culture and Communication عنوانی است معتبر در دنیا و ما با جستجویی که کردیم دیدیم در دانشگاه‌های جهان  فوق لیسانس و دکتری دارد و بسیاری  از تحقیقاتی که الان صورت می‌پذیرد حتماً موضوع فرهنگ در آن قوی و جدی است، لذا عنوان فرهنگ و ارتباطات را انتخاب کردیم. که بعد هم  بر این مبنا و مذاکراتی  صورت پذیرفت و  ما از حوزه‌های جامعه شناسی،ارتباطات، دین شناسی و مطالعات فرهنگی، اساتیدی را دور هم جمع کردیم. آن‌ها در کمیته‌هایی کار کردند. در حوزه دین شناسی آقای دکتر حداد و جناب  آقای خاتمی حضور داشتند و بعد در  کمیسیون تلفیق مجموعه‌‌ای از واحدهای درسی پیشنهاد شد و نهایتاً دانشگاه یکی  از اساتید  و عده‌‌ای از دوستان ما را موظف کرد که این پیشنهادات و مجموع دروس پیشنهادی را که شاید دوبرابر حد معمول دانشگاه بود  براساس یک ایده واحد تنظیم بکنند  و به این ترتیب رشته فرهنگ و ارتباطات در مقطع دکتری  طراحی شد.
 

سوال:
خوب جنابعالی به قسمت نخست سوال اول که مربوط به انگیزه تاسیس رشته بود پاسخ دادید اما قسمت دوم سوال مبنی بر اینکه در رشته فرهنگ و ارتباطات قرار است چه مشکلاتی حل بشود؟ بی پاسخ ماند. لطفاً به طور مصداقی بفرمائید این مشکلات چیست؟ آیا فرهنگ به معنای اعم آن- حوزه گسترده- یا نه همان گرایشهای موجود در رشته مثل صدا و سیما، آموزش و پرورش و ....

دکتر باهنر:
این رشته دو ویژگی دارد یکی میان رشته‌‌ای بودن آن است، میان رشته‌‌ای نه به معنای حضور  دو رشته مجزا  بلکه به معنای چند رشته که با هم تعامل سازنده دارند که شامل: جامعه شناسی، مطالعات دینی، مطالعات فرهنگی و ارتباطات بود.  مزیت این رشته، میان رشته‌‌ای بودنش است. مزیت دوم که بعضی شاید نپذیرندگستردگی آن  است یعنی ما می‌توانستیم بگوئیم ارتباطات و دین ولی گفتیم فرهنگ و ارتباطات چرا؟ برای اینکه احساس کردیم کشور در حوزه‌های مختلف تبلیغ به آن معنا که عرض کردم نیازمند است ممکن است یک وقت تبلیغ، تبلیغ سیاسی یک وقت دینی باشد، یک وقت رسانه‌ای باشد یک وقت غیر رسانه‌‌ای باشد به هر حال عنوان ما هر چه کلی‌تر باشد می‌تواند علائق مختلف را پوشش دهد و پویایی رشته را بیشتر کند ببینید اینکه الان شما می‌گوئید صدا و سیما، سازمان تبلیغات، کجا و کجا پاسخ ما اینست که در عین حال که مرزها را مشخص کرده در عین حال می‌تواند به علائق متنوعی پاسخ بدهد. چون ابزار تقریباً یک ابزار واحد و مشخص است و این علائق است که می‌تواند بگوید من این ابزار را یعنی دانش را در کدام موضوع می‌خواهم بکار بگیردم و استفاده بکنم لذا من به نظرم این کلی بودن یک نقطه مزیت است. دیگه ما به دانشجو خودمان را تحمیل نخواهیم کرد. در گذشته به ما می‌گفتند فرض کنیم رشته الهیات رشته تبلیغ این است مثلاً ما در جلسات پایان‌نامه که می‌رویم تا می‌گوئیم موضوع فلان می‌گویند این در رشته علوم قرآن و حدیث معنا ندارد و علوم قرآن و حدیث این دانشجو هم‌ گیر و محدود. در گذشته این بحث بود که دانش الان دانش تخصصی و جزئی است ولی الان جدیدترین ایده‌ها این است که مرزهای دانش را باید برداشت و این‌ها با همدیگر تعامل کنند هرچی کلی تر باشد لذا این نکته‌‌ای که عرض کردم می‌خواهم بگویم که این نقطه قوت و مزیت این رشته است و در کمتر رشته‌ها دیگر دانشگاه این مطلب وجود دارد.
سوال:
این گستردگی از یک جهت خوب است و از یک جهت باعث سردرگمی می‌شود و مشکل ما اینست که حالا ما در چه حوزه‌‌ای باید کار بکنیم به نظر شما این مشکل چگونه قابل رفع است؟

دکتر باهنر:
من به نظرم 3، 4 سال اول 3، 4 سال آشنایی است نه تعیین تکلیف به خصوص اینکه‌‌این رشته تازه تاسیس است. شما باید 3، 4 سال در این رشته تنفس کنید درس‌های مختلف را ببینید، بخوانید، کتاب‌ها و مقالات مختلف را ببنید، بخوانید در این سمینارها، جایتان در سمینار رسانه و دین خالی بود، سمینار بین المللی که برگزار شد ببینید رسانه و دین در داخل و خارج کشور چه دغدغه وجود دارد الان IMCR کمیته رسانه، اسلام و ارتباطات در مصر فعال است مقالات آن جا را بگیرید بخوانید، در کنفرانس‌ها شرکت کنید. باید یک خورده گشت و گذار کنید تا با مباحث آشنا شوید و بتوانید تصمیم گیری کنید بعد هم به تدریج قابلیت‌های خود را می‌شناسید.
سوال:
آیا تا به حال دانشجویان ورودی 82 انتظارات شما را برآورده کرده اند؟

دکتر باهنر:
تعداد قابل توجهی از بچه‌های 82 حداقل توانمندی‌های خودشان در این رشته را شناختند و علائق خودشان را تشخیص دادند و رفتند ببینند در این حوزه چگونه می‌توانند علائق را دنبال کنند خیلی‌هاشان هنوز سردرگم هستند ولی به هر حال شاید حداقل 10 نفرشان تقریباً تکلیف خودشان را مشخص کردند. بازهم به نظر من هنوز زود است چون هنوز درسی نخوانده اند این‌ها شاید سال چهارم، پنجم دیگر کم کم بتوانند حوزه کاری خودشان را روشن و مشخص بکنند یک چیزی که می‌تواند شما را کمک بکند اینکه ماها را ببینید ما 7، 8 تائی که در این زمینه فعالیت داریم ببینید چه کار داریم می‌کنیم، در چه حوزه‌هایی داریم تحقیق می‌کنیم، دست نوشته‌هایمان را ببینید. کجا دوستان کار می‌کنند این‌ها تقریباً یک نمایی از کار به شما می‌دهد.
سوال:
پس به نظر شما فعلاً انجمن یک وظیفه جستجویی در مورد رشته دارد؟ یا اولویت کاری دیگری

دکتر باهنر:
من به نظرم همین ایجاد فضایی برای تنفس. در این کلاس‌ها چیزهای محدودی است. شما باید زمینه‌های خارج از کلاس هم در دانشگاه فراهم بیاورید. آدم‌هایی بیایند آثاری دیده بشود، جلساتی برگزار شود. فعالیت‌های مشترکی انجام بشود برای اینکه کسانی که در این فضا فعالیت بکنند، تنفس بکنند و جستجو‌های خارج از کلاس انجام بدهند. آن چیزهایی که در کلاس مبهم می‌ماند، مغفول می‌ماند و مورد سوال شماست این‌ها را شما باید توی انجمن فراهم بیاورید، برنامه ریزی کنید. ولواینکه مثلاً در جلسه پروفسور مولانا شما 50% حرف‌هاشان را هم متوجه نشوید ولی به هر حال یک جرقه‌هایی در ذهن شما بوجود می‌آید که رشته ما یعنی این، یعنی این دیدگاه‌ها هم در آن است. جلسه دکتر دهقان را باید شرکت می‌کردید. دکتر کاویانی آمد، سمیناری که در دانشگاه تهران برگزار شد اگر می‌خواهید سوالتان جواب داده بشود باید خودتان کار کنید.
سوال:
از دید شما اگر انجمن بخواهد در زمینه‌هایی مربوط به رشته فعالیت کند در چه زمینه‌‌ای فعالیت کند لطفاً علاقه خود را بیان کنید.

دکتر باهنر:
 موضوع دین و رسانه‌های جمعی، به ویژه رادیو و تلویزیون مورد علاقه من است اما حوزه هی دیگر مانند ارتباطات میان فرهنگی ، ارتباطات و سیاست، ارتباطات دینی غیر رسانه‌‌ای یا همان تبلیغ مباشر هم از جمله مواردی است این‌ها  که در اولویت‌های کار دانشگاه است. مثلاً موضوع ارتباطات و اقتصاد هم خوب است اما در مراحل بعدی قرار دارد.
سوال:
چرایی این‌ها را هم بیان  می‌کنید؟

دکتر باهنر:
دلیل /آن را ابتدا توضیح دادم ببینید با آن دید رشته تاسیس شده ولی شما ملزم نیستید آن دید را به طور کامل تعقیب کنید. من برایتان تاریخچه را عرض کردم ممکن است کسی چیزی را راه راه اندازی کند ولی بعدی‌هاضرورتی ندارد که عیناً آن دید را تعقیب کنند. چون این حوزه وسیعی است و ممکن است  موضوعات دیگری به نظرتان برسد و مورد علاقه شما باشد الان در بین دوستان شما کسانی هستند که به موضوع حقوق علاقه مند هستند و جدی هم  در گریش مطالعات حقوقی آمدند شرکت کردند. در حالی که در نظر ما هنگام برنامه ریزی دکتری و حتی کارشناسی ارشد، این موضوع مطرح نبود و بعد به تدریج وقتی در اواخر کار برنامه ریزی دکتر محسن اسماعیلی مشارکت کردند و با هم صحبت کردیم نتیجه این شد که گریش مطالعات حقوقی را هم در برنامه ریزی کارشناسی ارشد پیوسته راه اندازی کردیم.

........................................................

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۱۷:۵۰
حمید درویشی شاهکلائی

مصاحبه کنندگان: محمدرضا باقریه یزدی و مهدی یوسفی
اسفند 1384
منتشر شده در نشریه دعوت پیش شماره اول فروردین 1385
 

متن کامل مصاحبه

متن مصاحبه با آقای دکتر همایون که در تاریخ 28/10/84 انجام شده است.
 

س) آنطور که از ظاهر اسم رشته ی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات بر می‌آید این رشته گستره ی وسیعی را پوشش می‌دهد چه در حوزه فرهنگ و چه در حوزه ارتباطات ،حال سوال این است که آیا دانشجویان این رشته باید در حوزه‌های مختلف فرهنگ و ارتباطات با یک نگاه اسلامی فعالیت کنند مثل کار در رسانه‌ها و ... یا اینکه از کنار هم قرار گرفتن اسم‌ها هدف خاصی بوده است و دانشجویان باید در این رشته کار خاصی انجام دهند ؟
ج) ناچاریم کمی به تاریخچه رشته برگردیم. اندیشه محوری رشته و دانشکده ی ما تبلیغ بوده است همان که در عربی از آن به (الدعوه) تعبیر می‌شود که بسیار مهم است چرا که این دانشکده از دل دانشکده‌ی معارف اسلامی و تبلیغ برآمده است کما اینکه بیشتر اساتید و هیات علمی دانشکده نیز فارغ التحصیل همان دانشکده تبلیغ بوده‌اند و اینکه ما معتقد بودیم که تبلیغ هم علمی است و با معارف اسلامی صرف نمی‌شود گفت تبلیغ هم بلدیم بنابراین ما به دنبال روشی علمی بودیم که بتواند تبلیغ را برای ما آموزشی و تحصیلی کند و آنرا برای ما علمی کند که این غیر از معارف اسلامی است که محتوای تبلیغ است ودر جستجوی این روش پس از بررسی و مطالعه روی یک سری مسایل و روشها ازجمله propaganda وadvertising متوجه شدیم که این‌ها نمی‌تواند تبلیغ اسلامی را برای ما سازماندهی کند و به تدریج متوجه گمشده‌ی خود شدیم یعنی ارتباطات که یکی از سه قسمت رشته است و پس از جستجو در ارتباطات متوجه وجود شاخه‌های متعدد در حوزه ی عام و گسترده ارتباطات شدیم و به نظر می‌رسید که نمی‌توان رشته را به این گستردگی تلقی کرد و بعد فرض کرد که فارغ‌التحصیل این رشته همان کسی است که بتواند آن اندیشه‌محوری  پاسخگو باشد بنابراین شروع کردیم به درست کردن چارچوب برای ارتباطات و به نظر می‌آمد آنجایی از ارتباطات استفاده می‌کنیم که بوی فرهنگ می‌دهد و آنچه برای ما اهمیت داشت این بود که ارتباطات بوی فرهنگ بگیرد که اینجا دو حالت داشت اول اینکه فرهنگ را در داخل ارتباطات بحث کنیم(ارتباطات فرهنگی) و دوم اینکه ارتباطات را به عنوان یکی از جلوه‌های فرهنگ و یکی از ابعاد آن در نظر بگیریم به طوری که فرهنگ اصل باشد به هر حال این تعاملی که بین فرهنگ و ارتباطات بود برای ما اهمیت داشت یعنی در ارتباطات روشن کردیم که دنبال مثلا ارتباطات تجاری یا سیاسی یا روز نامه نگاری نیستیم بلکه با فرهنگ کار داریم در کنار این مسئله دین به خودی خود یک مقوله ی فرهنگی است ولی ما میخواستیم در اسم رشته نیز تاکید بیشتر وجود داشته باشد که این رشته نگاه برخاسته از دین دارد بنابراین اسم رشته شد همین چیزی که امروز وجود دارد. ثانیا از باب اینکه نوع نگاه ما میان رشته ای است یعنی اینکه یک اندیشه ی محوری در وسط قرار میگیرد و در اطراف آن علوم مختلفی که می‌تواند آن را تغذیه کندقرار می‌گیرد که مهمترین انها ارتباطات و فرهنگ و معارف اسلامی و جامعه شناسی و روانشناسی است.
پس اولا کار ما تبلیغ است و ثانیا میان رشته ای است و ثالثا اینکه در همین حوزه فرهنگ و ارتباطات به نظر می‌رسید بتوان فارغ التحصیلانی با توانایی‌های مختلف پرورش داد اما آنچه به نظر ما و با توجه به وضعیت کشور لازم بود و خلا آن احساس می‌شد و جای دیگری نیز متولی پر کردن آن نبود بحث سیاستگذاری فرهنگی بود.
استاد ببخشید به نظر الان کمی از بحث تبلیغ فاصله گرفتید شما داشتید از تبلیغ صحبت میکردید ولی ناگهان به سیاستگذاری فرهنگی ختم شد که بحث گسترده‌ای است و همه آن هم لزوما تبلیغ نیست ؟
دقت خوبی کردید. توضیح اینکه ما همیشه خودمان را با تبلیغ می‌سنجیم تبلیغ یکی از ابعادش تبلیغ رو در رو و چهره به چهره است و یکی از حوزه‌های تبلیغ بحث سیاستگذاری است حالا اسمش را بگذارید سیاستگذاری تبلیغ یعنی اگر می‌خواهید وارد حوزه سیاستگذاری فرهنگی بشوید از باب تبلیغ وارد می‌شوید آنجایی که به تبلیغ ربطی ندارد اگرچه فرهنگی و ارتباطاتی و سیاستگذاری باشد اولویت اول ما نیست و انجایی برای ما مهم است که موضوع تبلیغ باشد.

س)آیا این به معنای کار کردن در یک حوزه با نگاه اسلامی نیست
به دیگر معنا اینکه ما برویم در این حوزه ی خاص با رویکرد اسلامی نه اینکه تبلیغ کنیم؟
ما باید تابلو تبلیغ را نصب العین خود قرار دهیم و خود را با آن بسنجیم و تبلیغ یعنی کمک به گسترش اسلام و معنویت در جهان. حالا اگر شما در رسانه‌ها رفتید و سیاستگذاری کردید باید با نگاه تبلیغی باشد و در حال حاضر تبلیغ برای ما لزوما به معنای اعزام مبلغ نیست اگر چه لازم است و باید باشد ولی برای ما در حال حاضر سیاستگذاری در حوزه فرهنگ و ارتباطات با نگاه تبلیغی مهم است. البته لازم به ذکر است که هدف دوره این مسئله است و همه فارغ التحصیلان اینگونه نمی‌شوند که البته ما هم دست دانشجویان را بر طبق برنامه جدید که ان شاء الله به زودی تصویب می‌شود باز گذاشته ایم.

س)جناب آقای دکتر همایون شما از سه مورد زیر کدام یک را به عنوان نهایت کار فارغ‌التحصیلان می‌پسندید؟
1- اینکه فارغ التحصیلان باید مبلغ باشند.
2- اینکه فارغ التحصیلان در سازمانهایی که متولی امر تبلیغ اند فعالیت کنند.
3- اینکه فارغ التحصیلان در ساز مانهای فرهنگی به طور عام در زمینه فرهنگ سیاستگذاری کنند.

ج) بهتر است اینگونه مطرح کنیم که یک بار تبلیغ رودررو و چهره به چهره است ویک‌بار تبلیغ با استفاده از رسانه‌ها و یا کار در سازمانهای فرهنگی- تبلیغی است ولی نگاه ما این است که شما در آن سازمان وارد جزئیات نمی‌شوید فیلمبرداری نمی‌کنید و یا سناریو نمی‌نویسید بلکه سیاستگذاری می‌کنید و این هم که شما الان فیلمبرداری و عکاسی و ... میخوانید از باب این است که اجمالا به کار فیلمبرداری آگاهی داشته باشید چون شما باید عرش را به فرش وصل کنید یعنی بگویید اگر توحید اگر خدا اگر نبوت اگر امام زمان و اگر اسلام پس حالا مثلا در این سریال باید چه کار کنم واین چه معنایی میدهد. شما باید آگاهی و اطلاع داشته باشید که این عوامل چه کار می‌کنند و در عین حال سیاستگذار و مغز متفکر باشید. به عنوان مثال سریال برره را در نظر بگیرید دارد تبلیغ می‌کند حالا تبلیغ هرچه هست ولی یک نفر پشت سر این سریال هست که دستور می‌دهد و می‌گوید مثلا الان در جامعه وقت ان رسیده که این سری ارزش‌ها رواج پیدا کندو... ما به دنبال ان آدم و ان مغز متفکر در حوزه تبلیغ دین هستیم. آن وقت آن آدم می‌تواند کارگردان و فیلمبردار و حتی نویسنده را به استخدام خودش بگیرد البته می‌تواند خودش هم کارگردان باشد و هم مغز متفکر و هم نویسنده ولی دیگر اینها برای ما مهم نیست بلکه به ذوق و سلیقه ی شما بستگی دارد. حالا اگر وارد ادارات و سازمان‌ها شدید مغز متفکر ان سازمان هستید و اگر هم کنار خانه نشستید و یا مقاله نوشتید و یا درس دادید ذهن شما سیاستگذارانه عمل می‌کند. اشکال ما در کشور سال‌ها این بوده است که کسانی که در سطوح بالا فکر می‌کنند دیگر نمی‌توانند پایین بیایند و عملیاتی نظر بدهند و کسانی که پایین کار می‌کنند اصلا نمی‌توانند مسایل بالا را بفهمند و بی اطلاعند و ما باید به عنوان سیاستگذاراین دو را به هم وصل کنیم و این کار بسیار مهمی است.
س) با توجه به صحبت‌ها‌‌ی شما که از یک طرف ما را به وارد شدن در حوزه‌ها‌‌ی مختلف توصیه کردید و در ضمن در جلسات مشاوره‌ا‌‌ی که قبلا با هم داشتیم شما به ما تمرین کردن کار جمعی را در دانشگاه توصیه کرده‌بودید. آیا این دو با هم تناقض ندارند؟ یعنی آیا این تمرین کار جمعی ما برای این است که بعداً با هم یک کار را انجام دهیم یا نه، البته همین سوال در مورد پایان نامه ها‌‌ی شما (فارغ التحصیلان رشته تبلیغ) وجود دارد که در حوزه ها‌‌ی مختلفی کار کردند و اینکه اگر جمع می‌شدید و در یک حوزه کار می‌کردید ثمره‌ی بیشتر داشت و پیشنها‌‌د شما برای دانشجویان چیست؟ اینکه کنار هم باشند و یک کار بزرگ انجام دهند و یا اینکه هر کسی باتوجه به توانایی ها‌‌ی خودش در حوزه‌ی رشته کار کند؟
من اولاً تاکید می‌کنم که شما روحیه تمرین کار جمعی را با هم در دانشگاه انجام دهید و پس  از فارغ‌‌التحصیلی تصمیم بگیرید  با خودتان می‌خواهید کار کنید و یا با دیگران ثانیاً اینکه کار جمعی ما، همین دانشکده است اما عنوان پایان نامه‌ها‌‌ که در آنها‌‌ موضوع محوری تبلیغ است مثلاً توریسم اینکه چون جها‌‌نگردی را به عنوان یک وسیله‌ی تبلیغ در نظر گرفتم و اینکه ما می‌توانیم مکانیزمی طراحی کنیم که با استفاده از جها‌‌نگردی تبلیغ دین کنیم از یک طرف تبلیغ و از طرف دیگر حوزه‌ی سیاستگذاری جها‌‌نگردی و یا مثلاً رسانه و دین به این معنا که از طریق رسانه می‌شود دین را تبلیغ کرد یا در مورد شبکه ها‌‌ی خبری یا هیئات مذهبی و .. پس به هر حال ما ابزارها‌‌ی متفاوتی داریم که می‌توانیم ببینیم هرکدام از آنها‌‌ برای تبلیغ چقدر کاربرد دارند در هر صورت ما ابزارها‌‌ را محدود نمی‌کنیم.
حوزه‌ی فرهنگ حوزه‌ا‌‌ی وسیع است و ابعاد و جلوه ها‌‌ی مختلفی دارد مثل سیاست، اقتصاد، مدیریت، حقوق و .... حال سوال این است که آیا در رشته‌ی ما استفاده از علم ارتباطات در حوزه‌ی فرهنگ به منظور تبلیغ دین به معنای وارد شدن در تمام این حوزه ها‌‌ست یا خیر؟
اشکالی که به مثلاً به رشته‌ی اقتصاد گرفته می‌شود خیلی جدی‌تر از اشکالی است که به رشته‌ی ما می‌گیرند مثلاً به اقتصاددان‌ها‌‌ می‌گوییم همه دنیا که پول نیست پس ارزشها‌‌ی اخلاقی کجا رفته است اما در رشته‌ی ما بجای اقتصاد، فرهنگ است که‌یک مجموعه‌ی کامل است (whole complex) و در آن همه چیز وجود دارد مثل اقتصاد و سیاست و ... ( لازم به ذکر است که یکی از معانی فرهنگ این نظام معنایی کلی است و معانی خاص هم دارد مثل صنایع فرهنگی و یا حتی خیلی خاص تر) و این خیلی خوب است که رشته دست شما را نمی‌بندد و شما را محدود نمی‌کند و اینکه به ما می‌فهماند ما باید به طور کلی در همه‌ی حوزه ها‌‌ کل‌نگر باشیم و این ویژگی سیاستگذار است و اگر سیاستگذار فقط اقتصاد یا مدیریت یا سیاست یا ... خوانده باشد یک بعدی نگاه می‌کند ولی ویژگی سیاستگذار این است که فرهنگی ببیند و بیندیشد و برای همین در برنامه‌ی جدید در 18 واحد اختیاری هر دانشجو می‌تواند از هر دانشکده‌ا‌‌ی در دانشگاه هر درسی را که لازم می‌داند بگیرد و اصلاً فرهنگ یعنی کل نگری.
حالا چقدر در این فرصت محدود تحصیل بتوان این دروس را خواند و آماده شد. بحث دیگری است اما رشته به هیچ وجه محدود کننده نیست. و یک نکته بسیار مهم این است که ما پژوهشگریم یعنی در حقیقت این logy ها‌ که در آخر اسم‌ها‌‌‌‌ی علوم آمده و آن‌ها‌ را به غلط « شناسی» ترجمه کرده‌ا‌ند اینگونه نیست بلکه ترجمه‌ی صحیح «پژوهی» است مثلاً روانپژوهی یا جامعه‌پژوهی. بنابراین ما پژوهشگریم نه اینکه واقعاً بشناسیم واعتقاد ما این است که علم واقعی نزد خدا است و اگر هم بخواهد بدهد:«نور یقذفه الله فی قلب من یشاء.» و بنابراین نباید ترسی از نها‌‌یت کار داشته باشیم و از گستردگی حوزه ها‌‌ و وسعت کار نباید ترسید و اگر کسی بخواهد اینگونه فکر کند باید وارد علوم نشود حال در رشته‌ی ما وسعت و گستردگی مسئله است اما مثلاً در ظرافت کار هیچ کاری به جراحی که نمی‌رسید و آیا یک جراح می‌تواند ادعا کند که من هر آن چیزی را که باید بلد باشم می‌دانم و آنگاه جراحی قلب این مریض را انجام می‌دهم؟ خیر، یک مقداری می‌داند و بعد هم توکل می‌کند و بعد هم کارش را انجام می‌دهد. و موضوع دیگر هم اینکه شما که فقط روی مدت تحصیل حساب باز نکرده‌ا‌‌ید و به هر حال بعد از فارغ التحصیلی نیز کار خواهید کرد و دانسته‌ها‌‌ی خودتان را تقویت می‌کنید و حقیقت این است که علوم انسانی شبیه یک باغی است که چندین در دارد و برای ورود به این باغ لازم نیست از همه‌ی درها‌‌ وارد شوید و وقتی شما از در ارتباطات و مطالعات فرهنگی وارد می‌شوید دیگر لازم نیست که خارج شوید و از در سیاست یا اقتصاد یا ... وارد شوید بلکه آنجا دیگر فضا باز است و شما گردش و جستجو می‌کنید و کار خودتان را انجام می‌دهید مهم این است که شما از این در خوب وارد شوید و در حد وسط در نمانید و شک کنید و بعد از وارد شدن و بعد از ورود باید زبان تفاهم را با دیگر رشته ها‌‌ ایجاد کنید سپس سعی کنید  با چشم باز و هشیارانه داخل حوزه‌ی علوم انسانی شوید.
برای آینده‌ی رشته آیا شما خریدارانی برای حرف سیاستگذار می‌بینید یا نه و آیا این خریداران به اندازه‌ا‌‌ی هستند که بتوان تغییری ایجاد کرد یا همچون قطره‌ا‌‌ی در برابر سیل می‌ماند؟
به نظر می‌رسد که شما بسیار نگران هستید. تجربه‌ا‌‌ی که ما فارغ التحصیلان رشته‌ی تبلیغ داشتیم یک بیابان  لم یزرع بود که 4-5 نفر بیشتر این فکر را نداشتند و حتی این نوع سابقه‌ی آموزشی که شما در حال حاضر در حال آموختن این رشته با یک روش خاص هستید و با مسائل تجربی آشنا می‌شوید را نداشتیم. و امروز با وجود پیشنها‌‌دها‌‌ی متعدد برای تربیت نیرو، در دانشگاه هستیم و بیشتر به عنوان مشاوره و از این دست کار خارج از دانشگاه انجام می‌دهیم در هر صورت اگر ما در چند سال آینده شروع به بیرون دادن فارغ التحصیلانی کنیم که قبل از آن اصلاً در جامعه وجود نداشته ا‌‌ست مطمئناً کسی در برابر آنها‌‌ حرفی ندارد و برای شما الان مهمتر از همه درک عمیقی است که مبتنی بر تبلیغ باشد که باید آنرا در این دانشگاه یاد بگیرید و در اینجا شکل بگیرد که نیاز به زمان دارد و در صورتی که کار جمعی را هم در اینجا تجربه کنید موفق خواهید بود ان شاء الله.
س)هدفی که شما انتخاب کرده‌ا‌‌ید بر چه اساسی بوده‌ا‌‌ست و آیا اگر مجموعه انجمن دانشجویی به این نتیجه برسد که در حال حاضر با توجه به شرایط و مسائل موجود در جامعه هدف دیگری مطرح است غیر از تبلیغ چه باید کرد؟
همانطور که توضیح دادم این جریان یک واقعه‌ی ناگها‌‌نی نبوده‌ا‌‌ست و حاصل تعامل چندین ساله با این حوزه بوده‌ا‌‌ست و یک نکته‌ی دیگر برای جواب دادن به این سوال این است که: ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که دارد متحول می‌شود و از طرف دیگر انقلابی شکل گرفته و برای اولین بار در تاریخ، حکومت اسلامی به طوری جدی و رسمی شکل گرفته ا‌‌ست و به هرحال این انقلاب برای این نبوده‌ا‌‌ست که یک انقلاب داخلی باشد و خودش را در سطح یک کشور محدود کند کما اینکه از ابتدای انقلاب اعلام کرده‌ا‌‌یم که انقلاب ما، ذی‌المقدمه‌ی انقلاب جها‌‌نی حضرت مهدی (عج) است و از طرف دیگر اولین دستاورد علمی انقلاب، این دانشگاه بوده ا‌‌ست که رشته ها‌‌ی اولیه‌ی آن معارف اسلامی و سیاست و تبلیغ و اقتصاد بوده‌ا‌‌ست که به نظر می‌رسیده پایه‌ها‌‌ی هر حکومت بر این سه علم استوار است و البته اقتصاد و سیاست . و در حقیقت ما دربین دو تفکر چیره و مسلط کاپیتالیستی و سوسیالیستی حرف سومی زده‌ا‌‌یم که اسلام باشد. و اسلام را به عنوان الگوی سومی که می‌خواهیم آنرا گسترش بدهیم مطرح کرده‌ا‌‌یم و چون انقلاب ما منجر به حکومت شده بود دیگر نمی‌توانست به همان تبلیغ چهره به چهره که انجام آن قبل از این حکومت هم برای ما امکان داشت بسنده کند و اکنون باید با توجه به امکاناتی که در اختیار ما بود به سراغ شیوه‌ها‌‌ی جدید تبلیغ می‌رفتیم که به عنوان مثال آیا می‌شود این کار را (تبلیغ) از طریق رسانه‌ها‌‌ انجام داد و یا امروزه از طریق اینترنت و .... و اصلاً با یک شرایط جها‌‌نی اینچنینی و انقلاب ما، ما را به این سمت سوق می‌داد که چنین کاری کنیم و پرچم تبلیغ را بلند کنیم تا عده‌ا‌‌ی که در جها‌‌ن امروز تبلیغ را مهم می‌دانند مثل شما دانشجویان زیر این پرچم بیابند. و  اگردر انجمن   به هدفی غیر از تبلیغ رسید در این‌صورت وارد گفتگو می‌شویم چرا که پویایی رشته و دانشکده به این است که خودش را با جامعه تطبیق دهد و واکنشها‌‌ی مناسب و به موقع را از خود نشان دهد.
س)استاد لطفاً حوزه‌ها‌‌یی را که در زمینه‌ی رشته‌ی ما مغفول مانده ا‌‌ست ذکر بفرمایید و به نظر شما با توجه به ضرورتها‌‌ی جامعه‌ی کنونی کارکردن در چه حوزه های‌‌ی را ‌طلب می‌کند و از طرف دیگر معیار و ملاک شناخت و اولویت بندی حوزه‌ها‌‌ چیست؟
این حوزه‌ها‌‌ را شما باید شناسایی کنید و روی آنها‌‌ کار کنید و اگر همین ارتباطات را خوب بخوانید بعد کم‌کم حوزه ها‌‌ را درمی‌یابید. ملاک‌ها‌‌ بسیار مهم هستند مهمترین آنها‌‌ شاخص تبلیغ است و اینکه چه چیزی و چه کاری برای تبلیغ مناسب‌تر است و اینکه چه کار بکنیم که بهتر بتوان تبلیغ کرد و چه کار کنیم که امام زمان علیه‌ا‌‌لسلام بفرمایند آفرین همچنین استعداد و ذوق و سلیقه و ضرورتی که تشخیص می‌دهید و امکاناتتان از جمله معیارها‌‌ی دیگر است. البته باید عجله نکنید و کمی هم صبر کنید که به قول حاج آقا باقری «دم بکشد» و کم کم جلو بروید تا به نقطه‌ی محوری خواست و اعتقادتان برسید و صبرهم هرچه بیشتر، بهتر اما نقطه محوری را خود شما باید پیدا کنید و با خود شماست ولی صبر کنید و عجله نکنید و همین درسها‌‌ی دانشگاه را خوب بخوانید کما اینکه قبلاً هم خدمت شما عرض کرده‌ا‌‌م که اولاً : درسها‌‌ی دانشگاه و ثانیاً عمیق شدن در درسها‌‌ی دانشگاه و در مرحله سوم کارها‌‌ی جنبی و دیگر کارها‌‌. البته قبول دارم که در رشته‌ی شما کار گسترده‌تر و وسیع‌تر است و البته این فرق رشته‌ی شما با دیگر رشته‌ها‌‌ است. در دیگر رشته‌ها‌‌ دانشجویان را ‌‌ از یک در وارد می‌کنند و از یک در هم خارج و بعد هم فارغ التحصیلان کارها‌‌ی مشخص خودشان را انجام می‌دهندو هرچه به رشته‌ها‌‌ی فنی نزدیکتر بشویم این خاصیت و این ویژگی محسوس‌تر است اما در یک‌سری از رشته‌ها‌‌ گسترده تر و دست باز تر است اما مبهم‌تر هم هست مثلاً شما یک بار برای خریدن یک خانه می‌روید و در صورت عدم رضایت از بعضی قسمتها‌‌ی خانه باید تغییراتی بدهید ولی یکبار هم از ابتدا نقشه‌ی خانه را خودتان می‌کشید که البته سخت تر است اما آن چیزی است که نیاز شماست.
لطفاً به صورت مصداقی اولویت ها‌‌ی انجمن را ذکر بفرمائید؟ و انجمن در چه حوزه ها‌‌یی می‌تواند متمرکز شود و راهکارها‌‌ی عملی برای این منظور چیست؟
هدف انجمن چیزی جز هدف دانشکده نیست و در حقیقت هدف دانشکده در سطح دانشجویی می‌شود هدف انجمن. انجمن خودش باید شروع به کار کند و اولویت ها‌‌ و حوزه ها‌‌ را کشف کند و به نظر من زودتر از اینکه چیزی را در کلاس بخوانید در انجمن کار نکنید و هدف انجمن این باشد که در حاشیه دروس کار کند و این تعبیر دیگری است از همان اولویت دوم که ذکر کردم یعنی عمیق شدن در دروس دانشگاه.

   
   
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۱۷:۴۵
حمید درویشی شاهکلائی

بهمن 1384

مصاحبه کنندگان: حامد فروزان و سید محمد علی غمامی
منتشر شده در نشریه دعوت پیش شماره اول فروردین 1385


- آیا ما درصدد بررسی حوزه‌های مختلف فرهنگ و ارتباطات با رویکرد اسلامی هستیم یا اینکه برای استفاده از علوم غربی است؟ در واقع آیا حالت منفعلانه دارد یا فعالانه؟ اگر فعالانه است به دنبال چه چیزی است؟
متاسفانه اهتمام کافی در این زمینه وجود نداشته است. الان غرب  عالمانه منفعل شده است. می‌داند که امروز جهان در حال باز شدن است. مردم شناسان غرب از جمله «مارگارت مید» نشان داده اند که اقوام مختلف هم حرف دارند. «هانری کربن» وقتی به ایران آمد به اوروپایی ها گفت شما خیلی چیزها از ایران و تشیع نمی‌دانید و گفت وقتی فلسفه اسلامی را دیدم از فلسفه‌ی هایدگری آلمان بی‌نیاز شدم.

- یعنی ما بالقوه می‌توانیم فعال باشیم؟
این مسلم است اما ما نتوانستسم به خوبی فرهنگ را باز تولید کنیم و تنها از آن‌ها تقلید می‌کنیم. این بزرگترین مشکل ماست. در این دانشکده و دانشگاه نیز همین مشکل را داریم.

-  یعنی چه؟
یعنی فقط حمل می‌کنیم.کاش که فقط از غرب می‌گرفتیم. چون تا می‌گویی می‌گیرم یعنی درک و فهم که ما آن را نداریم. من چندین بار در جلسات اعلام کردم که حاضرم کنفراس بدهم هنوز هم اعلام می‌کنم به شما هم اعلام می کنم. به گروه چندین بار گفته‌ام حتی اقدام کرده‌ام اما به آن اهتمام نشد.

-
چه بحثی؟
این بحث که رشته‌ ما فرهنگ و ارتباطات است یعنی چه؟ما حتی در روش تدریس نیز نقص می‌بینیم. در دانشگاه باید بر اساس حوزه‌های تحقیقاتی درس بدهند.الان حوزه‌ی من بیشتر فرهنگ است. از فرهنگ وارد ارتباطات می شوم. آن کسی که از ارتباطات می‌آید باید از ارتباطات وارد فرهنگ شود نه این که بگوید من هم در فرهنگ هستم هم در ارتباطات هستم.گاهی درس‌ها کاملاً ضد رهیافت آن درس تدریس می‌شود . مثلاً ارتباطات میان‌فرهنگی را با رهیافت جهانی شدن . ارتباطات میان‌فرهنگی آمده که بگوید جهانی‌شدن غلط است و چنین چیزی محقق نمی‌شود.

- فکر می‌کنید هدف ایده‌آلی که در این دانشکده باید آن را پی بگیریم چیست؟

فرهنگ و ارتباطات نه ارتباطات و فرهنگ. این‌ها دو مقوله است . ما الآن سه حوزه‌ی جغرافیایی در ایران داریم که در حال کارند.
1. دانشگاه علامه طباطبایی:نگاه‌شان در این حوزه مانند فرانسه‌ است. فرانسه کلاً از نگاه چپ و سوسیالیسم که از کلیسا در می‌آید به ارتباطات نگاه می‌کند و فرانسه کاتولیسم است و از درونش سوسیالیسم درآمد و این سوسیالیسم همیشه چپ است مخصوصاً نسبت به دین. روشنفکری یعنی فرانسه. آلمان روشنفکر ندارد مگر تابع فرانسه باشد. انگلیس و آمریکا روشنفکر ندارند مگر اینکه بخواهند فرانسوی فکر کنند. در رسانه روی روزنامه مستقر می شوند یعنی ارتباطات فرانسه یعنی روزنامه‌نگاری. در حوزه‌های دیگر خیلی کم کار می‌کنند چون ارتباطاتشان روشنفکری است به همین دلیل ژورنالیسم وجه حاکم بر ارتباطات علامه است که تحلیل محتوا و تحلیل گفتمان از آنجاست. پشت قصه‌ی مطبوعات و ژورنالیسم در ایران ، روشنفکری است. الآن روزنامه‌ی خیلی حرفه‌ای غیر چپ غالباً نداریم. به همین دلیل وقتی دوم‌خردادی‌ها که چپ می‌زنند سر کار می‌آیند رسانه‌ی ژورنال ‌ها به میدان می‌آید. تلویزیون و صدا و سیما را می‌کوبند چون مظهر ضد ‌روشنفکری است. در فرانسه هم همین است؛تلویزیون فرهنگ عامیانه است.
2. دانشگاه تهران: که وجه قالبش مکتب بیرمنگام و فرانکفورت می‌باشند . علتش هم این است که همه‌ی تحصیل‌کرده‌های آنجا بلا‌استثنا جامعه‌شناس‌اند . از جامعه‌شناسی وارد ارتباطات شده‌اند، به همین دلیل چپ می‌زنند اما چپ روشنفکری آنگلوساکسونی . بیرمنگام و فرانکفورت تغذیه‌ی فکری می‌شود . این‌ها روی ارتباطات و فرهنگ بحث می‌کنند یعنی تأثیر ارتباطات روی فرهنگ . عمدتاً محور آن‌ها تلویزیون و اینترنت است ، به همین دلیل به شدت ارتباطی و ارتباط‌زده هستند . به شدت تابع رسانه‌های جدید تلویزیون ، ماهواره و اینترنت (بصری) هستند. دیدگاه نقدی شان یا بیرمنگامی هستند ویا فرانکفورتی‌.

 


3. دانشگاه امام صادق(ع): که قرار است در اینجا بر اساس فرهنگ، ارتباطات را نقد کنیم نه بر اساس ارتباطات فرهنگ رانقد کنیم.

- منظور از فرهنگ چیست؟
فرهنگ سنتی و دین‌محور . چون ایران و جهان‌آسیا و خاورمیانه چنین است. به همین دلیل روی جهان اسلام تکیه داشته و داریم . هرچند الآن متأسفانه ضعیف‌ترین عمل‌ها را انجام می‌دهیم . الآن با اینکه پیشنهاد ‌دهنده‌ی همایش دین و رسانه بودم اما متاسفانه در دانشگاه تهران برگزار شد. ما الآن مهم‌ترین کارمان در دانشگاه امام صادق(ع) طبق هویت دانشگاه امام صادق(ع) دین و ارتباطات بوده، اما هنوز گروه دین و ارتباطات نداریم. با اینکه اکثر رساله‌های دوستان هم روی همین قصه‌ی دین بوده.
- منظور از ارتباطات چیست؟
عام. همه‌نوع ارتباطات. شفاهی، غیر‌شفاهی، کتبی و سنتی و گذشته و حال و آرشیو و معماری و...همه بود؛ چون خواندیم و زحمت کشیدیم. حتی معماری هم ما داشتیم. فضای مسجد و اتاق یک نوع ارتباطات است که در آن تولید و مبادله‌ی معنا داریم، ولی متأسفانه اینجا برعکس عمل کرده. این کار را نکرد. ما نباید در   حاشیه‌ی علامه طباطبایی یا حاشیه‌ی دانشگاه تهران باشیم؛  ما باید  اینجا یک مکتب درست کنیم .

- سؤال این است ، اگر خود دانشگاه امام صادق(ع) و اعضای هیأت علمی‌اش این حوزه را در ایران باز کرده‌اند، چطور می‌شود که خودشان مبدع این حوزه باشند اما با شروع و جدی شدن کار و تشکیل دانشکده، با اینکه فعالیت‌هایش باید بیشتر شود کمتر می‌شود؟
پیشرفته‌ترین بحث‌ها را داشتند انجام می‌دادند اما متأسفانه این حوزه دنبال نشد. ما الان هم گرفتاریم سر عنوان درس‌های فرهنگ وارتباطات هستیم. تا یک چارچوب تئوریک و مفهومی درست نشود به جایی نمی‌رسیم یعنی رشته‌ی ما عملا تشکیل نشده. ما الان یک رشته داریم و عام است یعنی فرهنگ و ارتباطات و یک رشته‌ی دیگر هم دارم [به نام] تاریخ تشیع که آن هم ربط خیلی مستقیمی به رشته‌ی ما ندارد. ما اگر دین و ارتباطات را حل می‌کردیم( نه ارتباطات و دین که الان در دانشگاه تهران است یعنی دین مجازی و اینترنتی) آنگاه رابطه تاریخ تشیع با ارتباطات نیز روشن نمی‌شود.
 ما در این دانشگاه یک یک چارچوب تئوریک قوی نداریم. من هم دو سه با کَل‌کَل کردم.

- چارچوب تئوریک ندارم یعنی چه؟یعنی متفکر و تئوریسین نداریم؟
  بارها تاکید کردم  Workshop بگذارید. از سال 81 من این بحث را شروع کردم که آقا بیایید اینجا یک چارچوب تئوریک درست کنیم و بارها هم گفته‌ام که کلاه سر دانشجویان ما می‌رود یعنی دانشجویان بی‌چاره ما نمی‌دانند در آینده چه کار می‌توانند بکنند چون وقتی رهیافت مشخص نباشد خود به خود معنا روشن نمی‌شود.

- تعامل ارتباطاتی که در دانشگاه امام صادق (ع) مدنظر است (دسته‌ سوم) با تبلیغ چیست؟
تبلیغ معنای انگلیسی‌اش می‌شود Effect communication، تبلیغ از بلاغت می‌آید یعنی پیام رساندن، فارسی‌اش می‌شود ارتباط موثر. الان دنیا روی این بحث رفته‌ است. اتفاقا ما از این رو سراغ فرهنگ و ارتباطات رفتیم که بگوییم چگونه تبلیغ کنیم؟ این رشته از رشته‌ی معارف اسلامی و تبلیغ دانشکده الهیات آمده است. اما وقتی رفتیم در ارتباطات جایش بیندازیم متاسفانه نتوانستیم. نتوانستیم  مکتب دانشگاه امام صادق(ع) را راه بیندازیم. شما پیشرو بودید پیشرو بمانید.
می‌دانید که ما همه‌ی رسانه‌ها را در نظر می‌گیریم حتی رسانه‌های سنتی مثل منبر

- آیا این به عنوان یک مزیت محسوب می‌شود؟
بله، این به عنوان یک مزیت برای ما در دنیا بود ما الان اگر زرنگ بودیم دوستان را فرستاده بودیم بروند مثلا روی منبر کار کنند. منبر آقا شیخ حسین انصاریان که این همه مشتری در ایران دارد چیست. آقای قرائتی چه‌کار می‌کند؟ چه ارتباطی بین من و فضای مسجد سنتی- وقتی وارد آن می‌شوم- رخ می‌دهد؟ من چه فضایی را احساس می‌‌کنم؟

- در واقع قرار بود این بحث‌ها در حوزه‌ی جغرافیایی دانشگاه امام صادق(ع) انجام شود؟
بله متاسفانه به دلیل عدم چارچوب تئوریک منسجمی که قرار بود درست شود که نشد. من حتی خودم اقدام کردم.

- آقای دکتر به صراحت بگویم عدم چارچوب تئوریک برای من قابل فهم نیست . من به عنوان دانشجو وقتی می‌خواهم وارد رشته‌ای که دانشکده ای و اعضای هیئت علمی دارد شوم این پیش‌فرض را دارم که قطعا چارچوب تئوریک بوده که این‌ها می‌آیند رشته‌ی 7-6 ساله ایجاد می‌کنند؟
 آن دوستانی که اینجا بودند این توانایی را در خود می‌دیدند. مثلا مردم‌شناس و فرهنگ‌شناس‌شان من بودم. من در رساله‌ی دکترایم این را کردم. از دین به فرهنگ و از فرهنگ به ارتباطات رسیدیم. یک چارچوب تئوریک درست کردم. بر اساس تمام مکاتبی که که وجود داشت هر چه بود خواندم و بعد تئوری هنجاری را در رابطه با ایران دادم. ولی به دلایلی منتشر نشد

- منظورتان از چارچوب تئوریک چیست؟
چارچوب تئوریک که ما می‌گوییم یعنی روش حرکت ما.
دانشگاه امام صادق(ع) الان باید مهمترین رشته‌اش دین و ارتباطات باشد. الان گرفتار مسائل روزمره شدیم. الان باید فرهنگ وارتباطات در خاورمیانه و جهان اسلام داشته باشیم.. کارهایی شده ولی بسیار ابتدائی بوده در حد گزارش است نه تحلیل.

- من که با یکی از مسئولان دانشگاه صحبت می‌کردم می‌گفت اگر شما می‌خواهید بروید به این سمت می‌فهمید ما هیچ چیزی در این زمینه نداریم. نه کتاب ونه استاد.
نخواستیم.الان یکی از دوستان که برای بار دوم به افغانستان رفته آمده‌بود پیش من گفتم کتاب‌های افغانستان را دیدی، گفت بله، گفتم چه احساسی کردی، گفت احساس کردم فاصله‌ی زیاد دارد، گفتم تو باید این فاصله را پر کنی، شروع به جمع‌آوری اطلاعات می‌کنی و چاروب تئوریک درست می‌کنی. بعد ارتباط با افغانستان شناسان دنیا . بلافاصله به سمینار‌ها و مراکز علمی دنیا دعوت می‌شوی .
رشته‌ بسیار گسترده است و ما می توانیم در درونش رشته‌هایی بزنیم. من الان به دنبال روش‌شناسی هستم. بهترین و مهم‌ترین ارتباط بین دین و ارتباطات یا علوم اجتماعی به روش‌شناسی بر‌می‌گردد.

- منظور از روش‌شناسی چیست؟
یعنی اینکه چه ارتباطی بین دین، علم و ارتباطات و علوم اجتماعی به طور کلی و سیستماتیک می‌تواند وجود داشته باشد. یعنی اینکه گستره‌ای باشد. آقای انصاریان، کافی و فلسفی مقوله بودند، روی این‌ها چه کسی کار کرد. در واقع بررسی این‌ها وظیفه‌ی دانشگاه امام صادق(ع) است. این یک نمونه‌ی ابتدائی است. ما الان باید درمورد روش شهرسازی بحث کنیم. ما اصلا بلد نیستیم.

- حال که ارتباطات و دین چنین حوزه‌ی وسیعی دارد دانشجو چگونه می‌تواند حوزه‌ی مورد نظرش را پیدا کند؟
وقتی حوزه‌های مفهومی و روش‌شناختی خود راپیدا کرد یک حوزه‌ی پژوهشی را می‌گیرد و جلو می‌رود. مثلا برنامه‌های مذهبی مارا در تلویزیون نگاه کنید. یا کف‌زدن است یا سینه‌زدن. چون برنامه‌های مذهبی نساختیم. مثلا در مورد طنز مذهبی چه کسی کار کرده است؟
اصلا بعضی‌ها در مورد وجود یا عدم وجودش شک دارند.
در سریال «روزی روزگاری» پر از مفاهیم و محتوا بود و مردم آن را حس کردند. از جمله مفهوم «احتیاط کن التماس نکن» اما تفنگ سرپر آنقدر خراب‌کاری و پست‌مدرن‌بازی درآوردند، نیم‌میلیارد تومان خرج‌ هم کردند به جایی هم نرسید و هیچ کس هم نگاه نکرد اما آن «روزی روزگاری» در آن بیابان برهوت چندبار پخش شده و هنوز هم بیننده دارد چون هنوز هم مفهوم دارد.

- مشخص شد که هسته‌ی اصلی رشته‌ی فرهنگ‌و‌ارتباطات دین بوده‌است حال سوال این است هدفش چه‌بوده‌است؟
اینکه چگونه فرهنگ سنتی را در ارتباطات بازتولید کنیم که نه تنها هویت ملی- فرهنگی ما بماند بلکه ما صادرات فرهنگی به‌ دنیا داشته باشیم. زیرا می‌خواهیم با دنیا تعامل داشته‌باشیم. برای همین روی سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی رفتیم.

- بر چه اساس این هدف را انتخاب کردند؟
ما می‌خواستیم در برابر دیگر دانشگاه‌ها که غرب‌گرا هستند و یا به فرانسه یا آنگلوساکسونها گرایش دارند فرهنگ خود را بازتولید کنیم. ما می‌توانستیم از حوزه‌ی آلمانی خوب بهره‌مند شویم. پدیدارشناسی که ریشه‌اش در عرفان است. اگزیستانسیالیست، جغرافیاشناسی فرهنگی و ....
در حوزه‌ی آلمانی ارتباطات به تفاهم معنی می‌شود، فهم متقابل، نمی‌گویند فرستادن پیام.

- برای بازتولید این فرهنگ روی چه حوزه‌هایی باید کار کرد؟
قائدتا باید از مردم‌شناسی شروع کرد و بعد از آن مقداری به جامعه‌شناسی برمی‌خوریم و نهایتا به ارتباطات می‌رسیم.

- همان ارتباطات علامه؟
نه، ارتباطاتی که عام است . ارتباطات آن ها خیلی خاص است،  قرار بود ما  تئوری ساز داشته باشیم.
وقتی شما در چند سمینار چندتا حرف حرف نو بزنید یقینا صدا و سیما به دنبال شما می آید . هر چه شما بحث‌های عمیق تری تولید کنید و دانشجویان ما نخبگان اجتماعی و فرهنگی شوند همه می گویند زنده باد. اما اگر ما ان جا تایپیست بشویم یا مصرف کننده و تقلید کننده دیگران بشویم یا مانند دانشگاه تهران و علامه تکنیسین و کارشناس بشویم. در این صورت به یک معنا عقب رفت کرده‌ایم. الان ما به شدت منفعل شدیم. سالی چندتا سمینار در همین دانشگاه برگزار می شود در موضوع ارتباطات؟ چندتا کارگاه برگزار شده. با اینکه خودم اقدام کردم با این حال دیدم استقبالی نیست وقتی می گویم جواب می دهند که گرفتاریم. اما من این حرف ها را قبول ندارم بحث ما عمیق تر از این حرف‌هاست.

- آقای دکتر جایگاه دین در سیری که از مردم شناسی به ارتباطات تعیین کردید کجاست؟
در همین مقوله ی فرهنگ، دین سنتی که در فرهنگ باز تولید شده.

- مردم شناسی در کجای آن قرار می گیرد؟
در همه جای آن، مردم شناسی با رویکرد دینی. مردم شناسی یعنی فرهنگ شناسی، فرهنگ شناسی یعنی فرهنگی که دین در آن معنا سازی می کند. مانند تشیع در ایران. شما نگاه کنید از این محرم تا محرم بعدی چقدر معنا تولید می شود؟ هویت قومی، هویت شهری، هویت روستایی، هویت محله‌ای و سنتی همه در محرم‌ها تولید می‌شود.

- در این سیر از مردم شناسی به ارتباطات چه حوزه‌هایی مغفول مانده است؟
دین مهمترین بخشش، الان جنگی شده میان طرفداران ارتباطات و طرفداران فرهنگ. یعنی عده‌ای رفتند به سمت ارتباطات ‌و ‌فرهنگ را فراموش کرده‌اند که این در این دانشکده است. یعنی الان اینطور شد که فرهنگ، ارتباطات، فقه و دین [جدا از هم] شده. به همین دلیل من از اینجا دارم ناامید می‌شوم.

- الان در این رابطه چه باید کرد؟
[ باید نزد مسئولان دانشکده بروید و بگویید:] ما الان آمده‌ایم رشته‌ی معارف‌اسلامی‌و‌فرهنگ‌و‌ارتباطات، شما چه دارید که به ما بدهید. در هفت- هشت سال از بهترین سال‌های جوانی‌ام به من چه داده‌شد؟
من چه چیزی را می‌خواهم سنتز کنم. چه پایان‌نامه‌ای را تولید خواهم کرد که غیر از پایان‌نامه‌های دانشگاه تهران است.  از سال 82 الان سه سال گذشته است. ده‌سالش هم می‌گذرد.

- دانشجویان چه می‌توانند انجام دهند؟
با گروه صحبت کنند. چه چیزی به ما می‌دهید. این درس‌های پراکنده چیست که من می‌خوانیم. اینجا ما رشته‌ی فرهنگ‌و‌ارتباطاتیم، ژورنالیسم هستیم، تکلیف ما چیست؟

- آیا این یک پارادوکس نیست که ما حوزه‌ی ‌فرهنگ‌و‌ارتباطات را اینقدر عام می‌گیریم و از سوی دیگر دنبال تخصص هم هستیم. این رویکرد میان‌رشته‌ای چیست؟
این همان کار مضاعف است. چارچوب تئوریکی که گفته‌ام. الان من در رساله‌ام تولید معنا را در تمام فلسفه‌ها و عرفان‌های غربی و شرقی شروع کرده‌ام. بعد روش‌شناسی. حتی دوباره در مورد مبادله‌ی معنا همین‌طور کرده‌ام. روش‌شناسی در کنار چارچوب تئوریک، اینقدر دقیق کرده‌ام. در انتها رسیدم به تئوری هنجاری. ولی نه در دانشگاه امام‌صادق(ع) نه در  در صداوسیما این پایان‌نامه چاپ نشد. در پایان‌نامه من کار چارچوب تئوریک کرده‌ام و حاضرم همان افرادی که نقد دارند بیایند، من کنفرانس بدهم آنها نقد کنند.
 رساله‌ی فوق‌لیسانس که در مورد ساختار معرفتی صفویه بود. تا حالا کسی در این مورد کاری نکرده‌است.

- انجمن علمی به عنوان یک تشکل دانشجویی که میان دانشجو و دانشکده است چه می‌تواند انجام بدهد؟
من از شما می‌خواهم تکلیفتان را با زندگی آینده‌تان مشخص کنید چون دارید با زندگی خودتان بازی می‌کنید این شمایید که باید آینده‌ی خود را بسازید. واقعا باید از من بخواهید که این چرت‌و‌پرت‌هایی که در کلاس گفتی چه‌ بود؟ من با اینها چه‌کار می‌توانم بکنم؟ اگر برای شما رهیافت بیرون نیاید، یعنی زندگی را باخته‌اید.

- آیا هدف‌ها سطح‌بندی نمی‌شوند. هدف در دانشگاه یا خارج دانشگاه، هدف شخصی یا گروهی. آیا هدف برای دانشجو متفاوت نمی‌شود؟
نه،‌ چون در سازمانید و در آن بزرگ می‌شوید. هفت سال جوانی را در اینجا می‌گذرانید. باید هدف شخصی و جمعی با هم تنظیم شوند. من که نمی‌توانم بگویم که فوق لیسانس زده‌ام ولی به من ربطی ندارد. نه  که در  فکر کنیم دانشجو می‌آوریم بدون آنکه در مورد آینده‌اش فکر کنیم. ما یک مجموعه‌ی منسجم هستیم یک مجموعه که می‌خواهد با هم به جلو برود.

- آیا می‌شود برای همه‌ی اینها یک هدف مشخص کرد؟
بله، من وقتی خوب شکفته می‌شوم که شما خوب شکفته شوید. در یک کلاس قوی دانشجو شکفته نمی‌شود، استاد هم شکفته نمی‌شود. حداقل اینکه در کلاس احساس امیدواری می‌کند.

- استاد به عنوان سوال آخر لطفا بفرمایید خود شما هم‌اکنون به چه فعالیت‌هایی مشغول هستید؟
در حال گسترش رشته‌ی مردم‌شناسی در دانشگاه تهران هستم. هم‌اکنون درس انسان‌شناسی شناختی را راه‌اندازی کردیم و هم‌اکنون ما جزو اقل‌‌کشورهایی هستیم که این درس را ارائه می‌کنیم. روش‌شناسی مردم‌شناسی که الان حتی در آلمان هم نیست. درس دیگر انسان‌شناسی دین در ایران بود، یعنی دین در ایران چه سیری داشت. درس دیگر مردم‌شناسی ارتباطات.
آقای دکتر از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید متشکریم.
خواهش می‌کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۱۷:۴۲
حمید درویشی شاهکلائی

تاریخ انجام مصاحبه15 بهمن 1384
مصاحبه کنندگان : مرتضی آخوندی و سید محمد علی غمامی
عکس از محمد لسانی
منتشر شده در نشریه دعوت پیش شماره فروردین 1385
 

به نام خدا
- عنوان رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات است. آیا ما درصدد پژوهش و فعالیت در حوزه‌های گسترده فرهنگ و ارتباطات هستیم یا در این میان به دنبال هدف خاصی می‌گردیم؟

نظرات من نه به عنوان نظرات دانشکده بلکه به عنوان فردی که در این مسیر سلوک کرده است خواهد بود.
در این باره یک نگاه اینست که ما بر همه‌ی مسائل دین، فرهنگ و ارتباطات احاطه یافته‌ایم و می خواهیم روی فصل مشترک این سه حوزه کار کنیم. در چنین رویکردی رشته ای تخصصی و بسیار کوچک خواهیم داشت. در این نگاه ما به بخشی از دین که از طریق ارتباطات وارد جامعه و فرهنگ شده است، نگاه می کنیم. این مسئله به عنوان یک آرمان نه به عنوان راهی برای ورود به رشته مطرح است. همین تفاوت دیدگاه باعث مشکل با انجمن علمی نیز شده است.
ما زمانی می توانیم در این فصل مشترک فعال شویم که حیطه‌های فعالیت خود را در دین،فرهنگ و ارتباطات شناخته باشیم. مثلا در این نگاه می توانیم راجع به تفریحات سالم در این رشته کار کنیم و در نگاه اخص بر روی بازی‌های رایانه ای دینی .
اما نگاه دوم اینست که ورودمان اجتماع باشد و خروجی به صورت اشتراک. در چنین حالتی از کل شروع خواهیم کرد و به آن اشتراک خواهیم رسید.
من طرفدار دسته اجتماعی‌ها هستم یعنی اجتماع در شروع و اشتراک پس از آن. در دیدگاه اشتراکی شما جامعه شناسی یاد نگرفته اید بلکه جامعه شناسی دینی یاد گرفته اید و کسی که تجربه عام نداشته باشد در خاص هم کم خواهد آورد.
- یعنی در واقع دانشکده باید به دنبال این باشد که عام آموزش بدهد نه یک تخصص مشخص را؟
در آموزش دانشکده سه نوع درس وجود دارد.
1. حیطه نظری رشته:در این بخش ما هیچ دخالتی در تالیف مواد آموزشی نداشته ایم چون هنوز کیفیت مطلوب را در تهیه ی آن‌ها بدست نیاورده بودیم. از این رو بهتر است که کتاب‌های عمومی و به قول برخی «کفریات» را ارائه کنیم و مرزهای رشته را بشناسیم.
2. دروس تلفیقی:در این حیطه آن مقداری که در زمینه محتوا تولید شده است به عنوان دروس رشته قرار داده شده است.دروسی مانند «ارتباطات در فرهنگ و تمدن اسلامی» یا « تبلیغ»
3. دروس مهارتی

- آقای دکتر آشنا، مسیری که تبیین کردید از اجتماع به اشتراک است. حال چه حوزه‌ها‌یی در آن اشتراک به عنوان اولویت وجود دارد؟
اولویت با مجموعه دروسی است که در رأس هرم دروس تلفیقی « دین، فرهنگ و ارتباطات » وجود دارد.
آن فصل مشترک جای ابداعات و ابتکارات است. انتظار این نیست که دانشجو در روانشناسی یا جامعه شناسی ابداع داشته باشد اما انتظار داریم در ارتباطات اسلامی در برابر دیگران حرفی برای گفتن داشته باشند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۱۷:۴۰
حمید درویشی شاهکلائی

مصاحبه کنندگان: ابوذر زارع درخشان و حسین  همازاده
اسفند 1384
نشریه دعوت پیش شماره اول فروردین 1385

توضیح: در اوایل جلسه هدف رشته تبلیغ عنوان شد ( به معنای عام) منتها استاد آن را تبلیغ به معنای خاص (‌چهره به چهره) متوجه شدند که در اواخر مصاحبه این سوء برداشت برطرف شده است.


سوال اول از کلیت رشته شروع می‌کنیم. خوب عنوان رشته معارف اسلامی ، فرهنگ و ارتباطات است یعنی سه مقوله دین ، فرهنگ و ارتباطات را مورد پوشش قرار می دهد و حوزه گسترده‌ای را شامل می شود. بفرمائید که هدف از تاسیس رشته کارکردن در حوزه عام فرهنگ است یا به حوزه‌های خاص ( مثلا رسانه‌ها یا نهادهای فرهنگی) محدود می شود؟


استاد :  بسم الله الرحمن الرحیم. من تشکر می‌کنم که سراغ بنده هم آمدید ولی تاکید می‌کنم که این بحث‌ها‌یی را که معطوف به محتوای رشته است، اگر با عزیزانی که کار اصلی شان این است مطرح می‌کردید قطعاً سودمندتر بود و پاسخ‌هایی که دریافت می‌کردید، قابل اعتماد‌تر بود. به هر حال گرچه با این رشته و این دوستان از قدیم - از سالهای 63 ـ 64 به این طرف - یک انسی داشته و دارم ولی فراموش نکرده‌ام که رشته اصلی‌ام این نیست و لذا آنچه مطرح می‌کنم، بیش از آن که پاسخ دقیق پرسش شما باشد، به یک معنا برداشت‌ها‌یی است که به بهانة سؤال شما مطرح می‌کنم. سؤال شما را دو گونه می‌توان پاسخ داد، یک حالت گزارشی است از آنچه اتفاق افتاده که این قسمت را حتماً باید دوستانی بیان کنند که از نزدیک درگیر این کار بودند. ولی نوع دیگر پاسخ به این سؤال، سخن گفتن از چیزی است که باید باشد یا می‌تواند باشد یا می‌توانست باشد. سخن گفتن از نوع دوم، خیلی سخت نیست و روشن است که پاسخ من به سؤال شما از این سنخ است که در خلال آن از می‌توانم از دغدغه‌های خودم هم سخن به میان بیاورم.

اما در مورد سوال من فکر می‌کنم که مراجعه به سند مکتوب یعنی برنامه و سرفصل مصوب رشته پاسخگوی شماست و به روشنی بیان می‌کند که این رشته دنبال چه هدفی می‌گردد؟ آیا کلیاتی از این سه حوزه فرهنگ و معارف اسلامی و ارتباطات را دنبال می‌کند یا هدفی خاص مثل توانمند شدن در حوزة رسانه یا سیاست‌گذاری فرهنگی و یا هر چیز دیگر. این‌ها‌ در برنامه هست و شما در برنامه می‌بینید که دانشگاه دنبال این است که افرادی را تربیت بکند که توان پژوهش و تدریس در حوزة میان‌رشته‌ای فرهنگ و ارتباطات را داشته‌ باشند و یا در فرایند سیاست‌گذاری سازمانهای فرهنگی مشارکت کنند و یا در فرایند بررسی و تبیین حقوقی سازمانهای فرهنگی مشارکت کنند. این هدف اصلی است. بنا بر این امکان دارد خروجی این رشته کسانی باشند که میلشان به مباحث نظری باشد و الزاماً توان کار تلویزیونی نداشته باشند ولی با آن بیگانه هم نیستند، رسانه را می‌شناسند ولی کارشان محدود به مباحث نظری رسانه است؛ امکان دارد خروجی این رشته، کسی باشد که بر حسب میلش به مباحث نظری اعتنای کمتری داشته باشد و ثقل کارهایش روی تولید برنامه و مثل این‌ها برود. البته فرض بر این است که فرد در هر کجای این طیف که باشد ـ از نظری ترین بحث‌ها تا کاربردی‌ترین مباحث ـ کسی است که پشتوانة معارف اسلامی همواره او را همراهی می‌کند. البته این موضوع به صراحت در اهداف رشته نیامده، ولی این پیش‌فرض کلیة رشته‌های دانشگاه امام صادق علیه السلام است. این درک بنده است از اهداف رشته.


سوال :  با توجه به اینکه ما خدمت اساتید دیگری هم رسیدیم هدف اصلی رشته که شما هم اشاره ضمنی به آن داشتید تبلیغ عنوان شد و در واقع رشته ما هم همان تبلیغ بوده که تبدیل به معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات شده . خوب الان 5 ترم از شروع کار گذشته است و می‌شود یک برداشت اجمالی داشت . وقتی کد 82 را نگاه می‌کنید که ورودی اول دانشکده است ، حوزه‌های مطالعاتی شان را، وضع الانشان را که چه قدر مطالعه کرده‌اند چه قدر مطالعه می‌کنند در چه حوزه‌هایی، کجاها مشغول به کارند و... آیا فکر می‌کنید بعد از 5 ترم مسئولین دانشکده به آنجایی که می‌خواستند رسیده‌اند یا نه؟ و تبلیغ تا همین جایش محقق شده یا نه؟

استاد :  اینکه این رشته و حتی این مجموعه دانشکده یکی از محصولات اندیشه تبلیغ است این را من قبول دارم اما اینکه در اینجا هدف تبلیغ [به معنای سنتی یعنی چهره به چهره‌] دنبال می‌شده این را من قبول ندارم. من قبول ندارم که در این دانشکده، تبلیغ به عنوان یک هدف مورد نظر بوده است. اصلا جزو اهداف اینجا نیست که شما محتوا[ی دینی برای تبلیغ] یاد بگیرید که بتوانید بروید مبلغ دینی بشوید. این گونه نیست، بحث تبلیغ به مفهومی که مورد نظر و مصرح از سوی آیت‌الله مهدوی کنی رئیس محترم دانشگاه بود و ایشان آن را با عنوان «ارشاد»  یاد می‌کردند، رسماً کنار گذاشته شد. شاهد مثال بنده این است که با وجود این‌ که رشتة فرهنگ و ارتباطات عملاً شکل ‌گرفته بود، باز هم ما مکاتباتی از معظم‌له داشتیم که تاکید می‌کردند که روی این موضوع باید کار بشود، دلالت این تأکید این بود که این رشته برآورندة آن نیاز نیست. شما می‌دانید که هنوز نام دانشکدة الهیات ما، الهیات، معارف اسلامی و ارشاد است . آن ارشادی که هنوز نام آن در ادامة نام دانشکده می‌آید همان تبلیغی است که مورد نظر دانشگاه است. رییس دانشگاه به کرات از اهمیت این مفهوم از تبلیغ تأکید کرده‌اند و حتی گاه از آن به عنوان هدف اصلی تاسیس دانشگاه یاد کرده‌اند. و پیداست که وقتی شما برنامه و سرفصل رشتة فرهنگ و ارتباطات را نگاه می‌کنید بحث تبلیغ دینی را در آن نمی‌بینید. تبلیغی بودن این برنامه نامرئی و نامحسوس که نمی‌تواند باشد، بالاخره باید یک واحد درسی متناظر داشته باشد، سرفصل‌هایی داشته باشد و چنین واحدها و سرفصلهایی در این برنامه پیش‌بینی نشده است. تحلیل دوستان ما این بود که به هر حال مفهوم تبلیغ دینی نیز یک حالتش آن حالت سنتی است ولی این‌ مباحث هم به یک معنا می‌تواند تبلیغ دینی باشد و لذا ثقل کار خود را بردند به سمت مباحث جدید فرهنگی و ارتباطاتی. اگر بخواهیم در برنامة کنونی رشته، جایی برای محتوای تبلیغ و ارشاد در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که اگر محتوای پیام‌هایی که در این رسانه‌ها منتقل می‌شود رنگ و بوی دینی داشته باشد این ظرف‌ها نیز متاثر از آن محتوا، بوی دین خواهد گرفت؛ اگر در این جام مایع خوش‌رنگ و خوش‌بویی ریخته بشود آن جام هم به هر حال رنگ و بوی آن را به خود می‌گیرد و الا روشن است که این رشته در حال حاضر رشتة تبلیغ نیست و بنا بر این این سوال شاید سوال خوبی نباشد که الان بعد از پنج نیم‌سال مسؤولان دانشکده به آن چه می‌خواستند، رسیده‌اند یانه؟ اصلاً دنبال چنین چیزی نبوده اند. روشن است که محور عرایض بنده متوجه رشتة معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات است و رشتة تاریخ تشیع هم که در همین دانشکده ارائه می‌شود، رشته دیگری است و سرشتش یک رشته رسانه ای و ارتباطاتی نیست و تاریخی است و داستان جداگانه‌ای دارد.


سوال :  پس هدف چه بوده؟


استاد :  عرض کردم که گرایشی که دوستان داشتند این بود که درباره بخشی از وجوه فرهنگی و ارتباطی و تعاملات و ساز و کارهای آن کار کنند. البته اینها در دست‌کاری افکار عمومی خیلی موثر است و در پراکندن باورهای دینی می‌تواند خیلی موثر باشد. اینها بخشی جدید از دنیای جدیدی است که در ایران خیلی مورد اعتنا قرار نگرفته و کارناشده است. هدف، پرداختن به این حیطه‌ها بوده و اگر خیلی اصرار داشته باشیم که این بحث را مرتبط با تبلیغ نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم که جنبه‌های قالبی، ‌روشی و فرایندی تبلیغ دینی در اینجا مورد اهتمام است. شما خوب می‌دانید که تبلیغ دینی به هیچ وجه تنها یک جنبه شکلی و فرایندی نیست که مثلا شما کسی را بیاورید و او فرا بگیرد که برای اداره یک جلسه مذهبی چکار باید بکند؟ چه حرکاتی باید انجام دهد،‌ از کجا باید شروع کند و مسایلی از این قبیل. چنین فردی اگر همة اینها را به خوبی فرا بگیرد ولی  محتوا را نداشته باشد، یک مبلغ دینی نخواهد بود. خود قالب که کاری انجام نمی‌دهد، مثل لوله کشی‌ای که هیچ مایعی از آن عبور نکند. یعنی در بهترین حالت این رشته متولی جنبه‌های قالبی تبلیغ دینی است، آن هم تازه به مفهوم وسیع تبلیغ نه ویژة یک شکل از تبلیغ دینی. آنچه که مورد نظر مسئولان دانشکده بوده به طور مشخص و روشن تمرکز روی مسائل فرهنگ و ارتباطات بوده است. اگر این را تداوم شکل سنتی تبلیغ بدانید که لباس متناسب بودن با مقتضیات دنیای جدید را بر تن کرده است، باید توجه داشته باشید که شکل سنتی تبلیغ قالب و محتوا را، هر دو را شامل می‌شد و این تنها متوجه قالب و روش است. شکل سنتی تبلیغ، فرد محور بود، یعنی این که یک آدم پای کار بایستد، خودش دغدغه نشر دین را داشته باشد و توان این کار را هم داشته باشد و با این دغدغه‌ها و توانائیها وارد میدان شود. حالا شاید این فرد برود و یک موسسه را هم راه‌اندازی بکند، ولی مدیر مؤسسة تبلیغی بودن، از لوازم اصلی مبلغ دینی بودن نیست و باید بین این دو فرق گذاشت.

 

سوال :  استاد نگرانی اصلی همین محتواست. یعنی احساس می‌شود که یک پراکندگی گسترده‌ای وجود دارد که قطعا مخصوص رشته ما نیست اما در مورد رشته ما بارزتر است و نمود بیشتری دارد که البته شاید به علت میان رشته‌ای بودن آن باشد. احساس می‌شود که اگر فقط از هر رشته‌ای یک تکه برداریم و در واقع آن اجتهاد لازم در آن کسب نشود و فقط به شناخت سطحی بسنده شود و به ‌آن هدف لازم دست پیدا نکنیم و خروجی کسی می‌شود که مجمع اطلاعاتی است از جاهای مختلف که همه‌اش هم سطحی است. نه معارف اسلامی را عمیقاً فهمیده نه روان شناسی را و نه جامعه شناسی را...


استاد :  این باز دو پاسخ دارد. نکتة اول این که خوب طبیعی است و یک قسمتی‌اش را کاری نمی‌شود کرد. چون در رشته‌های جدید عملا باید از مباحث مختلف چیزهایی را فرا بگیرید و چه بسا همان طور که اشاره کردید یک دانشجو در کلاس به جایی نرسد، ولی فراموش نکنید که دانشگاه الزاماً به این معنی نیست که در آن دست کسی را بگیرند و او را به نقطة مطلوبی از علم برسانند. در دانشگاه دانشجو در فضایی علمی قرار می‌گیرد و خودش توان جستن و جویندگی دانش را پیدا می‌کند. دانشجو در حوزه‌های مختلف علوم که نوعی همگرایی دارند ولی به هر حال عین هم نیستند باید خودش را تجربه ‌کند و ببیند که کدام یک از این حیطه‌ها و شاخه‌های علمی باب طبع و میل اوست و خودش باید روی آن حوزه بیشتر کار کند. این قسمت طبیعی است. مثلاً ما در رشته تاریخ تشیع که در همین دانشکده داریم ـ با این که مشخص است که تاریخ تشیع است ـ از نظر حوزه‌های مفهومی هشت، نه حوزه مفهومی مختلف داریم و خوب می‌دانیم که دانشجو با این 26 واحد آموزشی سر کلاس رفتن متخصص تاریخ تشیع نمی‌شود، ولی از سوی دیگر می‌دانیم که بعد از این دوره، یکی از دانشجویان متمایل به وجه اجتماعی تاریخ تشیع می‌شود، دیگری بحث‌های روش شناسی نظرش را جلب می‌کند و بالاخره هر کسی متناسب با ذوقش به سراغ یکی از اینها خواهد رفت. نکتة دوم در بارة‌ سؤال شما این است که اگر بخواهیم محتوای رشتة موجود فرهنگ و ارتباطات را مرتبط با مقوله‌هایی مانند تبلیغ دینی و ارتباطات دین‌محور و ارتباطات دینی بنگریم در بهترین حالت می‌توانیم بگوییم که این رشته معطوف به جنبه‌های شکلی و فرایندی تبلیغ است و حتی معارف اسلامی ارائه شده در این رشته هم، ناظر به محتوا نیست و در بهترین حالت تضمین کننده دینی بودن آن چیزی است که شما در قالب‌های ارتباطی بیان می‌کنید؛ همان طور که مثلا در رشته علوم سیاسی فرض بر این است - البته می‌دانیم که در عمل هنوز این طور نیست - که دانشجویی که معارف اسلامی و علوم سیاسی می‌خواند، آن معارف اسلامی استوانه‌ها و تکیه گاه‌ها و سرچشمه‌هایی است که علوم سیاسی روی آن‌ها سوار می‌شود و از آن‌ها تاثیر می‌گیرد و علوم سیاسی را در مسیر خاص و مرتبط با آرمان‌ها حرکت می‌دهد، اما در اینجا چون وجه تخصصی رشته تنها معطوف به قالب پیام‌های دینی است، همان‌طور که گفتم معطوف به قالب‌های ارتباطات است، آن معارف اسلامی حداکثر تضمین کننده اسلامیت این قالبهاست و همة این‌ها که انجام شد، تازه اول بسم الله است، شما یک کسی را تربیت کرده‌اید که از نظر شکلی این‌ها را بلد است ولی این برای تبلیغ کافی نیست و مسألة محتوا یک بحث دیگر است.


سوال :  محتوا را باید کجا کسب کرد؟


استاد :  اصلاً جزو اهداف اینجا نیست که شما محتوا[ی دینی برای تبلیغ] یاد بگیرید که بتوانید بروید مبلغ دینی بشوید. مبلغ دینی پیداست که چه ویژگیهایی باید داشته باشد. الان که یک نفر می‌رود در یک روستایی تبلیغ دین می‌کند، می‌رود در خارج از کشور تبلیغ دین می‌کند، یک آموزه‌‌هایی را بلد است، دین را در جنبه‌های مناسکی‌اش بلد است،‌ فقه بلد است، تاریخ بلد است و فضایل و مناقب اهل بیت را فراگرفته است و آنها را به مردم منتقل می‌کند، ‌قران بلد است و محتوای آن را به مخاطبان خود می‌گوید ، اخلاقیات بلد است و مردم را متذکر و متوجه اخلاق می‌کند؛ به طور کلی دین بلد است و آن را منتقل می‌کند. منتها بحث بر این است که مبلغان دینی گاهی این‌ها را بلد بودند ولی روش بلد نبودند و روش ایجاد ارتباط با مخاطب را نمی‌دانستند، مخاطب شناسی و انواع مخاطب را نمی‌دانستند، انواع پیام را نمی‌دانستند که این ضعف مبلغان سنتی است. حالا از این طرف شما دارید کسانی را تربیت می‌کنید که این قالب‌ها را خوب بلدند به خصوص در وجه رسانه‌ایش،  ولی این به آن معنا نیست که چنین فردی می‌تواند برود تبلیغ دین بکند.



سوال :  پس محتوایش را باید از کجا بگیرد؟ اینجا افراط و تفریط می‌شود که آن طرف مبلغ سنتی است که محتوای غنی‌ای داشته باشد ولی قالب‌ها را نشناسد و از این طرف کسی است که قالب‌ها را می‌شناسد ولی چیزی برای ارائه ندارد.

 

استاد :  همان‌طور که گفتم من نشنیده‌ام که کسی بگوید رشته‌ای که الان هست، هدفش تبلیغ دینی و یا تربیت مبلغان دینی است.


سوال :  به معنای سنتی اش نه...


استاد :  من ناظر به محتوا می‌گویم؛ تبلیغ سنتی جمع بین محتوا و روش بود، اما روشش بازشناسی و باز تعریف می‌خواست و این رشته‌ای که شما دارید اصلاً متولی محتوا نیست ، متولی روش است.


سوال :  خوب اگر کسی بخواهد سیاست‌گذاری فرهنگی بکند با چه محتوایی می خواهد سیاست‌گذاری بکند؟

استاد :  روش بلدید دیگر. در عین حال از یاد نبرید که سیاست‌گذاری فرهنگی ناظر به فرایند تبلیغ دینی است، نه محتوای تبلیغ دینی.


سوال :  استاد با روش تنها که نمی شود سیاست گذاری کرد..


استاد :  ببینید اینکه می‌شود یا نمی شود یک بحث است ولی من دارم محتوای رشتة شما را گزارش می‌کنم. این رشته تا حدی که من می فهمم دنبال محتوا نیست، دنبال آموزش و انتقال مفاهیم قرآن و سنت و دیگر آموزه‌های دینی نیست.


سوال :  یعنی واقعا رشته فقط دنبال قالب‌هاست و کاری به محتوا ندارد؟


استاد :  برداشت من این است.


سوال :  یعنی برداشت شما همین است؟!


استاد :  آری، همین‌طور است. روشن هم هست. شما برنامه را، سرفصل‌ها و عناوین دروس را نگاه کنید بحث محتوای تبلیغ دینی مطرح نیست.


سوال :  استاد حالا بفرمائید اگر انجمن بخواهد دنبال محتوا برود چه اولویت‌هایی را در نظر می گیرید؟


استاد :  ببینید اصولاً من فکر می کنم محتوا به آن معنایی که من در ذهنم است و نمی دانم توانسته‌ام با شما یک ارتباط مفهومی برقرار کنم یا نه، اصلا یک راه و مقولة دیگری است و نمی شود کسی واحد‌‌های درسی‌اش را در بارة قالب‌ها بخواند بعد بگوید حالا چه جوری محتوا پیدا کنیم. این دو دو مقولة جدا از هم هستند. یعنی باید کسی مثلاً رشته‌اش باید الهیات باشد تا در فضای محتوایی که مورد نظر من است، قرار بگیرد نه اینکه بیاید این رشته را بخواند...


سوال :  یعنی نمی شود شکل و محتوا را با هم جمع کرد؟


استاد :   با این حجم درس‌های اینجا و انتظاراتی که وجود دارد، می‌گویم نه، نمی شود.


سوال :  یعنی فقط حجم دروس مشکل است؟


استاد :  و البته انتظاراتی که از طلبه و دانشجوی این رشته می‌رود. این که وقت بگذارد و آن‌ها را بفهمد، مباحثه کند ، تمرین بکند.


سوال :  حالا اگر ما به این نتیجه برسیم که فقط نمی خواهیم قالب‌ها را خوب کسب کنیم و می خواهیم مقداری هم محتوا را کسب کنیم ولو اینکه یک مقدار از غنی شدن روش را کنار بگذاریم و فکر کنیم که واقعاً آن قدر هم لازم نیست که در شناخت روش‌های مختلف کار کنیم در حالی که هیچ محتوی غنی برای ارائه نباشد مخصوصاً برای سیاست گذاری ( چون آقای دکتر باهنر هم اشاره کردند که اوائل تاسیس رشته اصلاً گرایش حقوقی برایش در نظر گرفته نشده بود و بعدها به پیشنهاد آقای دکتر اسماعیلی این گرایش تأسیس شد) چه باید کرد؟


استاد :  من ظاهراً باید حرف‌ خودم را به شکلی دیگر بیان می کنم. اگر سؤال این است که برای کسب محتوا چه باید کرد، یعنی این که چه بکنیم که پس از کسب فوق لیسانس فرهنگ و ارتباطات ما یک مبلغ دینی بشویم و برویم تبلیغ دین بکنیم، مجدداً می گویم که باید یک دورة تحصیلات جدید را آغاز کنید. این راه به آنجا نمی‌رود ، شاید حداکثر تا همسایگی آن برود.


سوال :  مبلغ دین به معنی عام‌ها


استاد :  بله من هم نگفتم آخوند منبری بشود. یعنی اگر شما مثلا رفتید آرژانتین یا آمریکا بتوانید آنجا تبلیغ دین بکنید، رشتة موجود این توانایی را در شما ایجاد نمی‌کند.



سوال :  استاد منظور ما از معنی عام این است که مثلا اگر کسی داخل یک نهاد یا سازمان می رود یا حتی با چند نفر دور هم جمع می شوند و یک موسسه‌ای را درست می کنند آن خدمتی که به دین می کنند آن می شود تبلیغ. منظورم از عام این است نه فقط صحبت کردن با کلام.


استاد :  نه نه. بحث من چیز دیگری است، ظاهراً این که نگران بودم با هم اختلاف مفهومی داریم ظاهراً به جا بود. من هرجا گفتم تبلیغ دینی مرادم این است که کسی دغدغه پراکندن دین و ترویج باورهای دینی را داشته باشد، راهش این نیست که این رشته را بخواند. ولی این که دانش‌آموختة این رشته هر جایی برود، به عنوان یک نیروی مذهبی شناخته شود و متناسب با رشته‌اش حرف‌هایی برای گفتن داشته باشد و از حلال و حرام آن حیطه سر در بیاورد، در این حدش، چرا، همین رشته و درس‌هایی هم که دارید می تواند کفاف بدهد. یعنی اگر شما رفتید سیاست‌گذاری فرهنگی خواندید و مثلاً بعد از رفتید کارمند رسانة ملی شدید، و یک‌دفعه گفتند که مثلاً می خواهیم برای فلان موضوع سیاست‌گذاری کنیم شما یک ملاحظاتی را بلدید و مد نظرتان هست که آن‌ها بلد نیستند، یک چیزهایی مورد نظرتان قرار می‌گیرد که دیگر همکاران شما مورد نظرشان نیست و اگر از شما بپرسند که این حرفها از کجا آورده‌ای و برای چه می گویی؟ شما در پاسخ می‌گویید که من با الهام از این آیة قران و این روایت و آنچه که از سنت پیامبر و آنچه از تجربه مسلمان‌ها سراغ دارم می‌گویم که اینجا باید این‌گونه باشد و اگر غیر این باشد، ما از آموزه‌‌های دینی‌مان فاصله گرفته‌ایم. این رشته این قابلیت را در شما ایجاد می‌کند ولی گمان نکنم شما هم نام این را تبلیغ دینی بگذارید. خداوند توفیق شما و دیگر بچه‌های خون‌گرم و با نشاط فرهنگ و ارتباطات را بیشتر کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۱۷:۳۶
حمید درویشی شاهکلائی
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۴ ق.ظ

سه نکته از یک پایان‌نامه


دیروز داور یک #پایان‌نامه کارشناسی ارشد بودم. بد نیست دو سه خط درباره #سینمای_ایران از این پایان‌نامه را بیاورم:
اول: نگاه گیشه محور که نگاه سرمایه‌گذاران فیلمها است.
دوم: فقدان نگاه ژرف منطبق بر سیاستها و اهداف و چشم‌انداز انقلاب اسلامی نگارندگان فیلمنامه‌ها.
سوم: عملکرد کارگردانهایی که خود را در زمره کارگردانهای مطرح دنیا میپندارند و سعی میکنند با جذب مخاطب به هر شکل ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۴۴
حمید درویشی شاهکلائی

گزیده سخنرانی
#وحید_جلیلی
حسینیه هنر مشهد
۲۱ اسفند ۱۳۹۹ با رعایت دستورالعمل‌ها و حضور جمعیت
وحید جلیلی
 لافقر کالجهل؛ بسیاری از مشکلات امروز ناشی از فقر معرفتی است.
امروز دین بسیاری از نخبگان حزب‌اللهی #دین_پیرزنی شده است. نه کتاب می‌خوانند، نه نهج‌البلاغه، فقط در مزبله فضای مجازی...
انفعال حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی ناشی از انفعال فکری است. در مقابل گفتمان‌سازی‌های رقیب، امروز ما به #تسلیح_گفتمانی نیاز داریم. امروز در جنگ نرم، کلمات، کار موشک‌ها را می‌کنند.
مثال تأثیر نفوذ کلمات در جریان تحریف: مفهوم جمهور که انقلاب اسلامی آورده بود، به قشر خاکستری و طبقه متوسط تبدیل و تحریف کردند.


#منبر

:globe_with_meridians:www.PavaraQi.ir | :id: @menbar
:point_right:ble.ir/join/YzdmYjk5ZT‌

گزیده سخنرانی وحید سخنرانی در جمع فعالان واحد نشر بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۱۹
حمید درویشی شاهکلائی
پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۴۷ ب.ظ

از عدل خدا به دور است مصی علی‌نژاد شکست بخورد

از عدل خدا به دور است مصی علی‌نژاد شکست بخورد. بسیجی‌وار شبانه‌روز تلاش می‌کنند.


پایداری‌چی‌ها سال ۹۲ به سعید جلیلی گفتند شنیدیم شما زیاد می‌خوابید! ایشون به ساعت نگاه کردند. یک و نیم بامداد بود.


حالاحالاها باید تلاش کنیم تا انقلاب را زمین بزنیم! انقلاب به این راحتی نابودشدنی نیست.



#وحید_جلیلی
نشست تخصصی واحد نشر بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام، حسینیه هنر مشهد، اسفند 1399

(روشن است این بخش از صحبتها، صدر و ذیلش حذف شده است و به جهت طنزش مورد توجه قرار گرفته است.)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۴۷
حمید درویشی شاهکلائی


پس از سال‌ها نگارش کتاب جدید استاد ما دکتر #مهدی_محسنیان‌راد تمام شد. بله. کتاب فاخر #رسانه‌شناسی منتشر شد تا جایگزین کتاب قدیمی وسایل ارتباط جمعی نوشته دکتر #کاظم_معتمدنژاد باشد.

خدا قوت به استاد و دستیاران.

البته کاش انتشارات #سمت اثر را در دو جلد و اندازه‌ای متناسب چاپ می‌کرد.
۱۱۳۱ صفحه در قطع رحلی داره میگه دانشجوها من برای خوندن نیستم!

www.PavaraQi.ir | @PavaraQi
تازه بمانید:
:point_right: ble.ir/join/NzBiYmQwYT

این مطلب را ابتدای فروردین 1400 در کانالم منتشر کردم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۳۱
حمید درویشی شاهکلائی
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۲:۵۸ ب.ظ

به بهانه نمایشگاه مجازی کتاب تهران بهمن ۱۳۹۹

سلام بر شما
سعی کن نمایشگاه نیایی!

۱- وقتی نمایشگاه مجازی نبود، خواهش می‌کردیم از کسانی که اهل کتاب نیستند.به نمایشگاه نیایند. بگذارند نمایشگاه کتاب برای ما اهل کتاب بماند! ازدحام بیش از حد در نمایشگاه، خدمت‌رسانی به اهل کتاب واقعی را دشوار می‌کرد. امید بود فضای مجازی این مشکلات را حل کند اما امسال هم این درخواست پابرجاست. سامانه فروشگاه مجازی نمایشگاه توانایی خدمت‌رسانی محدودی دارد. لطفاً امسال هم از نمایشگاه بازدید نکنید. به شما اطمینان می‌دهیم اگر غرفه‌های ساندویچی و رایتل و... راه افتاد،‌ خبرتان کنیم!

۲- بن کتاب در دهه ۸۰ خوب بود. متأسفانه بن کتاب دانشجویان و استادان در دهه ۹۰ به صدقه بیشتر شبیه شده است. خوب است شأن اهل علم بیشتر حفظ شود.

۳- نمایشگاه اگر نمایشگاه باشد، خوب است. اصلاً نمایشگاهی که نمایشگاه نباشد، نمایشگاه نیست! در نمایشگاه باید دید وضع کتاب و نشر چه شده است. ناشران و اهالی کتاب اعم از خواننده و نویسنده گرد هم جمع می‌شوند و لذت می‌برند.

۴- نمایشگاه نباید به فروشگاه تقلیل پیدا کند. اینطور کاسبی کتابفروشی‌های خرد کساد می‌شود. در شهرها کتابفروشی‌ها یکی پس از دیگری به تعطیلی کشانده می‌شوند. چرا؟ وقتی مردم به طور مستقیم کتاب را از ناشر بخرند، سهم کتابفروشی‌ها در چرخه عرضه کتاب به صفر نزدیک شود. بنابراین حتی المقدور از کتابفروشی نزدیک خانه خودتان کتاب بخرید. او روی خرید شما حساب باز کرده است. بسیاری از این کتابفروشی‌ها فروش اینترنتی، تخفیف‌های مناسب و ارسال رایگان هم دارند. وقتی شما مشتری‌شان شوید، کتاب‌های باب میل شما را هم خواهند آورد. بگذارید یک مرکز فرهنگی نزدیک خانه شما برقرار بماند.

۵- نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بیش از هر چیز یک فروشگاه بزرگ است. به همین دلیل برای خیلی‌ها به ویژه در شهرستان‌های محروم یک فرصت بی‌نظیر برای خرید کتاب است. این اتفاق خوبی نیست که خرید کتاب به چند روز خاص از سال محدود شود! خرید کتاب باید جزو سبد خرید خانوار باشد. ما دائماً برای تازه ماندن به کتاب نیاز داریم. مثل نان شب. مثل لوازم ضروری خانه. نباید یک شوک سالانه نزدیک ایام نمایشگاه به صنعت نشر کتاب وارد شود. همیشه کتاب بخرید.

۶- در ایام نمایشگاه هم ولع نداشته باشید و فریب بن و تخفیف را نخورید! معمولاً می‌توانید چاپ قدیم همان کتاب را با کمی جستجو در اینترنت با قیمت ارزان‌تر به دست آورید؛ به ویژه در کتابفروشی‌هایی که فروش اینترنتی ندارند.

۷- این سال‌ها متأسفانه ناشران بسیاری نزدیک نمایشگاه برچسب قیمت‌های جدید رو می‌کنند. مواردی هم هست که حتی زحمت نصب برچسب قیمت جدید هم نمی‌دهند به خودشان و می‌گویند قیمت جدیدش همین است! البته ما دلمان می‌سوزد و کتاب چاپ قدیم را به قیمت جدید می‌خریم!

چه کتابی نخریم؟ بخریم؟
۸-اما واقعیت این است که شما بن دارید و می‌خواهید خرید کنید و حالا می‌پرسید چه بخریم؟! خب، کتاب‌هایی را که بعداً هم با قیمت مناسب یا بهتر در دسترس هستند،‌ از اولویت خرید خارج کنید. کتاب‌هایی را که می‌توانید از جاهای دیگر بخرید هم. بنابراین تلاش کنید سراغ کتاب‌های بروید که بعداً با قیمت مناسب در دسترستان نیستند.

۹- بسیاری از دانشجویان می‌خواهند کتاب درسی بخرند. اما نیک می‌دانیم که دانشجو کتاب نمی‌خواند و استاد هم از کتاب سؤال نمی‌دهد. همان جزوه کافی است. تازه کتاب درسی را می‌توان از دانشجویان سال‌بالایی یا کتابخانه امانت گرفت. بگذریم که اصلاً معلوم نیست استاد شما در نیمسال بعد چه کتابی را به عنوان منبع معرفی کند. اما دانشجویان باز هم کتابهای قطور را می‌خرند و نمی‌خوانند! چرا؟

۱۰- خرید کتاب‌های درسی و تخصصی می‌تواند برای دانشجویان هویت‌آفرین باشد. به نظرم خرید کتاب‌هایی که حس خوبی به آدم می‌دهند اعم از درسی و داستان و ... کار عاقلانه‌ای است. حالا ممکن است ۴ سال دیگر خودت را مسخره کنی بابت خرید این کتاب‌های دانشگاهی، اما خرید همین کتاب ساده باعث می‌شود تو هم خودت را در بازی حساب کنی و بگویی ما اهالی اقتصاد (حقوق، سیاست یا هر رشته علمی دیگر). اینکه خودت را در یک مجموعه بزرگ مهندسان، حقوقدانان، اقتصاددانان، رمان‌خوانان و ... ببینی، لذت‌بخش است.

۱۱-برخی کتاب‌ها ابزار دست هستند. باید دم دستتان باشد. شاید عنوان هندبوک بر پیشانی‌شان نقش نبسته باشد، اما لازم است بارها به آن مراجعه کنی. مثل فرهنگ‌های تخصصی یا برخی کتابهای مبانی. اما بعضی‌ها مثل یکبار مصرف هستند. یکبار می‌خوانید و دیگر به آن‌ها مراجعه نمی‌کنید! توجه کنید خریدن و نخواندن کتاب‌های یک‌بار مصرف خمس دارد.

چه بخوانیم؟

۱۲-کم‌کم می‌توانیم از سؤال چه بخریم به چه بخوانیم هم بپردازیم. آماده‌اید؟

۱۳- من معمولاً قرآن با ترجمه و شرح واژگان ابوالفضل را پیشنهاد می‌کنم. اگر کمی هم عربی باشید، به کمک همین شرح واژگان می‌توانید خودتان متوجه معنای ظاهر آیات بشوید. همین‌طور نهج‌البلاغه ترجمه علامه جعفری (دفتر نشر فرهنگ اسلامی) یا شرح فیض الاسلام. هدف از خواندن قرآن و نهج‌البلاغه، انس گرفتن با منابع مستقیم دینی است. ممکن است حدیث‌خوانی را بپسندید و کتاب‌های بیشتری مثل منتخب میزان الحکمه را هم خواندید. برای حدیث‌خوانی هم سیر «هفت وادی چهل منزل» خوب است. فراموش نکنید شما قرار نیست فهم ناقص و سطحی خودتان را از احادیث مبنا قرار دهید و در این زمینه باید نظر مجتهدان را جویا شوید. 
۱۴- مجموعه آثار شهید مطهری از بهترین منابع سیر مطالعاتی اندیشه‌ای است. البته شاید بهتر باشد با استاد آن را بخوانید. مؤسسه بینش مطهر با انتشار منظم کتاب‌های استاد در چینش موضوعی مناسب‌تر از سطح آسان به مشکل، کلاس‌های مطهری‌خوانی را هم در سراسر ایران راه انداخته است. 
۱۵- وقتی مطهری بخوانید، به یک سطح پیشرفته از معارف علوم انسانی و علوم اسلامی رسیده‌اید. اما به نظرم در کنارش لازم است جلد ۶ و ۲۱ صحیفه‌امام (یا صحیفه آفتاب که گزیده آن است) و نیز مجموعه آثار سید مرتضی آوینی (مقالات) را هم اضافه کرد. سخنان امام در ایام پیروزی انقلاب و نیز سال آخر به شما منظر می‌دهد تا با آن زاویه نگاه کنی. شهید آوینی هم سید شهیدان اهل قلم است و توانسته بسیاری از مسائل و شبهات روشنفکری را پاسخ دهد. راستی، به جای جلد ۶ و ۲۱ کتابهای خط امام و جدال دو اسلام (هر دو از نشر معارف) هم خوب هستند. 
۱۶- باز هم منتظرید؟ ۱۲ سال آموزش عمومی در دانشگاه دیده‌اید، باز هم دنبال دانشید؟ بی‌خیال! این چند تا را از این جهت گفتم که معمولاً در آموزش عمومی مدرسه مورد غفلت هستند یا خوب جا نمی‌افتند. بنابراین از اینجا به بعد کتاب‌ها را نه از جهت نیاز معرفتی و دانشی بلکه از جهت تر و تازه ماندن در ابعاد معنوی معرفی می‌کنم. 


دیگر چه بخوانیم؟
۱۷- به طور کلی خواندن تاریخ به ویژه تاریخ معاصر ایران لذت‌بخش و سودمند است. شعر، ادبیات داستانی و خاطره هم. کتابهای شهدایی هم به خاطر جنبه الگویی و... محبوب و مورد نیاز هستند. کتابهای زرد روان‌شناسی معمولاً خوب نیستند و بهتر است خلاصه آن‌ها را پیدا کنید بخوانید. جسته گریخته ممکن است کتابهای خوبی در سایر حوزه‌ها هم پیدا بشود که برای عموم مناسب باشد یا به درد شخص شما بخورد! چند کتاب را نام ببریم و تمام.
خاطرات سفیر، نیلوفر شادمهری، (نشر سوره مهر). قطع، محتوا و قلم، هر سه خوب.
خون دلی که لعل شد، خاطرات آقا از قبل انقلاب.
مسجد رهبر (انتشارات راه یار) هم از جمله کتابهای خوب امسال بود که از چند جهت دارای اهمیت تاریخی و کاربردی است به ویژه برای فعالان مسجدی.
خاطرات احمد احمد (سوره مهر) هم شناخت خوبی از قبل انقلاب می‌دهد.
لحظه های انقلاب، خاطرات محمود گلابدره‌ای از روزهای انقلاب. احتمالاً بهترین کتاب خاطره از انقلاب است.
جشن حنابندان، خاطرات دفاع مقدس آقای قدمی.
تپه جاویدی و راز اشلو، رمان شهید مرتضی جاویدی (دفاع مقدس) به قلم اکبر صحرایی.
سلام بر ابراهیم و سه دقیقه در قیامت دو کتاب اثرگذار نشر شهید ابراهیم هادی که رکوردهای فروش را هم جابجا کردند.
بین سفرنامه‌ها به نظرم در بهشت شداد جلال رفیع هرچند برخی اطلاعاتش از آمریکا قدیمی‌ شده، هنوز خوب و خواندنی است. سفرنامه حج «یار کجاست؟» رحیم مخدومی و «خسی در میقات» جلال آل احمد و اخیراً «خال سیاه عربی» حامد عسکری هم خوبند.
بین رمان‌های ایرانی، مردی در تبعید ابدی نوشته مرحوم نادر ابراهیمی را با اختلاف دوست دارم.
بین رمان‌های خارجی خوشه‌های خشم جان اشتاین بک و کلبه عمو توم را می‌پسندم. البته کتاب داستان خوب برای نوجوانان زیاد هست مثل انسان دو قرنی نوشته ایزاک آسیموف که خلاقیت را پرورش می‌دهد. جان شیفته رومن رولان فرانسوی و جنگ و صلح تولستوی روسی را هم تنها به آنانی که بیشتر اهل رمان هستند، پیشنهاد می‌کنم.

بین کتاب شعرها هم بگذارید گزیده اشعار اقبال لاهوری نشر قدیانی را پیشنهاد بدهم!
 بین کارهای مذهبی:
کتاب خادم ارباب کیست درباره شخصیت جون غلام سیاه کربلا،‌ سید علی اصغر علوی، نشر سدید
کشتی پهلو گرفته، سید مهدی شجاعی، نیستان
آنک یتیم نظر کرده، محمدرضا سرشار
قاف، یاسین حجازی
به طور کلی آثار علی صفایی (عین.صاد) مثل آیه‌های سبز و نیز آثار حائری شیرازی مثل تفکر خوب هستند.
برای نوجوانان: بسیاری از کتابهای بالا برای نوجوانان هم مناسب هستند هم در قطع و هم در محتوا و جذابیت. اما بذارید از چند کتاب خاص نوجوانان اسم ببرم: پرواز با پاراموتور را دوست دارم (جمکران)، زایو (کتابستان معرفت) و شکار هیولا (معارف) که هر سه خودباوری را در فرزندانمان تقویت می‌کنند.
در حوزه کودک هم آثار بانوی تازه مسلمان کلر ژوبرت و نیز یادگارهای نادر ابراهیمی هم در زمره بهترین‌ها هستند.
حسن ختام هم دو کتاب باشد یکی از مادر شهید و دیگری هم از همسر شهید: کتاب حلوای عروسی، خاطرات مادر شهید دفاع مقدس (روایت فتح) و بابارجب، خاطرات همسر شهید جانباز مشهدی (نشر ستاره‌ها)

پی نوشت: برخی دوستان همدانشگاهی هم کتابهای خوبی امسال منتشر کردند ولی نفرستادند بخوانیم! تشکیلات بهشتی نوشته محسن ذوالفقاری (نشر معارف) و کارهای جدید حاج آقای علوی در نشر معارف و جمکران.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۵۸
حمید درویشی شاهکلائی
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۳۲ ب.ظ

بازی کن، تخفیف برنده شو و خرید کن!

#یک_پیشنهاد

روزی دو دقیقه بازی کنید و کد تخفیف برنده شوید!

از اینجا:

https://basalam.com/games/flip/wMyj

 

کتاب خوب بخرید: b2n.ir/bkbk

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۹ ، ۲۳:۳۲
حمید درویشی شاهکلائی

در طول سال‌های تحصیل، فایل‌های ارزشمندی را جمع‌آوری و یا تولید کردم! بسیاری از آن‌ها برای دانشجویان و علاقه‌مندان حوزه ارتباطات،‌ علوم انسانی و حتی مردم کوچه‌بازار هم مفید است.
زکات علم،‌ نشر آن است!
برای ارائه منظم و آسان فایل‌ها در اینترنت،‌ بهترین گزینه پایگاه‌های فروشگاه‌ساز هستند! فروشگاه‌ساز فایلی پیدا کردم که امکاناتی خوبی دارد. منتهی باید پول پرداخت! (البته قیمت‌ها در سطح نازلی قرار دادم تا همه بتوانند به سهولت استفاده کنند!)

به این ترتیب، فروشگاه اینترنتی فایل داریم‌نقطه‌آی‌آر متولد شد! 

اگر از فروشگاه اینترنتی فایل «داریم‌نقطه‌آی‌آر» خرید کنید، پول‌های شما صرف امور خیریه خواهد شد!
ما دنبال کسب درآمد نیستیم! 

از ایده‌ها،‌ نظرات و همکاری‌های شما هم استقبال می‌کنیم!


filesell
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۴۷
حمید درویشی شاهکلائی
دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۲۵ ب.ظ

زبان فارسی،‌ زبان انقلاب اسلامی است

🔻امام خامنه ای : بنده مطمئن نیستم ظرفیت زبان عربی به قدر ظرفیت زبان فارسی باشد| زبان فارسی، زبان اسلامی است که می‌تواند ملت‌ها را بیدار کند
امام خامنه ای در  مراسم افتتاحیه سمینار زبان فارسی در سازمان صدا و سیما، در اردیبهشت 1367 فرمودند:
" البته زبان عربی هم یقینا زبان پرظرفیتی است لیکن بنده مطمئن نیستم ظرفیت زبان عربی به قدر ظرفیت زبان فارسی باشد و در مواردی شک دارم که برخی از مفاهیمی که در زبان فارسی است در زبان عربی جا بگیرد. یعنی من نمی‌دانم که آیا حقیقتا می‌شود بعضی اشعار حافظ را در قالب عربی آورد، یا در اشعار عربی شعری پیدا کرد که دارای این همه ظرافت و معنویت باشد؟زبان فارسی، زبان انقلاب است. زبان اسلام راستین است و زبان اسلامی است که می‌تواند ملت‌ها را بیدار کند. قرآن و احادیث و متون اسلامی مایه حیات هر مسلمانی است، در این هیچ شکی نیست. همانطور که می‌دانید ما در قانون اساسی خود، آموزش زبان عربی را لازم و واجب دانسته‌ایم. ارادت ما و علاقه ما به زبان عربی چیزی نیست که برای کسی روشن نباشد و احتیاج به اثبات داشته باشد. اما من می‌خواهم بگویم آن زبانی که امروز می‌تواند مفاهیم اسلام انقلابی را به دنیا منتقل کند زبان فارسی است. زبان انقلابی و زبان اسلام انقلابی، زبان فارسی است. زبان فارسی ذاتا یک زبان کارساز است
یک زبان کامل و به این خوبی در اختیار ماست و بهترین مفاهیم و دقیق ترین آنها را می‌توان در این زبان گنجاند. ما باید قدر این زبان را بسیار بدانیم، چیز فوق العاده‌ای است، یک نعمت الهی است در اختیار ما. همانطور که کشور ما از لحاظ موقعیت جغرافیایی یکی از استثناهای دنیا است. همچنان‌که از لحاظ اقلیمی نیز کشور ما چیزهای ممتاز زیادی دارد، یکی از خصوصیات ما داشتن این زبان است و ما چه می دانیم، شاید یکی از عوامل افتخارات بزرگ این ملت همین زبان باشد. نمی‌توان از این نکته غافل ماند. می‌دانیم که در دنیای اسلام، ایرانی‌ها به عنوان یک قوم، بیشتر از تمام اقوام دیگر مسلمان برای اسلام کار کردند و در گسترش فرهنگ اسلامی تلاش کردند. اینکه چیز واضحی است. شکی نیست که در حدیث، تفسیر و حتی در لغت عربی، بهترین آثار را ایرانیها و فارسی زبانان نوشته اند. در فلسفه و عرفان که غوغاست و غیر ایرانی، انگشت شمار و معدود است، اکثرا همه ایرانی اند. این خصوصیاتی که ما در قوم ایرانی و ملت خودمان مشاهده می کنیم شاید یک مقداری از زبان این ملت ناشی شده باشد، از ظرفیت زبانی که در اختیار داشته نشأت گرفته باشد."
🔸منبع: مجله نشر دانش، مورخ خرداد و تیر 1367، صفحات 5 تا 8


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۵
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ق.ظ

بازنشر/اعتکاف دانشجویی

یادش بخیر!
اعتکاف خرداد ۱۳۹۰ بود. حالا دیگر ۵ سال گذشته! به مناسبت اعتکاف،‌ پاورقی را روزآمد کرده بودم.
http://pavaraqi.ir/post/341
دو تا عکس کار کرده بودم از اعتکاف دانشجویی مسجد دانشگاه دانشگاه امام صادق علیه السلام؛ یکی از قسمت نماز و یکی هم محل خواب معتکفان. آن زمان این شبکه های مبتنی بر تلفن همراه نبودند،‌ اما سایتهای مختلف این مطلب را بازنشر کرده بودند. 

عنوانش را هم گذاشته بودم:


اعتکاف: کانکت به بی نهایت


اعتکاف دانشجویی مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام

یک توضیحاتی هم نوشته بودم که بخشی از آن را اینجا هم می‌آورم:
تفاوت بارز جدید اعتکافهای دانشجویی با غیر آنها در همین «اعتکاف لپتاپها»ست. دانشجویان بدون سیم (وایرلس) به بی نهایت عالم دیگر (اینترنت) متصل می شوند و از همه مظاهر دنیایی دل می برند.
در مرکز پایین تصویر دوم، نمونه ای از جزوات درسی هم دیده می شود که ویژه اعتکاف ایام امتحانات دانشگاه است. (در اعتکافات سال های پیش تر که در تعطیلات تابستان بود، جزوه درسی نبود!)
پی نوشت::
 ١- مطالعات و کسب علم و استفاده از لپتاپ در اعتکاف اشکال فقهی ندارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۲۶
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۵۶ ب.ظ

فراز و نشیب زبان فارسی به روایت امام خامنه ای

ما نسبت به زبان فارسی، بی غیرت شده ایم.

حضرت آقا به بهانه های مختلف گفته اند که #خیلی_نگران_زبان_فارسی هستند.

مثلا 16 سال پیش در دیدار با مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وسط بحث، بحث مفصلی درباره زبان فارسی انجام دادند. از گذشته باشکوه زبان فارسی (از استانبول تا چین و هند) تا برخی علل انحطاط آن در عصر حاضر و رابطه آن با پیشرفت کشور در این بیانات هست. همچنین از سهم پیام انقلاب در گسترش زبان فارسی مثال جالبی آورده شده است. 
شما را به خواندن این بیانات دل نشین دعوت میکنم.


یک نکته خرج کردن درست ادبیّات در سطح کشور، در سطح جامعه، یا در سطح جهان است؛ هرجایی که در بُرد ادبیّات ماست. البته روزی از قسطنطنیه، یا از استانبول تا آسیای شرقی، بُرد ادبیّات ما بود. خوب؛ زمانی این‌طور بوده است؛ زبان فارسی، زبان دیوانی کشور عثمانی بود. در همان زمانی که کشور عثمانی دائماً با ایران جنگ داشت، نفوذ زبان فارسی آن‌چنان بود که منشی و دبیر دستگاه عثمانی کار خودش را با خطّ فارسی، با عنوان فارسی، با تعبیر و زبان فارسی و با شعر فارسی راه میانداخت! از این طرف هم - طرف شرق - حتّی تا هند و چین، زبان فارسی بُرد داشت. زبان مذهبی بود؛ زبان اداری، زبان دبیران و منشیان و زبان ادبیّات و هنر بود.

امروز این دایره محدود شده است. البته بعد از انقلاب مقداری گسترش پیدا کرده؛ ولی قبل از انقلاب بر اثر تنگ‌نظری و نادانی و بیسوادی مسؤولان کشور در دوره‌ی اواخر قاجار تا آخر زمان محمّدرضا پهلوی، زبان و ادبیّات فارسی انحطاط پیدا کرد. با این‌که ما در همین دوره، انصافاً شخصیتهای خوب ادبی، شاعر و نویسنده‌ی بزرگ هم داشتیم، لیکن از لحاظ گسترش سیاسی و از لحاظ قدر و قیمت بین‌المللی، در پایینترین وضعیت قرار گرفتیم! علّت هم این بود که در مهد زبان فارسی - یعنی ایران - کسانی که متصدّیان امور بودند، از زبان فارسی تبرّی میجستند! این نهایت انحطاط است. عدّه‌ای راجع به تغییر خط حرف میزدند و عدّه‌ای در مورد به کار بردن لغات و اصطلاحات فرنگی افتخار میکردند و خودشان را در مقابل آن کوچک میدانستند! آن‌جایی هم که میخواستند فارسیسازی کنند، حتّی لغت‌سازىِ فارسیشان نوعی اظهار ارادت به لغت بیگانه بود! واقعاً از چیزهای عجیبی که انسان مشاهده میکند، این‌که یک دستگاه لغت‌سازی در ارتش زمان شاه وجود داشت؛ آنها مینشستند و لغتی را از لغتنامه‌ی کهن فارسی انتخاب میکردند که یک نوع شباهتی به زبان خارجی داشته باشد! گاهی هم لغت فارسی جعل میکردند؛ لغت‌سازی میکردند. البته لغت‌سازی، کار جایزی است؛ به شرط این‌که آن کسی که لغت‌سازی میکند، صلاحیت این کار را داشته باشد - اشکالی ندارد، پیشرفت زبان است - اما آنها صلاحیت داشتند یا نداشتند، کاری ندارم؛ لیکن لغت‌سازیشان با توجّه به لغت خارجی بود! «تک» را در مقابل «اَتک» و برای تقلید از «اَتک» میآوردند! «چالش» را برای تقلید از «چلنج» میآوردند! این‌طور لغت‌سازی میکردند. از این قبیل، زیاد است و شاید اگر کسی واقعاً دنبال کند، بتواند یک دفتر از این‌گونه لغتهایی که عمدتاً بر محور لغت انگلیسی میگشته، بیابد. خوب؛ وقتی که در مهد زبان فارسی، زبان فارسی این‌گونه مورد بی اعتنایی است که بلد نیستند درست فارسی حرف بزنند، انتظار پیشرفتِ آن بیجاست!

یک وقت یک نخست‌وزیر عرب‌زبان، در زمان ریاست جمهوری بنده آمده بود با من ملاقات میکرد - یادم نیست که رئیس جمهور بود یا نخست‌وزیر - وزیر خارجه‌اش هم پهلویش نشسته بود. با من عربی صحبت میکرد، یک جمله را خواست بگوید، آن مفهوم را نتوانست در عربی پیدا کند! هرچه فکر کرد، دید یادش نمی‌آید. به طرف وزیر خارجه‌اش برگشت و به فرانسوی پرسید که این چه میشود؟ آن مفهوم را به لغت فرانسوی گفت و عربی معادلش را به رئیسش گفت؛ آن وقت ایشان به من گفت! جالب این‌جاست که من به‌عنوان مخاطب او که زبانم هم عربی نبود، آن معادل را میدانستم و برایم سخت نبود! من فارسی زبان بودم و آن آقا لغت عربی خودش را بلد نبود و از راه لغت معنی فرانسوی - عربی، از وزیر خارجه‌اش پرسید! من در دلم گفتم بیخود نیست شما این‌قدر بدبختید که زبان خودتان را هم بلد نیستید؛ در حالی که شما رئیس کشورتان هستید! عزیزان من! این وضع، قبل از انقلاب در ایران هم وجود داشت. خیلی تعجّب نکنید؛ زبان خودشان را بلد نبودند!

تو در اوج فلک چه دانی چیست
که ندانی که در سرایت کیست

تو در داخل خانه‌ی خودت این‌گونه حرکت میکنی، آن وقت دلت میخواهد که زبان به بنگال و به چین و ماچین و به قسطنطنیه برود!؟ معلوم است که زبان، محدود میشود.

البته بعد از انقلاب، تا حدودی تکان خورد. امروز در مناطق جزیرةالعرب - اینها که عرض میکنم، اطّلاع است، حدس و تخیّل نیست؛ خبر دارم - عربی که مثلاً اهل منطقه‌ی احسا و قطیف(۱) است، که هیچ وقت ممکن نبود یک کلمه‌ی فارسی هم یاد بگیرد، با نشستن پای رادیو و تلویزیون فارسی ایران - که تلویزیون را با بشقاب میگیرد - زبان فارسی میآموزد؛ یعنی میتواند فارسی حرف بزند. آن‌قدر پای رادیو و تلویزیون فارسی مینشینند، تا بتوانند بتدریج فارسی یاد بگیرند! یعنی انقلاب، زبان را منتشر کرد.

امروز به برکت انقلاب در نقاطی از دنیا، زبان فارسی به عنوان زبان دوم دانشگاهی یا به عنوان زبان رشته‌ی اختصاصی، باز مورد توجّه قرار گرفته است. انقلاب پیام و سخنی دارد؛ کسی که مسلمان است، پیام اسلام را از انقلاب میگیرد، کسی هم که مسلمان نیست و بالاخره پیام نو را از انقلاب میگیرد، دلش میخواهد - مثلاً - بداند که امام و پدر این انقلاب، وقتی حرف میزد، چه میگفت که در ترجمه نمیشود فهمید؛ لذا زبان فارسی یاد میگیرند. امروز این‌طور است. به‌هرحال، امیدواریم زبان فارسی گسترش پیدا کند. زبان فارسی زبانی است با ظرفیت و با کشش. یکی از مراکزی که باید در آن، روی زبان و ادبیّات - بخصوص با شیوه‌های هنری - تلاش شود، مرکز شماست؛ چون شما با نسلی کار میکنید که آن نسل هرچه را که از شما فرا گرفت، برایش ماندگار خواهد بود.

اگر امروز کودک ما فارسی را درست یاد بگیرد و بتواند لغت فارسی را در جایی که لازم دارد، استفاده و مصرف کند، اگر شاعر شد، اگر هنرمند، گوینده، برنامه‌ساز، یا کتاب‌نویس شد، شما دیگر خاطرتان جمع است؛ مثل کتاب‌نویس، فیلمنامه‌نویس، گوینده‌ی تلویزیون و افرادی نظیر آنها که در محیط قبلی پرورش پیدا کرده‌اند، نخواهد بود. یعنی شما در حرکت خودتان در کانون، میتوانید آن دو مقصود و دو وظیفه‌ای را که در باب ادبیات هست، هر دو را با هم تأمین کنید؛ هم ادبیات را پیش ببرید، هم آن را در قشرهای گوناگون - که قشر مخاطب شما کودک است - درست صرف کنید. بنابراین به زبان و ادبیّات، باید خیلی اهمیت داده شود.


اینجا متن کامل بیانات رهبری در دیدار با مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (23 اردیبهشت 1377) هست. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۶
حمید درویشی شاهکلائی
جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ

بی‌سوادی سفید؛ درد امروز جامعه ما

این مطلب رو این روزها تو شبکه‌های اجتماعی دیدم. حرف، حرف درستی است و جالب توجه.

🌱لطفا هر طور راحتید، ننویسید!


🌱دکتر فردین علیخواه

(جامعه شناس)


چند روز قبل با چند نفر از همکاران درباره سبک نگارش در ورقه های امتحانی صحبت می کردیم. همه اشتراک نظر داشتیم که هر سال وضع نگارش عجیب تر می شود. از معلمان دبیرستان هم این موضوع را شنیده بودم .
زبانِ نوشتن محاوره ای و غلط های املایی هم بسیار زیاد شده است. نکته جالب آنکه یکی از معلمان دبیرستان تعریف می کرد که وقتی به دانش آموز میگویم: «به جای" اصلا" یا " اصلن" ننویس " اسن" »، پاسخ او آن بود که همه جا اینطور می نویسند. وقتی می پرسم منظورت از همه جا کجاست؟ می گوید: تلگرام و دیگر شبکه های اجتماعی.
دوست دیگری تعریف میکرد که چون عمل نوشتن در این روزها فقط به تلگرام محدود شده است چند روز قبل در یک نامه اداری دچار تردید شده بود که بین " لطفا"، " لتفن" و "لودفن " کدام یک درست است؟
واقعیت آن است اگر همینطور پیش برویم در چند سال آینده زبان فارسی نابود خواهد شد. به این کلمات توجه کنید: "عحسن"، "کصافط"، "جک"، "این ب اون در"، "مصلا"، "عمانت" .
می بینید که هیچ قاعده مشخصی در بکارگیری این کلمات وجود ندارد.
مثلا "خواهش" به " خاهش" تبدیل می شود و " جوک" به " جک"!  [حال آن‌که جوک اساسا خارجی است و باید گفت: لطیفه]
بعضی ها " لطفا" را "لطفن" و بعضی ها هم" لدفن" می نویسند. می توان نوشتن " اینقد" به جای اینقدر یا "فک کنم" به جای فکر کنم را درک کرد، ولی عحسن به جای احسن را نه. [حال آن‌که درست آن، «احسنت» است. نویسنده مطلب هم دچار سطحی از بیسوادی سفید است!]
یک مطالعه نشان می دهد که برخی از اعضا شبکه های اجتماعی چون حوصله استفاده از نشانگرهای تصویری(استیکرها) را ندارند سعی می کنند شیطنت، شوخ‌طبعی و طنازی خود را با دست بردن در نحوه نگارش کلمات نشان دهند. کاش بتوانیم دقت کنیم و این کار را نکنیم. مسأله؛ بکار بردن کلمات بیگانه یا غیر بیگانه، نگارش فارسی یا فینگلیش نیست.
 مسأله رشته رشته کردن شاهنامه فردوسی و آتش زدن آن و دیگر آثار ادبی و پریدن از روی آنهاست!

🌹🔻بی سوادی دوگونه است:

*بی سوادی سیاه

 شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، دیده می شود. اینکه چه کسی نمی‌تواند اسم خود را روی برگه‌ی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند. ارزان‌ترین نوع بی سوادی است، که می‌توان با آن مبارزه کرد.


📌اما موضوع هراسناک، بی سوادی سفید است؛ کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند، هر روز در فضای حقیقی و مجازی، می‌نویسند و حرف می‌زنند کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامه‌ها را در کیف خود جابجا می کنند. اما، هنوز در ساده‌ترین تعامل ها و ارتباط‌ ها و خوانش و نگارش کلمات دچار چالش‌های جدی هستند و چنته‌شان از موهومات و شبه علم پر است. این شکل از بی‌سوادی "بی‌سوادی سفید" است. چرا که در نگاه اول، دیده نمی‌شود.

این بی‌سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمی‌شود. این نوع بی‌سوادی، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی، تایید و تقویت شود، «ندانستن مرکب» را باعث می‌شود. حالا فرد به ابزارهایی جدید برای "تقویت بی‌سوادی" خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است.

بی‌سوادی سفید درد امروز جامعه‌ی ما است.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۳۲
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ق.ظ

قفسه‌خوانی کنید!

یکی از راه‌های کتاب‌خوان کردن دیگران و تشویق به مطالعه، نوشتن درباره کتاب‌های خوانده شده است. البته نوشتن درباره کتاب‌های خوانده شده برکات زیادی دارد. به هر حال، تصمیم دارم وب‌نوشت «قفسه» را هر هفته روزآمد کنم و کوتاه درباره کتاب‌هایی که خواندم، بنویسم.
اگر کتاب‌خوان نیستید، حداقل قفسه‌خوان باشید تا کمی در لذت مطالعه شریک شده باشید و کتاب‌دان باشید! شاید شما هم در بالا بردن سرانه مطالعه و تر و تازه ماندن در ابعاد معنوی بتوانید سهیم باشید.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۰۰
حمید درویشی شاهکلائی
دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۹ ب.ظ

حاج احمد هم خیلی نگران بود

گفتم "مرسی برادر" گفت "چی گفتی؟" فهمیدم چه اشتباهی کردم، گفتم "هیچی گفتم دست شما درد نکنه." گفت "گفتم چی گفتی؟" گفتم "برادر گفتم خیلی ممنون" دوباره گفت "نه اون اول چی گفتی؟" من که دیگر راه برگشتی نمی‌دیدم، گفتم "خرما را که تعارف کردین گفتم مرسی" گفت "بخیز" سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت 8 صبح، واقعاً کار دشواری بود. اما چاره‌ای نبود باید اطاعت امر می‌کردم. بیست متری که رفتم، دیگر نتوانستم ادامه بدهم. انرژی‌ام تحلیل رفته بود. روی زمین ولو شدم و گفتم "دیگه نمی‌تونم." حاج احمد گفت "باید بری" گفتم "نمی‌تونم. والله نمی‌تونم" بعد با ضربه‌ای به پشتم زد که نفهمیدم از کجا خوردم!

ظهر که همدیگر را دوباره دیدیم، گفتم "حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟ گفت "ما یک رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم. ما خودمون فرهنگ داریم. زبان داریم. شما نباید نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید. به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه!"

سردار عسکری

(سردار سرتیپ دوم مجتبی عسگری مسئول مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه محمد رسول‌الله (ص))

بله. حاج احمد متوسلیان، فرمانده سپاه اسلام نیز نگران زبان فارسی بود.

مرتبط:

سنت رنج‌آور استفاده از واژه‌های بیگانه

درست بنویسیم

امام خامنه‌ای: من خیلی نگران زبان فارسی‌ام


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۴:۲۹
حمید درویشی شاهکلائی
پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ب.ظ

یک تصویر برگزیده از دیدار شاعران با رهبری

محمد قائمی

شاعر جوان انقلاب اسلامی

دوست عزیز و هم‌رشته‌ای گرامی

سردبیر فعلی ماه‌نامه فرهنگی سیاسی حیات

امسال، توفیق حضور در یکی از باصفاترین رویدادهای فرهنگی سال را داشت.


محمد قائمی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۲:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ق.ظ

درست بنویسیم

روزنامه‌نگاری یک دانش تخصصی است. رشته علوم ارتباطات در دانشگاه‌ها به روزنامه‌نگاری می‌پردازد. بخشی از بحث‌های روزنامه‌نگاری مربوط به ویرایش و نگارش است. منسوب به استاد سنگری است که خطای افراد عادی، یک خطاست اما خطای اهالی رسانه به تعداد شمارگان آن کتاب و نشریه. 

اخیرا یک مصاحبه‌ای را به طور گذرا خواندم که مشکلات ویرایشی فراوانی داشت. بسیاری از آن‌ها را می‌گذاریم به حساب حفظ اصالت شفاهی بودن مصاحبه. مثلا گاهی به قرینه حضوری، بخشی از کلام حذف می‌شود. اما گاهی پذیرش حجم و کیفیت اشتباهات در یک متن واحد بیش از حد است. این مصاحبه را که با حجت الاسلام دکتر محسن الویری (استاد سابق دانشگاه امام صادق) درباره شئون طلبگی  و روحانیت از دیدگاه آیت الله مهدوی کنی انجام شده است، بخوانید. برخی غلط‌های آن تحمل کردنی نیست، به ویژه این که نشریه در یک فضای طلبگی منتشر شده است، انتظار داشتم اصطلاحات تخصصی طلاب درست نوشته شده باشد:

متن مصاحبه در تارنمای حاج آقای رضا تاران (+)

برخی از اشتباهات نگارشی:

هجم>حجم
دعو>دأب
ساکت کردند>سکوت کردند
علی اخبرکم>الا اخبرکم
لم قنته الناس> لم یقنته الناس
سالل>سال
دعب>دأب
منسب>منصب
مضموم>مذموم

جالب اینجاست که گاهی دعو، گاهی دعب، هر جور راحت بودند، نوشتند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۸
حمید درویشی شاهکلائی
دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ب.ظ

تحریف امام به بهانه تحریف امام

پس از تذکر رهبری مبنی بر جلوگیری از تحریف اندیشه و سیره امام خمینی، موج جدیدی (از بازنشر مطالب) راه افتاده است که ته حرفش این است که این جملات مشهور که همه تان آن را شنیده اید، از امام نیست.

1- سست کردن پایه های دینی مردم کار بدی است!

باید دید هدف کسانی که در مسلمات و مشهورات شک می‌کنند، چیست؟ اگر به هدف و نیت‌شان هم کار نداشته باشیم، باید به نتیجه آن توجه کنیم؛ سست شدن پایه‌های اعتقادی مردم. اگر به مردم بگوییم این چند جمله‌ای که منسوب به امام خمینی عصر حاضر است، همه دروغ است، چطور انتظار دارید مردم به قرآن و حدیث اعتقاد داشته باشند؟ نکنیم این کار را. با اعتقادات مردم بازی نکنید. این کارها ظرافت لازم دارد. 

2-تحریف در اندیشه و سیره امام را بیان کنید، نه یکی دو موردی که تناقضی با خط امام ندارد

اگر واقعا مساله‌ای آن‌قدر مهم است که جدا از خط فکری و گفتمانی امام است و تحریف امام است، همان را بیان کنید. این کارها خیانت به گفتمان است که حالا بیایید تاکید کنید که امام نگفته انقلاب ما انفجار بود. خب، این جمله یاسرعرفات به خاطر همراهی با تصویر امام، به تدریج به امام منتسب شد. حالا این برجسته شود که چه؟

3-دروغ از ابزارهای جنگ نرم است


از این‌ها که بگذریم، از برخی شیطنت‌ها نمی‌توان گذشت. مثلا دروغ می‌گویند. مثلا برخی موارد هست که در دیگر کتاب‌های امام هست و یا در مجالس درس گفته‌اند و در صحیفه نیامده است. این‌ها را هم می‌گویند که دروغ است و امام نگفته. حتی بعضا مواردی هست که در صحیفه هم هست و اینها میگویند نیست. مثلا می‌گویند اوجب واجبات بودن حفظ نظام از امام نیست. کدام فقیه شیعه را پیدا می‌کنید که به اوجب واجبات بودن حفظ نظام اعتقاد نداشته باشد؟ منتشر کنندگان این مطالب با چی دارند مبارزه می‌کنند؟ در نگاه شیعی امام، حفظ نظام از حفظ جان امام زمان هم بالاتر است. بالاترین از این که چیزی نداریم!

4-تقویت مخاطب را جدی بگیریم!


از این‌ها که بگذریم، برادر ارزشی من، لطفا قبل از بازنشر مطالب، کمی بیندیش و کمی جستجو کن و بعد که به اطمینان نسبی رسیدی، مطلب رسیده را برای دیگران بفرست. مخاطب فعال باش! مثلا در همین مطلب، شما اگر واژه بسیج را در نرم افزار صحیفه جستجو کنید، ج 21، ص 195 می بینید که نوشته «بسیج، مدرسه عشق». برای تمرین عصر ظهور، باید یاد بگیریم بتوانیم مستقل از رسانه ها فکر کنیم. استقلال فکری خودتان را از رسانه ها و پیام ها به دست آورید! من دیگر حرفی ندارم!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۳
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۴۱ ق.ظ

مسجدنما در ظاهری جدید

«مسجدنما» نو شده است. سری بزنید: http://masjednama.ir

من هم می‌خواهم مشارکت بیش‌تری در مسجدنما داشته باشم. پس از استقبالی که از مسجدنما در جشنواره رسانه‌های دیجیتال انقلاب اسلامی دیدم(+)، تصمیمم جدی‌تر هم شده است. 

مسجدنما هنوز یک وبلاگ است در بیان (بلاگ نقطه آی آر) و جای کار فراوان دارد.

دعا کنید کار پربرکت‌تری گردد. در پنج ماه ابتدایی سال، حدود 400 مسجد در سراسر کشور بسته‌های هفتگی را به طور کامل دریافت می‌کردند که این عدد نیز رو به افزایش است.

شما چه کمکی می‌توانید به مسجدنما که با خلوص نیت بعضی از رفقای خوب دانشگاه امام صادق علیه‌السلام شکل گرفته، بکنید؟

مرتبط:

بسته فرهنگی هفتگی آماده| نمونه موفق کار فرهنگی مجازی

مسجدنما: پایگاهی برای فعالان فرهنگی مسجدها 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۴۱
حمید درویشی شاهکلائی
دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۲۴ ب.ظ

دعوت به چند روز فکر کردن مساله‌محور

پرسیدم: دعوت هستی؟
گفت: باید ببینم استاداش کی هستند.
گفتم: یعنی همین که چند تا دانشجو دور هم جمع بشن و با هم فکر سر بعضی مسائل مهم دانش فرهنگ و ارتباطات به ویژه «چالش حکومت دینی در فرهنگ» فکر کنند، ارزشش رو نداره که تابستون دور هم جمع بشیم؟
یه ذره فکر کرد و گفت: آره که داره!
البته دعا کنید استادان خوبی هم جور بشوند.
دوره پنجم  دعوت

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۴
حمید درویشی شاهکلائی
دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۰۶ ب.ظ

سلام جوون! روزت مبارک!

عنوان این مطلب، متن پیامکی است که هرساله به مناسبت روز میلاد حضرت علی‌اکبر به همه رفقا می‌فرستم. پیامک کوتاهی است. تاثیرگذاری خاصی دارد. نشاط و انرژی می‌دهد. و...

آن سال‌ها، «سلام جوون!» رو خیلی به کار می‌بردم. بعدها با «سلام بر شما» و «سلام خدا بر شما» جایگزین کردم. برای افراد خاص هم می‌گم: «سلام خدای حسین بر شما»

این‌ها را نوشتم تا تاکید کنم خوب است از ظرفیت واژه‌ها بیش‌تر استفاده کنیم. کمی بیندیشیم ببینیم به جای این واژه‌ها و عبارت‌های تکراری که گاهی وقت‌ها از معنا، خالی شده‌اند، چه چیزهای دیگری می‌توان گفت و چه استفاده‌های بهتری می‌توان کرد؟

مرا از اندیشه‌ها و یافته‌های خود بی‌نصیب نگذارید!

روز جوان و میلاد حضرت علی اکبر امام حسین مبارک باد

الحمدلله خبرهای مرتبط با سلامتی آیت‌الله مهدوی کنی، امیدبخش است. اگر واقعا از خدا بخواهیم، ان‌شاءالله او به جمع ما باز می‌گردد. باشد که این بار قدر بدانیم.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۰۶
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۴ ق.ظ

برای «عمو خارک»

«خارِک» در زبان مازندرانی، تقریبا یعنی خوب دوست‌داشتنی. اضافه شدن «ک» به انتهای «خار | به معنای خوب» محبوبیت خاصی را به واژه‌ها می‌افزاید. ترکیب عمو خارک مثل عمو بزرگ، خان عمو، حاجی عمو جان و مانند آن است. بگذارید این طوری بگم که در مازندران جالب نبوده و نیست که نسبت‌ها و اسم‌ها به سادگی برده شوند. به ویژه این تلاش وجود دارد تا کودکان در صدا زدن بزرگ‌ترها احترام لازم را رعایت کنند. اضافه کردن وصف به اسم‌ها برای احترام نسبتا رایج است.

یکی از عموهای من و در حقیقت فرزند یکی مانده به آخر خانواده پدری من، برزو نام داشت. عمر فرزند آخر به دنیا نبود. برزو خیلی دوست‌داشتنی شد. اخلاق و رفتارش هم که نمونه بود. شور و نشاط جسمی و روحیه پهلوانی هم داشت. یک پای مسابقات کشتی لوچو (کشتی سنتی مازندران) بود که همه ساله در امامزاده حسن برگزار می‌شد. عموی دوست‌داشتنی من، عموخارک!

مدرسه که خبری نبود. دوره دوساله پیکار با بی‌سوادی را گذراند. نوجوان بود که به شهر آمد و کارگر نجاری شد. داماد استاد شد. این جوان پهلوان، پاسدار انقلاب شد. طاقت نیاورد دشمن به مردمش هجوم آورند و هیچ نگوید. برای مادربزرگم می‌گفت: اگر یک اش (خرس) به یه نفر حمله کنه، کمکش نمی‌کنی؟ با همین استدلال مادر را قانع کرد تا به جبهه‌های نبرد با خرس بعثی برود. در پشت جبهه هم که بود، نفس ضدانقلاب و منافقان جنگل‌مکان را می‌برید. 

20 ساله بود. اوج نشاط و سرزندگی. هم‌استانی‌ها در جبهه زیاد بودند. لشکر پنج نصر خراسان، نیروی ورزیده می‌خواست که شنا بلد باشند. داوطلبانه شتافت. جزیره مجنون. سه نفر بودند. کارشان تمام شده بود و داشتند بر می‌گشتند. کمین خوردند. یکی‌شان مجروح شد. یکی توانست نجات پیدا کند و عموی دوست‌داشتنی من شهید شد.

من هیچ‌گاه عمو خارک را ندیدم. اصلا سه سال پس از شهادتش به دنیا آمدم، اما همیشه با احترام می‌گویم: عمو خارک. 

24 آذر سال‌روز شهادت عموخارک است. برای شادی روح امام و شهدا به ویژه عموی، فاتحه‌ای بخوانید.

مرتبط: برای وقتی که مادر این شهید رفت. (+)

راستی، عمویم وصیت کرده بود نگذارید ضدانقلاب‌ها، ارزان‌فروشی انقلاب را که هیچ، حتی در تشییع‌جنازه‌اش شرکت کنند. حالا ضدانقلاب‌ها...

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۰۱:۳۴
حمید درویشی شاهکلائی
دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۷ ق.ظ

آیا حسن می‌تواند جایگزین محمود بشود؟!


نام نیکو گر بماند زآدمی / به کز او ماند سرای ماندگار
 
محمود 
نام محمود اسمی است که در بین تازه مسلمانان امریکای لاتین در حال گسترش است. آنها به عشق احمدی نژاد بعد از مسلمان شدن نام محمود را برای خود انتخاب کرده اند. برخی هم حتی نام خانوادگی خود را به محمود تغییر داده اند.
به نظر شما در آینده حسن هم چنین خواهد شد?
نمایش کمتر
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۰۰:۴۷
حمید درویشی شاهکلائی
جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۴ ب.ظ

سه تصویر از جلسه پایان‌نامه من

#دفاعیه_پایان_نامه_آموزش_فرهنگ_پایداری_به_نوجوانان  
یک روز خاطره‌انگیز
به نظر می‌رسه حرفش مد نظر قرار گرفت.
اما خیلی حرف خاطره‌انگیزی زد!
http://pavaraqi.ir/post/506
...
#دفاعیه_پایان_نامه_آموزش_فرهنگ_پایداری_به_نوجوانان  
شرمنده محبت همه رفقایی که رو زمین نشستند، ایستاده به نظاره نشستند، جا نشد و بیرون موندند، از کلاس‌هاشون زدند ...
دوستتان دارم بچه‌ها!
http://pavaraqi.ir/post/506
...
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۴
حمید درویشی شاهکلائی
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ق.ظ

یاد و خاطره شهدا باید محو شود...

ربطی به تصادفات نداشت؛ مشکل عکس شهدا بود...
[محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی ـ روحی له الفداء
سلام علیکم. محترماً، به استحضار عالی می‏رسانم، بر حسب اظهارات افسران کارشناس تصادفات پلیس راه ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، تصاویر شهدای معظم روحانیت از ابتدای نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب و همچنین شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی که در کنار برادران خود با نثار جان به دیدار معبود شتافته‏اند در وسط بزرگراه تهران ـ قم نصب گردیده[1]و علی رغم اینکه از لحاظ تبلیغاتی بسیار مؤثر است و بیانگر شرکت مستقیم جامعۀ عزیز روحانیت در سراسر تاریخ انقلاب می‏باشد، لکن این تصاویر، توجه رانندگان را به خود جلب نموده و موجب بروز تصادفات زیادی گردیده و می‏گردد. علی هذا مستدعی است نظریۀ حضرتعالی را در این زمینه امر به ابلاغ فرمایند تا به همان نحو اجرای امر شود. در پایان طول عمر همراه با سلامتی برای آن امام بزرگوار از درگاه ایزدمنان مسئلت نموده و امیدوارم سایۀ پرمهر و محبت آن امام هُمام را بر سر جامعۀ مسلمین جهان و همچنین این سازمان مستضعف مستدام بدارد. ان‏شاءاللّه‏.
سرباز کوچک شما ـ 26/1/68]
 
بسمه تعالی
عکسها را از بزرگراه جمع نموده و در صورتی که از نظر کارشناسان تصادفات اشکالی نداشته باشد در میادین شهر قم نصب نمایند.
روح‏اللّه‏ الموسوی الخمینی
نمایش کمتر
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۴۸
حمید درویشی شاهکلائی


حضور تبلیغات بازرگانی در برنامه‌های کودک، آن هم این شکلی خیلی زشت است.

اون تبلیغات کرم حلزون حداقل کاملا مستقیم و رو بود. الان تبلیغات زرماکارون رو این فیتیله‌ای‌ها به صورت داستان و نمایش، خیلی قشنگ از کار در می‌آرن که اصلا برای من قابل تحمل نیست.

من پدر نیستم، اما دوست ندارم بچه‌ام این‌جوری تربیت بشه!
 
عمو پورنگ فروخته شد به پیکو تک و تک ماکارون
فیتیله فروخته شد به زرماکارون
خونه به خونه (عمو قناد) فروخته شد به بینگو

ما شرمساریم از این که نمایش های این برنامه های پر مخاطب کودک با هدف معرفی محصولات این شرکت ها ساخته می شود.
یعنی به عنوان یک پدر نمی توانم تحمل کنم که نمایشی را فرزندم ببینید که کلید راه حل مشکلات را زرماکارون و بینگو معرفی می کند.
آقای ضرغامی کمی به فکر شبکه و انبوه برنامه های کودک و نوجوانش باشد.
حیف است که کیفیت و قوت برنامه ها را به پای تبیلغات هدر بدهیم!
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۵۴
حمید درویشی شاهکلائی