پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات
*حمید درویشی شاهکلایی، پژوهشگر و ویراستار
*متولد شیرگاه، سوادکوه شمالی مازندران (اصالتا از روستای شاهکلای لفور)

*طلبه و دانش‌آموخته دوره سوم کارشناسی‌ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و دوره پنجم دکتری فرهنگ و ارتباطات همان دانشگاه (دوره شهید جاوید مرحمتی)
*اولین «رتبه یک» کنکور سراسری دکتری مجموعه علوم ارتباطات (1390).
*موسس قرارگاه نشریات حیات بسیج دانشجویی و سردبیر سابق ماه‌نامه فرهنگی سیاسی حیات، نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام، سال بیست و یکم و بیست و دوم.
*معاون سابق آموزش و معاون سابق ارتباطات مرکز آموزش‌های مجازی بسیج مستضعفین
*پژوهش‌گر برتر مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی (1394)
*با افتخارتر از همه: برادرزاده سردار سپاه اسلام، پاسدار شهید برزو درویشی شاهکلائی
حدیث‌های مسجد
  • ۹۴/۱۲/۲۴

    فرشته‌هان! با مسجدی‌ها کار دارند.

  • ۹۴/۱۰/۲۴

    ستاره‌های درخشان زمین برای آسمانی‌ها

  • ۹۲/۰۶/۲۲

    *هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...

    **یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟

    *فرمود: کسى که...

مطالب پیامکی
  • ۹۵/۰۱/۰۹
    افق بالاتر

    امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛ 

    انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛ 

    یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛ 

    و چه بسا سوریه و شام بلا؛

    و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.

  • ۹۵/۰۱/۰۶
    دیر یا زود

    دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    24

    دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.

    حلال کنید!

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    23

    اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.

  • ۹۲/۰۴/۰۷
    22
    فقط چند ساعت دیگه
    این جمع با صفا جمع میشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    21
    خدا رو شکر سیاحت ما در زیارت است
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    20
    خلاصه اینکه:
    خدایا ما فقط همین خانواده رو داریم
    آخرین بارمون نشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۲
    16
    زباله رو تو جاده ول نکن!
    جوان عراقی:.شهرداری جمع میکند!
  • ۹۲/۰۴/۰۱
    15
    جنت ما موکب است، مقصد ما کربلاست
طبقه‌بندی موضوعی مطالب
بایگانی
جدیدترین مطالب
قفسه کتاب‌های من
پاورقی‌های فرهنگ و ارتباطات من
آخرین نظرات

۲۹۱ مطلب با موضوع «پیشنهادها» ثبت شده است

طلبه سیرجانی

طلبه سیرجانی، علیرضا جهانشاهی دوباره برای مقابله با مفاسد درشت اقتصادی به راه افتاده است. راهپیمایی نمادین وی، به نشانه اعتراض از سیرجان تا تهران، قبلا منجر به زندانی شدن وی گردید. باورش سخت است اما قوه پرمدعا به جرم واقعا مسخرهاقدام خلاف شؤون روحانیت و تشویش اذهان عمومی" دستگیرش می کنه و توسط دادگاه ویژه روحانیت به حدود دو سال حبس محکوم میشه. و در نهایت بعد از گذشت هشت ‌ماه ‌و ده روز از حبس، اواخر سال 87، جهانشاهی به فرمان امام خامنه ای و با دریافت پیام شفاهی ایشان با عنوان «شَکَرَ الله مَساعیکَ»، در حالی که حدود پانزده‌ ماه از حبسش باقی مانده بود،‌ آزاد شد. (+) البته هیچ وقت این قضیه دخالت رهبری تایید نشد. خیلی هم مشکوک بود.

طلبه سیرجانی این بار تنها نیست. طلبه تبریزی (حجت اسلام بجانی) همراه اوست. طلبه های دیگری هم هستند. دانشجوها هم هستند. تعدادی از دوستان خودم در رشته معارف اسلامی و فرهنگ و  ارتباطات (بچه هایی که از فوق لیسانسشون، فقط دفاع از پایان نامه مونده) هم هستند. امروز صبح، بعد نماز صبح تو مسجد جمکران، علی علی یا علی.

حیف که بسیج دانشگاه امام صادق علیه السلام تفکر انقلابی ندارد!

نمی دانم بسیج دانشجویی ما آیا بزرگتر از آرمان مطالبه گری، چیزی در سر دارد یا نه. اما می دانم این بسیج، محافظه کار است و تفکر انقلابی ندارد. درست یکسال پیش بود که بچه ها (ونه بسیج) طلبه سیرجانی را به مسجد دانشگاه دعوت کردند و ازش تقدیر کردند. وای که اون شب مسئولان بسیج چقدر از عملکرد خودشان در قبال این قضیه (سکوتشون) بد دفاع کردند. من اون موقع، مسئول سایت بسیج دانشگاه بودم. تقریبا تنها دانشجوی فرهنگ و ارتباطات که تو اون سطح، تو بسیج مونده بود! مطلب اون شب وبلاگم رو خواستید بخونید. (+) یه خبر تو سایت بسیج کار کردیم که طلبه سیرجانی اومد دانشگاه و این حرفها را هم زد. ته خبر هم نوشتم که این برنامه هیچ ربطی به بسیج نداشت. شب امتحانات میان ترم هم بود. تا صبح دو روز بعد که خبر را به شروطی برداشتم، مرتب مسئولین مختلف و بالاتر بسیج حضوری و غیرحضوری التماس می کردند که بردار این خبر را!

حیف پتانسیل عظیم دانشگاه امام صادق علیه السلام که با مدیریت غیرانقلابی چند سال اخیر بسیج هدر می رود.

باور کنید اگر دانشجوهای ما تنها یکی دو روز به طور نمادین، طلبه سیرجانی را همراهی کنند، (یعنی 1200 نفر حداقل بیشتر از جمعیت فعلی) نه شأن دانشگاه آسیب می بینه، نه تولید علم و جنبش نرم افزاری طوریش می شه.


بعدالتحریر:

باخبر شدیم که بعضی دانشجویان کدپایینی هم در جمع حضور دارند. به آنها اس ام اس زدیم: خسته مباد قدمهایتان. اگر شد انشالله به شما ملحق می شویم. جواب داد: هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم.

مظلومانه است، نه؟!

مرتبط:

آزادی طلبه سیرجانی +

حضور طلبه سیرجانی در دانشگاه امام صادق علیه السلام +

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۱۵
حمید درویشی شاهکلائی

کتابشناسی:
نه ده، حسین قدیانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، 508 صفحه، 6 هزار تومان.

حسین قدیانی با وبلاگ قطعه 26 جهانی شد +

نه دهنه ده، عنوان کتابی است که از دلنوشته های او حاصل آمده است. دلنوشته های بسیار خواندنی. 

وزارت فرهنگ مثلا انقلابی و ارزشی و مهرورز هم البته لطف کرد که به کتاب اجازه نشر داد ولی تا روز پنجم نمایشگاه علاقمندان را آرزو به دل نگه داشت. ولی کتاب در همان چند روز به چاپ سوم هم رسید. 508 صفحه، 6 هزار تومان. جلد قرمز رنگ: خوش دست و خوش رنگ.

دلنوشته که گفتم، تعارف نبود. این حرفها از عمق دل و احساس نوشته شده بود. سیاسی بود، فرهنگی بود، اجتماعی بود، مذهبی بود، روضه بود، فرهنگ پایداری بود، ولی تماما از سر ارادت و عشق نوشته شده بود. عشق به حضرت ماه. حضرت ماه که در عصر غیبت خورشید، مامور اتصال ظهور صغرای انقلاب اسلامی به ظهور کبرای مهدی موعود است تا مبادا سیاهی ظلمت حزب شیطانی شب غلبه پیدا کند. الیس الصبح بقریب؟ خدا به زودی تصمیم کبرایش را می گیرد. رسالتی دیگر در راه است.

فرق است میان او که اعتقاد دارد و دیگرانی که تنها ده روز با ره بر بوده اند! دیگرانی که پیام تسلیت امام خامنه ای را تسلای خود دانستند اما... راستی چرا همزمان با هشت ماه نبرد سایبری و جهاد اکبرنرم ما، عده ای روزه سکوت گرفته بودند؟ اگر ره بر، ره را از بر است، از چه می ترسیم؟

با وجود مشغله های فراوان پایان نامه و کلاسهای فوق لیسانس، فرصتی دست نداد ولی همه کتاب نه ده حسین قدیانی را عاشقانه از اول تا آخر خواندم. مقدمه ها برادر بسیجی مان حسین صفار هرندی، در کنار مقدمه انقلابی و آتشین سردار حاج سعید قاسمی نوید کتابی جدید را می داد. کتابی برای عرصه های تجربه نشده دهه چهارم انقلاب اسلامی. کتاب را می خواندم و در گودریدز می نوشتم تا اینجا خواندم +

از یک کتاب انقلابی چه می خواهید؟ اینکه حرف شما را صریح و بی پرده، اما به هنرمندی و زیبایی بزند؟ دقیقا چیزی که با آن ساعاتی حال کنید و چند روز تو حس باشید؟ شاید بهترین انتخاب چند سال اخیر همین کتاب باشد. (بی شک، قرآن برای آنانی که کمی عربی بلدند، خیلی با حال تر است. ) دز انقلابی گری کتاب آنقدر بالاست که به قالیباف و سید مهدی شجاعی که هیچ، به رضا امیرخانی هم رحم نکرده است! (دز انقلابی گری خدا در قرآن و حضرت علی در نهج البلاغه خیلی بیشتر است!)

خیلی از یادداشتها واقعا روضه است. اما بسیاری از جاها مثلا هر جا که پای شیخی بی سواد مطرح می شود، یکی باید جلوی خنده شما را بگیرد!

کتاب کاملا حکومتی است و ابایی هم ندارد، بلکه اصلا ما بسیجی ها افتخارمان اینست که حکومتی باشیم. حکومت اسلامی، همان ولایت فقیه است و ولایت همان ولایت رسول الله است. حضرت روح الله می گفت.

حسین قدیانی مستاجر نیست، خانه اش بیت رهبری است. اسم کتابش را هم می خواست «بیت رهبری» بگذارد، نشد ولی روی جلد همه اینها رو نوشته که خانه ام بیت رهبری است و ساندیس و اتوبوس و هوندا 125 و ....

برادرزاده آقای محسن قرائتی (هم دانشگاهیم) ساعت دو نیم صبح بهم گفت: منم نه ده رو خریدم. گذاشتم بخونمش. چه جور کتابیه؟ گفتم: حرفهای ماست که بلد نیستیم قشنگ بزنیم. 

قبلا می گفتم چرا بنده خدا -حسین قدیانی- این قدر طولانی می نویسه! آدم حوصله اش سر می ره. وبلاگه. اقتضائاتش یه چیز دیگه ست. الان می گم خوب کتابی در اومده. خوب شده که متنهاش کوتاه نیست!

صفحه 424 کتاب تموم می شه اما دو یادداشت دیگه داره یکی شباهتهای شهید همت و بزرگراه همت و دیگری شباهتهای حاج احمد متوسلیان و جلال آل احمد! این دیگه تهش بود! واقعا مونده بودم که این بحثها چه ارتباطی با کتاب داشت؟ جوابم رو تو صفحه 483 پیدا کردم. البته شما اول این صفحه را نخونید!

حسین قدیانی!

خسته نباشی!

به قول وحید جلیلی عزیز، تراز ادبیات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی رفت بالا. 

و شما خواننده عزیز!

حسین قدیانی نه ده 1388 وبلاگ نویسی را شروع کرد. خالصانه بود، هنر هم داشت. خیلی زود خیلی موفق شد. تو چه می کنی؟

مرتبط:

وقتی آیت الله باقری کنی در رستوران دانشگاه امام صادق علیه السلام، کتاب نه ده حسین قدیانی را می خواند +

آقای وزیر، نه ده حسین قدیانی باید همین امروز به نمایشگاه برسد +

زنگ اول: نه ده +

ما همه قطعه 26 می شویم +

حسین قدیانی اینجاست: درست روبروی من +

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۱۵
حمید درویشی شاهکلائی

شهرهای اسلامی باید آزاد شوند. صدور انقلاب یعنی این.

بیانیه تشکل های دانشجویی به مناسبت "روز اول دهه رهایی قبلتین: محوصهیونیسم، پایان شیطان"

باسمه تعالی

اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود" امام خمینی، (صحیفه امام، ج‏16، ص490)

حرف‌، همانی‌ است‌ که‌ امام‌ راحل‌ عظیم‌ الشأن‌ فرمود: "اسرائیل‌ بایستی‌ محو بشود". (امام خامنه ای6۹/۰۹/۱۳)

البته رهایی قبلتین از زنجیر، صدور انقلاب اسلامی است که لزوما این نیست که ما تفنگ برداریم.امروز شصت و دومین سالروز نکبت بار اشغال سرزمین مردم مظلوم فلسطین و قبله اول مسلمین جهان از سوی رژیم استعمار ساخته ی صهیونیستی است . رژیمی که با پشتوانه ی دول استعماری غرب به ویژه آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی در طول تمامی سال های اشغال از ارتکاب هیچ گونه ظلم و جنایت و تجاوزی به جان و مال وآبرو وخانه و کاشانه مردم مظلوم فلسطین دریغ نکرده و با تحمیل آوارگی و اسارت، طعم آرامش و آسایش را از یاد مادران و کودکان بی گناه فلسطینی برده است.

 اما در این میان علی رغم خیانت ها ی برخی سران سرسپرده ی کشورهای منطقه از جمله مصر و عربستان و اردن و همچنین تشکیلات خودگردان فلسطین به آرمان های بلند امت اسلام، ملت مبارز فلسطین با الهام پذیری از الگوی سازش ناپذیری انقلاب اسلامی و اندیشه های راسخ بنیانگذار کبیر آن، امام خمینی (ره)، مشی غرورآفرین مقاومت تا رهایی قدس شریف را انتخاب کرده و نابودی اسرائیل، این پایگاه استراتژیک و حیاتی جریان استکبار و صهیونیسم بین الملل را به عنوان آرمان تغییرناپذیر ملت فلسطین برگزیده اند. ملت مسلمان فلسطین به ویژه جوانان سلحشور و مبارز این دیار با اتکا به قدرت لایزال الهی و اعتماد به نفس و خودباوری و ناامید شدن از استعانه ی سران سرسپرده با برپایی انتفاضه های  سه گانه خواب راحت را از چشم اشغال گران صهیونیست ربوده و با انجام عملیات های استشهادی و مقاومت دلیرانه 22 روزه مردم غزه شمارش معکوس پایان اشغال و نابودی اسرائیل را آغاز نموده اند.

بدون شک رژیم صهیونیستی که در بدو پیدایش خود آرزوی تشکیل حکومت اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات را در سر می پروراند و   همواره استراتژی امنیتی خود را دفاع در عمق قرار داده بود با استیصال در دو جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان و 22 روزه با حماس و جهاد اسلامی در قالب مرزهای اشغالی زمین گیر شده و با تکمیل کمربند تهدیدات امنیتی شمال- جنوب هرچه بیشتر امنیت خود را در معرض خطر می بیند و متعاقبا این مسئله عاملی است برای وارد آمدن ضربه های کاری به پیکره ی اقتصادی اسرائیل و تشدید روند مهاجرت معکوس و از طرف دیگر با تعریض و تعمیق گسست های داخلی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اسرائیل از جمله بحران مشروعیت، بحران هویت، شکاف مذهبیون و سکولارها، چند پارگی فرهنگی، رشد جریان انتقادی پسا صهیونیسم، اجتناب جوانان از خدمت در ارتش، کشمکش های قدرت طلبانه احزاب سیاسی، فقدان رهبران سیاسی قوی و ...  هر چه بیشتر بی ثباتی تشدید و روند واگرایی و فروپاشی این غده ی سرطانی تسریع شده است.

در این میانه، سران سرسپرده و خائن برخی کشورهای منطقه نه تنها به آرمان رهایی قدس و نابودی رژیم نژادپرست صهیونیستی کمک نمی کنند که با ایفای نقش حمایتی از این رژیم، آشکارا در حال انجام خیانتی عظیم به امت اسلام بوده و در جهت تحلیل قوای جهان اسلام برای وارد آوردن ضربات نهایی به اسرائیل حرکت می کنند. اما با وجود همه ی این مشکلات ملت های مسلمان منطقه باید با ایفای نقش تاریخی خود با فشار آوردن بر حکومت های دست نشانده و دریغ ننمودن از بذل کمک های گوناگون به ملت فلسطین به رسالت تاریخی خود جهت نابودی پایگاه اصلی صهیونیسم بین الملل و نجات جهان بشریت از دست این نژاد پرستان فاشیست عمل نمایند و ان شاء الله نسل کنونی امت اسلام شاهد رهایی قدس شریف و اقامه نماز رهایی در قبله اول مسلمانان جهان باشند. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

جنبش دانشجویان جهان اسلام ،  سازمان بسیج دانشجویی، جنبش عدالتخواه دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت، جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان مستقل،

-----

پاورقی نوشت: البته دوستان اشتباها در متن بیانیه مقام معظم رهبری ذکر کرده بودند که ما درست آن را نوشتیم. 

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۱۵
حمید درویشی شاهکلائی

قطعه 26

کتاب نه ده نوشته حسین قدیانی رو دیروز از نمایشگاه غرفه مرکز اسناد انقلاب اسلامی خریدم. 6 هزار تومان که با تخفیف نمایشگاه 5 هزار تومان می شد.
کتاب خوش دست و خوش رنگی است.
آنانی که نمی دانند، بدانند حسین قدیانی نویسنده وبلاگ قطعه 26 است که از 9 دی 1388 وبلاگ نویسی را شروع کرده و به عنوان نویسنده سال از وزارت فرهنگ و ارشاد مورد تقدیر قرار گرفته. این کتاب مطالب جذاب و خواندنی وبلاگ وی است. وبلاگی که خیلی زود مورد توجه دوستان و دشمنان نظام اسلامی  قرار گرفت و یکی از پربازدیدترین وبلاگهای سال شد.

آیت الله باقری کنی و کتاب نه ده 
امروز (اولین روز بعد از عرضه در نمایشگاه) تو رستوران دانشگاه امام صادق علیه السلام، وقت ناهار، روی میز اساتید، کتاب نه ده حسین قدیانی در دستان آیت الله باقری کنی (در حال مطالعه) به شدت توجهم را به خود جلب کرد. آیت الله باقری که چندین دهه از عمر بابرکتشان می گذرد، فقیه مبرزی هستند که نمایندگی مجلس خبرگان از استان تهران را به عهده دارند.این استاد برجسته دانشگاه امام صادق علیه السلام، برادر آیت الله مهدوی کنی نیز می باشند که بین دانشجویان از محبوبیت خاصی برخوردار هستند. استخاره های ایشان به قرآن نیز خیلی شهرت دارد.

کتاب نه ده با حضور حسین قدیانی توسط استاد دکتر حسن بشیر نقد می شود
دکتر حسن بشیر دکترای جامعه شناسی ارتباطات از لندن هستند که سه سال مدیریت دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام را برعهده داشتند. روز سه شنبه ساعت 14 سالن شهید مطهری دانشگاه امام صادق علیه السلام، زمانی است که دکتر بشیر در حضور حسین قدیانی به نقد این کتاب خواهد پرداخت.
نقدهای نوشتاری دکتر به بشیر به کتابهای میلاد عرفانپور در وبلاگ وب نما (وبلاگ شخصی دکتر بشیر) در دسترس است.

بعد التحریر:
این مطلب در خبرگزاری برنانیوز +
این مطلب در وبلاگ قطعه 26: حسین قدیانی+
این مطلب در خبرگزاری پرتو +
این مطلب در خبرگزاری فاش نیوز +

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۱۴
حمید درویشی شاهکلائی

امروز روز معلم بود.

«من عَلَّمَنی حرفا فَقَد صَیَّرَنی عَبدا» هر چند سند درستی ندارد ولی حرف درستی است. معلمهای عزیز، اساتید گرانقدر ارادتمندیم.

این تنها رویداد مهم امروز نبود. بذارید خاطره شیرین کلاس امروز دکتر بشیر رو بگم.

دکتر حسن بشیر از سه سال پیش رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات شدند. امروز هم اولین روزی بود که ایشون این سمت رو نداشتند. دکتر بشیر با خوشحالی تو کلاس خبر از پذیرش استعفایشان دادند و لحظاتی بعد هم توزیع شیرینی مربوطه صورت گرفت که هم شیرینی روز معلم شد و هم فراغت ایشان برای کارهای علمی. البته طی دوره ریاست هم مقالات و کتابهای متعددی از دکتر بشیر منتشر می شد.

دکتر حداد

اولین رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات دکتر غلامعلی حداد عادل بودند که در پی ریاست مجلس شورای اسلامی، این عنوان به دکتر ناصر باهنر (فرزند شهید باهنر) رسید. رئیس فعلی (چهارمین رئیس) دانشکده هم حجت الاسلام دکتر محمد سعید مهدوی کنی (فرزند آیت الله مهدوی کنی) هستند که امروز اولین روز کاری ایشان بود.

در این میان، دکتر باهنر و دکتر مهدوی کنی دانش آموخته دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام هستند.

من برای همه این عزیزان آرزوی توفیق دارم. امید که مجموعه این تغییرات همگی در جهت رشد و ارتقای دانشکده فرهنگ و ارتباطات باشد، دانشکده ای که باید قلب تپنده سیاستگذاری عمومی در حوزه فرهنگ انقلاب اسلامی باشد.

تبریک ویژه به رئیس جدید و خسته نباشید به رئیس قبلی بهانه این پست بود.

سوابق استاد حداد عادل +

سوابق علمی استاد باهنر +

سوابق علمی استاد بشیر +

مصاحبه پنجره با استاد مهدوی کنی +

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۱۴
حمید درویشی شاهکلائی

فیاض و زیباکلام در داغترین مناظره سال

حتی پرشور از وقتی که سعید قاسمی آمد یا وقتی که ضرغامی آمد، در حد احمدی نژاد جمعیت اومده بود

ساعت 21 تا 24، سالن همایشهای دانشگاه امام صادق علیه السلام؛ تقریبا همه دانشجویان آمده بودند. این در حالی است که ما بی صبرانه منتظر مشاهده حضورحسن عباسی در تلویزیون -برنامه آقای یامین پور- بودیم. برگزار کننده کرسی آزاد اندیشی بسیج بود که احتمالا دوباره از همین شخصیتها برای بحث مدرنیسم و تجدد و نسبت آن با انقلاب اسلامی دعوت خواهد کند. (مجری چنین خبری داد)

رئیس تر

دکتر فیاض زودتر از همه آمد. گفت: هر کی رئیس تره دیرتر می آد. اول من اومدم بعد آقای (سید مجید امامی، دانشجوی دکتری و مجری) و بعد هم دکتر زیباکلام.

تمجید دکتر فیاض از دکتر زیباکلام

محمدابراهیم فیاض تا رسیدن آقای زیباکلام (سی دقیقه تاخیر) در تعریف از دکتر زیباکلام سنگ تمام گذاشتند: مرید آیت الله مهدوی کنی (ریاست دانشگاه امام صادق)، فامیل احمد توکلی (خنده حضار)، برادر سعید، عضو حزب نیستند، رک می گویند، ساده زیستی و ساده پوشی، اهل فکر و مطالعه و پرکار، انصاف در بحث، اهل تحریم کردن نیست مثلا نمی گوید برای صداوسیما سخنرانی نمی کنم، ضد روشنفکری است، از مصاحبت با ایشان لذت می برم و استفاده می کنم. شما هم استفاده کنید. دکتر فیاض خاطره ای هم از یک مجلس عروسی نقل کردند با حضور دکتر زیباکلام....

دو چهارچوب تحلیل از مبانی تئوری جمهوری اسلامی

مناظره برای بررسی مبانی تئوری جمهوری اسلامی برگزار شده بود. دکتر فیاض در چارچوب فقهی هدف حفظ نظام اجتماعی (اعم از سیاسی اقتصادی...) تحلیل کردند. نه اینکه از 42 امام به تئوری ولایت فقیه دست یابند. به خاطر حفظ نظام بسیاری از احکام اولیه هم کنار گذاشته می شود.

دکتر زیباکلام در تحلیل خود بدون اشاره به بحث ولایت فقیه گفتند: رژیم استبدادی، عدم آزادی سیاسی در انتخابات، عدم استقلال قوای قضائیه و مجریه، نارضایتی عمیق درلایه های مختلف... بود. اسلام توانست مردم را مجاب کند که نیازی نیست گمشده خود را در مارکسیسم و لیبرالیسم بجویید. ایشان از 4 جریان حلقه مسجد هدایت و دانشگاه تهران (مطهری و ...)، امام، مجاهدین خلق و شریعتی نام بردند.

زیباکلام همچنین در پاسخ به پرسش مکتوب استدلال کردند که امام با پیش نویسی از قانون اساسی موافقت کردند که در آن نامی از ولایت فقیه نبود. هم چنین در مشروطه علما گفتند که ظلم نظام مشروطه از استبداد کمتر است. چون مشروطه فقط حق امام معصوم را غصب می کند و نه حق مردم را.

زیباکلام: من در کردستان تار مویی با اعدام فاصله داشتم

زیباکلام هم چنین اشاره ای به این نکته کردند که گروههای مارکسیست و رادیکال در ابتدای انقلاب بیانیه دادند که اگر اعدام ها (سران رژیم شاهنشاهی) متوقف شود، ما آنها را در کوچه خیابان اعدام می کنیم. این در حالی بود که دکتر فیاض بیان داشته بودند که فقها با بیشتر اعدام ها مخالف بودند. در راستای حفظ نظام، حتی در شرایط انقلابی، نگاه فقاهتی به این راحتی اجازه نمی دهد آدم بکشید. کاری که دوم خردادی ها اول انقلاب کردند و الان رفتند خارج دم از حقوق همجنس بازان می زنند. اصلا انقلاب ما در علوم اجتماعی انقلاب نامیده نمی شود زیرا به اندازه کافی خشونت نداشت. همین نگاه فقهی حفظ نظام جلوی خشونتها را گرفت.

زیباکلام گفت: در کردستان من تار مویی با اعدام فاصله داشتم. به خاطر همکاری با دموکراتها.

هاشمی رفسنجانی سواد فقهی ندارد

استدلال آقای زیباکلام به سخنی از هاشمی رفسنجانی باعث شد تا دکتر فیاض به تشریح فقهی ولایت فقیه بپردازد. اینکه جایگاه ولایت فقیه در بیع (باب اقتصادی کتب فقهی) است. از گذشته هم بوده. امام آن را نیاورده. دکتر فیاض در ادامه هاشمی رفسنجانی را با خاک یکسان کردند. همین طور گریزی به عدم سواد فقهی ناطق نوری زدند. مشکل آقای هاشمی این است که نگاه فقاهتی ندارد. اثر فقهی ندارد. هاشمی رفسنجانی هیچ مرجعیتی در این بحثها ندارد. آقای هاشمی اصلا مرجعیت طلبگی آخوندی ندارند که حرفشان...

به خاتمی گفتم: برو ادبیات توسعه را  حداقل به فارسی بخوان

دکتر فیاض خاطره ای مربوط به چندماه قبل از دوم خرداد نقل کردند که در محفلی در دانشگاه شهید بهشتی به سید محمد خاتمی گفتند: حداقل ادبیات توسعه را به زبان فارسی بخوان و بعدا درباره اش حرف بزن؛ اگر انگلیسی بلد نیستی. خاتمی هم دیگر نیامد بحث کند.

به احمد پسر آقای منتظری گفتم که حرفهای بابات (درباره ولایت فقیه) سطحی است

فیاض همچنین از سالهای اول انقلاب گفت: به احمد پسر آقای منتظری گفتم که حرفهای بابات (درباره ولایت فقیه) سطحی است. آقای زیباکلام هم به طنز گفتند: پس کی فهمیده؟

سوال علمی نبود. از تخصص ایشان بپرسید

فیاض همچنین گفتند که چرا ازآقای دکتر زیباکلام نقش ولایت فقیه را می پرسید. مگر ایشان فقه خوانده اند؟ ایشان دکترای علوم سیاسی هستند. آقای زیباکلام هم گفتند که من حتی جامع المقدمات (سطح اول کتب حوزه: قواعد عربی و ...) نخوانده ام.

مرگ بر منافق در جلسه مناظره؟!

فکر می کنید که جلسه مناظره دانشگاه ما با تکبیر و شعار مرگ بر منافق همراه شد یا نه؟ جلسه از خنده حضار لبریز بود و کافی بود « آقای فیاض بگوید: دکتر زیباکلام مهمان ماست. آقای زیبا کلام هم بگوید: ما کوچیک شما هستیم آقای دکتر! » تا بچه ها بخندند. دلها آماده بود. «آقای زیباکلام گفتند من که چیزی نگفتم» و بچه ها دوباره خندیدند! وقتی هم یک شوخی در مورد پالتوی آقای فیاض شد و جوابهایی هم به شوخی رد و بدل شد، همین که آقای فیاض پالتو را در آوردند با تشویق (کف زدن) حضار هم  مواجه شدند. هر دو طرف علمی بحث می کردند. سوالهای دانشجویی خوبی پرسیده شد. آرامش و نظم خوبی داشت. کرسی آزاد اندیشی خوبی بود. در عمر 5 ساله ام اولین بار بود که در یک تریبون رسمی اینقدر آزادانه از اعدام اول انقلاب سخن گفته می شد، از ولایت فقیه... اولین بار بود که در یک تریبون رسمی (قبلا این حرفها تو کلاس و محافل غیر رسمی بود) مصادره های اول انقلاب، علمی (فقهی) مورد انتقاد قرارمی گرفت. جالب بود که دانشجویان سندهایی می آوردند و رگه های اندیشه های امام را در مورد حکومت اسلامی در دوران نوجوانی شان بیان می کردند. (در قالب سوالهای مکتوب) البته دو سوال شفاهی انتقادی هم از آقای فیاض و هم از آقای زیباکلام داشتیم.

نمونه خوبی از کرسی آزاد اندیشی بود. خلاصه اش این بود که آقای فیاض مبانی نظری انقلاب را در بعد فقهی  (حفظ نظام) مطرح کردند و آقای زیباکلام از منظر علوم انسانی (سیاسی) تحلیل کردند. این جور موارده که حق خودش رو خوب نشون می ده.

شما باهوش ترید، رابطه عاطفی قوی دارید ولی...

قبل آمدن دکتر زیباکلام، آقای فیاض با بیان اینکه برنامه های دانشگاه تهران روز است ولی دانشگاه امام صادق علیه السلام شبها برنامه ها دارد، گفتند: قدر دانشگاهتون را بدونید. همه چیز دارید. مهمترین چیز خودتان هستید. بچه های باهوشی که در بقیه دانشگاه ها کمتر است. شما از نظر متوسط هوشی از دانشگاه تهران بالاترید. مهربانی و رابطه عاطفی شما جای دیگر نیست. این رابطه عاطفی شما باعث وقت تلف کردن می شود. وقتتان را هدر ندهید.

نظر مترقی من درباره سوال دکتر زیباکلام

دکتر زیباکلام سوال داشتند که چرا با پیش نویسی که اسم ولایت فقیه نبود، امام مخالفت نکردند. مطمئنا جوابهای زیادی می شه به این سوال داد. جواب من اینه که الان هم تو قانون اساسی ولایت فقیه درست تبیین نشده و خیلی محدود شده. به قول آقای فیاض، ولایت فقیه حکم اولیه اسلام را هم نقض می کند به خاطر مصلحت بالاتر حفظ نظام اجتماعی. تصور من این است که قانون اساسی که در مقابل احکام اولیه اسلام چیزی نیست. قانون اساسی هم چیزی برای حفظ نظام است. همین. وحی منزل که نیست. اگر قانون اساسی یا آئین نامه مربوط به نماز یا امر به معروف در حق یک موضوع دینی کم لطفی کند، چیزی از ارزش آن موضوع کم نمی شود. امام ممکن است آنجا به خاطر همین مصلحت حفظ نظام کوتاه آمده باشند. به نظرما تو قانون اساسی فعلی هم در زمینه ولایت فقیه کوتاه آمدند.

بعد التحریر:

این مطلب در برنا:+

این مطلب در جهان نیوز: +

این مطلب در rahva +

این مطلب در سایت خبری تحلیلی استقامت+

البته هیچ کدومشون هماهنگی نکردند! مثل همیشه!

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۱۳
حمید درویشی شاهکلائی

emtedad

قطار امتداد به ایستگاه پنجاهم رسید

چند روز مانده بود به عید که پستچی شماره جدید امتداد را آورد. نشریه ای دوست داشتنی که باری نوشته بودم اگر امتداد نمی خوانید، وبلاگم رو هم نخوانید.

نشریه چند برگی امتداد، به مجله ای شیک، گلاسه و تمام رنگی و 64 صفحه ای تبدیل شده که طراحی و صفحه آرایی حرفه ای دارد. همیشه مخاطبان زیادی داشته و به عنوان پرمخاطب ترین نشریه فرهنگ پایداری می نازد. نیروهای باسلیقه ای هم دارد. غرفه برتر جشنواره نشریات حق آنهاست.

همه جور مطلبی به خود دیده است و در پی کسب رضایت مخاطبان حتی مفهوم پایداری را فراتر از دفاع مقدس می بیند و درباره جبهه جهانی اسلام می نویسد. ایران هراسی، شیطان پرستی، یهود و ... .

امتداد عامه پسند می نویسد و حضور خوبی(!؟) در مناطق عملیاتی و راهیان نور دارد و همین کلید موفقیت امتداد است. البته سایت امتداد به خوبی نشریه اش نیست ولی امکانات خوبی دارد و ارزش سر زدن دارد: www.emtedad.irنسخه تمام متن نشریات هم هست

مطالبی از این شماره  که به نظرم نباید از دست بدهید:

جنگ و طعم تلخ چای به قلم حمید داوودآبادی؛

فقط منولوگیم دیالوگ نداریم، مصاحبه خانمی که در انگلیس خانه اش نمایشگاه محصولات فرهنگی است؛

می خواهم بجنگم خمینی تنهاست، روایت منتشر نشده مرحوم عبدالله ضابط در طلائیه؛

پتوها ماندگارم کرد، چرا مسعود ده نمکی شیمیایی نشد؟ به قلم مسعود ده نمکی؛

و

این دو عکس را داخل قبرم بگذارید، گپ و گفتی با محمود عبدالحسینی عکاس داستان سیستان

۰ نظر ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی

نگاهی به چالش های وبلاگ نویسی

به روایت آمار: یک نگاه کمی و دیدگاه کیفی نگر

چند دقیقه از سال جدید نگذشته بود که به پیشنهاد دوستان به میهن بلاگ آمدیم. در آغاز بازدید روزانه ام در میهن بلاگ، 30 تا بود ولی خیلی زود 100 تا و سپس 700 تا و کمی بعد 500 تا رسید و این اواخر هم 1800 تا. رکورد بازدید روزانه، ماهانه و سالانه ام امسال شکست و قطعا اینها همه از برکات فتنه بعد انتخابات بود. روی آوردن قشر مذهبی جامعه به اینترنت. واقعا اگر اسفند گذشته یکی می گفت: اسفند88، وبلاگ تو بیش از 52 هزار بازدید خواهد داشت، باور نمی کردم.

اما برای دیدن همه حقیقت، باید نگاه کیفی نگر داشت. ما با این وبلاگمون، چقدر تاثیر مثبت تو جامعه داشتیم؟

سیاسی یا علمی (تخصصی)

امسال می خواستم فقط مطالب تخصصی (معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات: دین، ارتباطات، جامعه، سیاستگذاری) و حداکثر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بنویسم. ابتدا هم همین گونه بود. ولی همان اردیبهشت ماه بود که دیدم ظلم است اگر از احمدی نژاد و ولایت پذیری ننویسم.

علمی یا عمومی؟

از طرفی دانشجوی ارشدم و باید علمی بنویسم و از طرف دیگر اقتضائات وبلاگ چیز دیگری است. مهم تر از همه باید مختصر نوشت. (به یاد 140 کاراکتر توییتر) بنابراین نوع جدیدی از علمی نوشتن برای وبلاگ را تجربه کردیم که هم علمی است و عامه پسند بر پایه ساده نویسی و مختصر نویسی.

سال88، سال اصلاح الگوی مصرف یا حرکت به سمت مصرف بیشتر!

سال اصلاح الگوی مصرف بود؛ با استفاده از گوگل ریدر و شبکه های اجتماعی، الگوی مصرف اینترنتمان هم اصلاح شد. وقت کمتر ومفید تری در اینترنت بگذرانیم. دوباره سراغ کلوب رفتم. نتیران، بی شمار، نویسه هم این اواخر اضافه شدند. عضویت مان در فیس بوک و توئیتر به بسته شدن آنها منجر شد. ناگفته نماند مصرف امسال اینترنت ایران مسلما بیشتر شده است! بازدیدهای وبلاگ همه این را می گوید!

کتاب قلب فرهنگ است و مثل فرهنگ مظلوم

کتابخوانی و معرفی کتاب، موضوعی است که شدیدا به آن اعتقاد دارم. امسال برای چهارمین سال پیاپی برخی کتابها و مجلاتی را که خوانده ام در وبلاگم نوشته ام. بسیاری از کتابها از سالهای قبل مانده اند و معرفی نشده اند. حتی امسال کتابهای بسیار کمتری (68 کتاب) فرصت معرفی شدن یافتند.

گفتاری نویسی یا نوشتاری؟

موضوع پیش پا افتاده ای است. تو وبلاگها خیلی ها به ویژه قدیمی ها، کاملا گفتاری می نویسند. اما تمام گفتاری نوشتن باعث می شه که خوندن متن سخت بشه. نوشتاری نوشتن مثل بیانیه رسمی می شه و جالب نیست. پس ما سبک بینابینی انتخاب کردیم! وجعلناکم امة وسطا

سایت یا وبلاگ: دات آی آر؛ دامنه ای برای حفظ کلاس کار

تقریبا همه فکر می کنن وبلاگ بی کلاس است و آنها که می خواهند حضوری جدی داشته باشند و بازدید زیاد داشته باشند باید سایت داشته باشند. البته این تقریبا همه حرف مفت می زنند! دامنه «دات آی آر» یا «دات کام» اصلا ربطی به سایت یا وبلاگ ندارد. اما کلاس اجتماعی دارد. (من هم به همین دلیل دات آی آر گرفتم.) تعداد بازدید هم که کلا مکانیزمش فرق می کنه.می بینید که بازدید وبلاگ من از خیلی سایتها بیشتره.

دیگر موضوعات و سال 1389

وبلاگ نویسی من با موضوع عمره دانشجویی خیلی جدی شد. موضوع کد رشته دوره سوم فرهنگ و ارتباطات هم بود (کد سرفراز). یکی از موضوعات قدیمی تر هم شهر من بود. موضوعات جانبی و موقت هم بودند: خبرگزاری پانا، اردوهای جهادی خاکیان افلاکی و رسانه دات آی آر و ... . وبلاگهای درسی هم باید به این اضافه بشن. (مطالعات دین، روش پژوهش و اخیرا کارگاه پژوهش) برای شهرم شروع دوباره ای داشتم و وبلاگ درس کارگاه پژوهش در فرهنگ و ارتباطات هم فعال و به روز است. بقیه موضوعات کمی در این وبلاگ حل شدند. اسرائیل گرچه حقش است یک وبلاگ جدی باشد ولی هنوز به حق خود نرسیده است. فرهنگ و ارتباطات پایداری هم چند بار در جاهای مختلف شروع شد ولی سرویس دهندگان محترم ارضا نکردند ولی این یکی احتمالا ادامه پیدا کند. برای سال پربار 89 دعا کنید. سال پایان نامه و دکتری، ان شاءالله.

(می بینید که حوصله ندارم داخل متن به این وبلاگها و سایتها که اسم بردم لینک بدم!)

راستی سال نوتون مبارک. با دیدن بهار و نو شدن طبیعت به یاد برانگیخته شدن روز قیامت بیفتید!

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۹
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۸ ق.ظ

روز نوشت و لینکهای خوب

  • این ترم وارد فوق شدیم. باید جدی تر به فکر پایان نامه باشیم.
  • یازده نفر از کدرشته ما وارد فوق شدند.
  • بقیه هم انشاءالله تو تمام مراحل زندگی موفق باشند.
  • یکی از درسهای این ترممون، درس دکتر آشناست.  (+) وبلاگش هم با منه. (+)
  • از برکات وقایع بعد انتخابات، حضور بیشتر مردم در اینترنت بود. بازدید وبلاگم نسبت به سال گذشته قابل مقایسه نیست. گزارش بازدید وبنوشت را می توانید در پایین منوی سمت راست ببینید.
  • شبکه های اجتماعی مجازی جدیدی به وجود آمدند. اون طرفی ها که تازگی نداشت ولی این طرفی ها جالب بود. از بین اونا از سرزمین مجازی ایرانیان خیلی خوشم اومد. (+) به من در نتیران سر بزنید. (+)
  • پست رمز دار هم زدیم!  (+) امام صادقی هاش در صورت تمایل با من تماس بگیرن!
  • داداشم هم وبلاگ نویس خوبی شده است. (+)
  • وبنوشتم برای شهر خودم هم به جاهای خوبی رسیده است. (+)
  • خدا را شکر امسال دوبار اردوی جنوب (راهیان نور) رفتم ولی امام رضا هنوز ما را نطلبیده است. (+)
  • نوروز و مسافرتهای نوروزی نزدیک است. درسی که ما مستضعفان باید به مستکبران بدهیم را بخوانید. (+)
  • این وحید یامین پور است که پارسال داشت برای ما از مبانی انسان شناسی هنر می گفتکلیپهای دوره علمی دعوت 87 و 88 را آپلود کردم. ببینید. برای ما خاطره انگیز است. تابستان، بچه ها، با مولانا، مصباح، حائری شیرازی، فیاض، یامین پور!، جلیلی! حسن عباسی، آشتیانی و ... (+) و (+)
  • ما همیشه محتاج دعای خیر دوستانیم.

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۸
حمید درویشی شاهکلائی

ناو شکن جماران افتخاری دیگر برای ایران اسلامی

خبر را که شنیدم کلی ذوق کردم. نه از این جهت که سلاحی به مجموعه پر افتخار تسلیحاتی کشورم اضافه شد. خوشحال شدم از این بابت که این قدر به خودمان اطمینان داریم و نیازهایمان را از نا اهلان طلب نمی کنیم.

ساخت ناوشکن «جمهوری اسلامی جماران» و رونمایی از آن توسط رهبر معظم، از آن خبرهایی بود که حاضر بودم برای انتشارش هر کاری بکنم. برای همین یک بازی وبلاگی به همراه رفقا راه انداختیم. بازی که قرار است دوستان وبلاگ نویس در آن، حداقل ۳ ماموریت برای ناوشکن «جمهوری اسلامی جماران» تعیین کنند. همین!

***

اگر جای ناخدای این ناوشکن بودم یا به هر حال پیچش دست من بود؛ برای «جماران» این ۳ ماموریت را تنظیم می کردم.

البته ذکر این نکته ضروری نیست که این عملیات ها بازدارنده تعریف شده اند!

۱. در نخستین گام امنیت حیاط خلوت کشور دوست و برادر، آمریکا(!) را تامین می کنیم! یعنی حضور در آمریکای جنوبی برای برادران مبارز و مجاهدمان در برزیل، ونزوئلا، آرژانتین، شیلی و ...

۲. در دومین گام، به عربستان سری خواهیم زد. کنگره عظیم حج امنیت نمی خواهد؟ پشتیبانی نمی خواهد؟! شاید خواستیم آنجا مرگ بر آمریکا بگوییم.

۳. سومین گام، تونل زیرزمینی و مخفی مان به اسرائیل رو نه اینکه رو کنیم؛ همانجا می ماند. با ناوشکن عزیزمان به آنجا می رویم تا قابلیت های فوق پیشرفته آن را به برادران صهیونیست و تروریست نشان دهیم. به فلسطین اشغالی که رسیدیم، ناوشکن پرواز می کند و نارنجکهای کوچک بر سر تاسیسات نظامی رژیم غاصب، نژاد پرست، اشغالگر، صهیونیست، نامرد، بی وجدان و پول پرست اسرائیل می ریزد. میلیاردها نارنجک کوچک. مثل طیرا ابابیل که سپاه ابرهه را شکست دادند!

*نکته۱:  سوتی نظامی بگیرید! البته اگر توانستید!
*نکته۲: همانطور که همه می دانند، دشمن خیلی وقت است با ما در جنگ است. جنگ نرم را فراموش نکنیم! 
*نکته۳: کاش رسانه های قوی داشتیم تا شیرینی به آب انداختن این ناوشکن در کام مردم بنشیند.

***

برای امتداد این بازی، از این دوستان برای نوشتن دعوت به عمل می کنم:

تحفه درویش، جواد رمضانی، حسن قاسم زاده،

سید حمید امامی، رضا احسانی

- دوستان دیگر هم بسته به علاقه شان می توانند بنویسند. دعوت ما ملاک نیست.
- هر کسی می نویسد، حداقل ۵ نفر را دعوت کند برای شرکت در بازی. از نوشتن اش نترسید.

مرتبط ها:
- پادکست “باید قدرتمند باشیم
- جزییات ناوشکن جماران از زبان فرمانده نداجا
- فیلم حضور مقام معظم رهبری برای رونمایی از جماران

با تشکر از اعترافات هر روزه ی من +

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۸
حمید درویشی شاهکلائی

لوگوبچه های قلم نوشت:

با تعدادی از دوستان اینترنتی به فکرمان زد که با یک حرکت هماهنگ وبلاگی - وب‌سایتی به مناسبت سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با آرمان‌های امام روح الله(ره) و مقام معظم رهبری و همچنین صدها هزار شهید انقلاب اسلامی تجدید پیمان نموده و همبستگی و ایستادگی و صلابت خود را به دشمنان قسم خورده این آب و خاک، در محیط سایبر نشان دهیم.(1)

دوستان عزیز می‌توانند برای شرکت در این موج اینترنتی، به صورت موقت، از این لحظه تا پایان شب 22 بهمن 88 با اضافه نمودن جمله "الله اکبر، خامنه‌ای رهبر" به اول یا آخر نام وبلاگ خود، در این خروش وبلاگی شرکت کنید.

یادتان باشد که رسانه خود شما هستید!
با انتشار این خبر در یک پست وبلاگی در وبلاگتان با تیتر "22 بهمن و خروش وبلاگ نویسان ایرانی" و همچنین با استفاده از این لوگو و لینک دادن به این نوشته در وبلاگ‌ خود، شما نیز سهمی در گسترش این حرکت داشته باشید.

دوستانی که به این حرکت پیوسته‌اند می‌توانند برای قرار گرفتن نام وبلاگشان در لیست حامیان این حرکت، در زیر همین مطلب پیام گذاشته یا از طریق بخش ارتباط با ما اطلاع دهند.

پی‌نوشت:
1- این یک حرکت اظهارگونه شخصی است و ملاکی برای طیف سنجی وبلاگ‌نویسان حزب اللهی و انقلابی نمی‌باشد.

برخی شرکت کنندگان در این طرح:
.:میوه ممنوعه .:نمک .:تشکل سیرت .:خادمین الرضا(ع) .:

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۷
حمید درویشی شاهکلائی

  • هوای دانشگاه برفی است. لباس گرم به همراه داشته باشید. عکس مربوط به بلوک یک خوابگاهی از چشم انداز اتاق ما! سپیدی برف رو می تونین پایین تصویر ببینید.
    همین امروز، نه بهمن 88
  • معمولا چند ساعت بین مراحل مختلف در انتظار خواهید بود. خوب است این ساعات را با خواندن قرآن، کتاب دعا، یا یک کتاب رمان، یا نمی دونم هر چیزی پر کنید و این قدر بیکار ننشینید.
  • اگر مذهبی نیستید، اگر تحمل دیدن پیراهن روی شلوار را ندارید، اگر تحمل دیدن ریش را ندارید، اگر تحمل دیدن روحانیت در مقام استاد دانشگاه را ندارید، برای خودتان راحت تر است که بی خیال آزمون و مصاحبه دانشگاه امام صادق علیه السلام شوید.
  • چه بسا چیزی -دقیقا تحصیل در دانشگاه امام صادق علیه السلام- را دوست بدارید ولی اشتباه می کنید! عسی ان تکرهوا شیئا و هو شر لکم. می دونین بعضی از امام صادقی ها چپ کرده اند، چپ شده اند و ...
  • در مورد رشته ها و شغل آینده: دانشجوی دانشگاه امام صادق علیه السلام تقریبا نباید به کارهای مدیریتی و اجرایی بپردازه! دوست من! کشور اسلامی ما مشکل نظریه پردازی و تولید علوم انسانی اسلامی و بومی داره. جاهای دیگه می تونن مدیر متعهد بدهند بیرون. رشته مورد علاقه تون را، یا رشته ای که فکر می کنید بیشتر نیاز کشور و جهان اسلامه رو، انتخاب کنید و تا دکتری ادامه بدهید. نگران کار هم نباشید؛ اگر خوب درس بخوانید. پس بین مدیریت، اقتصاد، فرهنگ و ارتباطات و... بر اساس شغل آینده فرق نذارید. بیایید نظریه پرداز شوید! و البته نظریه پردازی سخت است.
  • نگران سوالات مصاحبه نباشید. خدا بزرگ است. شاید همان سوالاتی که بلد هستید را پرسیدند. تازه هم دوره های ما خیلی هاشون به خیلی از سوالها جوابهای خنده داری داده بودند.

قابل توجه داوطلبان ورود به دانشگاه امام صادق علیه السلام تو این روزها:

الا بذکرِ اللهِ تطمئنُّ القلوبُ

این جمله را همین طوری ننوشتم!

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۷
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۶ ق.ظ

هفته شانزدهم آموزشی؛ وقتی که وقت نیست

ما وقت نداریم!

در کلاس های زبان گاهی در جوابها می گفتیم:
We have no time
این روزها از مصادیق واقعی وقت نداشتن ماست. 
  • کلاسهای بی رویه جبرانی برخی اساتید در هفته های آخر، این ترم واقعا  کمرمان را شکست. به استثنای یکی دو مورد، از همه کلاسهای جبرانی ابراز ناراحتی می کنم. آخر، تقریبا کلاسها هم مثل کلاس گذشت و استاد نتوانست از وقت استفاده مفید کند. (یعنی همون چند ساعت تدریسش هم اضافی بود، چه برسد به جبرانی ها!)
  • برخی اساتید هم تازه یادشان افتاده که باید تکلیف درسی هم بخواهند. آن هم تکالیف کمر شکن.
  • برخی تکالیف هم ابهام داشتند و خودمان موکول کردیم به این روزها.
  • مشکل سه شونزدهم هم این روزهاست که می تواند نابودمان کند. باید مراقب بود!
از سختی ها بگذریم، امروز دیگر قطعی شد که ترم آینده وارد فوق لیسانس خواهم شد.
البته ترم قبل می توانستم یکی دو درس فوق بردارم ولی گذاشتم با بچه ها وارد بشم و فرصت بیشتری برای پایان نامه داشته باشم.
می بینید که مثل همیشه محتاج دعای شمائیم.

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۶
حمید درویشی شاهکلائی

ما هم .ir شدیم


وبلاگ فرهنگی-علمی پاورقی، با موضوعات:

  • جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی،
  • فرهنگ و ارتباطات به زبان ساده و کاربردی،
  • نقد و معرفی کتاب،
  • خبر،
  • آموزش،
  • دانشگاه امام صادق علیه السلام،
  • و ...

به مدت پنج سال به جمع دامنه های دات آی آر  کشور افزوده شد.

زین پس، ما را با سهولت بیشتری در www.pavaraqi.ir  بیابید!

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۶
حمید درویشی شاهکلائی

استاد علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق علیه السلام بحثهایی با سطحی بالاتر ارائه می دهند

این الطالب بدم المقتول بکربلاء؟

راه تو خون می طلبد؛ مرد کیست؟

یازده شب اول محرم 88: دانشگاه امام صادق علیه السلام؛ سخنران: علیرضا پناهیان؛ با مداحی حاج میثم مطیعی

تهران- بزرگراه چمران، پل مدیریت، مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام

بعد از نماز مغرب و عشاء

هیات میثاق با شهدای بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام

منتظریم

(ویژه دوستان خودم در دیگر دانشگاهها: من شب هفتم به بعد به همراه بچه های رشته مون: فرهنگ و ارتباطات می رم اردوی جنوب: حسینیه حاج همت، دوکوهه، شبی در اروندکنار، عاشورای فکه و ... . پس امسال زودتر بیایید؛ تا دیداری تازه کنیم!)

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۵
حمید درویشی شاهکلائی

معرفی کتب مطالعه شده در سال جاری: چهل و پنجمین کتاب

برخیز که راه رفته را برگردیم

با عشق به آغوش خدا برگردیم

در عرش، صدای «ارجعی...» پیچیده ست

یا ایتها النفس! بیا برگردیم


 رباعی یکی از مظلوم ترین قالبهای شعری زبان فارسی است که کارآیی و کاربرد زیادی داشته و دارد. رباعی برای دنیای امروز ما، جنبش های انقلابی ما، حرکتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ما، ظرفیتهای فراونی دارد. رباعی فقط چهار مصراع دارد. اما همین چهار مصراع برای برانگیختگی احساس و شور و شعور مخاطب کافی است. معمولا سه مصراع اول رباعی مقدمه ای برای مصراع چهارم و پایانی هستند که شاعر با غافلگیری، تیزهوشی و دقت، هدف اصلی خود را بیان می کند.سه مصراع در خدمت یک مصراع.

میلاد عرفانپور، امروز چهره شناخته شده ای در پهنه ادب و فرهنگ کشور است. از شرم برادرم، پاییز بهاری است که عاشق کتاب پادشهر، مجموعه رباعی های میلاد عرفانپور شده است و اینک مجموعه جدید رباعی پادشهر. ضمن اینکه با وجود سن کم (21سال) صفحات شعر چندی از نشریات بنام حوزه فرهنگ کشور را مدیریت می کند.

پادشهر، آخرین کتاب شعر منتشر شده میلاد است که نشر سپیده باوران مشهد آن را منتشر کرده است. سپیده باوران (کتاب آفتاب) عضو جدید جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در زمینه نشر و توزیع محصولات فرهنگی است.

پادشهر مثل پادزهر به معنی علاج شهر است. دکتر حسن بشیر، ریاست دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام - دانشکده ای که من و میلاد هم دانشجوی آنیم- به محض انتشار کتاب، مطلب مفصلی در نقد و بررسی این کتاب در وبلاگشان نوشته اند. (+)

کتابشناسی:

کتاب پادشهر، شعر امروز3، میلاد عرفانپور، مشهد، انتشارات سپیده باوران، 1388

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۴
حمید درویشی شاهکلائی

emtedad

تقریبا از همان شماره های اول مشترک امتداد بودم و چند بار هم تمدید کردم. امسال هنوز نتونستم تمدید کنم. احتمالا بذارم برای نمایشگاه مطبوعات!

شماره 44 امتداد دوبار به دستم رسید. این شماره پر و پیمون تر بود. تازه امتداد جدیدا رنگی و در کاغذهای گلاسه چاپ می شه. فکر کنم در این زمینه باید از نشریاتی مثل شهروند امروز که در تغییر ذائقه مخاطبان تاثیر گذاشتند، نشریاتی چون راه که پیشگام این تحول در نشریات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شدند، تشکر کنم.

اگر دست من بود می گفتم وبلاگ مرا تنها کسانی بخوانند که مشترک امتداد، پلاک هشت، و نشریاتی از این سنخ باشند. کسانی که حداقل ماهی یکبار یک نگاهی به کتابهای ادبیات پایداری بیندازند. به نظرم اونا بهتر متوجه می شن من چی می گم.

این شماره خیلی خوب بود: صفحه علمدار، یادداشت حسن ابراهیم زاده درباره شهدا و نخبگان و بصیرت، خاطره سید مسعود شجاعی طباطبایی، مصاحبه رضا امیرخانی، یادداشتی درباره امام موسی صدر، خاطرات محمدتقی محمد علیجانی، داستان داوود امیریان، کتاب بابانظر، پرونده وی‍ژه شروع جنگ که با یادداشتهای عبدالمهدی آگاه منش خیلی جذاب در اومد.

(توجه: امتداد به خونه ما در شهرستان می رسه. بنابراین حتی اگر اونا زود برسونن، من با حدود دو هفته تاخیر امتداد رو می خونم.)


۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۲
حمید درویشی شاهکلائی

  1. بیش از دو هفته از ورود دانشجویان جدید (کد88) می گذرد. آقای حسن قاسم زاده (دبیر جدید انجمن علمی) خبر از برنامه معارفه ای برای آنها داد ولی چه زود تکذیب شد! چقدر آنها مظلومند! حتی یک معارفه ساده. اگه گفتین این عکس رو از کجا آوردم؟
  2. اگر کمی بهتر بیندیشیم، باید بگوییم چقدر عجیب است. تقریبا باور نکردنی ما سال پنجمی شده ایم. زمان خیلی خیلی سریع می گذرد. سریعتر از آنچه فکرش را بکنیم.
  3. مجتبی صمدی، دبیر سابق انجمن علمی، مطلبی طنز در وبلاگش،ارتباطات ایرانی (+) نوشته و به هر کسی که یادش آمده، تکه ای پرانده! حتی افرادی چون دکتر فاضلی و دکتر کوثری! البته معنای طنز بسیاری از عبارات برای دانشجویان و اساتیدی که در context نیستند، اصلا قابل درک نیست و اکثریت آن را یک متن جدی خبری محسوب خواهند کرد! مجتبی معمولا متهم می شود که با دانشکده ساخته، (فراموش نکرده ایم که پارسال انجمن را در بحرانی ترین شرایط تعاملی به اوج رساند و اداره کرد)، اینکه چه شده است که زبان طنز را برای انتقادهایش به کار گرفته، جای تامل دارد.
  4. مطلب قبلی (+) واکنش های جالبی داشت. البته شاهد سکوت اینترنتی دانشکده بودیم. دانشکده ای که میدان را در حمایت از ورودی های جدیدش خالی کرده و از خروج دانشجویانش استقبال می کند! یادش بخیر، سه سال پیش انتظار داشتیم که دانشکده کمکان باشد. اکنون...
  5. محمد لسانی، (از مشهورترین دانشجویان سالهای قبل دانشگاه!) دوباره وبلاگ نویسی اش را شروع کرده. وبلاگ فرهنگساز (+)
  6. کد 88 هم یک وبلاگ نویس برجسته دارد: وبلاگ جا کفشی، مسعود حسنلو (+)
  7. حسین خالقی پور، برادر  آقا بشیر خالقی پور (کد86) هم به خانواده فرهنگ و ارتباطات پیوسته.
  8. هنوز انتقادهای دیگران از رشته چیزی جز چرند و پرند نیست! تفکیک مناسبی بین دانشکده و رشته دارد صورت می گیرد و کم کاری های دانشکده، دانشجویان، و ... به پای ضعف رشته گذاشته نمی شود.
راستی برادر بزرگتر من هم وبلاگ جدیدی ساخته است. (+) البته این ربط چندانی به مطالب قبلی ندارد!

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۳
حمید درویشی شاهکلائی

1- هیچ کس را بیش از اندازه تحویل نگیریم. در دیگران توهم دروغین به وجود نیاوریم.

2- نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم! (ای کاش دانشکده هم با ما بود)
3- احترام متقابل شرط اولیه ارتباطات ماست.
لوگوی دانشگاه امام صادق علیه السلام
4- دو تا از بهترینهای کد 86 رفتند مدیریت. مهم ترین دلیلی که من شنیدم بی توجهی دانشکده فرهنگ و ارتباطات بود. احساس تنهایی، سخت ترین احساس دنیاست. واقعا رفتن آنها نکات جالب فراوانی داشت. شاید وقتی دیگر...
5- روز مرجعیت علمی در فرهنگ و ارتباطات نزدیک است.
چه کرده ایم؟ آماده باشیم.
6- صبر و ایستادگی هشتاد و هشتی ها در برابر تبلیغات منفی موجود ستودنی است. این همه هجمه وسیع در برابر ورودی های جدید...
--------------------------------
راستی دیشب، برنامه سخنرانی سردار مهندس آقا سعید قاسمی در دانشگاه امام صادق علیه السلام، با استقبال بی نظیری مواجه شد. سالن همایشها جای سوزن انداختن نداشت.

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۳
حمید درویشی شاهکلائی

1- چند روزی نبودم، چون اینترنتم به مناسبت شروع سال جدید تحصیلی در روندی احمقانه قطع می شود تا برویم دو هزار تومان ناقابل واریز کنیم! تازه ایمیل دانشگاه من هم قطع شده. باتشکر از همه دوستان و اساتیدی که جواب ایمیلهای اخیرم را دادند. متاسفانه هیچ ایمیلی به من نرسیده است.

2- ورودی های جدید هم به خیر و خوشی وارد دانشگاه شدند.
قرار بود و همچنان هست که مطالبی به همین مناسبت بنویسم.
یاد پارسال افتادم که در همان چند روز اول سال، ورودی های جدید عجیب ترین صحنه های زندگی شان را می دیدند. نقد های وحشتناک درون گفتمانی دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام و اتفاقاتی که قرار شد از آن ننویسیم!
3- وبلاگ جدیدمبا مطلبی درباره عدالت و رسانه (با عنوان ضرورت پرداختن به فرهنگ و ارتباطات پایداری) به روز است. (ایثاربلاگ هم سرویس جالبی است.)
4- زنده باد عشق و معنویت، زنده باد صلح و امنیت، زنده باد عدالت و آزادی 
این ها کلماتی بودند که احمدی نژاد در سخنرانی اش در نیویورک قبل از "والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته " به کار برد. متن کامل
5- بعد از پیروزی بزرگ روز قدس، که به حق حامیان شیشه شکنی و لشکرکشی خیابانی به گروهگی برانداز تقلیل یافتند، دنیای سیاست را در مقایسه با اراده پروردگار خیلی کوچک یافتم!

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی

ضمن تبریک عید فطر، 
حضور شیشه شکنان سبزهای عزیز:
اگر بی شمارید، چطور بی بی سی انگلیس، که هیچ گاه به نفع انقلاب خبری منتشر نکرده، در روز قدس می گوید کم بودید؟
شما باید چشم هایتان را باز کنید. ایران فقط تهران نیست. روستای رومه نهبندان خراسان جنوبی هم هست. تهرانی ها همه میرحسینی نبودند. این حدود دو میرحسینی، همه برهم زننده نظم عمومی نیستند. 
همه ایرانی ها اینترنت ندارند. همه اینترنت داران و اینترنت بازان هم میرحسینی نیستند.
راستی چرا در روز قدس، بالاترین ننوشت: عظیم ترین راهپیمایی تاریخ با حضور میلیونی سبز پوشان برگزار شد؟ با افشای ماهیت برانداز سبز، شما طرفداران خود را از دست داده اید. البته بعضی ها هنوز ماهیت براندازتان را باور ندارند، مگرنه آنها هم اهل براندازی نیستند.
این متن سایت بالاترین است که یکی از دوستان ارسال کرده

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی

گزارشی از نماز جمعه و راهپیمایی پرشکوه روز قدس بر اساس مشاهدات امروزنصویری از حضور حماسی امسال مردم که سبزهای اشوب دوست را بیرون راندند زیر این پرچمهای بزرگ همیشه خالی نیست!

امسال هم این امت حزب الله همیشه در صحنه، مردم شریف ایران، بودند که با حضور حماسی و دشمن شکن خود، مشت محکمی بر دهان همه منافقان (داخلی، خارجی، روحانی، سیاسی، احمق، نخبه و ...) کوبیدند.

سبزها که امروز فقط برای اختلاف و درگیری و تفرقه آمده بودند (البته باید یک پیرزن بد حجاب سبز را استثنا کنم که او هم مثل ما شعار وحدت سر داده بود) فقط به مدد نمادهای سبزشان دیده می شدند. نه فقط در زیر سقف، بلکه خیابانهای اطراف مسجد دانشگاه تهران، مملو از حضور نمازگران جمعه بود که با اعلام تبعیت از مقام رهبری، شعارهایی در راستای وحدت و حمایت از مردم فلسطین سر می دادند. بعضی سبزها، شعار مرگ بر روسیه سر می دادند! شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" هم شنیده شد که با پاسخ "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران" مواجه شد. بعضی سبزها دائما با گوشی های موبایل مشغول گزارش از قضایا بودند. یکی شان می گفت: کلی اتوبوس آوردند! تازه صدای آمپلی فایر نمی ذاره صدای مردم (سبزها) در بیاید! می خواستم بهش بگم که مگه تا حالا راهپیمایی نیومدی؟ هر سال بلندگو می آرن! هر هفته هم اتوبوسها نمازگزاران را به دانشگاه تهران می رساند و بعد نماز برمی گرداند!

 سبزها در شمال پارک لاله نظاره گر بودند و گاهی هم برای تحریک ما شعار می دادند. (البته کارهایی دیگری مثل جویدن آدامس، کشیدن سیگار، خوردن آب و ... هم می کردند که انشالله روزه آنان باطل نمی شود!) نیروی انتظامی هم مثل ما روزه خواری ها، هتک حرمتها، بادکنک بازیها و ...آنان را نظاره می کرد. اصلا همین بی توجهی ما که در مقابل آنان، تنها به صف نماز ایستادیم، خودش کلی سبزها را عصبانی می کرد.

من در هنگام سخنرانی احمدی نژاد رسیدم که جلوتر از پارک لاله نشد که بریم. در پشت سر ما سبزها بودند. سبزها که هنوز «توهم بی شمار بودن» را دارند، در اواسط سخنرانی احمدی نژاد لحظه به لحظه عقب تر (به سمت شمال) می رفتند و در هنگام شروع خطبه ها دیگر تا چشم کار می کردند، جمعیت نمازگزار دیده می شد که احیانا پلاکاردهایی مبنی بر تحریم کالاهای اسرائیلی، تبعیت از رهبری، پرچم ایران و پرچم فلسطین و ... داشتند. البته نکته شگفت انگیز ماجرا، بارش مصلحتی باران است که البته نتوانست صفهای نماز را بر هم بزند ولی باعث شد که سبزها بروند. باران پنج دقیقه بند آمد و ما در همان خیابان که بعد خطبه ها خشک شده بود نماز خواندیم.

پرچم بزرگ فلسطین، زیبایی خاصی به مسیر راهپیمایی داد. البته بعضی سبزها می گفتند که برین پرچم ایران را بردارید! یادمه ایام انتخابات بعضی از همین سبزها (بعد کمی بحث) به خود من می گفتند: شما اصلا عربید! پرچم ایران بابا حرمت داره!

اواخر صحبتهای احمدی نژاد، ناگهانی ماشینی از وسط صفهای نماز به طرف ما می آمد! نمازگزاران صفهای به هم ریخته بلند می شدند و با دست خالی به ماشین حفاظت از این شخصیت مشهورحمله می کردند. درست است، مهدی کروبی در آن ماشین نشسته بود و شیشه های عقب خرد شده بود! لحظاتی بعد یک روحانی را دیدم که با وضعی پریشان در حالی عمامه به دست دارد، با شعار مرگ بر منافق استقبال می شود و کم و بیش هم مورد ضرب ملت انقلابی قرار می گیرد. باز هم درست گفتید! شیخ هادی غفاری معروف به شیخ ملعون بود که در حال خروج از صفهای نماز جمعه بود.

جالب اینکه روی اتوبوسهای نماز جمعه، شعارهایی مثل مرگ بر چاوز، مرگ بر روسیه دیده می شد که معلوم بود که با عجله نوشته شده.

برکت حضور سبزها: امسال همه مردم، زن و مرد، پیر و جوان، با انگیزه شعار می دادند. سبزها متشکریم که به ما انگیزه دادید!

ای کاش، روز قدس، روز وحدت می شد. ای کاش سبزها (مثل این حامی موسوی) مسائل را با هم اشتباه نگیرند و در راهپیمایی روز قدس، شعار "آمریکا، اسرائیل، حمایتت می کنیم" سر نمی دادند.


۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی

قائدنا الاعظم

حضرت روح الله در 25 مرداد 1358:

"روز قدس، روزی است که باید به این روشنفکرانی که در زیر پرده با آمریکا و عمال امریکا روابط دارند هشدار داد. هشدار به اینکه اگر از فضولی دست برندارید، سرکوب خواهید شد"

این هم از موضع ما در روز قدس امسال. البته روز قدس تنها متعلق آزادی قبله نخست مسلمین نیست و شاید هم آزادی قبله دوم (مکه و مدینه عزیزمان) واجب تر باشه. (ما هنوز می گوییم: قبلتین در زنجیر) اصلا روز قدس بهانه ای است که چنین قیامها و انقلابهایی شکل بگیره و انقلاب اسلامی ما به همه جهان صادر بشه.

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی

شماره جدید مجله راه

شماره جدید نشریه راه: جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

با ساختار شکنی از پشت جلد شروع می کنم! پشت جدید، تبلیغات پست بانک، کمی تعجب آور بود! روی جلد هنوز هم باید بیشتر کار شود. گرچه فرم ثابتی پیدا کرده و بدان هویت یافته؛ خلاقیت و دقت بیشتر، کلاس کار را بالاتر می برد. روی جلد، بنر مناظره رویایی هاشمی و احمدی نژاد بود که ایام انتخابات همه بی صبرانه منتظر آن بودند! گرچه زود فراموش شد! گرچه برخی مسائل دیگر را مطرح کردند تا حقیقت اصلی انتخابات که رای به نظام بود فراموش شود. گرچه صدا و سیمای ما همراه و همگام با برخی آن همه آب به آسیاب دشمن ریخت.

راستی از این شماره، شهر من (شیرگاه در سوادکوه مازندران) به جمع توزیع کنندگان مجله راه پیوسته و از دکه مطبوعاتی آقای شعبان زاده قابل تهیه است. (گرچه بی شک، بهترین راه، اشتراک است.)

پرونده ویژه این شماره انتخابات دهم بود که با مصاحبه دکتر ابراهیم فیاض یک شروع طوفانی برای این شماره داشت: تقابل غربگرایی (چپ و راست) با بومی گرایی و سنت گرایی و ایران گرایی. استاد فیاض در پایان مصاحبه، خطر عرفان مشایی را گوشزد کرد که می تواند جلوی فقاهت رهبری بایستد.

تحلیل دکتر عباس سلیمی نمین از دو جبهه حاضر در انتخابات بر مبنای تئوری چرخش قدرت (برای مقابله با فساد) بود که از همان آغاز رهبری به شدت پیگیری شده است.

محسن صفایی فرد را نمی شناسم؛ ولی با بررسی دوآلیسم تاریخی مردمی – اشرافی به سختی به تئوری زدگی اساتید غرب زده مان شوریده است! در پایان مقاله اش نکته مهمی را گوشزد کرده: خطر عقب نشینی های زبانی. توجه زیبایی داشته به این فاجعه زبانی رخ داده که مثلا مستضعف با آسیب پذیر یکی دانسته می شود. (در حالی که در ادبیات انقلاب، ادبیات امام معنای این کلمات چیز دیگری بوده.) واقعا یکی از روشن ترین معیارهای انحراف دولتها و مدیران و مسئولین از آرمانهای انقلاب اسلامی، از طریق زبان قابل پیگیری است.

جواد شریف زاده نگاهی به برنامه های اقتصادی در انتخابات دهم داشته. انتخاباتی که مردم عادی را با اصطلاحات اقتصادی آشنا کرد و همه یک پا کارشناس شدند. (قابل توجه آقای کروبی!)

صف بندی افاده و عمل، یادداشتی از رضا زاده محمدی است که کمی به طنز نزدیک شده است و به سنخ شناسی نخبگان پرداخته است.

دکتر عطاء الله رفیعی هم در مصاحبه ای از نخبگان و مردم و دولت گفته البته درباره انتخابات.

دکترحجت الاسلام ولی الله نقی پورفر، استاد برجسته دانشگاه امام صادق علیه السلام و چند دانشگاه دیگر، که کلاس مدیریت اسلامی معروف است، بایسته هایی برای دولت دهم معرفی کرده است که بی شک برخی به آن برچسب افراطی می زنند. شجاعت و صداقت ایشان در طرح این اولویت ها که حاصل سالها مطالعه و نگرش اسلامی است، قابل تقدیر است. گرچه برای اجرای آن به شجاعتی فراتر از احمدی نژاد نیازمندیم! (عبور از احمدی نژاد!)

وحید جلیلی، به نقش دولت نهم در وقایع پس از انتخابات پرداخته. از عدالت نامتوازن گفته و فساد رسانه ای. از فقر اطلاعات حرف زده که یکی از مصادیق فقر و فساد و تبعیض است. از نامرد رسانه ملی ما گفته که با حذف 30 درصد جمعیت روستایی (که به احمدی نژاد هم رای دادند و مشکلات و آرمانهایی هم دارند) در برنامه هایش، این تصور را برای همه به وجود آورده که ایران فقط حوالی میدان تجریش و ونک است و همین خیابان ولی عصر! (حرفهای وحید جلیلی نکات فراوانی داشت. خودتان بخوانید!)

پارازیت روی موج ایران، گفتگوی سه نفره وحید جلیلی، محمدرضا زائری و طلال عتریسی (رئیس دانشکده علوم اجتماعی لبنان) در تحریریه راه بود. رویکرد جهان عرب به ایران پس از انتخابات موضوع این میزگرد یک ساعته بود که به پیشنهادی برای تعامل اهالی رسانه و فرهنگ کشورهای اسلامی کشیده شد.

«چهارسال دیگه!» دست نوشته های یک افسر وظیفه است که مسئولیت حفاظت از صندوقهای اخذ رای را برعهده داشته. خواندن آن برای آنانی که از فرآیند صیانت از آرای ملت آگاهی ندارند و فکر می کنند به راحتی می شود تقلب کرد، توصیه می شود.

دو صفحه مجله راه، به شعارهای انتخاباتی اختصاص داشت که از سوی طرفداران کاندیدا شنیده می شد.

امیرحسین ترکش دوز، عملکرد موسوی را در دوگانه انقلاب – اصلاح تحلیل کرده. خودتان هم اگر تحلیل کنید، احتمالا به نتایج مشابهی می رسید.

معرفی و مروری بر کتاب طبقه جدید نوشته میلوان جیلاس به قلم سعید خورشیدی (که ظاهرا دکترای فرهنگ و ارتباطات هم قبول شده اند و همینجا تبریک می گم) به فاصله گرفتن انقلابهای کمونیستی از آرمانهای کمونیسم پرداخته و آن را در شکل گیری طبقه جدید در میان انقلابیون سابق (مسئولین نظام کمونیستی) می جوید. این مطلب به نظر من جاش اینجا نبود! وسط بحث تقلب در انتخابات.

«مگر می شود داماد لرستان رای نیاورد» عنوانی است که برای متن کامل گفتگوی تلویزیونی تاریخی دکتر زهرا رهنورد با شبکه ماهواره ای بی بی سی فارسی انتخاب شده. گفتگوی آبروی نداشته دو قرن روشنفکری در ایران را به باد داد! واقعا چرا اینها هنوز فکر می کنند که ایرانیان باید قبیلگی رای دهند؟ اصلا کدام قبیله سرجای خودش است؟

اکبر نائینی، در حاشیه ای به بحث تقلب، تمام وجوه گفته شده و نشده درباره تقلب و فرضیه های مرتبط با آن را بررسی می کند و درباره امکان عقلی آن بحث می کند. به هرحال وقتی، میرحسین موسوی تقلب در این ابعاد گسترده را باور کند...

میثم بهشتی نژاد نیز به موضوع تقلب از زاویه دیگری پرداخته و موضوعات جالبی را مطرح کرده که مرور آنها خالی از لطف نیست.

روح الله امین آبادی با بازخوانی چند پرونده درباره کشته های اعتراضات جمعی اجتماعی سیاسی 4 ساله دوم اصلاحات از آنانی انتقاد کرده که این کشته ها را به حساب ناکارآمدی نظام می گذاشتند ولی قربانیان حوادث اخیر که تازگی ندارد را امری فوق العاده بزرگ، بدیع و نافی مشروعیت کل نظام می دانند! شرم بر صدا و سیمای ما که در قضیه سبزوار، سمیرم و فیروزآباد و ایذه خوب وظیفه اش را انجام نداد که امروز همگان فکر کنند اتفاق عظیمی افتاده! در این اتفاقات اخیر تنها بخشی از نظام در این قضایا ناکارآمدی خود را نشان داد! همین! ناکارآمدی بخشی از نظام و چند مصداق که ناکارآمدی کل سیستم را نتیجه می دهد! حداقل در دوره شما اصلاح طلبان که نمی داد.

جواد میری در مصاحبه ای با جواد عطایی به فعالیتهای هسته های فرهنگی انقلاب در ماجرای ریاست جمهوری و عزل بنی صدر پرداخته.

مصطفی فارویی فیروزی در یادداشتی با عنوان مهندسی رسانه مهندسان، با اشاره به عملکرد رسانه ملی در انتخابات اخیر، از برخی ضعفهای سازمان، نظیر نبود آموزش مفاهیم کلیدی و ... انتقاد کرده.

سید مرتضی هاشمی مدنی یادداشتی نوشته که من با قسمتهایی از آن فکر می کنم مخالفم! وی از دو روایت رسمی (صدا و سیما) و غیررسمی نام برده و تحلیل کرده که اکنون دوران پایان روایت رسمی است. البته ما به لزوم تغییرات روایت رسمی (و پایان آن بدین شکل) معتقدیم ولی با مصادیقی که ایشان ارائه کرده اند مشکل داریم! ما فکر می کنیم آن طبقه ای که سی سال است که در صدا و سیمای ما نادیده گرفته شده اند مستضعفین ساکن روستاها و شهرستانهای کوچک ایران هستند. نه مردم شمال شهر تهران!

طلال سلمان مقایسه ای بین دو انتخابات اخیر ایران و لبنان داشته که جالب است. خودمان را دستکم نگیریم!

خاطرات سفر مهدی همازاده به الجزایر، یکی از کشورهایی که در قرن بیستم شاهد حوادث گوناگونی نظیر انقلاب ود، خواندنی بود. جبهه فرهنگی در آفریقا.

از گردیز افغانستان تا گوانتانامو، خاطرات دکتر سید محمد علیشاه موسوی گردیزی است از زندانهای گوانتانامو!

احسان صفرزاده مصاحبه ای داشت با محمدرضا محمدی نجات با موضوع مستندسازی در رسانه های ایرانی که حداقل برای ما دانشجویان رشته فرهنگ و ارتباطات (گرایش سیاستگذاری) حاوی نکات مهمی بود.

حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی، طلبه سیرجانی، عدالتخواه معروف قضیه زمین خواریهای یک دستگاه امنیتی در سیرجان کرمان، به همت وحید جلیلی، نماد گفتمان عدالتخواهی شده است. گرچه برخی با او مخالفند. جهانشاهی تقریبا صفحه یا صفحاتی ثابت در هر شماره دارد. در این شماره از هم بندی اش با شهرام جزائری گفته و آرزویی که با شجاعت دکتر محمود احمدی نژاد برآورده شد در شب مناظره با میرحسین موسوی!

از شعر های این شماره، شعر مرگ عجیب هاجر نویدی (شعر علی محمد مودب) خیلی قشنگ و به روز بود.

پرونده ویژه ای هم در صفحات انتهایی نشریه باز می شود با یادداشتی از رضا کایدخورده درباره فلسفه همگانی. به هر حال به نظر می رسد بدون فلسفه تمدن سازی ممکن نیست! رضا کایدخورده از بایدها و نباید آموزش عمومی فلسفه می گوید. (استاد؟) اصغر طاهرزاده از جایگاه فسلفه شیعی در تمدن آینده بشر سخن می راند. گفتگوی مهدی سیار با آیت الله سید حسن سعادت مصطفوی (استاد بزرگ تفسیر و فلسفه) درباره فلسفه هم بعد علمی دارد و هم تاریخی و سیاسی و ... در جایی آیت الله مصطفوی به صراحت ریشه مخالفت علمای قم با فلسفه را در مخالفت ایشان با امام راحل عنوان می کند. در پایان نیز می فرمایند: «نظر مقام معظم رهبری موافق فلسفه است، ایشان بسیار انسان روشنفکری است و با بقیه فرق دارد.»

گفتگوی با نابغه اتریشی دانشگاه امام صادق علیه السلام که اکنون دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه تهران است، فیلیپ یا همان علی لنسل هم نکات متعددی داشت که از آن جمله: خاک بر سر ما ایرانی ها که فلسفه اسلامی را رها کرده ایم!

صفحات طنز این شماره از برزو بیطرف (امید مهدی نژاد) بی نیاز بود. مطالب طنز مردمی که در وبلاگهایی چون: تقلب سبز، اسلام آنلاین، برای فکر، فریادی برای عدالت، مبارز، 22خرداد 1388 و ... زده شده بود، خنده بر لبانمان نشاند.

روح این شماره که در بعدالتحریر وحید جلیلی تجلی یافت: ای خاک بر سر ما با این آنفولانزای انفعالمان در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی!

توجه: در نوشتن این جور مطالب عمدتا از تعابیر خودم استفاده می کنم. (نه این که لزوما نویسنده مورد بحث چنین واژه ای به کار برده باشد.)
توجه2: نوشتن این مطالب و احیانا تعریف کردن و ذکر جنبه های مثبت، به معنای این نیست که من با تمام آنها موافقم! کما اینکه در برخی موارد مخالفت خود را اظهار کرده ام.

برچسبها به ضرورت بهتر شدن دسته بندی موضوعی مطالب زیاد شده اند.

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی

شیخ اصلاحات

گرچه به زعم من، مهدی کروبی اصلا طرف حساب ما نیست و دشمن ما، آمریکا و اسرائیل هستند که متاسفانه گاهی برخی آلت دست آنها می شوند؛ ولی شواهد و قرائن حاکی از آن است که کروبی زودتر از میرحسین موسوی دستگیر و محاکمه می شود تا همگان بدانند تلخ کردن کام یک ملت بعد از پیروزی بزرگ 85 درصدی نابخشودنی است. 
این شواهد که گفتم از بالاترین (که وبلاگهایی با یک مطلب را هم لینک می دهد) شامل می شود تا بی بی پرشن و خبرگزاری های وطنی مثل فارس و رجانیوز!
  • به هر حال، وقتی صدا و سیما فضاسازی نکند، ما دین خود را انجام می دهیم! ما که از بالاترین کمتر نیستیم!
  • برای آگاهی گزیده ای از آنچه بر کروبی گذشت در این ایام مراجعه کنید به دادگاه مجازی شیخ مهدی کروبی

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
حمید درویشی شاهکلائی

میرحسین موسوی هم یک برانداز بود!البته این خبر هنوز دروغه!

ولی باید زمینه ذهنی پذیرش این گونه خبرها رو فراهم کرد! واقعا با کارهایی که این نخبگان جامعه انجام می دهند، و آدم تو عقلشون شک می کنه، باید هر لحظه منتظر یک حادثه عجیب ماند! 
نقش ایشون در ادعای واهی تقلب یازده میلیونی و ریخته شدن خون بسیجی ها و سایر قربانیان، بی نظمی در حمل و نقل عمومی تهران بزرگ و رعب و وحشتی که به وجود آوردند، و ... بر کسی پوشیده نیست! (گناه های نابخشودنی! میرحسین موسوی) گرچه همچنان می گوییم، طرف حساب ما میرحسین نیست! دشمن ما آمریکا و اسرائیل است و گاهی برخی آلت دست آنها می شوند: خواسته یا ناخواسته!
کمی از مطالب "دادگاه مجازی میرحسین موسوی" بخونید!

البته خبر دستگیری اش دروغ نیست! دادگاه افکار عمومی ملت قهرمان و انقلابی ایران، ایشون را حتی به دادگاه های مجازی متعددی در اینترنت، صف نانوایی ها، دانشگاه ها و مدارس و ... کشونده!

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۱
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۱ ق.ظ

کاسه "سوژه بده در راه خدا" صدا و سیما

سید مرتضی آوینی، علی رضا کمری، یوسفعلی میرشکاک، نصرت الله معین وزیری، سعید طایفه نوروزی، محمدرضا الوند، سید علی رضا میرعلی نقی، مسعود ده نمکی، سپیده کاشانی، محمدکاظم کاظمی، امیرعلی مصدق، مجتبی شبیری، مهرزاد ارشدی، علی داوودی، زهرا کاوه، سید حسین مطهری، حسین قدیانی و ...

اینها اسامی نویسندگان و هنرمندانی است که در شماره ششم (تابستان88) نشریه تخصصی پلاک هشت (فصلنامه فرهنگ و هنر پایداری معاونت هنری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس) آثار و گفتاری از خود به یادگار نهاده اند.

شماره جدید پلاک هشت، به مانند راه و بسیاری از نشریات مد روز انقلابی دهه چهارم انقلاب، (راه، پنجره و ...) رنگی شده است و در ورقهای گلاسه به چاپ رسیده است. گویا مشکل ساده زیستی و کاغذهای رنگی حل شده است. صاحبان این رسانه ها هر چند دیر، به این نتیجه رسیده اند که مخاطب مداری هم به اندازه کیفیت محتوا مهم است. خدا را شکر!

گاهی احساس می کنم این نشریه بیش از حد مدیر مسئولش (گل علی بابایی) را بزرگ می کند و زیاد از او می نویسد!

پرونده ویژه این شماره، جنگ داستان ناگفته نام دارد و به دو سرفصل مهم در مبارزه با انقلاب اسلامی پرداخته است. یکی تجاوز سراسری 31 شهریور1359، و دیگری از آن مهم تر و کم هزینه تر: کودتای 18 تیر 1358، کودتای نقاب (نجات قیام ایران بزرگ). احتمالا می دونین گرچه طرح حمله عراق به ایران در دوران مصدق توسط انگلیسی ها ریخته شد، زمینه مناسب اجرای اون فراهم نشد تا بعد انقلاب. یکی از مهم ترین کارهایی که قبل جنگ هزینه بر برنامه ریزی شده بود، طرح بی نظیر همین کودتای هجده تیر بود که در صورت موفقیت نیازی به جنگ نبود! ولی دشمنان باید بدانند که این انقلاب رفتنی نیست!

کاسه گدایی صدا و سیما برای سوژهمجتبی شبیری مطلب قشنگی نوشته و به صدا و سیما تاخته که با این همه سوژه دفاع مقدسی، شما تازه کاسه گدایی بده سوژه در راه خدا به دست گرفته اید؟

گفتگویی صریح با مسعود ده نمکی (موفق ترین کارگردان سالهای اخیر سینمای ایران) پرده از مسائل جدیدی (به ویژه درباره فیلم پرفروش اخراجی ها)  برداشته است.

بخش شیپور جنگ هم گزارش جالبی از تاریخ و سیر موسیقی نظام در ایران نوشته است.

بخش رنگ جنگ، با صفحاتی به اسم «خون، نفت، کوکاکولا» تصاویری از ساکنان گهواره تمدن زمین (عراق) احتمالا نظر هر بیننده ای را جلب می کند. مقاله ای با عنوان گرافیک و انقلاب اسلامی به قلم سید شهید اهل قلم، آقا مرتضی، (بر گرفته از کتاب انفطار صورت، نشر ساقی) به بررسی رابطه هنر و انقلاب پرداخته و این که چرا گرافیک رابطه بهتری با انقلاب اسلامی برقرار کرد.

پرونده ویژه ای برای شاعر مردمی، استاد محمدرضا آقاسی، تمام صفحات بخش شعور سرخ را پوشانده. آقاسی به حق شعر مذهبی و سنتی را مردمی کرد و عامه را مخاطب خویش کرد و به موفقیت رسید. چند مقاله و چندین سوگنامه از هنرمندان و شاعران بنام کشور: یوسفعلی میرشکاک، محمد کاظم کاظمی، امیرعلی مصدق، علی داوودی، محمدعلی عبدلی، علی محمد مودب، محمدزمان گلدسته، خشنود محمدی، سپیده کاشانی، رقیه آزادنیا و محمدرضا احمدی فر.

«اگر نفسی از سیده تاج خانم می آید، برای رهبر است. ما همه چیزمان فدای رهبر است.» این بخشی از جملات یک مادر شهید مازندرانی است که مصاحبه با او را در چهار صفحه می توانید بخوانید. «تا وقتی من و دیگر پدر و مادر های شهدا زنده ایم و نفسی داریم، نمی گذاریم این انقلاب که با خون جگر گوشه های ما به ثمر رسیده به دست دشمنان اسلام بیفتد.» به راستی برای نابودی انقلاب باید اول خانواده های شهدا را کشت! کودتاچی های سبزنما، باید اول فکری برای این همه پیرمرد و پیرزنی کنند که تا آخرین نفس خود پای نظام ایستاده اند.

گفتگوی پایانی این نشریه با احسان محمد حسنی است. فعال برجسته عرصه فرهنگ سالهای اخیر. مدیر سابق موسسه عاشورا، فرهنگسرای پایداری و اکنون معاونت تبلیغات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشها. او همان کسی است که مراسم ظهر عاشورای فکه، تئاتر شب آفتابی و ... از ابداعات اوست. حرفهای خیلی قشنگی زده. به ویژه در مورد میرحسینی که سالها در تلاش یک وقت ملاقات او بود و ...

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۱
حمید درویشی شاهکلائی

در این پست، که انشاء الله هر چند وقت یکبار به روز می شود، مروری خواهم داشت به مطالب خاطره انگیز این وبلاگ که عموما بیشتر خوانده شده اند و یا برای خودم عزیزند. هم چنین مطالبی که مثل توپ صدا کردند!
» سیستم احمق: در انتقاد از دانشگاه امام صادق علیه السلام به زبان ساده که حقوق انسانی ما را رعایت نمی کرد! (مطلبی که همه می گفتند: اخراج خواهی شد!)
» موضوع پایان نامه: یک تست از اساتید و دانشجویان که در آن یکی از ایده هایی که برای پایان نامه داشتم را در سال سوم رو کردم. متاسفانه برخی اساتید رد شدند!
» نیم ترم با درسهای ما: نگاهی اجمالی به وضعیت درسهای ترم 7 تا میان ترم: متاسفانه خیلی از کلاسها و درسها وضعیت خوبی ندارند.
» شرح زندگی من: مروری بر اتفاقات مهم و غیر مهم زندگی من!
» خداحافظ بلاگفا: چرا از بلاگفا اومدم میهن بلاگ، در انتقاد از بلاگفا
» مرجعیت علمی دانشکده فرهنگ و ارتباطات در روز جهانی ارتباطات: در انتقاد از دانشکده فرهنگ و ارتباطات
» نقد 26 استاندارد خشن فیلمسازی و مانیفست نجات سینمای ایران: مقاله ای که مجله تحلیلی فرهنگی انقلابی راه نوشت ولی به مذاق ما اصلا خوش نیامد
» سیری در «راه»،مروری بر یکسال تجربه نشریه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی (که در نشریه راه چاپ شد.)

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۰
حمید درویشی شاهکلائی

RSS:


RSS  مخفف کلمات Rich Site Summary یا Really Simple Syndication است ، که براى به اشتراک گذاشتن یا استفاده از عناوین خبرهاى جدید یا Headlines یک سایت یا وبلاگ در سایتهاى دیگر طراحى شده‌است. 

صرفه جویی در وقت و هزینه و صرفه جویی های دیگر به کمک RSS:


به زبان ساده، هر وبلاگ و بیشتر سایتها یک صفحه rss دارند که در اون صفحه شما آخرین مطالب و آخرین تغییرات جدید اون سایت و وبلاگ را می بینید.
برای نمونه آدرس rss وبلاگ من و خبرهای برگزیده خبرگزاری فارس را ببینید:
آدرس rss وبلاگ پاورقی: http://pavaraqi.ir/post/rss
آدرس rss خبرهای برگزیده خبرگزاری فارس: http://www.farsnews.com/rss


استفاده کاربردی از آر اس اس:
کاری که باید بکنید برای آگاهی از آخرین تغییرات که به صرفه جویی در وقت و هزینه و ... می انجامد این است که شما این آدرسهای rss وبلاگهای دوستانتان و یا سایتهایی که مرتب سر می زنید را در جایی مثل گوگل ریدر ثبت کنید. یعنی شما دفعات بعدی با رفتن به یک سایت (گوگل ریدر)، گویا به همه وبلاگها و سایتهای ثبت شده سر زدید!
با اکانت جیمیلتان وارد گوگل ریدر (گودر) شوید: https://reader.google.com

در سمت چپ بالا در قسمت +add subscription کلیک کنید (که در عکس دور آن کادر قرمز کشیده ام.) و آدرس rss وبلاگهای مورد علاقه تان را یکی یکی کپی کنید. (برای شروع همین الان آدرس مرا پیست کنید. ده مطلب آخر من به طور خودکار ظاهر می شود. )ابتدا بهتر است همه آیتم های جدید وبلاگها را mark as read کنید. (این گزینه را با کشیدن خط آبی دور آن مشخص کرده ام.) دفعات بعدی هم که حوصله خوندن مطالب یه سایت را نداشتید، می تونین از همین گزینه استفاده کنید.آر اس اس: گوگل ریدر
گوگل ریدر امکانات متنوع داره که به مرور باید خودتان یاد بگیرید!


پیشنهاد می شود که مطالب مورد علاقه تون تو گوگل ریدر رو حتما like کنید، بعضا هم share کنید. البته تعداد شیر شده هایتان کم باشد که مورد مزاحمت دوستان (فالوورهایتان) نشود. احیانا هم مطلب جالب را به دوستانتان ایمیل کنید خیلی ساده! (گزینه های ردیف پایین هر آیتم=مطلب در گوگل ریدر که با خط سبز مشخص کردم)
اسامی وبلاگها و سایتهایی که ثبت کرده اید با در قسمت چپ با رنگ زرد مشخص کردم. اگر bold سیاه و ضخیم شده اند یعنی آیتم و مطلب جدیدی به اونا اضافه شده. (به روز شده اند.)
برای شروع پیشنهاد می کنم آدرس آر اس اس این وبلاگ رو مشترک شوید. من رو با عنوان آقا حمید گل خاکم سالار در بین افرادی که مطالبم را لایک زده اند بیابید و با مکث روی اسم من، روی گزینه follow this user کلیک کنید. زین پس می توانید مطالبی را که من به اشتراک می گذارم فالو کنید.
وبگردی را با گوگل ریدر تجربه کنید!


شما می تونین لینکهای مورد علاقه دوستانتان را هم ببینید که یه صرفه جویی عظیمی در وقت و هزینه و اصلاح الگوی مصرف اینترنت  را شاهد خواهید بود!  
حتما تجربه کنید! خدمات اینترنت لزوما نباید صرفا برای براندازی جمهوری اسلامی ایران استفاده شود! شما هم می توانید استفاده کنید!

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۰
حمید درویشی شاهکلائی

تحریم کالهای اسرائیلی یکی از سرفصلهایی است که در مبارزه مردمی مسلمانان جهان با اسرائیل کم و بیش دنبال می شود. در کشور ما ورود کالای اسرائیلی ممنوعیت قانونی دارد و کالاهایی که با بارکد تولیدی اسرائیل باشند، امکان حضور در بازارهای ایران ندارند. اما این همه ماجرا نیست؛ چرا که مردم و علما اعتقاد دارند خرید کالاهایی که منجر به تقویت اسرائیل شود، حرام است. بنابراین کالاهایی که به بهانه های مختلف در کشور ما حضور دارند و یا نمایندگی دارند ولی به نحوی خریداری آنها موجب تقویت اسرائیل می شود (مثلا انواع کمکهای مالی به اسرائیل، پرداخت جهت استفاده از برندها و لیسانسهای آنها و ...) این کالاها نیز مشمول تحریم هستند.  (بنابراین فرقی نمی کند که شما از نمایندگی ایران که در شهر مشهد، قزوین، تهران یا جای دیگر باشد بخرید یا از خود اسرائیل. همین که همان نمایندگی برای برند و لیسانس پول به شرکتهای اسرائلیلی می دهد، اسرائیلی می شود!)
ادامه مطلب را بخوانید:

والله و بالله ما در برابر این قضیه مسئولیم. داستانی که دل رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله را خون کرده است، داستانی که دل حسین بن علی علیهما‌السلام را خون کرده است، این قضیه است. اگر می‌خواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر می‌خواهیم به عزاداری حسین بن علی علیهما‌السلام ارزش بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی علیهما‌السلام امروز بود می‌گفت چه بخوانید. آیا می‌گفت بخوانید نوجوان اکبر من؟ حسین بن علی علیهما‌السلام می‌گفت اگر می‌خواهید برای من عزاداری کنید، اگر می‌خواهید برای من سینه بزنید، شعار امروزتان باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان{1} است. شمر هزار و سیصدسال پیش مُرد. شمر امروزت را بشناس. باید امروز در و دیوار این شهر برای فلسطین تکان می‌خورد.

هی به دروغ به ما گفتند که این یک مساله‌ی داخلی است. اگر این موضوع مذهبی نیست، چرا یهودی‌های دیگر کشورهای دنیا، مرتب برای این‌ها پول می‌فرستند؟ چرا؟ ما چه جوابی در مقابل اسلام داریم؟ چه جوابی در مقابل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله داریم؟ مگر چند روز پیش در روزنامه نخواندید که سال گذشته پانصد میلیون دلار یهودی‌های سایر نقاط دنیا پول فرستاده‌اند برای این‌ها. فرستاده‌اند که به این پول‌ها چه کنند؟ فرستاده‌اند که هواپیما بخرند، بمب بخرند و بریزند روی سر مسلمان‌ها. از ایران خودمان سی و شش میلیون دلار کمک فرستاده‌اند برای آن‌ها.

من آن‌ها را ملامت نمی‌کنم. ما باید خودمان را ملامت بکنیم. به خدا خجالت دارد که خودمان را مسلمان بدانیم. آیا ما وظیفه نداریم کمک مالی کنیم؟ اگر هفتصدمیلیون جمعیت مسلمان {2}، روزی معادل یک‌ریال بدهند، سالانه نزدیک به سیصد میلیارد دلار می‌شود. حالا هی قرآن بخوانید. فضلّ الله المجاهدین باموالهم و انفسهم. الّذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم. با مال که می‌توانیم کمک کنیم. والله واجب است. مثل نماز خواندن واجب است. مثل روزه گرفتن واجب است. این کار واجب است. اولین سوالی که پس از مردن از ما می‌کنند این است که تو درباره‌ی فلسطین چه کردی؟

یهودی که برای پول می‌میرد، یهودی که جز پول چیزی را نمی‌شناسد، اویی که خدایش پول است، زندگی‌اش پول است، به این مساله که می‌رسد میلیاردها دلار به هم‌کیشان خودش کمک می‌کند. ولی هفتصد میلیون مسلمان دنیا، کوچکترین کمکی به هم‌کیش خودش نمی‌کند. {3}

نشسته بود توی سنگر. رسیده بود به سوره‌ی مومنون. قدافلح المومنون. چقدر دلش می‌خواست شهید بشود. مدت‌ها بود که دیگر دوستانش ندیده بودند بداخلاقی کند. دروغ که هیچ، حرف لغو هم نمی‌زند. می‌خواست پاکِ پاک باشد؛ بدون ذره‌ای گناه.

فرمانده صدایش زد. قرآن ‌را بست و گذاشت کنار تاقچه. مادربزرگ همین یک یادگاری را برایش گذاشته بود. سرش را که آورد بیرون، یک خمپاره نشست کنارش. افتاد روی زمین.

دست‌هایش را بستند و با صورت پرتش کردند توی آتش. هرچه فریاد کشید، ضجه زد، ناله کرد، فایده‌ای نداشت. فرشته‌ها گوششان بدهکار نبود. کوله‌بار گناه او سنگین‌تر از آن بود که بشود بخشید.

سرباز عراقی تا به حال فکر نکرده بود که در ارتش ظالم صدام بودن و علیه ایرانی‌ها جنگیدن هم می‌تواند گناه بزرگی باشد.

آیا می‌دانید زیانکارترینِ مردم کیست؟ کسی که کوششِ او در دنیا به هدر رفته، ولی گمان می‌کند که نیکوکار است. {6}

 همیشه، همه‌جا

 باید بفهمیم جنگ امروز کجاست. شاید بهتر باشد بگویم باید بتوانیم ظهور این جنگ را در میدان‌های مختلف پیدا کنیم. سیاست، فرهنگ، نظامی‌گری و هر جای دیگری که بتوانی حق و باطل را رودرروی هم ببینی، بخشی از این نبرد است. چه کاریکاتورهای موهن اروپایی باشد، چه مخالفت با مقاومت اسلامی لبنان و چه کشتار شیعیان در یمن. از این نمونه‌ها فراوان است و می‌دانم که بهتر از من می‌شناسیشان.

برای خرید خانه‌ای تردید داشتم. یهودی‌زاده‌ای گفت من از کدخدایان این محله‌ام. وصف این خانه چنان که هست، از من پرس؛ بخر که هیچ عیبی ندارد. گفتم به جز آن‌که تو همسایه‌ی آنی.

خانه‌ای را که چون تو همسایه است، ده درَم سیم کم‌عیار ارزد

لیکن امیدوار باید بود، که پس از مرگ تو هزار ارزد {9}

قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستی است، ادامه می‌دهد و به یاری خدا، در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه‌های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهان‌خواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار می‌کنند، سلب خواهد کرد. {14}

 یک سوال مهم: نقش دولت و نهادهای وابسته آن

 استاد شهید مرتضی مطهری:

 جنگی که هست

 می‌دانی؟ من و تو درست ایستاده‌ایم وسط یک میدان جنگ، چه بخواهیم، چه نخواهیم. ما پذیرفته‌ایم که مسلمانیم و باید بپذیریم که مسلمان دشمن دارد. این دشمن قصد جانمان را کرده و تا از بین نبردمان، کوتاه نمی‌آید.

یهودیان و نصرانیان تا از کیش آن‌ها پیروی نکنی، راضی نخواهند شد. {4}

از همان اول که آدم ابوالبشر علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام پایش را گذاشت روی زمین تا همین الان که من و تو نشسته‌ایم این‌جا، کسی هست که همه‌ی زندگی‌اش را وقف کرده تا دیگران را زمین بزند. او فقط همین یک کار را بلد است.

سر راه مستقیم به سوی تو، به کمینشان خواهم نشست. {5}

باز هم می‌توانی راحت بنشینی و زندگی‌ات را بکنی؟ اشکالی ندارد. اما اگر تو هم فکر می‌کنی که باید کاری کرد، بسم الله.

 به کجا چنین شتابان؟

 ما باید میدان جنگمان را بشناسیم. داشتن سلاح خوب و دید خوب و سنگر خوب کافی نیست. حتی نیت خوب هم کار را تمام نمی‌کند. باید بدانیم ما کجا هستیم و دشمن کجا.

می‌بینی؟ من و تو می‌توانیم سال‌ها مبارزه کنیم، جهاد کنیم، ایثار کنیم و حتی کشته شویم؛ اما یک‌راست ببرندمان وسط جهنم و تازه بفهمیم که ای دل غافل! آن همه دویدن‌ها، شب‌نخوابیدن‌ها، روزه‌گرفتن‌ها و کارکردن‌ها شده هیزمی که آتش می‌زنند و می‌اندازند به جان گُرگرفته‌ی ما.

ما باید میدان جنگ را بشناسیم و گرنه باد کلاهمان را برمی‌دارد و می‌اندازد جایی که دیگر پیدایش نمی‌کنیم.

ما ناچاریم با صهیونیست‌ها بجنگیم؛ نه فقط به خاطر این‌که اسراییل فلسطین را اشغال کرده یا لبنانی‌ها را می‌کشد. ما ناچاریم با صهیونیست‌ها بجنگیم، چون مسلمانیم.

اقتصاد هم یکی از همین جبهه‌هاست؛ اگر نگوییم یکی از مهم‌ترین‌هایش. ساده‌دلی است اگر بگوییم دشمنی هست که همه‌ی توانش را علیه ما بکار گرفته، اما از اقتصاد و بازار جهانی غفلت کرده است. چرا نباید از این ابزار قدرتمند برای ضربه‌زدن به  ما استفاده کند؟!

یهودیان و مشرکان را بدترین دشمن مومنان خواهی یافت. {7}

حالا که می‌دانیم این جنگ ادامه دارد و حالا که می‌دانیم نه می‌توانیم و نه باید آن را به سیاست و فرهنگ محدود کنیم، پس کمربندهایمان را محکم‌تر می‌بندیم و دست‌های این دشمن را از زندگی اقتصادیمان هم کوتاه می‌کنیم.
not made in israel

وقتی از صهیونیست‌ها حرف می‌زنیم که در جبهه‌ی مقابل ایستاده‌اند، منظورمان فقط اسراییلی‌ها نیست. هرکس که دشمن اسلام باشد، در این جبهه جای می‌گیرد. اسراییلی باشد یا آمریکایی، فرقی نمی‌کند. مهم این است که دشمن خداست و تلاش می‌کند حق را نابود کند.

این دشمنی از دو راه بروز می‌کند. ممکن است این شخص حقیقی یا حقوقی، پشتیبان اسراییل ـ که قبلاً دانستیم مهم‌ترین دشمن ماست ـ یا امثال آن باشد و این پشتیبانی را هم اظهار کند یا ممکن است ظاهراً هیچ ربطی به این دولت نامشروع و وابستگانش نداشته باشد، اما توانایی اقتصادی، سیاسی و تبلیغی خود را در راه مبارزه با اسلام و امت اسلامی خرج کند.

این دو شخص هیچ تفاوتی با هم ندارند. دلیلی ندارد که توقع داشته باشیم شرکت دشمن همیشه بنویسد made in israel و بفرستد برای ما. حتی ممکن است کارخانه‌اش را در تهران، اصفهان، مشهد یا تبریز ساخته باشد؛ اما وقتی سازنده‌ی اصلی، شرکت دشمن است و سود آن ـ چه پول باشد، چه شهرت ـ، به جیب او می‌رود، درست مثل همان چیزی است که از خارج وارد شود.

اصلاً طبیعی است که حریف همیشه رودررو نمی‌جنگد و گاهی هم گروهی از سربازانش را با چهره و لباس مبدل، از جایی به سوی من و تو می‌فرستد که فکرش را هم نمی‌کنیم.

از روبرو و پشت سر و چپ و راست به سراغشان خواهم رفت. {8}

 یک بازار بزرگ

 اما نباید آنقدر گرفتار بدبینی شوی که فکر کنی همه‌ی دنیا دشمن توست. در همین ایران خودمان، ـ به لطف بازار شلوغ و رنگارنگ داخلی و خارجی ـ، به هر کالایی که نگاه کنی، آن‌قدر مارک‌های متفاوت می‌بینی که نمی‌توانی بشمری. پس نگران این هم نباش که اگر نخواهی از این شرکت‌ها خرید کنی، چیز دیگری پیدا نخواهی کرد.

نگران منزوی‌شدن و محصورشدن خودت هم نباش. بازار هفتادمیلیونی ایرانی‌ها و یک‌میلیارد و پانصدمیلیونی مسلمان‌ها را هیچ‌کس نمی‌تواند منزوی کند و اصولاً در یک بازار، این فروشنده است که ممکن است منزوی شود نه خریدار. برای هر کالایی هزار و یکی تولیدکننده پیدا می‌شود که همه‌شان هم برای مشتری سر و دست می‌شکنند.

 یک عیب بزرگ

 در این بازار پررونق و پررفت‌وآمد، کمتر پیش می‌آید که کیفیت و کارآیی کالایی، هیچ رقیبی نداشته باشد. اما اگر چنین موردی هم پیدا شد، انتساب آن کالا یا خدمات به دشمن، بزرگترین عیبی است که می‌تواند دلیل خوبی برای نخریدن آن باشد.

حالا که پذیرفته‌ایم بجنگیم، باید بدانیم جنگیدن هزینه دارد. گاهی باید جان بدهیم، گاهی باید آبرو بدهیم، گاهی باید پول بدهیم. گاهی هم باید از یک امتیاز که خوشایند دشمن است، چشم بپوشیم.

 پهلوان‌پنبه

 افسانه‌ی قدرت و آسیب‌ناپذیری این شرکت‌ها هم بیشتر به قصه می‌ماند تا واقعیت. نستله بزرگترین شرکت تولیدکننده‌ی مواد غذایی در دنیاست. اما تا به حال فکر کرده‌ای اگر تنها ایرانی‌ها ـ و نه همه‌ی مسلمان‌ها ـ، نسکافه یا کافی‌میت یا دیگر تولیدات این شرکت را نخرند، همین نستله میلیاردها تومان ضرر خواهد ک%D%د. یادت باشد برای یک بنگاه اقتصادی، یک‌ریال هم یک‌ریال است که روی آن حساب می‌کند. وقتی خریدار سر به شورش بگذارد، فروشنده ناتوان‌تر از آن می‌شود که واکنشی نشان دهد و اصلاً مگر چه واکنشی می‌خواهد نشان بدهد؟

کافران گمان نکنند که پیشی گرفته‌اند. آنان نمی‌توانند [ما را] درمانده کنند. {10}

 تکلیف یا وظیفه

 وانگهی، حتی اگر این ضربه‌ها تاثیری نداشته باشد ـ که دارد ـ، ما باید به وظیفه‌مان عمل کنیم. نتیجه‌ی آن هرچه باشد، خدا یاریمان خواهد کرد.

چه بسیار گروه اندکی که به یاری خدا بر گروهی بزرگ پیروز شدند. {11}

مگر ما قرار است چه بکنیم؟ غیر از آن‌که آمده‌ایم تا به‌قدر توانمان این سنگ‌ها را از سر راه حقیقت بزنیم کنار؟ مگر خدا برای این کار به ما نیاز دارد؟ راحت‌تر نبود اگر خودش همه‌ی کارها را راه می‌انداخت؟

نه عزیز! همه‌ی داستان کنار رفتن این سنگ‌ها نیست. بخشی از آن هم حضور من و توست. من و تو هم باید بزرگ شویم.

کسی که نجنگیده باشد و آرزوی نَبَرد در دلش نباشد، منافق مرده است. {12}

اگر قرار باشد جایی که حرکت ما تاثیر محسوسی ندارد ساکت بنشینیم، نوح و ابراهیم و صالح و صد و اندی‌هزار پیامبر دیگر علی‌نبیناوآله‌وعلیهم‌السلام باید می‌نشستند به امید فردایی که هیچ‌وقت نمی‌آمد. خدا هم مجاهد بی‌حال و ترسو نمی‌خواهد.

خدا مجاهدانی را که در راه او متحد و استوارند، دوست دارد. {13}

خلاصه این‌که ما مکلف به تکلیفیم، نه نتیجه. انسانیت و اسلامیت به ما تکلیف می‌کند که حرکت کنیم، حتی اگر همه‌ی عالم روبروی ما ایستاده باشند.

 ما می‌توانیم

 حالا که می‌خواهیم حرکت کنیم، بیا به این حرکت دقیق‌تر نگاه کنیم. مبارزه‌ی ما باید برآیند دو نیروی هم‌جهت باشد. یکی هجوم به پیکره‌ی اقتصادی دشمن و از بین بردن توانایی وی، و دیگری دفاع در برابر حمله‌ی وی به امت اسلامی. هرکدام از این دو بال که ضعیف  باشد، پرواز ناممکن خواهد شد.

به نظر تو برای هجوم چه می‌توانیم بکنیم؟ تولید کالا و خدمات جایگزین یکی از کاراترین راهکارهاست. البته گزینه‌های دیگری هم هست که فعلاً سراغشان نمی‌رویم. دانشجویان رشته‌های فنی و تجربی، صنعت‌گران و تولیدکننده‌ها می‌توانند سربازان ورزیده‌ای برای این ماموریت باشند. ما باید تولید کنیم، زیاد و خوب. آن‌قدر زیاد که همه‌ی مغازه‌ها را پر کنیم و آن‌قدر خوب که هیچ‌کس در هیچ‌جای دنیا برای خرید تولیدات ما تردید به دلش راه ندهد. این‌طوری که بشود، دیگر کسی سراغ کالا و خدمات شرکت‌های دشمن نخواهد رفت و مساله‌مان حل خواهد شد. اگر فناوری ساخت کالا را نداریم، باید به دست آوریم. اگر ابزارش را نداریم، باید بسازیم. اگر نیروی انسانی ماهر نداریم، باید پرورش دهیم. خلاصه این‌که هیچ توجیهی برای کم‌کاری پذیرفته نیست.

اما یک لحظه صبر کن. قصه هنوز تمام نشده است. دشمن تو هم ابزارهای کشنده و رنگارنگی دارد و اصلاً هم دوست ندارد که تو وارد این بازی شوی. پس کار، کمی سخت‌تر می‌شود.

حتماً چیزهایی درباره‌ی هزینه‌های سرسام‌آور آگهی‌های بازرگانی شنیده‌ای. هرکسی نمی‌تواند از پس تولید و پخش یک پیام بازرگانی در صداوسیما یا روزنامه‌ها و مجلات برآید. هرچه بیشتر پول بدهی، بیشتر آش خواهی خورد.

تبلیغات هم همه‌ی ماجرا نیست. بازاری‌ها شیطنت‌های خاص خودشان را دارند. مثلاً می‌توانند کالایشان را خیلی ارزان‌تر بفروشند؛ تا جایی که رقبا مجبور شوند کوتاه بیایند. این عمل ممکن است در کوتاه‌مدت زیان‌‌هایی هم داشته باشد، اما در آینده سودآور خواهد شد. شایعه هم می‌توانند علیه یکدیگر درست کنند. کارگاه‌های همدیگر را هم می‌توانند خراب کنند؛ و هزار و یک بازی خطرناک دیگر که اگر حرفه‌ای نباشی، زودتر از آن‌چه فکرش را بکنی، زمین خواهی خورد.

می‌بینی؟ ماجرا به همین سادگی‌ها هم نیست. نمی‌توانی یک‌راست بروی سراغ صنعت‌گر مسلمان بیچاره و یقه‌اش را بگیری که چرا هیچ کاری نمی‌کند. اما... نمایش ادامه دارد.

تا به حال سرما خورده‌ای؟ برای این‌که دوباره خوب شوی، چه کردی؟

تو دو کار بیشتر نمی‌توانستی بکنی. بهتر است بگویم لازم بوده دو کار را با هم انجام دهی. یکی استفاده از چند قرص رنگارنگ و چند جرعه شربت و احیاناً چند آمپول ریز و درشت و دیگری که خلاصه می‌شود در یک کلمه: پرهیز.

درست همان زمانی که بدنت را با دارو تقویت می‌کنی، دست‌کم برای یک مدت کوتاه، باید کمی به خودت سختی بدهی. بعضی غذاها را نباید بخوری. بعضی کارها را نباید بکنی و سفارش‌های دیگر.

درست فهمیدی. بازار ما فعلاً بیمار است. یک عفونت فراگیر در شریان‌های ما ایجاد شده که هر روز هم گسترده‌تر می‌شود. پس آستین‌ها را بالا می‌زنیم برای یک درمان اساسی.

تولید و جایگزینی کالا و خدمات بومی در برابر بیگانه، بخشی از درمان ماست که حتماً باید انجام شود و تحریم شرکت‌های دشمن هم بخشی دیگر. تحریم دو کارکرد مهم برای ما دارد. هم موجب ضعیف‌شدن بنیه‌ی دشمن خواهد شد و هم جایی برای نفس‌کشیدن تولیدکننده‌ی بومی باز خواهد کرد. کمی که گذشت، او آن‌قدر قوی خواهد شد که بتواند روی پای خود بایستد.

البته باز هم نباید به دشمنانت اجازه‌ی حضور بدهی. همان‌طور که یک آدم سالم را با این توجیه که بیمار نیست به یک محیط آلوده نمی‌برند.

همه‌ی این حرف‌ها را زدم که بتوانم داد بزنم آهای مسلمان‌ها! صنعت‌گر و تولیدکننده و کارگر و مهندس شما به کمکتان نیاز دارد. یکه و تنها نیاندازیدش جلوی این گرگ‌ها.

 قهوه میل دارید؟

 شنیده‌ای چندوقتی است نستله به آدم‌ها پول می‌دهد که راه بیافتند توی شهر و به مردم قهوه‌ی مجانی تعارف کنند یا لیوان نستله را هدیه بدهند؟

اما بگذار ببینم. او که از من پولی نمی‌خواهد. پس اگر پیشنهادش را قبول کنم، چه اشکالی دارد؟ من که کمکی به اسراییل نمی‌کنم. اما مگر می‌شود او کاری بکند که سودی برایش نداشته باشد؟!

چرا این‌کار را می‌کند؟ جواب آن را می‌دانی؟ سوالم زیادی ساده است؟ خوب معلوم است. نستله می‌خواهد برای خودش تبلیغ کند. پس پول می‌دهد به چند نفر تبلیغاتچی که به من و تو بفهمانند که از حالا به بعد نسکافه خوردن بهتر است.

معما حل شد. نستله این‌کار را می‌کند، چون پول تنها چیزی نیست که برای یک بنگاه اقتصادی مهم است. نام هم اهمیت دارد؛ آوازه و شهرت هم همین‌طور. او ممکن است محصولش را به تو هدیه کند، ارزان‌تر بفروشد، جایزه بدهد، تشویقت کند یا هرکار دیگر بکند تا نامش را گسترش دهد.

بیا به یک نمونه‌ی دیگر هم نگاه کنیم. بابِل یک شرکت اسراییلی است که فرهنگنامه‌اش را خیلی ارزان ـ و گاهی هم مجانی ـ به این و آن می‌دهد. او کار را به جایی رسانده که کم‌کم دیگر رایانه‌ی هر بچه‌مسلمانی را روشن کنی، یک نسخه از فرهنگنامه‌ی بابل را روی آن می‌بینی. ما به تبلیغاتچی‌های بی‌جیره و مواجب یک شرکت اسراییلی تبدیل نشده‌ایم؟

حالا بگذریم از این‌که استفاده‌ی گسترده از فرهنگنامه‌ای که یک شرکت دشمن برای ما نوشته باشد، چه خطراتی دارد و باز هم بگذریم از این‌که نرم‌افزار بابل یک جاسوس تمام‌عیار است و بی‌اجازه‌ی کاربر خیلی کارها می‌کند.

بطری نسکافه، حتی اگر خالی باشد و بشود شِکردان، هنوز هم یک پوستر تبلیغاتی کوچک است توی آشپزخانه‌ی ما. پرچم دشمن روی دیوار سنگر. جالب نیست؟

اگر دشمن، دشمن است، یک قدم عقب رفتن، یعنی عقب‌نشینی در برابر طاغوت. دنیا بهتر می‌داند سال‌هاست که عقب ننشسته‌ایم.

نقش دولت و نهادهای وابسته به آن هم یکی از مهم‌ترین مسایلی است که باید روشن شود. سوالاتی از این دست زیاد مطرح می‌شود: چرا دولت کاری نمی‌کند؟ چرا به این کالاها اجازه‌ی ورود می‌دهد؟ چرا جلویشان را نمی‌گیر8CF؟

واقعیت این است که توقع چنین کنترل و نظارتی بر بازار داشتن، کمی نابجاست. تا وقتی که کالایی خریدار دارد، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از بازار فروش حذف کند. به سیگار نگاه کن. مگر واردات سیگار ممنوع نیست؟ مگر جلوی آن را نمی‌گیرند؟ به مواد مخدر نگاه کن. مگر با فروشندگان آن برخورد نمی‌کنند؟ پس چرا باز هم می‌توانی هرکدام را که بخواهی، به راحتی پیدا کنی؟

حالا گیریم دولت بخواهد کاری کند؛ اقدام دولت، به یک پشتوانه‌ی حقوقی محکم و استوار نیاز دارد. اما متاسفانه، همه‌ی توجه قانون‌گذارِ ما به این موضوع، به یکی‌دو ماده‌و تبصره‌ی مبهم خلاصه شده است. همین یکی‌دو ماده و تبصره هم آن‌قدر در پیچ و خم دیوانسالاری ما سرگردان می‌شود که چیزی از آن باقی نمی‌ماند.

اما راستی مگر قرار است منتظر دولت بمانیم؟ مگر برای انجام وظایف دینی‌مان از دولت اجازه می‌گیریم؟

باید بپذیریم که دولت ابزارهای محدودی در اختیار دارد و نمی‌شود به آن‌ها تکیه کرد. ما باید کار خودمان را بکنیم؛ دولت همراهی بکند یا نکند.

در ضمن، به‌کارگیری همین ابزارهای محدود هم به خواست مردمی نیاز دارد. ماجرای شرکت‌های هرمی و گلدکوئست را یادت هست؟ تا وقتی این احساس در مردم به وجود نیامد که ریگی به کفش این‌هاست، دولت و دستگاه قضایی نتوانستند کاری از پیش ببرند. تازه بعد از برخورد شدید آن‌ها هم، هنوز بعضی‌ها کارِ خودشان را می‌کنند.

البته این موضوع نمی‌تواند توجیهی برای کم‌کاری و ناکارآمدی کارگزاران حکومتی باشد. دولت، مجلس و دستگاه قضایی، باید با همه‌ی توان، با دشمنی که به زندگی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم حمله کرده، مبارزه کنند.

اما مهم این است که ما نمی‌توانیم منتظر دولت بنشینیم؛ بلکه باید او را به دنبال خود بکشیم.

 حالا چه کنم؟

 گفت حالا که من این را خریده‌ام. آن موقع هم نمی‌دانستم خریدن از این شرکت‌ها اشکال دارد. الان باید چه کار کنم؟

گفتم همان‌طور که می‌دانی سرمایه‌ی یک شرکت فقط دارایی مالی آن نیست. شهرت و آوازه‌ی آن هم بسیار مهم است. اگر استفاده از آن کالا، نام شرکت سازنده را ترویج نمی‌کند یا تو را مجبور نمی‌کند که دوباره چیزی از این شرکت بخری، استفاده از آن اشکالی ندارد. کالایی مثل قهوه را می‌توانی در یک ظرف دیگر بریزی، اما یک گوشی تلفن همراه، علاوه بر آن‌که یک آگهی تبلیغاتی دایمی است، وادارت می‌کند باتری و شارژر و چیزهای دیگری را از همان شرکت بخری.

بعضی وقت‌ها هم می‌توانی کالایی را دور بیاندازی. مثلاً پاک‌کردن نرم‌افزار بابِل از روی رایانه‌ات، هیچ هزینه‌ای را به تو تحمیل نمی‌کند و در عوض می‌توانی از نرم‌افزارهای مشابه ـ مثل فرهنگنامه‌ی نارسیس ـ، استفاده کنی.

نهایتاً اگر نمی‌توانی آن را دور بیاندازی و استفاده از آن هم مستلزم ترویج نام شرکت یا خرید دوباره است، آن را بفروش. یادت باشد تو باید به وظیفه‌ات عمل کنی. دیگران پاسخگوی کارهای خودشان خواهند بود.

  {1} نخست‌وزیر پیشین رژیم اشغالگر قدس.

{2} این روزها جمعیت مسلمانان دنیا به بیش از یک میلیارد و پانصد میلیون نفر رسیده است.

{3} شهید آیت‌الله مطهری. سخنرانی روز عاشورا.

{4} لن‌ترضا عنک الیهود و لا النّصارا، حتی تتّبع ملّتهم. سوره‌ی بقرﺓ، آیه‌ی 120

{5} لاقعدّن لهم صراطک المستقیم. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 16

{6} هل ننبّئکم بالاخسرین اعمالاً. الّذین ضلّ سعیهم فی الحیاﮤ الدّنیا و هم یحسبون انّهم یحسنون صنعاً. سوره‌ی کهف، آیه‌ی 103 و 104

<3DMsoNormal>{7} لتجدنّ اشدّ النّاس عداوﮤً للّذین آمنوا الیهود و الّذین اشرکوا. سوره‌ی مائدﺓ، آیه‌ی 82

{8} لآتینّهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 17

{9} گلستان سعدی. در فواید خاموشی. حکایت نهم (بازنویسی‌شده)

{10} لایحسبن الّذین کفروا سبقوا؛ انّهم لایعجزون. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 59

{11} کم من ﻓﺌﺔٍ ﻗﻠﻴﻠﮥٍ غلبت ﻓﺌﺔً کثیرﺓً باذن الله. سوره‌ی بقرﺓ، آیه‌ی 249

{12} من مات و لمیغز و لمیحدّث نفسه بالغزو، مات علی ﺷﻌﺒﺔٍ من النّفاق. پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله

{13} انّ الله یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله صفاً، کانّهم بنیانٌ مرصوصٌ. سوره‌ی صف، آیه‌ی 4

{14} صحیفه‌ی نور، جلد 20، صفحه‌ی 113،  ششم مهر 1366
مطالب شهید مطهری و بعد آن متعلق به جنبش دانشجویی جهان اسلام (بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام) وبلاگ من نسکافه نمی خورم است. در این وبلاگ هم چنین فتاوای مراجع تقلید در همین مساله، قانون حمایت از فلسطین و بسیاری موارد مرتبط دیگر را خواهید یافت.

۰ نظر ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۱۰
حمید درویشی شاهکلائی