پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات

وب‌نوشت حمید درویشی شاهکلایی

پاورقی فرهنگ و ارتباطات
*حمید درویشی شاهکلایی، پژوهشگر و ویراستار
*متولد شیرگاه، سوادکوه شمالی مازندران (اصالتا از روستای شاهکلای لفور)

*طلبه و دانش‌آموخته دوره سوم کارشناسی‌ارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و دوره پنجم دکتری فرهنگ و ارتباطات همان دانشگاه (دوره شهید جاوید مرحمتی)
*اولین «رتبه یک» کنکور سراسری دکتری مجموعه علوم ارتباطات (1390).
*موسس قرارگاه نشریات حیات بسیج دانشجویی و سردبیر سابق ماه‌نامه فرهنگی سیاسی حیات، نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام، سال بیست و یکم و بیست و دوم.
*معاون سابق آموزش و معاون سابق ارتباطات مرکز آموزش‌های مجازی بسیج مستضعفین
*پژوهش‌گر برتر مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی (1394)
*با افتخارتر از همه: برادرزاده سردار سپاه اسلام، پاسدار شهید برزو درویشی شاهکلائی
حدیث‌های مسجد
  • ۹۴/۱۲/۲۴

    فرشته‌هان! با مسجدی‌ها کار دارند.

  • ۹۴/۱۰/۲۴

    ستاره‌های درخشان زمین برای آسمانی‌ها

  • ۹۲/۰۶/۲۲

    *هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...

    **یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟

    *فرمود: کسى که...

مطالب پیامکی
  • ۹۵/۰۱/۰۹
    افق بالاتر

    امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛ 

    انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛ 

    یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛ 

    و چه بسا سوریه و شام بلا؛

    و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.

  • ۹۵/۰۱/۰۶
    دیر یا زود

    دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    24

    دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.

    حلال کنید!

  • ۹۲/۰۹/۲۵
    23

    اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.

  • ۹۲/۰۴/۰۷
    22
    فقط چند ساعت دیگه
    این جمع با صفا جمع میشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    21
    خدا رو شکر سیاحت ما در زیارت است
  • ۹۲/۰۴/۰۷
    20
    خلاصه اینکه:
    خدایا ما فقط همین خانواده رو داریم
    آخرین بارمون نشه...
  • ۹۲/۰۴/۰۲
    16
    زباله رو تو جاده ول نکن!
    جوان عراقی:.شهرداری جمع میکند!
  • ۹۲/۰۴/۰۱
    15
    جنت ما موکب است، مقصد ما کربلاست
طبقه‌بندی موضوعی مطالب
بایگانی
جدیدترین مطالب
قفسه کتاب‌های من
پاورقی‌های فرهنگ و ارتباطات من
آخرین نظرات

۴۲۰ مطلب با موضوع «خاطرات :: روزهای زندگی» ثبت شده است

 یک تفاوت مهم: دانستن زبان!

همیشه شنیده ایم که خوب است زبان بلد باشیم. زبانهای خارجی! بالاخص انگلیسی!

یه راست بریم سر اصل مطلب. یه زبون کافی نیست. واقعا ناقصه!

بیشتر برم سر اصل مطلب.

علمی به اسم نشانه شناسی وجود دارد. در ایران هم کتابهایی درباره نشانه شناسی ترجمه (مثل درآمدی بر نشانه شناسی آنه ماری دینه سن) و تالیف (نشانه شناسی کاربردی دکتر سجودی) شده اند. همه آنها در ابتدا اشاره می کنند که نشانه شناسی 2 خاستگاه اروپایی و آمریکایی دارد. (سوسور و پیرس)

دکتر احمد پاکتچی از عجایب روزگار و استاد درس زبان شناسی و نشانه شناسی در دانشگاه امام صادق علیه السلام است. جلسه اول درس با سه خاستگاه نشانه شناسی شروع شد! خاستگاه دیگر روسیه بود! بله! آنها که روسی نمی دانند، فکر می کنند که در روسیه خبری نبوده! نشانه شناسی در روسیه بوده. روسیه تزاری. حتی 15 سال هم زودتر شکل گرفت. آندری بلی و گوستاو اشپت.

عکس جوونی های استاد پاکتچیمورد دیگر: بحث فرهنگ شناسی یا culturology است که در زبان انگلیسی حتی یک مقاله درباره آن پیدا نمی کنید! ولی در روسیه 120 سال است که به عنوان یک درس عمومی تدریس می شود! یک علم صرفا به خاطر محدودیت های زبانی منتقل نشده است! این مثال هم مربوط به دکتر احمد پاکتچی بود. احمد پاکتچی! که عکسی از جوونی های ایشون رو می بینید. (معمولا روی عکس های تو وبلاگ پاورقی که کلیک کنید، عکس با اندازه واقعی و بزرگ نمایش داده می شه.)

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۵
حمید درویشی شاهکلائی

 
  1. برنامه های روز جهانی ارتباطات انجمن دانشجویی فرهنگ و ارتباطات
  2. برنامه اجرا شده روز جهانی ارتباطات
  3. شبهه حدیثی نقل شنیده ها (اخلاقی یا فقهی؟)
  4. شنیده های جنجالی دانشکده فرهنگ و ارتباطات
  5. نکته
  6. لازم نیست بگوییم
  7. دانشکده فرهنگ و ارتباطات یا دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات

قرار بود به مناسبت روز جهانی ارتباطات، انجمن دانشجویی علمی معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات یه مجموعه ای برنامه هایی اجرا کند. یکی اش برنامه یه روزه (شنبه) چند سخنرانی با عنوان کلی (ارتباطات و اسلام؛ در راستای کاری که وظیفه دانشکده ماست)؛ دومی سخنرانی صبح یک شنبه آقای دکتر معتمدنژاد با عنوان روز جهانی ارتباطات (به هر حال لقب پدری علم ارتباطات ایران، چه شایسته آن باشند، چه نباشند) ؛ سومی هم دو پنل ویژه مرجعیت علمی دانشکده فرهنگ و ارتباطات و راهکار تحقق آن: یکی ویژهم اندیشی اساتید (که به پیشنهاد استاد ارجمند سعید مهدوی کنی به برنامه ها اضافه شد) و پنل دوم: پنل دانشجویی مرجعیت علمی که به بیان پیشنهادات و تقابل نظرات دانشجویی دانشجویان می گذشت و در پی پیشنهاد جناب دکتر مهدوی کنی به برنامه ها اضافه شد. البته برنامه های انجمن دانشجویی فرهنگ و ارتباطات چون زیر مجموعه معاونت پژوهشی رفته که حمایت مالی و اجرایی پیدا کنه، تو تبلیغاتش می خوره با همکاری معاونت پژوهشی دانشکده فرهنگ و ارتباطات.

آنچه اتفاق افتاد، عدم اتفاق برنامه های فوق بود! عدم اتفاق هم نوعی اتفاق است. تنها، برنامه روز جهانی ارتباطات، به صورت یک برنامه نیم ساعته بزرگداشت روز جهانی ارتباطات بدون حضور سخنران اصلی، بدون حضور رئیس دانشکده  فرهنگ و ارتباطات، با حضور 3 استاد (دکتر آشنا، باهنر و محسنیان) و 3 دانشجو برگزار شد. البته باید به آن 20 دانشجوی کلاس تعطیل شده آقای دکتر مهدی محسنیان راد که به برنامه اضافه شدند را هم حساب کنیم.

حال به بیان شنیده ها بپردازیم. البته خرده نگیرید که چرا شنیده ها را نقل می کنی! گرچه گفته اند: حسبک من الکذب ان تحدث بکل ما سمعت. به هر حال به نظر می رسد این حدیث مشکل سندی داشته باشد، (و البته ما هنوز سند حدیث را ندیدیم) یا با توجه به قرینه ها و نهایتا تشکیل خانواده حدیثی، نهایتا کاربرد اخلاقی داشته باشد، کما این که ظاهرا حکمی فقهی بر مبنای آن صادر نشده و ما هم فقط در برگه های اخلاق دکتر خندان این حدیث را دیدیم.

دانشکده فرهنگ و ارتباطات ابتدا با برنامه موافق بوده و بعد از اضافه شدن پیشنهاد دکتر مهدوی کنی مبنی بر اضافه شدن پنل، دانشکده مخالفت کرده. البته ظاهرا این تغییر جزیی بهانه ای بیش نبوده است.

دانشکده فرهنگ و ارتباطات ظاهرا گفته نه تنها همکاری نمی کنیم، سنگ هم جلوی پایتان می اندازیم!

دانشکده فرهنگ و ارتباطات: هزینه ها را نمی دهیم!

دانشکده فرهنگ و ارتباطات: سالن هماهنگ شده تان رو لغو می کنیم!

دانشکده فرهنگ و ارتباطات: سخنرانانتان را دم در راه نمی دهیم!

دانشکده فرهنگ و ارتباطات: چرا در اطلاعیه جلسه اسم آقای مولانا بالاتر از اسم آقای معتمدنژاد است؟

دانشکده فرهنگ و ارتباطات: مرجعیت علمی....

یکی از دوستان می گفت تنها علت موفقیت دوره علمی پژوهشی دانشجویی هفته دعوت (با حضور اساتید گرانقدری چون مولانا، فیاض، محسنیان راد، مهدوی کنی و ...) عدم حضور دانشکده فرهنگ و ارتباطات بوده. کتاب هفته دعوت (تابستان گذشته) تقریبا آماده است. دعوت دوره ای بود که به کمک بچه های بسیج وهمکاری نسبی معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام برگزار شد. این دو روز هم قرار بود اتفاق مشابهی بیفتد ولی نیفتاد. (تا حالا که حرف رادیکالی نزده ایم؟) بالاخره یکی باید حرف رو زمین مانده مقام معظم رهبری، تنها انتظار ایشان از دانشگاه ما را جدی بگیرد یا نه؟! البته بعضی دانشکده ها کارهایی کرده اند.

لازم نیست که بگوییم اگر دانشکده فرهنگ و ارتباطات به ما (دانشجویان) سالن ندهد، نهادهای متعددی هستند که سالن می دهند؟ اگر دانشگاه امام صادق علیه السلام هم ندهد، بیرون دانشگاه پر است از نهادهای علمی پژوهشی که منتظر این حرفها هستند. اصلا آنها هم نباشند، این حرفها نیاز به منابع مالی و سالن ندارد! تو همین مسجد قدس دور هم جمع می شویم. مطمئنا پروفسور مولانا، دکتر سوزنچی، دکتر فیاض و ... خواهند آمد. بچه ها تو گرمای تابستون اومدند، باز هم می آن. انشالله.

واقعا می خواستید به انتظامات بسپارید پروفسور مولانا، مشاور رئیس جمهور، یک چهره شناخته شده بین المللی را برای حضور در یک نشست علمی که سخنران آن هستند، اجازه ورود ندهند؟ واقعا فکر می کنید اسم آقای معتمدنژاد بالاتر از اسم آقای مولانا باید نوشته شود؟ اصلا آقای معتمدنژاد برای اسلام، انقلاب و مرجعیت علمی چه کرده اند؟ واقعا دانشکده فرهنگ و ارتباطات مرجعیت علمی را شوخی گرفته؟

عمدا ما از عبارت کامل دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات در این نوشته استفاده نکردیم و همه جا (نه به اختصار) نوشتیم دانشکده فرهنگ و ارتباطات. یکیش وقتی معارف اسلامی به حقوق یا اقتصاد اضافه می شه، معنی داره. ولی اضافه شدن معارف اسلامی به ما چیزی اضافه نمی کنه. ما به خاطر ذات میان رشته ای رشته مون باید معارف اسلامی بخونیم. دلیل مهم تر: دروس اسلامی رشته مون  و در واقع اکثریت واحدها رو دانشکده فرهنگ و ارتباطات ارائه نمی ده. از حدود 180 واحد لیسانس، فقط 60 واحد را دانشکده فرهنگ و ارتباطات ارائه می ده. وقتی یک واحد معارف اسلامی ارائه نمی ده، در مورد محتوای و عناوین واحدهای معارف اسلامی هم قدرتی نداره، پس ما معارف اسلامی مون را از دانشکده فرهنگ و ارتباطات نمی گیریم. لازم نیست بگم که نهایتا تولید علوم انسانی اسلامی هم به همین سادگی محقق نمی شه!

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۵
حمید درویشی شاهکلائی

 

امام صادقی ها به حمایت از احمدی نژاد مشهورند. (البته تنها گفتمان احمدی نژاد؛ چرا که عملکرد دولت نهم بارها مورد انتقاد و بررسی امام صادقی ها قرار گرفته) چندی پیش بیانیه حمایت جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام تو سایتها قرار گرفت. البته این جمعی حاضر نشدند اسم خودشون را اعلام کنند. خودشان گفتند پنجاه شصت نفر (و در قول یکی دیگه شون سی چهل نفر!) حسابی داشت آبرومون می رفت!

قرارگاه انتخابات بسیج دانشجویی با دعوت از دانشگاه امام صادق علیه السلام، گفتمان شناسی میرحسیناحسان بابایی رئیس چند سال پیش بسیج دانشجویی دانشگاه این تریبون رو به جریان تفکر حامی میرحسین داد تا در جلسه ای با عنوان گفتمان شناسی میرحسین موسوی به بیان آرا و پاسخ به پرسش ها بپردازد.

سالن کوچک شهید مطهری (با گنجایش 70 نفر!) میزبان جمعیتی چند برابر این بود تا فضای چند صدایی در دانشگاه امام صادق علیه السلام تجربه شود!

بابایی با آگاهی از جو دانشگاه امام صادق علیه السلام، به خوبی از میرحسین دفاع کرد. اما خودش هم اعتقاد داشت که در مورد میرحسین سوالات و شبهات فراوانی هست که برای خودش هم همچنان مبهم و مورد سوال است ولی این مسائل وزن چندانی ندارند که باعث شوند به میرحسین رای ندهم! یعنی ضمن پذیرش اشکالات (مثل سکوت 20 ساله، ادبیات ایشان و ...) میرحسین به میرحسین رای می دهد.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۵
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۴ ب.ظ

کتاب «بی خوابی عمیق» محمد مهدی سیار

 

تو سر بلندی

پُر غروری

با شکوهی!

آدم به آدم می رسد،

اما تو کوهی...

این بخشی از آخرین کتابی بود که از نمایشگاه 22 کتاب تهران خریدم. «بی خوابی عمیق» عنوان مجموعه شعر محمد مهدی سیار است که مرکز آفرینش های ادبی انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) چند روز پیش (اردیبهشت 1388) چاپ کرده و به نمایشگاه رسونده. محمد مهدی سیار از بچه های خوب دانشگاه امام صادق علیه السلام است. دانشگاهی که بی شک با کمی تدبیر قدرتمندترین پایگاه شعر و ادب متعهد انقلاب اسلامی خواهد بود. (فاضل نطری، علی محمد مودب، میلاد عرفانپور و خیلی ها که شاید بشناسید/نشناسید!) بی خوابی عمیق محدود به قالب شعری خاصی نیست و شاعر توانایی خودش رو تو قالبهای متنوعی نشون داده.

از کتاب های درسی آن سال ها

عکس صفحه اولشان یادم است

که امیدش

به ما دبستانی ها بود

حالا بزرگ شده ایم آقا!

حال امیدتان چطور است؟

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۴
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۴ ب.ظ

کتاب مبانی نشانه شناسی دانیل چندلر

 

داب و شیوه ما این نبود که کتابهای تخصصی رو معرفی کنیم. ولی می بینید که بعضا استثناپذیره! برای درس نقد و تحلیل برنامه های رادیو و تلویزیون (استاد: دکتر حسن بشیر) (از دروس انتخابی کد84 مقطع کارشناسی رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات که برای اولین بار ارائه می شود.)یه کتاب تخصصی باید خلاصه می کردم که این متن بر اساس همون خلاصه نوشته شده.

چندلر، دانیل (1387) مبانی نشانه شناسی، ترجمه: مهدی پارسا، تهران، انتشارات سوره مهر (پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی)، (چاپ دوم) تعداد صفحات:352. قیمت: 3500تومان.

همانگونه که از عنوان کتاب بر می آید، موضوع این کتاب آشنایی اجمالی و اولیه با مبانی، پایه ها و مفاهیم نشانه شناسی است. آشنایی با نظریه پردازان برجسته نشانه شناسی و نظریه آنها در زبانی ساده و قابل فهم که برای تازه علاقمندان نشانه شناسی هم قابل استفاده، فهم و کاربرد باشد، از ویژگی های اصلی این کتاب است. بنابراین این کتاب یک شروع مناسب در حوزه نشانه شناسی قلمداد می شود. ترجمه روان و ساده آقای پارسا علی رغم دشوار بودن ذاتی مباحث نشانه شناسی به دلپذیر کردن کتاب کمک شایانی کرده است. دو نکته مهمی که کتابهای مشابه نشانه شناسی ترجمه شده در نشانه شناسی از آن بهره مند نسیتند. لازم به تذکر است که در کتابشناسی کتابخانه ملی این کتاب، از آقای فرزان سجودی (که در زمینه نشانه شناسی صاحب اثرهستند.(نشانه شناسی کاربردی؛ نشر علم) ) نیز اسم برده شده که امر نظارت بر ترجمه و راهنمایی مترجم را بر عهده داشتند و این موضوع بر استواری متن کتاب می افزاید.

طراحی زیبا (فونتهای مناسب، رنگ بندی شکیل، اندازه و قطع مناسب کتاب) علاوه بر درج نمودارها، جداول و شکلها به تناسب محتوا بر غنای کتاب افزوده است و انگیزه های مطالعه کتاب را در خواننده می افزاید.

علاوه بر مقدمه عالمانه مترجم، پیشگفتار، تشکر و سپاسگذاری و مقدمه نویسنده، شامل هفت فصل می باشد که آرام آرام به مفاهیم و نظریه های مبنایی نشانه شناسی می پردازد. عناوین فصلها به ترتیب عبارتند از: الگوهای نشانه، نشانه ها و چیزها، تحلیل ساختارها، چالش های لفظی، رمزگان، برهم کنش های متنی و محدودیتها و قابلیت ها.

در پایان ضمن معرفی منابع مطالعه بیشتر، فهرستی از اصطلاحات مبنایی و دشوار نشانه شناسی را فهرست کرده و به تشریح و تبیین اجمالی آنها پرداخته است.

نکته عجیب در مورد این کتاب است که از فهرست تفصیلی منابع برخوردار نیست! به عبارتی ما تنها با نام نویسندگان و سال انتشار مواجهیم و اثری از اسم کتاب و انتشارات و ... نیست! اشتباه چاپی بزرگی که امید داریم، در چاپهای بعدی بر طرف شود. البته من تنها چاپ دوم کتاب را در اختیار داشتم.

یافتن کتاب مناسب در حوزه نشانه شناسی به خاطر وجود کتابهای تالیفی و ترجمه ای متعدد کاری دشوار می نمود. بالاخره با مشورتهای انجام شده، (به ویژه از مشاوره و کمک آقای حسین سرفراز تشکر می کنم.) کتاب فوق انتخاب گردید. مشکل مهمی که در ابتدای جستجوی منابع پیش آمد، عدم وجود کتابهای نشانه شناسی در کتابخانه دانشگاه امام صادق علیه السلام به تعداد مورد نیاز بود. (صرف نظر از این که کتاب چندلر علی رغم جدید الچاپ بودن اساسا موجود نبود! کتابهای موجود نیز در امانت بود.)

 

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۴
حمید درویشی شاهکلائی

 

داشتیم برای نماز مغرب می رفتیم که اطلاعیه ای دیدیم: قدردانی از علیرضا جهانشاهی، طلبه سیرجانی، 21:30 مسجد. کمی بعد فهمیدیم خود طلبه سیرجانی هم در جلسه خواهند بود! خوشحال شدیم! باور کنید! آدم مشهور خیلی دیدیم. ولی بعضی ها واقعا یه چیز دیگه اند.

جلسه تا یک و نیم ادامه داشت. البته برای ما مشکلی نبود! این آقای جهانشاهی بودند که هنوز شام نخورده بودند و باید تازه کارشون رو برای ما توجیه می کردند که چرا اعتراض کردند! باور کنید! جلسه ای که قرار بود تشکر باشه، با این موضوع شروع شد که کار شما جوسازی بوده! شما اصلا از فرصتها استفاده نکردید و هدفتان اصلاح نبوده و ...

با این که فن بیان ضعیفی داشت، جوابهای قانع کننده ای داد. خاطرات خنده داری هم گفت. جو جلسه کاملا به نفعش برگشت. (البته از اول هم به نفعش بود!)

نکته های فراوونی تو این جلسه که هر کدومش می تونه چند تا مطلب باشه.

مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام، شب پرشوری داشت. به خبر اول سایت بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام توجه کنید:

طلبه سیرجانی در دانشگاه امام صادق علیه السلام:

رئیس اداره ا.... سیرجان اولین زمین خواری است که باید در دادگاه محاکمه شود

حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی که هم اکنون در مرخصی از زندان به سر می برد، با حضور در دانشگاه امام صادق علیه السلام ضمن بیان فلسفه راهپیمایی نمادین خویش، به سوالات و شبهات مطرح شده پاسخ داد.

وی در این دیدار صمیمانه که به دعوت جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام صورت گرفت، در پاسخ به یکی از سوالات مطرح شده، فیلم ثبت نام زمین را توطئه یکی از نهادهای امنیتی سیرجان دانست.

جهانشاهی هم چنین از سکوت مدعیان عدالتخواهی که تنها به نوشتن سوگنامه بسنده کردند، انتقاد کرد و از ادامه حرکت اعتراضی خود از 20 تیر (سالروز دستگیری اش در سال گذشته) خبر داد.

علیرضا جهانشاهی که در رسانه ها به نام طلبه سیرجانی شناخته می شود، در اعتراض به زمین خواری های سیرجان، تا کنون دوبار به زندان محکوم شده و از دوره دوم محکومیت ایشان، 14 ماه باقی مانده است.

 

از عدالتخواهان هم کمی شاکی بود که چرا سکوت؟ مگر چند نفر را می تونن زندانی کنن؟ قضیه دانشگاه آزاد و سلیمی نمین که تنها در برابر جاسبی (البته جریان فلان حامی جاسبی) قیام کرده، هم بحث شد که نباید سلیمی نمین را تنها گذاشت. اگه تنهاش نذاریم، کسی زندانی نمی شه. آقا هم موافق این حرکتهاست. مگه جایی که بی عرضه گی نشون بدیم و زندونی بشیم! گفت که معلوم نیست که واقعا به دستور رهبری آزاد شده باشه. اصلا آزاد که نیست! مرخصیه! باید خودش رو هم چند وقت یهه بار معرفی کنه. از تجربیات تجمع کردن و ... نکات آموزشی خوبی گفت! سوال مهمش این بود که جرمش چیه! خیلی ناراحت بود که کسی ازش نپرسیده: سند شما برای قضیه زمین خواری چیه؟! راستی اونو به خاطر نشر اکاذیب نگرفتن، به خاطر تشویش اذهان گرفتن! گفت: ای کاش روزنامه ها اینو تیتر می کردند که اداره اطلاعات سیرجان، زمین خوار بزرگ سیرجانی است که باید تو دادگاه محاکمه بشه. بعدش هم گفت که رئیس اداره اطلاعات سیرجان... . مسجد پر از تکبیر شد!

فضای دانشجویی جلسه وارد خود انتقادی شد و از بسیج به خاطر محافظه کاری ها و سستی ها و ... انتقاد داشت و خبر از تشکیل نهاد جدیدی داد. (البته همه هنوز افتخار می کنن که تحت عنوان به اقدامات بسیجی گونه خود ادامه بدهند.) قرار هم شد برای دهم اردیبهشت از آقای زاکانی نماینده مجلس دعوت کنن تا دوباره پرچم مبارزه با فساد در کشور بلند بشه. چه بهتر که این عنوان برای بسیج باشه، ولی اگه نخواستن نهاد جدیدی که اسمی مثل کانون مطالبه عدالت، یا بسیج مستضعفین دانشگاه امام صادق علیه السلام یا ... خواهد داشت، این پرچم را بلند خواهد کرد. زاکانی چند وقت پیش هم دعوت شده بود که با مخالفت شخص ریاست دانشگاه مبنی بر ورود ایشون، موج بزرگی در انتقاد از دانشگاه امام صادق و مطالبات دانشجویی تو دانشگاه شکل گرفت ولی متاسفانه با بی تدبیری مسولین بسیج خوابید! البته آتیش زیر خاکستر! البته ما اینو خوب می دونیم دانشگاه ما از پاک ترین نهادی کشوره و انتقادات ما بیشتر به مسائل و رویکردهای علمی و آموزشی و پژوهشی است و وقت و انرژی مطالبه گری باید صرف مسائل بزرگتر بشه و باید با کله گنده ها و شکم گنده های این طیف که دارن انقلاب رو نابود می کنن، مقابله کرد تا این انقلاب رو ارزون از دست ندهیم. 

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۴
حمید درویشی شاهکلائی

به بهانه آخرین روز کلاسهای درس هشتادو دوییها، یکم بهمن 87. در ادامه، متنی از محمد لسانی عزیز، به همین مناسبت می آید.

تموم شد!

دیگه تموم شد!

امروز آخرین روز کلاس هشتاد و دویی ها بود!

کلاس فرهنگ و ارتباطات در اسلام به استادی دکتر ناصر باهنر آخرین کلاس اولین کد رشته دانشکده ما، دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات بود. دانشکده ای که 5 و نیم ترم پیش، پاییز82، با ورود همین بچه ها وارد مرحله جدیدی شده بود.

بگذریم، من که نمی خوام تاریخ بگم! اصلا به من چه؟ اصلا حسبک من الکذب ان تحدث بکل ما سمعت! تاریخ ما فقط شنیده هاست!

فقط می خواستم تبریک بگم. به همه! به ویژه هشتاد و دویی ها. به دانشکده. به استادا. به هیئت علمی و مسئولین دانشکده: به آقای آشنا، الویری، باهنر، بشیر، جبلی، رضی، فیاض، عودی، مهدوی و همایون. به همه اونایی که سهمی تو این رشته داشتند و دارند.

تقریبا با نود درصد هشتاد و دویی ها دوست صمیمی هستم و واقعا تصور اینکه اونا درسشون تموم شده و دیگه همدیگه رو –کمتر؟- می بینیم، خیلی اذیتم می کنه. روزای خوبی داشتیم. تو مرکز مهدویت، گروه مباحثه، سر میز رستوران، تو اتاقاشون، تو اتاقمون، با میسدکالهای شبانه... . یادش بخیر! نمی دونم آقای غمامی یادشه اون شب دعوتش کردیم اتاق و کلی راجع به مدل منبع معنی و کتاب ارتباط شناسی آقای محسنیان صحبت کردیم. نمی دونم آقای فروزان یادشه اون روزای اولی که از من راجع به فعالیتهای فرهنگی ام می پرسید و من از خبرگزاری پانا و نشریات دوره دانش آموزی و ... گفتم. نمی دونم آقای لسانی یادشه اولین باری که (هنوز همون 84) اومد اتاق ما چند مدل بیسکویت براشون آورده بودیم؟ (جواب: 9 مدل!) اصلا همه شون! اولین باری که بهم معرفی شدیم رو یادشون هست؟ یادش بخیر اون شبی که با بعضی از هشتاد و دویی ها رفتیم رستوران طلاییه! من و امین اسلامی و مجتبی صمدی و جواد رمضانی و مرتضی آخوندی و محمد برزویی. یه بار هم رفتیم تئاتر شهر! ساندویچ هایدا تو اون پارکه! یاد اون شب تو پارک پردیسان! اون چیپسی که اون موقع 1500 تومان بود! یادش بخیر! چه زود گذشت! تو سر بالایی ماشین آقای برزویی موند! یه بار یه خانمه ای تو میدون انقلاب، جلوی سینما مرکزی فکر کرد مرتضی آخوندی مسافرکش است. مجلس عروسی آقای برزویی که همین تابستون بود! جواد رمضانی هم یه بار دعوت کرده بود که یه اتفاقی افتاد. یاد وبلاگ مشترک حسین سرفراز و محمد لسانی هم بخیر! یاد همه شون بخیر! جواد نظری مقدم، محمود رئوفی، مصطفی پور محمدی، این سه تا، البته فکر می کنم هنوز هم باشند! آقای سبحان رضایی هم که پارسال رفیق شدیم! مثل آقای سعادت پور. آقای مسلم نادعلی زاده، آقای شکرایی، صفرزاده و ... . این اواخر هم با آقای روحانی رفیق شده بودیم. البته با بعضی ها هم نشد رفیق بشیم مثل آقای نصراللهی و آقای تهرانی مقدم. به اجمال، یه روزی هم نوبت ما می شود! باور نمی کنم!

ان شاء الله این دوستان را در دولت امام زمان، خادم عرصه فرهنگ و ارتباطات ببینیم.

 

متنی از محمد لسانی

متنی که در ذیل می آید، نوشته یکی از دوستان 82 رشته معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات است که قرار بود کامنتی باشد برای مطلب قبلی (یادی از کد 82!). با تشکر از این دوست عزیزمان که زحمت نوشتن این مطلب را کشیدند ولی به علت محدودیت بلاگفا در کامنت شدن متن بیش از 2000 کلمه، کامنت نشد.

آنچه در ذیل می آید دلنوشته است و با رویکرد وبلاگنویسی و نوع وبلاگ آقای درویشی نیز همخوان. لذا عیب نکنید که مثبت نگرانه یا احساسیه و نقد دانشکده و مسائلش در اون لحاظ نشده. این مسئله مجال مفصل و خرد جمعی می خواد که اتفاقا حتما با ایجاد چنین فضایی موافق و خودم هم پیشقدمم.

من به دوستانم سلام می گم. خوشحالم که شما این مسئله اینقدر براتون مهم هست که راجع بهش صحبت می کنید یا مطلب می نویسید. خوشحالم که آقای درویشی یاد قدیم می کنه . خوشحالم که آقای صمدی به صورت خودجوش وسط کلاس آقای باهنر درب رو می زنه و زمانی که همه چیز می خواد خیلی سرد تموم بشه با دوربین انجمن یک خاطره طلایی رو ثبت می کنه. خوشحالم که آقای باهنر هم نمی ذاره همه چیز به خنکی هر چه تمام تر تموم بشه و وقتی همه بچه ها در انتهای کلاس بلند می شند که برند یهو انگار خیلی چیز مهمی شده می گه بشینید بچه ها بشینید می خوام یک کلام بگم. و خوشحالم که موعظه می کنه و به موعظه و تنبه اعتقاد داره و چه جاویدان کلامش در ذهنم نقش می بنده. باهنر گفت خیلی خوشحالم که با کلاس اخلاق آیه الله مهدوی دورتون رو شروع کردید و با کلاس فرهنگ و ارتباطات در اسلام کلاستون رو تموم می کنید.خوشحالم که اخلاق اسلامی و سیره و سنت معصومین آغازگر و پایان راه شماست. یه مسئله خیلی مهمی هم گفت که باید بهش توجه کنیم. گفت بچه ها بخواهید یا نخواهید موفقیت شما در ارتباط فرهنگ و ارتباطات با حوزه مطالعات اسلامی است و باید این مسئله رو جدی بگیرید و این یک فرض و واجب برای شماست. رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا. چه زیبا می گفت و روح رو نوازش می داد .  راستش خیلی می خواستم به یاد همه ی خاطرات تلخ و شیرینی که داشتم دل شکسته ی خودم رو با قطرات اشک آروم کنم. خیلی می خواستم سید غمامی و دوستانم رو درآغوش بگیرم و باهاشون نجوا کنم. اما نه من نه بچه های دیگه که نگاهشون می کردم نتونستند قالب ظاهر رو بشکنند. کلاس ما کلاس تنبه بود و باهنر هنرمندانه رسالت فراموش شده در غبار زمان رو در وجدان ما بیدار و ابلاغ کرد. همه چیز زیبا نبود بعضی ها هم به سه شانزدهم که باید پر می شد نگاه کردند و کلاس آخر براشون بی معنی بود. بعضی هم عجله داشتند و نتیجه گیری دوره در این کلاس به حضورشون در مناصب لطمه می زد. اما واقعا جدی همه چیز تموم شد؟ خاطرات اردوی پیش دانشگاهی و درخواست من از آقای مهدوی برای ورود به رشته ارتباطات. خاطرات حضور حداد عادل که وقتی می خواستیم عکس یادگاری بگیریم به شوخی می گفت دگمه رو آروم فشار بدید که فشار دادن کار حساسیه! خاطره ی اولین حضور مولانا در جمع هشتاد و دویی ها و صحبتش راجع به تلگراف. یا آشنا که در اولین تجمع دانشجویان هشتاد و دو برای اعتراض به استاد مدعو در جلوی دانشکده گفت پنج دقیقه وقت دارید که برگردید برید سر کلاس. نحو لاجوردی یا اندیشه ی سعید آقا فراموش شدنیه؟ یک دانشگاه خاطره و یک دانشگاه دوستان به شهود رسیده رو می شه فراموش کرد؟ اون از دیوار پشت دانشگاه بیرون پریدن ها یا اردوی اصفهان برای بازدید از صدا و سیمای اونجا رو می شه به یاد نداشت؟ نه من فکر می کنم همه چیز ثبت شده و یک روز شما دوستان سایر کدها هم در چنین شرایطی قرار می گیرید. بچه ها از آقای باهنر تشکر کنیم که مسئولیت دانشکده رو پذیرفت و گرچه چرخ دنده های سیستم اداری بی لطمه نذاشتش اما کار کرد. از سعید آقا تشکر کنیم که حمایتهای از دانشکده رو تا حدی جلو برد که همه به ارتباطاتی ها به یه چشم دیگه نگاه می کردند. از آقای بشیر تشکر کنیم که زمانی که کسی نبود این مسئولیت رو به دوش کشید و از آقای آشنا تشکر کنیم که سعی کرد در ترم آخر فوت و فن ها رو بگه و مربی مخصوص هشتاد و دویی ها باشه و ایستاد و ایستادنش به چشم میومد. من از دکتر محسنیان دکتر همایون دکتر فیاض دکتر جبلی و آقای رضی ممنونم که ما رو پروراندند. و به انتها رسید اما یک دوره ی جدید شروع شد. تا الان باید شهد می نوشیدیم و از این به بعد باید به عسل برسیم. امام صادق می فرمایند المومن کالنحل مومن مانند زنبور عسل است. پایان نامه حاصل گوش دادن ها و مطالعه کردن هاست. امیددارم شهد نیکویی از آب در بیاد!

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۳
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۲ ب.ظ

اعتراضات دانشجویی، این بار برای غزه

بخشی از دوران دانشجویی به ویژه در دانشگاه امام صادق علیه السلام، به اعتراضات و تظاهرات می گذرد. کمتر امام صادقی باشد که خاطره ای از این دست نداشته باشد. تجمعی، تحصنی، زد و خوردی چیزی(!) خاطره ای از این دوران. سفارت دانمارک، انگلیس، دفتر سازمان ملل، قوه قضائیه و اخیرا هم فرودگاه! برای ما جاهای خاطره انگیزی اند. دو سه سال پیش هم خاطره قفل زدن به در دانشگاه امیر کبیر درپی توهین نشریات .... گاهی هم نمک این حضور، درگیری با نیروی انتظامی است؛ به ویژه زمانی که سینه زنی هایمان رنگ و بوی حسینی تر داشته است مثل اتفاقات امسال برای غزه. دوشنبه 9 دی 87.

دفاع از غزه، درگیری با نیروی انتظامی، بایکوت رسانه ای

رفته بودیم سازمان ملل تا شکایت خود را از سکوت سازمانهای بین المللی اعلام کنیم. به هر حال، خلخال پای زن یهودی کجا و این همه مسلمان کشی کجا! بی غیرتی هم حدی دارد! البته ما از سازمان ملل خیلی وقت است که ناامید شده ایم و انتظاری نداریم، به همین دلیل هم گفتیم که باید می رفتیم جلوی سپاه و نیروهای نظامی کشور. به هر حال با پیام آقا و  محکومیت شدید شیوخ سازشکار عرب، شیوخ خیانت پیشه، سران عربی ...، رفتیم جلوی دفتر حفاظت منافع مصر. با پاهای پیاده طول خیابان شریعتی رو رفتیم تا رسیدیم به مصر. درگیری با نیروی انتظامی همیشه تو این جور برنامه ها طبیعی است. به هر حال آنها وظیفه دفاع از سفارتخونه ها رو دارند و ما هم دین خودمون رو برای تسخیر اونجاها! وظیفه مون رو انجام می دیم مگه این که نذارن! بگذریم. ولی این دفعه نیروهای یگان ویژه وحشیانه حمله کردند. اونا دفاع نمی کردند، حمله می کردند. به زور باتوم هزار دانشجو رو از کوچه انداختند بیرون و مرحله مرحله حتی تو خیابان هم رحم نمی کردند. فرمانده محترم نیروی انتظامی به نیروهاش اجازه داد که سبعیت خودشون رو کنند. البته فقط چند نفر وحشیانه حمله می کردند. امروز بیش از هر روز دیگری گفتیم: نیروی انتظامی، خجالت، خجالت! واقعا خنده داره! به جای اینکه جوونای مسلمون مملکت رو (یگان ویژه ای ها و سربازان و ... رو) بفرستند غزه، با دشمن شماره یکمون بجنگه، اونا می فرستن سراغ ما جوونای دانشجوی انقلابی که می خوایم وظیفه مشترکمون رو انجام بدیم! آخه تو خیابون، جلوی چشم این همه آدم می افتین دنبال دانشجوهای انقلابی و با باتوم اونا رو به بیمارستان می فرستید که چی؟ تعداد دقیق رو نمی دونم ولی اکثریت باتوم خوردند و خیلی ها هم مجروح شدند. آخه قبلا دفاع می کردید، قبول! حق داشتید! ولی چرا وقتی ما رو از دفتر حفاظت منافع دور کردید، باز هم بی جهت می زدید و دور تر می روندید؟ چرا آناتومی بدن خانواده را با رکیک ترین الفاظ به زبان می آوردید؟ خدا شاهد است و شما هم مثل همان سران عرب در پیشگاه آقا حضرت رسول الله باید جواب بدهید!

یک مورد دیگه: جلوی سازمان ملل، پر خبرنگار بود ولی جلوی دفتر حافظ منافع مصر، شاید چون خبرنگاری نبود، اینگونه وحشیانه به جان یک عده دانشجوی بی گناه افتادند. از صدا و سیما انتظار پوشش خبری نیست! ولی بقیه خبرگزاری ها کجا بودند؟ رسالت حرفه ای تان کجاست؟عکسی از تجمع مقابل سازمان ملل

این عکسی که می بینید، درگیری مختصر و طبیعی جلوی سازمان ملل است و از حمله وحشیانه نیروهای انتظامی تا حالا عکس مناسبی پیدا نکردیم.


.......................

 خمینی شاهد باش، ما اعتراض کردیم...

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۲
حمید درویشی شاهکلائی

معرفی وبلاگها و سایتهای دیگه (به ویژه دوست و آشنا!) یکی از کارهایی بود که بود! یه نمونه از اون (معرفی دروازه گربه، وبلاگی که آتیش به پا کرد، رو می بینید!) با سرچ دروازه گربه در گوگل، تا متعددی این مطلب اولی و سپس دومین یافته پیشنهادی گوگل بود.

 

وبلاگ دروازه گربه؛ گامی در نهادی شدن فرهنگ نقد و انتقاد در دانشگاه امام صادق (ع)

در پستهای قبلی از زیاد شدن شب نامه های بی نام و نشان بر در و دیوار مسجد و جاهای مختلف دانشگاه انتقاد کرده بودم. این بار وبلاگی طراحی شده تا این انتقادها سامان یابند!

۱. عقیده من بر این است که اساتید باید با چاقوی نقد، به جان یکدیگر بیفتند!

۲. هیچ دانشجویی نباید بی تفاوت باشد. (از فریضه امر به معروف بگیر تا جمله آقا که لب انتظار ما از دانشجو مطالبه است؛ نتیجه می گیریم که نقد واجب است!)

دانشجوجماعت، لب انتظاری که از او می شود، مطالبه است. نقد هم در فرآیند مطالبه جای می گیرد!

۳. شاید مشکل از سیستم کثیف نباشد ولی بیشتر دانشجویان امام صادق جرات ندارند بگویند که این نقد را ما نوشتیم. (در سال گذشته تنها یک شب نامه با اسم دیدم!)

۴. خیلی ها بلد نیستند نقد کنند! (در حالی که وظیفه دارند یاد بگیرند!؟)

۵. خیلی ها بلد نیستند به نقدها جواب درستی دهند! (حتی اساتید و مسئولین!)

۶. یاد نگرفتیم نقدپذیر باشیم.

۷. فرهنگ نقد (چگونه نقد کنیم و چگونه به نقدها جواب دهیم و نقد پذیر باشیم) باید جا بیفتند.

8. نه امام صادقی ها در وضع مطلوب هستند و نه وضعیت تولید علم در دانشگاه. حتی اگر در سطح مطلوب باشند؛ باز هم بی نیاز از نقد نیستیم و آن روشن است!

 

http://darvazegorbe.blogfa.com

وبلاگ دروازه گربه، برای نقد درونی دانشگاه امام صادق (ع) و امام صادقی ها (سیستم دانشگاه، مسئولین و اساتید، دانشجویان، فارغ التحصیلان و نهادهای دانشگاهی و دانشجویی) راه افتاده و از شما که ربطی به این دانشگاه دارید، در خواست کمک کرده تا همدیگر و خود را نقد کرده تا به سوی وضع مطلوب (تولید علوم اسلامی و ...) برسیم. همه می توانند با نام کاربری و کلمه عبور omomi در بخش وبلاگهای گروهی blogfa.com مطلب بنویسند و نقد کنند و دفاع کنند. البته کامنت(نظر) هم که جای خود دارد.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۲
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۲ ب.ظ

یک سوال از دانشکده

25 آذر 86، از همان ابتدا وبلاگ ما مشهور بود که فضای بازی داره. این روزها شاید اوج صمیمیت ما با دانشکده هم بود. (البته الان هم خوبه ولی شور و صفا و لطف گشته نیست. انگار همه پلها پشت سر آدم بوده که خراب شده!)

متن زیر عین متن یکی از ایمیلهای منه که کمی دیر دیدمش! مقدمه اولش گویای همه چیزه. یه معذرت خواهی هم بدهکارم چون تا یه مدتی جای اسم اساتید رو سه نقطه نگذاشته بودم! یعنی یادم نبود!

 

سلام

می خوام یه مطلب برای وبلاگت بنویسم

یه خاطره یا درد دل یا هرچی که اسمش رو می خوای بگذاری

بی اسم باشه و با نام یادداشتهای یک هشتاد و دویی

اشاره کن که معلوم نیست شماره دویی داشته باشه

و در گذاشتن یا نگذاشتنش صاحب اختیاری

اگر به دردت و به هدف وبلاگت خورد بگذار و گرنه بهتره که پیش خودت بمونه

 

و شروع شد

در اردوی پیش دانشگاهی آمدیم

دو بار اساتید با ما صحبت کردند

آبعلی رفته بودیم

یک بار در جمعی صمیمی و در هوای باز که حدود پانزده نفری می شدیم

و دفعه بعد در سالن شهید علم الهدی که زیاد استقبال شد

در صحبت اول آقایان ...، ...، ... ، ... و نهایتا آقای ...

در جلسه بعدی دکتر ... هم اضافه شد

مهمترین محورهای صحبت اول اینها بود:

آقای ... از خواب خود صحبت کردند. حضرت زهرا را به خواب دیده بودند که خوشحال از تأسیس رشته بود.البته بماند که آقای ... بسیار از این دست خواب ها می بیند و در جمع های مختلف به شرح خوابهای خویش می پردازد. یکبار هم خوابی را تعریف کرد که تمام دانشگاه امام صادق را آب برداشته بوده و ایشان به کرانه ساحل می رسند.

آقای ... گفتند همانطور که یک کتاب به اسم رسانه ها، دین و فرهنگ انتشار یافته رشته ما هم این سه حلقه را کامل می کند. بماند که کتابی که ایشان گفته بودند بسیار بد ترجمه و نامفهوم بود .این مسئله تصویرسازی از میان رشته ای بودن رشته در بین همه اساتید رواج یافت. تا انتهای سال اول هم سایر اساتید حلقه در حلقه انداختند و فرضیات خود را از رشته بیان کردند

برگردیم سر موضوع اول ، آقای ... هم گرم و پر روحیه شروع کرد اما از محتوایش چیزی به یاد ندارم

آقای ... هم در میان صحبت بقیه قلم خودنویس خود را بیرون می آورد و چیزهایی برای این یکی و آن یکی می نوشت

ایشان بسیار خوش خط بودند و با شکسته نستعلیق می نوشتند

هر چه که اساتید سعی می کردند محفل آکادمیک و سنگین باشد ... این آب یخ را به روی صحبت ها می ریخت

او وعده تدوین کتابی را داد که در آن نوشته های پشت کامیون و اتوبوس ها را جمع آوری کند

و این مسئله را از وظایف اصلی رشته فرهنگ و ارتباطات می دانست

در آن جلسه آقای ... جلوه خاصی داشت چرا که هم از نظر مذهبی نظر بچه ها را جلب کرده بود و هم اینکه جزو

کسانی بود که اخیرا پایان نامه خود را در زمینه گردشگری دفاع کرده بود و از این جهت اهمیت داشت

اما هیچ بحث تخصصی و نظام یافته در ادامه در این موضوع خاص از ایشان ندیدیم

و این ادامه فقط به آن جلسه و جلسات دیگر ختم نشد که به 5 سال حضور ما در این رشته ختم شد

البته ندیدن دلیل بر نبودن نیست

آقای ... هم از همان ابتدا متواضع و ساکت بود

یادم می آید یکی از بچه ها سوال سختی کرد که اساتید در جواب مانده بودند

شما چه شدید که ما هم مثل شما شویم؟

بازار کار؟

ما هویتا چه موجودی هستیم؟

آقای دکتر ... گفت این همان سوالهاییه که در ابتدای راه ما هم داشتیم

ولی الان دیگه به مسیری که رفتیم شک نمی کنیم

چرا که بسیار پیشنهاد از سازمانهای مختلف داریم

... می گفت من به طور رسمی در هیچ سازمانی کارمند نیستم

هم در صدا و سیما هستم هم ارشاد و هم جاهای دیگه

بقیه هم این جواب را کامل کردند

راستش رشته و اساتید هیچ هویتی نداشتند

و همه در ابتدای یک راه بودند

راهی که دانشجویانی مثل ما قرار بود اعتباربخش اون باشند

 

و این داستان ادامه دارد . . .

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۲
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۲ ب.ظ

رفتن دکتر باهنر، آمدن دکتر بشیر

اول اردیبهشت 86 این متن رو نوشتم. متن پایینی هم مرتبط با همین متنه!

طی حکمی از سوی حضرت آیت‌ا... مهدوی کنی، دکتر حسن بشیر به عنوان رییس دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات منصوب شد.


در این حکم ضمن تشکر از دکتر باهنر، رییس سابق این دانشکده، توجه به رسالت تبلیغی این دانشکده، ارتقاء وضعیت علمی و پژوهشی، نگاه میان رشته‌ای، تولید علم و مرجعیت علمی و ارتباط با سایر مراکز و اشخاص برای جلوگیری از محدود شدن فضای علمی دانشکده به عنوان رؤوس دیدگاههای ریاست دانشگاه ابلاغ شده است.

 

من به عنوان یکی از دانشجویان کد سرفراز هشتاد و چهار معارف اسلامی فرهنگ و ارتباطات نیز، انتصاب دکتر را به عنوان ریاست دانشکده معارف اسلامی فرهنگ و ارتباطات تبریک می گویم و از زحمات خستگی ناپذیر استاد ارجمندمان دکتر ناصر باهنر تقدیر و تشکر صمیمانه می نمایم.

 

یادش بخیر، 24 اردیبهشت 86، سالن ولایت تالار امام خمینی (ره)، یه جمع با صفای دانشجویی، شعر طنز حسین همازاده و ...

امروز خانواده نه چندان بزرگ فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) که به زحمت دور هم جمع می شه، یه بار دیگه دور هم جمع شد. اونم با حضور حداکثری بچه ها.

این بار برای بزرگداشت فردی که - بهتر بگم: مردی که - نه تنها تو آبیاری و کاشت و داشت و برداشت رشته سهیم بود؛ بلکه از قبل کاشت و تاسیس رشته به فکر رشته بود.


دکتر ناصر باهنر!  دکتر ناصر باهنر: رئیس سابق دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع). مردی که چند روزی است که جای خود را به مردی دیگر از خانواده فرهنگ و ارتباطات، یعنی دکتر حسن بشیر داده اند.

دکتر ناصر باهنر، فرزند شهید بزرگوار باهنر؛ دومین ریاست دانشکده  دکتر ناصر باهنر: رئیس سابق دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات. (تکراری دارم می نویسم؟ خودم هم فهمیدم! ولی چی کار می شه کرد!) گرفتار عشق تحقیق شده است. پژوهش و تحقیق. واژگانی که با حیات دانشمندان پیوند خورده.

امروز باهنر، تو سالن ولایت اداره کل فرهنگی دانشگاه امام صادق(ع) مهمان بچه هایش بود. البته آقای اقوامی (استاد تدبیر زندگی ما در سال گذشته و از پیش کسوتان زحمت کش دانشکده) هم این فرصت را مغتنم شمردند و از دکتر باهنر با بسته ای بزرگ تقدیر کردند.

آقا ناصر (یه دفعه خیلی صمیمی شدیم؟ خب رفیقمونه دیگه! ارتباط انسانی را با هم گذروندیم!) به خواست بچه ها تو این برنامه کتابش (رسانه ها و دین) را برای بچه ها یه جور معرفی کرد که احتمالا همه جذب شن برن بخونن.

یه کلیپ از دکتر باهنر و یه قطعه طنز خیلی قشنگ به سبک نوشته تذکره الاولیای عطار - آن گاه که از شیخ منصور حلاج می نویسد- از نکات جالب این مراسم بود.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۲
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ب.ظ

انقلاب در برابر بخش عربی

اول ترم4 (بهمن1385)، خیلی شور انقلاب داشتیم. با بخش عربی در افتاده بودیم. انقلاب بزرگی بود که دیگران به اندازه کافی باخبر نشده بودند. بخش خیلی ترسیده بود، تهدید شده بودیم و کسی (از دانشکده یا ...) حمایتمان نکرد. اولین تجربه جدی انقلابی گری... . نوع نگاه و حرف زدمون هم جالب بود!

سعی می کنم که وبلاگ رو هر آخر هفته به روز کنم. البته این روزها ممکنه زودتر هم این کار رو بکنم!

این هفته ترم جدید دانشگاه امام صادق (ع) شروع شد. بذار یه جور دیگه بگم: دوباره مصیبتها آغاز شد! البته ما دیگه  از درسها و حجم وحشتناک اونا نمی ترسیم. الان ترم چهارم ماست. فقط یه چیز ناراحتمون می کنه و  اون برابر نبودن ساعت درسها با واحدهاست. 

یه عنوان مثال کاری که الان بخش عربی کرده اینه که به ازای یه سه واحد قواعد عربی (که یه درس کاملا نظریه)  سه تا یک و نیم ساعته کلاس گذاشته! البته باید در نظر گرفت که وقتی کلاس قواعد عربی (مثلا) ساعت سه شروع میشه، تا چهار و ربع یا چهار و نیم ادامه پیدا می کنه و شما نمی تونین از وقتتون استفاده بهینه کنید چون باید تا کلاس بعدی 45 دقیقه صبر کنید.درس دیگه ای هم برای این ۴۵ دقیقه نمی تونین بگیرین! مثل این که یه درس دو ساعته است! آره! به خاطر همین نیم ساعت تلاقی (و بعبارتی دقیق تر یه ربع و شاید هم کمتر برای اساتید دودر!)خیلی از درسها رو این ترم نمی شه گرفت. همش هم این آقای لاجوردی(رئیس بخش عربی دانشگاه امام صادق(ع)) می گن که می گه طبق مصوبه وزارت علوم حداقل باید سه ساعت بیاین! ما خواستیم تا حداکثر بیاین. میخوای این درس رو نگیر! برو حذف کن. از  جدیدترین افاضات این آقا (بعد از شنیدن نیم ساعت استدلال منطقی دانشجویان و تمسخر ایشان) این بود: آره! اصلا بی منطقیه! همینه که هست!  این درستون هم حذف شده (تلقی کنین) خدا حافظ.(و با عصبانیت از کلاس خارج شد!)

برای ما بچه های کد 84 فرهنگ و ارتباطات(ارتبی ها) این جور حرف زور شنیدنها عادتمون شده. خدایی اش اونقدرها هم ناراضی نیستیم.  اگه این درسها مفید باشند(که ان شاءالله هستند!) افزایش ساعت اونا به نفع ماست!!!!(خودم هم تعجب کردم!) مشکل این ترم ما با بخش عربی اینه که ساعت درس قواعد عربی با درس اندیشه اسلامی 4(آخرین کلاس طرح مطالعاتی آثار شهید مطهری) تلاقی داره. اونم فقط یه ربع! به خاطر همین یه ربع ما نمی تونیم این درس رو برداریم.(البته یه تعداد خیلی محدودی مثل من می تونن با تحمل بدترین شرایط و بدترین برنامه عمرشون این درس رو بر دارن، ولی به خاطر حفظ وحدت و اتحاد(وحدت کلمه رمز پیروزی ماست:از امام راحل.(درسی که انقلاب به ما داد))،منافع کد را مد نظر قرار می دیم و تا حالا نگرفتیم). استاد درس قواعد عربی آقای اسودی (جوانی که کارشناس ارشد ادبیات عرب داره و برای اولین بار قرار بود قواعد عربی وحشتناک دانشگاه امام صادق (ع) رو به ما درس بده!) راضیه که ساعت کمی (در حد همون یه ربع) جابجا بشه. ما هم راضی هستیم. ولی این وسط قاضی(!) آقای لاجوردی رضایت نمی ده! نمی دونم که به ایشون چه ربطی داره ولی نمی شه! به خاطر یه ربع از سه ربعی که یه دفعه اضافه کردن، سه واحد ما در حال پریدنه. البته یه واحد دیگه هم به همین خاطر پریده!(چون فکر کرده ما عناد داریم و دشمنی داریم یه واحدمون رو حذف کرده!) ما بی خیال نبودیم. کلی تلاش، کلی مذاکره کردیم. جواب نداد. از  قدرتمندترین شخصیتهای دانشگاه خواستیم باهش صحبت کنن، راضی نشد. بی منطقیه دیگه! تازه یه درس دیگه مون که مربوط به بخش عربی بود(قرائت و  ترجمه قرآن کریم1) رو همیشه تهدید به حذف می کرد(حتی سر امتحانات پایان ترم گذشته وسط امتحان! تو سالن جلوی اون همه آدم!) آخرین جمله هایی که ازش شنیدم این بود: این درس حذف شده! برای سلامتی آقای لاجوردی دعا کنین. سیده! به گردن بعضی ها (شاید) حق داشته باشه. من این ترمم با 16 واحد داره شروع می شه! دعا کنین.(نگین آقا بیاد انتقام ما رو بگیره!  چون سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. اینو آقای لاجوردی خوب می دونه.)البته تا سه شنبه خیلی مونده و من امیدوارم که قضیه حل بشه. این چهارشنبه هم براش بطور کامل حسن نیت و بی گناهی خودمون رو ثابت کردیم. آقای لاجوردی هم بر عکس اعترافی که کرده به نظر نمی آد، اونقدرها عناد داشته باشه و بی منطق باشه! احتمالا آقای لاجوردی از جای دیگه ای عصبانی است. چیزی حرفی از کسی شنیده که ...

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۱
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ب.ظ

آشنایی با دانشگاه امام صادق (ع)

یکی از متن های اولیه معرفی دانشگاه از نظر من. در ادامه اش هم چند تا متن مشابه که بعدا نوشته شده اند (بنا به اقتضائات) رو می آرم. (البته طبیعتا برخی مطالب و محتویات کمی ممکنه تغییر کرده باشه. مثل این نکته که گزینش الان منحصر در تابستون نیست و از روی معدل حتی در طول سال (قبل شرکت در کنکور) داوطلب برای مصاحبه دعوت می شه.)

 

طبق فلسفه اولیه این وبلاگ یکی از کاربردهای این وبلاگ(پاورقی) یادداشت نویسی و ایجاد یک دائره المعارف آزاد بود. این تقریبا دومی مطلب از این دست است. این اولی اش بود.

دانشگاه امام صادق(ع) اوایل انقلاب سال 61 تاسیس شد. تهران، بزرگراه چمران، پل مدیریت. از در که می ری تو انگار اومده تو بهشت. السجن الاخضر. زندان سبز. لقبی که بچه ها به دانشگاه دادن. شش تا رشته داره که همه با معارف اسلامی شروع می شن بجز رشته الهیات، معارف اسلامی و ارشاد! بقیه رشته ها که همگی کارشناسی ارشد پیوسته و معمولا هفت ساله هستند:معارف اسلامی و مدیریت، معارف اسلامی و حقوق، معارف اسلامی و علوم سیاسی، معارف اسلامی و اقتصاد و معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات. این آخری نتیجه بیست سال فعالیت دانشگاه است. چند تا از فارغ التحصیلان کدهای اول دانشگاه فکراشون رو گذاشتند رو هم و دیدند که لازمه چنین رشته ای تاسیس بشه و شد! همین جوریه. می بینن یه درس لازمه، به برنامه درسی اضافه می شه! مهارتهای تحصیلی همین جوری اضافه شد. تدبیر زندگی هم. طرح شهید مطهری(هشت واحد اندیشه اسلامی و مطالعه آثار شهید مطهری)هم. دانشگاه رشته های کارشناسی ارشد ناپیوسته هم داره:اندیشه سیاسی اسلام و تاریخ تشیع... همین طور دکترا: مثل فرهنگ و ارتباطات...

بزرگترین شخصیتهای آن روز ایران دانشگاه ما رو بوجود آوردن. امام سید علی خامنه ای  (رئیس جمهور وقت)، آیت الله منتظری (قائم مقام رهبری)، آیت الله مشکینی و آیت الله  محمد رضا مهدوی کنی(رئیس جامعه روحانیت مبارز: از بزرگترین احزاب ایران تا سال 76).  رئیس دانشگاه از بدو تاسیس حاج اقا مهدوی بودند که انصافا خوب دانشگاه رو هدایت  کردند. به ویژه در بحران هشت ساله گذشته. بچه ها برای طول عمر ایشان دعا می کنن.  می ترسند جانشین ایشان(هر که باشد) دانشگاه رو پولی کند و یا مقررات رو وحشتناک کنه!

دانشگاه امام صادق(ع) بالاترین آمار شهدای دفاع مقدس به نسبت جمعیت رو داره.

چند تا کلیدواژه مرتبط با هم می نویسم تا بعدها در موردشون چیزی بنویسم: بخش عربی و آقای لاجوردی، بخش زبان و آقای محقق، بخش عمومی و معارف، مسجد دانشگاه، مقبره الشهداء، سایت و اطلاع رسانی، استخر، تربیت بدنی و آقای لک، دکتر سعید مهدوی کنی، حضرت آیت الله مهدوی کنی، حاج آقا مباشری، دکتر همایون، سید صالح هاشمی گلپایگانی،گزینش وحشتناک دانشگاه امام صادق(ع)، مرکز مهدویت و قرارگاه انتظار، بسیج، اعزام مبلغ، اردوهای جهادی، دانشکده فرهنگ و ارتباطات، بقیه دانشکده ها!،انجمن وبلاگ نویسان:بیسو، طرح شهید مطهری، طرح تدبر و تفسیر قرآن کریم، غرب شناسی، تالار و کتابخونه،حضرت آیت الله باقری کنی، اداره کل فرهنگی و دانشجویی، ایام امتحانات، انتخاب واحد و ترم تحصیلی، انتظامات،فعالیتهای فوق برنامه،وبلاگها و سایتهای بچه ها ... و هر چی که به دانشگاه امام صادق(ع) مربوطه.

 شما بگین از چی بنویسیم!

 از همه تون هم دعوت می کنم که معرفی خودتون از هر کدوم از اینها رو بنویسین. به نام خودتون می زنم تو وبلاگ. فرقی نمی کنه دانشجوی ما باشید یا یه روز تو دانشگاه بوده باشین یا فقط با امام صادقی ها گشته و اونا رو دوست دارین. منتظرم. خاطراتتون یا شنیده هاتون از دانشگاه رو هم می زنیم. دیگه چی می خوای؟

 

متن دوم:

16 دی 86، بنا به در خواستهای متعدد ایمیلی و کامنت، این متن رو نوشتیم.

یه بنده خدایی اطلاعاتی راجع دانشگاه امام صادق (ع) می خواست. رشته اش ریاضی بود و احتمالا از هشتاد و هفتی ها دانشگاه امام صادق (ع) خواهد بود. نمی شناسمش، برام کامنت گذاشته و گفته که وبلاگ نداره.

دانشگاه امام صادق (ع) خیلی خوبه، اما.... گل و خار همیشه کنار همند. سیستمِ کثیفیه. می دونم! همه خوبی ها با هم یه جا جمع شدنش خیلی سخته. خوبی های زیادی تو دانشگاه امام صادق هست که جای دیگه نیست. اما کنار این خوبی ها، دانشگاه امام صادق (ع) اسیر یه سری بدی ها هم هست. البته این بدی ها این قدر نبوده که بخواهیم از دانشگاه امام صادق (ع) بریم یا فکر کنیم جایی بهتر از اینجا هم هست. (تو ایران) این که می بینین ما امام صادقی ها حتی بچه مثبتهامون تو وبلاگهامون این قدر به دانشگاه امام صادق (ع) فحش می دیم و انتقاد می کنیم ان شاءالله برای بهتر شدن اموره. برای اینه امید داریم ممکنه یکی که اینو رو می خونه بتونه کاری برای دانشگاه امام صادق (ع)، این داشنگاهی که قراره یه کاریهایی بکنه، بکنه.

شایعات زیادی پشت سر دانشگاه امام صادق (ع) هست. توجه نکنین. البته بعضی ها شون شایعه نیست. شما نمی تونین تو خوابگاه امام صادق (ع) تلویزیون داشته باشین. این یه واقعیته که به هر دلیلی وجود داره. گرچه معمولا من از این قوانین دفاع می کردم ولی الان دلیلی نمی بینم که دفاع کنم. قبلا می گفتم چون تلویزیون مانع درس خوندنتون می شه، اونم مثل شطرنج نباید تو خوابگاهها باشه. سالن تلویزیون دانشگاه امام صادق (ع) کافیه. ولی الان تقریبا مطمئن شدم این حرفا شاید بهونه باشه. این که امام صادقی ها تا هفت سال نمی تونن ازدواج کنن، دروغه. حاج آقا مباشری، روز عید غدیر وقتی اومد مسجد دانشگاه امام صادق (ع) و رفت جایگاه پیش نماز، قبل شروع نماز دعا کرد همه زودتر ازدواج کنن. البته این نکته رو به صراحت می گم که خیلی ها با ازدواج دانشجویی میونه خوبی ندارن و در نتیجه به نظر من این سنت رسول الله رو ... .

نمی خواستم اصلا درباره دانشگاه امام صادق (ع)بنویسم. یهویی درباره دانشگاه امام صادق (ع)نوشتم. می خواستن درباره درس ها و استادهای این ترم خودم تو داتشگاه امام صادق (ع) بنویسم.

دانشگاه امام صادق (ع)، خیلی خوبه ولی باید خیلی بهتر از این ها باشه. از سایت دانشگاه امام صادق (ع) گزارش سفر دکتر خندان به لبنان رو بخونین تا بفهمید چی می گم .

 

متن سوم: فرآیند پذیرش در دانشگاه امام صادق(ع) از ثبت نام تا قبولی

2مرداد87، بازنویسی مجددی داشتیم

بسم الله الرحمن الرحیم

دوباره داره ایام گزینش شروع می شه. وبگذر هم نشون می داد که تعداد زیادی با سرچ "گزینش دانشگاه امام صادق(ع)" یا مشابه اون وارد وبلاگ من شده اند. لازم می بینم که مطلبی درباره روند پذیرش دانشجو در دانشگاه امام صادق (ع) اعم از ثبت نام، مصاحبه و گزینش و تحقیقات محلی بنویسم.

شرط اول اینه که تو امتحان کنکور جز 1000 تای اول انسانی و تجربی و 2000 تای اول ریاضی باشی. (تو منطقه نه تو کشور بدون سهمیه!) البته به ترتیب از بقیه و پایین ترها هم به اسم ذخیره اول، دوم و ... دعوت می کنند که مصاحبه بشن.

شرط دوم اینه که فرم ثبت نام دانشگاه امام صادق (ع) را از توی دفترچه شماره راهنمای کنکور پر کرده باشی و فرستاده باشی. (اگه فرستاده باشی، احتمالا مجله معرفی دانشگاه(پیام صادق) بهت رسیده. اگه نرسیده بدون طبیعیه و سالهای گذشته هم به بعضی ها نمی رسید! ولی شما حتما تلفن بزنین بگین چی شد؟ چه خبر؟! این یه شماره از دانشگاهست. بگین وصل کنن گزینش! یا شماره مستقیم گزینش رو بهتون بدن!02188094001 کلا تریپ دانشگاه از بروبچ فعال و مردمی و با روحیه خوشش می آد.

شرط سوم همین روزا اسمتون تو پیک سنجش یا سایت دانشگاه isu.ac.ir در بیاد! اگه در نیومد شاید بعنوان ذخیره بهتون تلفن کنن. اگه تلفن نکردن شما تلفن بزنین بگین چی شد؟ چه خبر؟! شاید اشتباهی شده که شما رو اعلام نکردن!

توجه: لازم نیست تو برگه صدتایی انتخاب رشته اسمی از دانشگاه امام صادق بیارین. سیستم گزینش همین از سیستم کنکور جدا می شه.

شرط چهارم: شما در روز مقرر (تلفنی یا روی سایت و پیک سنجش خبر می دن؛ اگه ندادن خودتون تلفن بزنین بگین چی شد؟ چه خبر؟!) تو دانشگاه (تهران- بزرگراه چمران- پل مدیریت. از هر جا که اومدی کافیه خودتو به میدان انقلاب یا آزادی یا جایی برسونی و تجریش سوار شی، پل مدیریت پیاده شی) حاضر بشی. اولش شاید کمی دم در خودت و خانوادت معطل بشی (کمی یعنی ممنکنه به چند ساعت هم برسه! البته معمولا این معطلی به خاطر زود یا دیر رسیدن خودتونه!) ولی بعد که رفتی تو تازه شروع معطلی هاست. یه چند صفحه فرم باید پر کنی، مشخصات فردی، مهارتها، وضعیت پزشکی، دوست و آشنا و ... . کروکی خونه دوست و آشنا یادت نره. اگه نمی دونی کروکی چیه برو یاد بگیر! همیشه گزینش چی ها به شماها که به جای کروکی، نقشه داخل خونه و... می کشین می خندن! شماره تلفنها و آدرسها رو هم یادداشت کن. موبایل با شارژر چیز خوبیه. ممکنه به کارت بیاد.

 شروع معطلی ها بعد پر کردن فرمهاست. دو مصاحبه شفاهی دارید. (امیدوارم وارد اسرار گزینش نشم.) برای سوالات عقیدتی، سیاسی و هوش آماده باشید. گفتند سوالات آزمون ورودی دانشگاه امام صادق(ع) رو لو ندین تا حق کشی نشه البته تو این چند روزه کاری نمی شه کرد. مصاحبه اول سه نفر از شما می پرسند تو مصاحبه دوم یک نفر. البته شما هم وقت خواهید داشت سوال بپرسید! برگه نظر سنجی هم هست! بسته به عوامل مختلف ممکنه کل کارهاتون تو روز مصاحبه یه ساعته تموم بشه یا چندین ساعت یا اینکه شب رو هم مهمون دانشگاه بشین! البته هیچ خبری نیست! خانواده تون شاید تو رستوران دانشگاه (که امسال87 در دست تعمیر و بسته است!) 1000 تومان بدن چیزی خورن ولی شما ... . نمی دونم چی می شه ولی 86 اینطوری بود که موقع ناهار به همه داوطلبهایی که تو سالنهای گزینش بودند ناهار دادند. (نه به اونایی که هنوز نوبتشون نشده و دم در هستند.) همین طور پذیرایی های عصرانه و ... . چند سالیه با ابتکار دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات جریان راهنمایی انتخاب رشته دانشگاه راه افتاده. پارسال دانشجویان رشته های فرهنگ و ارتباطات، سیاسی، اقتصاد و الهیات برای داوطلبان مشاوره های خوبی دادند. منم جزء مشاوره دهنده ها بودم و به همین خاطر با همه اونایی که می اومدند مصاحبه بگوبخند راه می انداختیم!

راستی! موضوع مهم انتخاب اولویتها(رشته ها به ترتیب اولویتی که شما تعیین می کنین. مثلا مال من اینطوری بود: 1- فرهنگ وارتباطات 2- حقوق 3- علوم سیاسی 4- الهیات) تواین روز صورت می گیره و تا وقتی که دانشگاه هستین می تونین اولویتها رو عوض کنین. یه معرفی از فرهنگ و ارتباطات تو وبلاگ  کد سرفراز نوشتم. حتما بخونید! اصلا غلط می کنین (یعنی کار غلطی می کنین!) بدون آگاهی انتخاب رشته می کنین! علاقه تون که از روی آگاهی نیست (تقریبا100درصد داوطلبان چیزی از رشته ها و اهداف اونا، ویژگی هایی که یه دانشجوی اون رشته باید داشته باشه و ... هیچ نمی دونن. اگه بدونن در مورد هدف رشته تو دانشگاه چیزی نمی دونن! ) علاقه خودتون نیست! علاقه ایه که جامعه بهتون تزریق کرده و شما در حقیقت جو گیر شدید! کی گفته رتبه بالا باید بره برق شریف؟ بعدِ دو ترم بیاد بیرون! آگاهی، علاقه ناشی از آگاهی و صحبت با دانشجویان امام صادقی، توجه به اهداف خودتون در جهان خلقت، توجه به نیاز روز کشور (فرهنگ؟ اقتصاد؟ سیاست؟ و...) و سرانجام انتخاب آگاهانه. مثلا من پارسال حتی به بچه های المپیادی و رتبه های دو رقمی ریاضی که می دیدم بعد صحبتهام به رشته فرهنگ و ارتباطات علاقه پیدا کرده اند، این نکته رو متذکر می شدم که یه دانشجوی فرهنگ و ارتباطات باید پر نشاط، با انرژی، فعال و... باشه! ولی فرضا رشته الهیات شاید داشتن روحیه ای آرام تر متناسب تر باشه.

شرط پنجم. بعد حضور موفق در روز مصاحبه یکی دو تا دانشجو می آن محل سکونتتون از اونایی که معرفی کردین درباره شما سوال می پرسن. موفقیت در این مرحله (تحقیقات محلی) آخرین گام است.

شرط ششم. با توجه به نمره علمی (کنکور و معدل و نمره های درسهای مرتبط دبیرستان)، نمره مصاحبه ها و تحقیقات محلی معمولا هرسال 200 نفر اول به اردوی بصیرت (اردوی پیش دانشگاهی؛ آشنایی بیشتر با دانشگاه و رشته قبولی) دعوت می شوند. تا سه هفته اول شاید هم تا پایان ترم اول فرصت انتخاب خواهید داشت که می خواهید در دانشگاه امام صادق (ع) بمانید یا بروید همان دانشگاهی که جزء 100 انتخاب شما بوده یا دانشگاه آزاد یا...

اردوی بصیرت اخرین فرصت تغییر اولویتها( رشته ها)ست. که البته ممکنه نتونید موفق به این کار بشید و هر رشته ای که بهتون گفتن قبول شدید... . ولی اگر جدی بخواهید در هر مرحله ای تا ترم پنجم تغییر رشته دهید، تجربه نشان داده است، با جدیت و پررو بازی و سمج بازی و از این جور بازیها میشه! ان شاءالله بتونید رشته ای درس بخونین که نه فقط به درد دنیاتون بلکه آخرت هم به اون افتخار کنین!

یک نکته مهم: ممکن است بعضی از دانشجوهای امام صادق در صحبت با شما تمام تلاش خود را بکنند که به این دانشگاه نیایید. ممکنه تک تک جملات اونا درست باشه. مثل حرفهای وبلاگ من. ولی مطمئن باشین تجربه واقعیت دانشگاه با برداشتی که شما از حرفهای اونا می کنین متفاوته. اگه دانشگاه شما رو قبول کرد، شما هم حداقل اون چند روزی که فرصت دارین به دانشگاه بیاید. گفتنی ها زیاده و وقت کم. شاید باز هم نوشتم.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۱
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ب.ظ

کارکرد اطلاع رسانی پاورقی

یه مدت کارکرد اطلاع رسانی اخبار دانشگاه رو هم برای خودمون قائل بودیم!

*-* پنج شنبه: شحات انور در دانشگاه امام صادق

دارالقرآن الکریم دانشگاه امام صادق علیه السلام با همکاری دارالقرآن بسیج دانشجویی کشور در روز پنجشنبه 27 مهرماه برابر با 25 رمضان برنامه انس با قرآن را با حضور قراء بین‌المللی اجرا خواهد نمود.

اسماعیل‌پور، مسؤول دارالقرآن دانشگاه امام صادق علیه‌السلام با اعلام این خبر افزود: برنامه با حضور محمد شحات انور قاری مصری و برخی دیگر از قراء بین‌المللی ایرانی و غیرایرانی از ساعت 16 تا 18 روز پنجشنبه در مسجد دانشگاه اجرا خواهد شد.

شایان ذکر است ورود عموم مردم قرآن دوست به این محفل نورانی آزاد است.

*-* افطاری وبلاگ نویسان دانشگاه امام صادق (ع)

به همراه معرفی برترین وبلاگ های دانشجویی

و معرفی وبلاگ نویسان ورودی ۸۵

شنبه ۲۹ مهرماه  بعد از نماز مغرب و عشاء      تالار امام خمینی (ره)

 *-*دوباره امتحان

 برنامه امتحانات میان نیمسال و پایان نیمسال دانشگاه تو سالن یک کلاسها زده شده. به برنامه توجه کنید.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی

شبهاتی پیرامون دانشگاهمون بود که لازم بود برای برطرف کردن لیستی از وبلاگها را جمع آوری کنیم. راستی ما اولین انجمن وبلاگ نویسی دانشجویی بودیم! متاسفانه تو به روز آمد کردن لیست کوتاهی کردیم!

حضور امام صادقی ها در فضای مجازی اینترنت

محمود سیفی*تاملات:مجید بذر افکن*تردید*پاسخگویی سران سه قوه *جهاد مجازی *۷کلید*اسلام ناب*دین در جهان امروز*اسلام و غرب*فرهنگ وارتباطات نگاه...**حقوق ایران و فرانسه*مقالات حقوقی**شهدای هویزه*شب نامه ها*کوهپیمایی در ایران*ای تو تنها خوب دنیا*طلبه-دانشجو ـاز ۸۵ تعطیل شده!*Mohammad Reporter *شیعه*شیدایی*امام خامنه ای*حل المسائل*یادنامه*پلخمون*دورگه*پدر خوانده *خاکریز*چشم انداز*پیامبر اعظم*سربازی*

 

امام صادقی ها هم تو کار وبلاگ و اینترنت هستند!+لیست ولینک وبلاگها

خیلی دانشگاه ما مظلومه. حرفهایی راجع به دانشگاه می شنوم که اصلا واقعیت نداره. آدم شاخ در می آره! مثل ممنوعیت ازدواج، تلویزیون، خروج بدون اجازه از دانشگاه و ... . اصلا این خبرها نیست. یکی از داغترین موضوعات دانشگاه که در حضور سرزده احمدی نژاد هم مطرح شد، همین بحث خوابگاه متاهلین بود. سالن تلویزیون به ویژه موقع افطار ماه رمضون یا پخش برنامه ای مهم مثل بعضی فیلم های دفتر سینمایی یا فوتبال شبکه ۳ از شلوغ ترین جاهای دانشگاهست. بله! کاستی هایی هست ولی نسبت به خیلی جاهای دیگه وضع بهتره. من از سرعت اینترنت و کلا امکانات اتصال به شبکه جهانی وب تو دانشگاه ناراضی ام ولی با همین وضع هم ما وبلاگ داریم. یکی از حرفهایی که پشت سر ماست و خیلی ها باور ندارن اینه که امام صادقی ها اینترنت نمی رن و ... . خیلی ها تو وبلاگهای ما کامنت گذاشتن که فکرش رو نمی کردن امام صادقی ها وبلاگ داشته باشن! امروز می خوام بهتون بگم که بچه های دانشگاه امام صادق نه فقط تو اینترنت خیلی فعالند بلکه اولین و شاید تنها انجمن وبلاگ نویسی دانشجویی کشور را دارند!

 از سال ۸۳ به همت بچه ها این انجمن که اسمش شده بیسو (bisu=bloggers of imam sadiq univetsity) تشکیل شده، جلسه می ذاره، جشنواره می ذاره، همایش برگزاره، وبلاگ نویسی یاد می ده و ... . اینم آدرس وبلاگشه: http://www.isu.blogfa.com  اینم یه مطلب کوتاهیه درباره این که چرا این انجمن به وجود آمد. (البته با کمی دقت متوجه می شید که اول انجمن به وجود بعد این مطلب نوشته شد)

 

چرا؟

 

کارى کنید که دانشگاه امام صادق، مرجع تحقیقات مراکز علمى و دانشگاه‏هاى دنیا بشود... انسان‏هایی که به دنبال حقیقت‏اند ،در هر نقطه‏ى دنیا - در کشورهاى اروپایى، آسیایى، امریکا و جاهاى دیگر - وقتى دارند دنبال یک مطلبى مى‏گردند، باید بتوانند اثر علمى شما را در این پایگاه رایانه‏اى پیدا کنند...این را ما از دانشگاه امام صادق (ع)مى‏خواهیم.

بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) عید غدیر ۸۴ 

این هم اهداف انجمنه:(هر دو مطلب از خود وبلاگ انجمن گرفته شده)

 

 

اهداف انجمن وبلاگ‌نویسان دانشگاه امام صادق (ع)

 

• ایجاد و انسجام ارتباط میان وبلاگ نویسان متعهد و انقلابی حول محور ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص)

• رویارویی فکری در مقابل استکبار و اسلام ستیزان در فضای اینترنت

• تولید محتوا در مسیر جنبش نرم‌افزاری و تولید علم دینی

• فراهم سازی بستر برای تحقق اینترنت اسلامی با تکیه بر جهاد در عرصه اندیشه

• تضارب آراء و نظرات در راستای آزاداندیشی دینی برای نیل به آرمان‌های انقلاب‌اسلامی

 

Bloggers of Imam Sadiq (a.s) University

در پایان هم می خوام لیست وبلاگهای دانشجویان دانشگاه رو بیارم: حتما سر می زنین؟! اگه نگاه کنین می بینین درباره موضوعات مختلف سیاسی گرفته تا ادبی، علمی، شخصی، خبری و نیز عمومی و تخصصی، درباره همه چی وبلاگ هست. این لیست مسلما کامل نیست و نواقصی دارد. ولی کاملترین لیست موجود در اینترنت همینه! این لیست رو سعی می کنیم به روز نگهداریم! در همین راستا چندین وبلاگ که بیش از یکسال از عدم فعالیتشان می گذشت از لیست حذف شدند و تعدادی وبلاگ جدید اضافه شدند!

وبلاگها به تفکیک کد:

وبلاگهای هشتاد و ششی ها:

* شعرکده-میلاد عرفانپور:معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات

* دفترچه آبی - مجید اسماعیل زاده:معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات

* نظرات فرهنگی یک دانشجوی فرهنگ و ارتباطات- عبدالحمید بیات: معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات

* دو کلمه حرف حساب - محمد حسن حقیقی فرد- معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات

*دوره نوزده دبیرستان شهید مطهری- سید احمد موسوی صمدی-معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات

وبلاگهای هشتاد و پنجی ها:

دوره چهارده دبیرستان امام صادقَ

موج

وبلاگهای هشتادوچهاری ها:

مطالعات- حمید درویشی و... 84: http://www.studies.parsiblog.com/

مطالعات دین- محمد جواد نوروزی84: http://www.religionstudies.blogsky.com/

مطالعات دین- امین اسلامی و...84: http://www.dinstudy.parsiblog.com/

درآمدی بر مطالعات دین-صمدی و...84: http://www.din1387.blogfa.com/

مطالعات ادیان- علی دهقان منشادی84: http://www.dma.parsiblog.ir/

جامعه شناسی دین- سهیل سرو و...84: http://www.nader1383.blogfa.com/

مطالعات دین- ایمان مقرب84: http://imanmoqarrab.blogfa.com

درآمدی بر مطالعات دین-محمد نوریان و ...84: http://deeen.blogfa.com/

بین مردم- مرتضی انصاری زاده84: http://beinemardom.parsiblog.com/

* پارازیت-مسعود محمدی 

پاورقی حمید درویشی شاهکلائی،  معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات

*تحریم شیطان (اسرائیل)، احسان کریمی، معارف اسلامی و مدیریت

ارتباطات ایرانی- مجتبی صمدی، معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات

یه مسافر:عمره دانشجویی

ارتبی ها: فرهنگ و ارتباطات ۸۴

کد سرفراز:کد۸۴ دانشجویان معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق

خواهیم گفت: کد ۸۴ معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق

شهر پل ها...(شیرگاه)، خودم

حقوق کاربردی- سید محسن روحانی، معارف اسلامی و حقوق

نگاه من- علیرضا آزاد- معارف اسلامی و علوم سیاسی

کانون قرآنی-فرهنگی ولیعصر(عج)- محمدجواد نوروزی اقبالی؛ معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات۸۴

سرو- محمد سهیل سرو، معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات۸۴

 

وبلاگهای هشتاد و سه ای ها:

سیاستگذاری فرهنگی-مهدی یوسفی، ارتباطات۸۳

وبلاگ به دوش-قاسم زاده، ارتباطات۸۳

مطالعات ادیان83: http://religionstudy.parsiblog.com/

مطالعات ادیان-فرخی و... 83: http://religionstudies.parsiblog.com/

مردم نگاری دینی- مجید طاهری 83: http://www.abdolmajidtaheri.blogfa.com/

فرقه زندیه- باقریه یزدی 83: http://www.yazdy.blogfa.com/

خدا در ادیان- محسن بدره، http://deeeen.blogfa.com/

وبلاگهای هشتاد و دویی ها:

فصل جوونی- محمود رئوفی: فرهنگ و ارتباطات۸۲

culture & communication studies- حسین سرفراز،فرهنگ و ارتباطات۸۲

اسرائیل و سازمان یهود- جواد رمضانی،فرهنگ و ارتباطات۸۲

عصر ارتباطات، صادق افراسیابی، فرهنگ و ارتباطات۸۲

مکتب مطالعات فرهنگی، فرهنگ و ارتباطات ۸۲

ارتباطات میان فرهنگی، حامد فروزان ۸۲ و مجید طاهری ۸۳

نقدی بر فرهنگ مدرنیته، محمودیان۸۲

سایر کدها:

سیاسی  ۷۸: http://78siyasi.blogfa.com/

وبلاگهای درسی:

وبلاگهای درس درآمدی بر مطالعات دین (دکتر گیویان): رشته فرهنگ و ارتبا طات:

مطالعات- حمید درویشی و... 84: http://www.studies.parsiblog.com/

مطالعات دین- محمد جواد نوروزی84: http://www.religionstudies.blogsky.com/

مطالعات دین- امین اسلامی و...84: http://www.dinstudy.parsiblog.com/

درآمدی بر مطالعات دین-صمدی و...84: http://www.din1387.blogfa.com/

مطالعات ادیان- علی دهقان منشادی84: http://www.dma.parsiblog.ir/

جامعه شناسی دین- سهیل سرو و...84: http://www.nader1383.blogfa.com/

مطالعات دین- ایمان مقرب84: http://imanmoqarrab.blogfa.com

درآمدی بر مطالعات دین-محمد نوریان و ...84: http://deeen.blogfa.com/

بین مردم- مرتضی انصاری زاده84: http://beinemardom.parsiblog.com/

مطالعات ادیان83: http://religionstudy.parsiblog.com/

مطالعات ادیان-فرخی و... 83: http://religionstudies.parsiblog.com/

مردم نگاری دینی- مجید طاهری 83: http://www.abdolmajidtaheri.blogfa.com/

فرقه زندیه- باقریه یزدی 83: http://www.yazdy.blogfa.com/

خدا در ادیان- محسن بدره۸۳: http://deeeen.blogfa.com/

وبلاگ درس روان شناسی اجتماعی (رشته فرهنگ و ارتباطات):روانشناسی اجتماعی

وبلاگهای نشریات دانشجویی:

نشریه  الکترونیکی دعوت-سایت نخستین نشریه الکترونیکی دانشجویی کشور-فرهنگ و ارتباطات

نشریه دانشجویی گواه- معارف اسلامی و حقوق

وبلاگهای اساتید:

فرهنگ و ارتباطات -دکتر آشنا-دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات

وب نما- دکتر حسن بشیر-دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات

سایت دکتر حسن بشیر-دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات

دکتر ابراهیم فیاض- استاد دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات

توتال تایمز- سعید رجحان- استاد فقه و اصول

سایر وبلاگها:

دروازه گربه؛ انتقادی درباره دانشگاه امام صادق 

خاکیان افلاکی؛ اردوهای جهادی سوسنگرد (دشت آزادگان)

خانه عشق:هیئت میثاق با شهدای بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع)

وبلاگهای دسته بندی نشده:

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ب.ظ

یک سوال از دانشگاه

این مطلب رو هم خوب به یاد دارم. از این روزها بود که تیرگی روابط با دانشکده در حال اوج گرفتن بود. (البته ما به طرق مختلف سعی در بهبود روابط داشتیم: مثل هفته دعوت(که در بهبود چهره دکتر سعید مهدوی موثر بود)، یا طرح موضوع پایان نامه من در وب و ...) تقریبا یک ماه بعد این بود که دو نامه با امضای (تقریبا) همه دانشجویان کدهای 86 تا 83 به دانشکده تسلیم شد و دو تجمع پرشور، حلیم انقلابی، تعطیلی کلاسها، پنج شنبه سیاه در سالن شهید مطهری و ...اتفاق افتاد. این سوال برای امثال من، یکی از جدی ترین سوالها بود و هست.

سوال از دانشگاه

"در برنامه مصوب دوره دکتری فرهنگ و ارتباطات، یکی از هدفهای دانشگاه از راه اندازی این دوره، تربیت مدرسان جامع نگر جهت تکمیل هیات علمی دانشگاهها در رشته های مربوط به فرهنگ و ارتباطات و تبلیغ عنوان شده بود که آشکارا، این دوره را نه فرجام کار که مقدمه ..."

این متن مهم نیست کجا نوشته شده بود. مهم اینه که همه قبولش دارن و مهر شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری پاش خورده. سوال ما از دانشگاه امام صادق (ع) اینه که چرا به این هدفش بی توجهی کرد و از این مدرسان جامع نگر تربیت شده جهت تکمیل هیات علمی دانشگاه استفاده نکرد؟ چرا آنها وارد کار اجرایی شدند؟ (چه درون دانشگاه و چه بیرون.) چرا...؟ راستی اکنون چه باید کرد؟!

منتخبی از کامنتها:

نویسنده: آشنا

شنبه 13 مهر1387 ساعت: 23:10

کار اجرایی و حرفه ای بخشی از ملزومات جامع نگری است . به نظر من برای استاد رشته فرهنگ و ارتباطات مطالعات نظری و روش شناسانه شرط لازم و تجربه حرفه ای شرط کافی است. این امر برای دانش جویان توانمند هم ضروری است . اما مشکل از انجا شروع می شود که کار اجرایی بر شخصیت علمی و مطالعاتی استاد یا دانشجو غلبه کند آن گاه همه چیز خراب می شود.

 

 

نویسنده: مهدی یوسفی

چهارشنبه 17 مهر1387 ساعت: 15:11

ن مشکل را عمیق تر ارزیابی می کنم. به نظر من تخست باید دوره کوتاهی وارد کار اجرایی شد (در حد محدود و دانشجویی) بعد سفت وایساد و درس خوند. من خودم اینجوری بود. سال های اول و دوم چند تا کار اجرایی کوچک داخل دانشگاه داشتم بعد که تا حد زیادی خلاءها را شناسایی کردم به شدت وارد فضای نظری شدم.

به نظر من فردی در حوزه اجرا می تواند قوی و موثر باشد که به لحاظ نظری بسیار قوی و کارکرده باشد. این معرفت است که اصالت دارد.

ورود در کارهای اجرایی بعضاً ناشی از قرائت های غلط از وظیفه محوری است. من معتقدم وظیفه ما در مرحله اول فقط پرکردن خودمان است

وب سایت

 

نویسنده: اثیری

دوشنبه 22 مهر1387 ساعت: 22:42

سلام....

سرتون خیلی شلوغه ؟

نیستید؟

.......................................

پاسخ مدیر وبلاگ:کمی تا قسمتی نمی ذارن باشیم!

وب سایت

 

  

نویسنده: یک نفر

یکشنبه 12 آبان1387 ساعت: 11:21

اگر به روز نمخواهی بکنی که هیچی اما اگر روزی یه سری زدی به این وبلا گت تاریخ به روز کردن بعدیت را ذکر کن

بابا مردم که بیکار نیستند؟

.......................................

پاسخ مدیر وبلاگ: تاریخ به روز کردن بعدی: خدا می داند! وقتی اینترنت اینقدر هزینه داره! وقتی اینترنت اینقدر دور از دسترسه! وقتی روزی سه بار اینترنت آدم رو قطع می کنن! وقتی خوابگاهها اینترنت ندارند! وقتی وقتی برای انجام تکالیف مرتبط با اینترنت نداریم. وقتی ...

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ب.ظ

سیستم احمق!

یه مدت ادبیات سیستم کثیف رو به کار می بردیم. دیدیم «کثیف» واژه قشنگیه که به سیستم می خوره. اولش هم سیستم به معنی دانشگاه نبود. بعد به این معنی شد! اوج سیستم کثیف برای وقتی بود که از دکتر فیاض شنیدیم (ابتدای آبان 86) حقوق دکتر آشنا رو نصف کردن. دکتر آشنا که تمام وقت وقف دانشکده بود و حتی روزهای تعطیل هم می شد دیدش. (بلافاصله بعد کلاس دکتر فیاض) یه مطلب در همین باره نوشتیم:

هشت آبان 1386. این روزها اوج استفاده از کلماتی چون «احمق» و «سیستم کثیف» بود. با مطالعه بند شماره 5 می بینید که ما از اول موضعمون به دانشگاه یک چیز بوده و هست!

۱- کار وبلاگ نویسی لزوما جنجال آفرینی نیست. ولی گاهی وقتها یه جنجالهایی آفریده می شه.

۲- دیشب یکی از ورودی های جدید رشته معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات پرسید که شما سرگروههای طرح اندیشه اسلامی ساعتی چقدر می گیرید؟ گفتم احتمالا کار دانشجویی حساب می شه، ساعتی ۷۰۰. یه نگاه به چهره اش کافی بود تا بفهمی می خواد بگه چرا این قدر کم؟

۳- یکی از اساتید بنام امروز سر کلاس گفت من خل شدم! از وقتی شنیدم حقوق دکتر آشنا که شبانه روزی تو دانشگاه امام صادقه و به کار و فعالیت مشغوله نصف شده! اونم به خاطر چی!؟ به خاطر این که ساعت درسی ایشون ( و یه عده دیگه) کمه و پایان نامه زیادی ندارند.

۳/۵- آخه مگه اونا نمی دونن که دکتر آشنا و امثال ایشون که تو دانشکده معارف اسلامی، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) دارن جون می کنن، دارن جون می کنن! آخه مگه برای ۱۰۰ تا دانشجوی فرهنگ و ارتباطات چند تا کلاس تخصصی تشکیل می شه که اینا بیاین درس بدن؟ مگه تا حالا کسی به مرحله پایان نامه نویسی رسیده که اینا بیاین پایان نامه ور دارن؟ اینا که تو دانشگاه دارن قرآن و حدیث و متون روایی درس می دن! (سوالات متون روایی کد ۸۲ با دکتر آشنا هنوز تو وبلاگ ایشون هست!) آخه دیگه چی مونده که بیاین درس بدن؟ دکتر آشنا که خودش رو وقف دانشگاه کرده چرا؟ درسته که دکتر فیاض بخشی از وقتش رو تو دانشگاه تهران می گذرونه، ولی اونم هرچ  چقدر بخواین برای دانشگاه گذاشته و می ذاره! این سیستم کثیفه که نمی تونه از اونا استفاده کنه!

۴- این قضیه دکتر آشنا (و بقیه اساتیدی که هنوز از بعضی هاشون مطمئن نیستیم) همه بچه های کلاس رو شوکه کرد. {یه فلش بک سریع به پاراگراف ۲ کنیم: دانشگاهی که با اساتید و هیئت علمی این طور برخورد می کنه، اون ۷۰۰ تومنی که به دانشجو می ده، البته خیلی هم زیاده! (خوبه وضع مالی سرگروه ها معمولا خوبه و کسی به خاطر وضع مالی سرگروه نمی شه احتمالا)} بله! سیستم کثیفه. امیدواریم کثیف تر از این نشه. یه استادی می گفت: دانشگاهی که هیئت علمی اش تو سری خور باشه... . تو دانشگاهی که کارمنداش به خودشون جرات می دن هیئت علمی رو به بخش های مختلف پاس بدن، شما فکرش رو بکنین با دانشجوهاش چطور رفتار می شه؟!!! همینه که به هشتاد و ششی ها می گیم که همه کارتون درست انجام بدین که سر  و کارتون به بخش اداری نیفته!

۵- با همه اینها باز هم اعتقاد داریم که دانشگاه امام صادق (ع) بهترین انتخاب برای ما بوده است و تو این سیستم هم می شود به حد اعلای رشد رسید. باید تلاش کرد. تلاش تلاش تلاش. هر چقدر سیستم کثیف باشد...

 

کمی بعد تئوری سیستم احمق با مطلب «یک نکته درباره حماقت سیستم» شروع شد:

 

یه زمانی راحت می نوشتیم سیستم کثیفه و عصبانیت خودمون رو از وضعیت آموزشی و همه چی دانشگاه و کل جهان راحت می کردیم ولی این روزا کثیفی این سیستم کار رو به اینجا رسونده که خواهید دید و ما باید با صراحت بیشتری فحش بدهیم.

با صراحت می گوییم که کار به این جا رسیده! (دارم به گردنم اشاره می کنم!) درباره احمق باهاتون صحبت کردم؟ یادم نیست ولی فرض که با مفهوم احمق آشنا هستید! این ترم سیستم آموزشی خیلی احمق شده است. امروز سر انگشتی حساب کردم دیدم برای هفته آخر حداقل ۲۳۶ ساعت کار (صرفا خواندن و نوشتن!) باید انجام بدیم. بدون احتساب فعالیتهای مربوط به درس آقای گیویان که منابع اونو ندیدیم که ببینیم چند صفحه است و چقدر وقت می گیره. به این باید حدود ۳۰ ساعت کلاس و چند ساعت کلاس جبرانی رو هم اضافه کنیم که به نظر می رسه در کل باید حداقل ۲۸۰ ساعت وقت گذاشت. [دقیقش رو بعدا حساب کردیم شد 330 ساعت و ده دقیقه!] خوابیدن و غذا خوردن و نماز و ... رو ولش کن، ما ماشینیم و نیازی به اینها نداریم! بنابراین هفته باید ۱۶۸ ساعت باشه ولی سیستم آحمق ما فکر کرده تا۲۸۰ قابل ارتقائه! چه کسی می تونه جواب بده؟

توجه:۱- فرض ما در این محاسبه این بوده که تکالیف رو در طول ترم تقسیم کرده باشیم. مثلا کتاب مفهوم فرهنگ دنی کوش رو از هفته هشتم که معرفی شد، هر هفته یک هشتم اونو خونده باشیم. نه اینکه بذاریم برای شب امتحان.

۲- سیستم غیر احمق احتمالا برای هر واحد درسی دوبرابر آن فعالیت می خواهد که برای ۲۰ واحد ما می شود۴۰ ساعت. حال بگوییم ما خاصیم، برگزیده ایم، امام صادقی هستیم، ماشین هستیم، ۶۰ ساعت! یا به قول یکی ۷۰ ساعت. با این حساب ضریب حماقت سیستم می شه ۴. (۲۸۰ تقسیم بر ۷۰)

بعد التحریر: (یک روز بعد):

۱- دیروز وقت نبود که راحت بنویسم. ولی واقعیتش اینه که نمی خواستیم سیستم آموزشی رو احمق معرفی کنیم. ذات سیستم کثیفه! کاریش نمی شه کرد! ولی حماقت اکتسابیه! می شه جلوشو گرفت! این رو  نمی خواستم بگم که سیستم نمی فهمه ۲۸۰ از ۱۶۸ بزرگتره.  اینم رو نمی خواستم بگم که سیستم باید این مشکل رو رفع کنه. "حسین" خوب فهمید چی می خواستم بگم. (کامنتش رو بخونین!) ما دو گروه احمق داریم. یکی ما که می فهمیم ولی عمل نمی کنیم! ما که ظلم رو می پذیریم. اون یکی گروه احمق ها که نمی فهمند ۲واحد یعنی چه! حال ممکن است عمری در دانشگاه ها گذرانده و دکترا گرفته باشند. یاد حرفهای دکتر فیاض بخیر که تقریبا به همه می گفت : امق! (همون احمق با لهجه شیرازی! که ح ساکن تلفظ نمی شود. من.) برای تک تک جمله های حسین می خواستم در طول هفته های گذشته یک پست مطلب بنویسم ولی هربار یا شبکه قطع بود و یا برق! 

۲- من هیچ استاد خاصی مد نظرم نیست. مجموعه احمق ها (مجموعه ایکس) مطرح است که تصادفا این ترم و به ویژه آخر ترمی زیاد شده اند! این حماقت سیستم قبلا هم وجود داشت ولی این ترم غیر قابل قبوله.

۳-با این سیستم اگر پیش بروید کارتان به بیمارستان خواهد کشید! مثل من!

 

 

و مجبور شدیم مطلب دوم درباره سیستم احمق رو بنویسیم: (به خاطر واکنش ها و کامنتها)

با خوندن کامنتها یک نکته بدیهی را میخواهم تذکر بدم اونم اینه که نظرات دیگران، لزوما مورد تایید ما نیست ولی چون محافظه کاری نکنم اینجا به بعضی اونا اشاره می کنم.

۱- این توهمه که من ضد سیستمم. من منتقد سیستم هستم. سیستم را با تمام وجود دوست دارم. حضور من درحالی که می تونستم و می تونم از دانشگاه برم موید عملی بر این مطلب است و این همه دفاعیات من در برابر انتقادهای دیگران (معمولا انتقادهای کد پایینی ها که احساس می کنم یه جای انتقادشون می لنگه) بیانگر این مطلب است که من به عنوان جزیی از سیستم، این سیستم را به عنوان بهترین سیستم موجود (و نه ممکن) می پذیرم.

۲- ظلم این بود که نمی ذارن ما درس بخونیم؛ نه اینکه درس خوندن ظلم باشه. من همیشه که حجم زیاد و یا ظالمانه (از جهت عدم تناسب با واحد؛ زیرا واحد ارزش هر درس است. مثلا ارزش پایان نامه برای دانشگاه ۴ واحد است و باید برای آن اندازه ۴ واحد وقت گذاشت. به نقل از آقای رضی) تکالیف رو می بینم کلا بی خیال می شم و سراغ یه درس دیگه و یا مطالعه غیر درسی می رم. چون هیچکی انجام نمی ده و اون تکلیف لغو می شه یا بعضی انجام می دن و نمره شون می گیرن و ما فقط نمره رو از دست می دیم. من که معدلم بالای نوده نگران چی باشم؟ ۳۰ نمره تحقیق یه درس دو واحدی بپره! البته اگه احساس کنم که بخشی از اون تکالیف واقعا سودمنده و عدم انجامش ضرر علمیه، انجام می دم.

۳- یکی گفته بود نهایتا ۴ ساعت از درسها مفیده. اولا شما این طور احساس و فکر می کنی ولی این طور عمل نمی کنی! بزرگتر که بشی احتمالا می فهمی بیشتر از اینها مفیده.

۴- ۲۸۰ ساعت برای اولین بار اتفاقی برای کد ما و فقط برای هفته آخر اتفاق داده. چرا سوء استفاده می کنید؟

۵- ۲۸۰ ساعت حساب سرانگشتی بود. اگه لازم می دیدیم ریز اون رو می آوردیم. اولین فرصتی هم که پیدا باشه این کار رو می کنم.

۶- با مسما بودن این اصطلاح احمق همین قدره که سیستم دانشگاه به قول دکتر بابایی (اندیشه اسلامی ۴) به ما به عنوان انسان با نیازهای انسانی نگاه نکرده ولو غفلتا.

۷- "از این به بعد باید به جای سیستم کثیف از این اصطلاح کمک بگیریم." یعنی چه؟ ما در شوخی هامون که کمی جدی هم هستند -مثلا انتقادند- از کثیف و اینجا به تناسب مفهوم از احمق کمک گرفتیم. به هر حال کار ژورنالیستیه و می خوایم آتیش قضیه رو زیاد کنیم و احیانا خنده ای هم بر لب. یه نکته دیگه سیستم کثیف با اون دایره شمول گسترده اش رو برای چی می خوای حذف کنی و از احمق استفاده که فقط چند مصداق داره و چندین موارد نقض. یادتون نیست آقای پناهیان سیستم دانشگاه از این جهت که توسط آیت الله مهدوی کنی تاسیس شده رو فوق العاده هوشمند خوند؟(محرم ۸۶- مسجد دانشگاه امام صادق)

۸- ما از اعتراض نمی ترسیم. متاسفانه خیلی ها می ترسند و مثلا ۸ صفحه نامه انتقادی جدی و تقریبا منصفانه می نویسند ولی خود را معرفی نمی کنند!

بقیه نکات باشه برای دفعات بعد. راستی یادم رفت بگم از ۳۷ کامپیوتر سایت، ۲۰ مورد آنها امروز قابلیت استفاده نداشت!

 

و مجبور شدیم مطلب سوم رو هم در مدت کوتاهی(21 خرداد 87 تا 6 تیر87) بنویسم! (واکنش های اساتید مختلف و جملاتی که به زبان آوردند هم خیلی جالبه؛ گرچه مکتوب نداریمشون!) این مطلب آخری، تماس های تلفنی هم در پی داشت مبنی بر این که ما از شما حمایت می کنیم! ولی ما استقلالمان را به همه پیروزیهای این چنینی ترجیح دادیم!

 

قرار نبود این بحث  (سیستم احمق) اینقدر طول بکشه، ولی ظاهرا واکنشهای اساتید محترم نشون می ده ما باید بیشتر توضیح بدهیم و شفاف سازی کنیم.

امید که ابهامات برطرف شود. یه بار دیگه از همه اونایی که کامنت دادن، به ویژه اونایی که سرشون خیلی شلوغ بود، تشکر می کنم. یه تشکر ویژه هم از حسین سرفراز که یه مطلب مستقل تو وبلاگش در جواب من نوشته.

یه نکته دیگه رو هم کوتاه بگم. این روزا شب نامه های انتقادی تو دانشگاه خیلی زیاد شده. از سیاسی هاش بگیر تا اینکه "چرا ما رو بدون جوراب سر جلسه امتحان راه نمی دین؟" نکته اش اینجاس که هیچ کی خودش رو معرفی نمی کنه که کیه! اینا یعنی چی؟ یکی تو یه شب نامه دیگه درین باره نوشته بود ننوشتن نام تو این شب نامه ها یعنی ترس. آخه از کجای سیستم باید ترسید؟ این جو خفن امنیتی دانشگاه چه لزومی داره؟ (البته شب نامه ای رو هم یادم می آد که به صراحت از سردار رحیم صفوی و بچه هایی که باهاش کلاس داشتن انتقاد کرده بود و اسم نویسنده هم داشت.) مطالب داخل(" ") نظرات خوانندگان (اساتید و دانشجویان) است.

۱- "اگر سیستم احمق است شما چرا میان احمق ها مانده اید" نمی دونم شاید دکتر بشیر مطلب دو هفته پیش منو ندیدند. گفته بودیم که همه عشق ما این دانشگاه ست و بچه هاش. کثیفی سیستم رو بی خیال ولی احمق بودنش رو می شه حل کرد. ما می نویسیم که کمی موج ایجاد بشه و این مسائل فراموش نشه. شاید هم اشتباه می کنیم و کسی دلیلی بیاره  که سیستم احمق نیست. کثیف نیست. ما سیستم رو ترک نمی کنیم حتی وقتی که کاملا از اصلاح اون نومید بشیم؛ چون این سیستم رو بهترین سیستم می دونم. می تونستم حقوق دانشگاه روزانه مازندران یا یکی از دانشگاههای تهران رو بخونم. رتبه ام که خوب بود! ما به دانشگاه امام صادق امید بستیم.

۲- "خوب زود جوش آوردید و به به سرای احمق شناسی وارد شدید." "خوب" همون "خب" است؟ اگه منظورتون اینه که دیر جوش آوردیم، باید بگم که ما به سیستم اعتماد کردیم. ما در جواب سوالهامون از استاد مشاور محترم سال اول اینو می شنیدیم که از اقتضائات ترمهای اوله. ترمهای اول تموم شده. این وضعیت تموم نشده.  اگه منظورتون اینه که زود جوش آوردیم،باید بگم که سه سال از دوره تحصیل تموم شده و دو نیم سال مونده. راستی شما به چه راحت از جوش آوردن استفاده کردید! ما که روزی که می نوشتیم عصبانی نبودیم! یعنی هیچ وقت با عصبانیت نمی نویسیم که بعدا نتونیم جمعش کنیم. قسمت احمق شناسی تون هم ژورنالیستیه! احمق رو تعریف کردیم به وضعیتی که سیستم نفهمید ۲۸۰ از ۱۶۸ بزرگتره. یا استادها نفهمیدند که دو واحد چند ساعته.

۳-  "ما فعلا به فکر دو در کردن تحقیقات و پاس دادن اون ها به تابستانیم که موفق هم بوده ایم البته ضربه آخری سر کلاس اقای رضی زده خواهد شد." وقتی عملا نمی شه در طول ترم انجام داد، تابستون هم به نظر من نباید انجام داد! پس کی باید به وظایف اجتماعی خود برسیم؟ از کدام موفقیت سخن می گویید؟ کجای این کارها موفقیت است؟ درسهای ترم مگر خودشان حق ندارند؟ در ضمن دیدیم که با ناتمام اعلام شدن درس آقای رضی، کسی خوشحال نشد.

۴- "همین ترم کلاسی دارم که حاضرم به جای سر کلاس رفتن عین یک ساعت و نیم رو توالت بشورم. این حرفو حاضرم هر جایی تکرار کنم:" واقعا نمی دونم سیستم با این بچه ها چه کرده که این گونه سخن می گویند؟ یک بار همه کامنتهای مطلب "نکته ای درباره حماقت سیستم" را بخونید. می سوزید! خودتون رو جای بچه ها بذارین. در کنارش حرف اونایی که جرات نکردن، حرف اونایی که خبر ندارن و ... رو هم تصور کنین.

۵- "توی فرحزادم همین خبرها هست" ظاهرا وضع واحد خواهران دانشگاه امام صادق، هم تعریف چندانی ندارد. (البته این مطلب نویسنده نداشت؛ ولی چیزایی که از متاهلها می شنویم موید همین مطلب است.)

۶- "تا دیروز روشنفکری را در انتقاد با استفاده کردن از شیوه زدن دیگران می دیدیم امروز خودزنی شما را به عنوان روشنفکری جدید به سبک دانشگاه ما می بینم." ما یه کل هستیم. اگه جایی از دانشگاه می لنگه شاید من بیشتر از حضرت آیت الله مهدوی کنی مسئول باشم. این طرز تفکر رو من تو همین دانشگاه یاد گرفتم. صمیمانه و صادقانه نوشتن اسمش روشنفکریه در انتقاده؟ البته اینها برام مهم نیست. یه نقص قابل برطرف شدن هست که ما ژورنالیستاً اسمش رو گذاشتیم حماقت. سیستم احمق. هر کی می شنوه کلی می خنده! ادخال السرور... . اگه زشته، دکتر فیاض که... . اصلا خود ... . (خودم سانسور کردم!)

۷- "آیا واقعا دانشجویان خوب و خوشفکر و اساتید دلسوز و مسئولین متعهد و معتقد دانشگاه را احمق فرض کرده اید؟ " توضیح دادیم. ما احمقیم که سکوت کردیم. مگر نه عالمان در جلوی بدایع می ایستند. ما اسمی از مسئولین نبردیم. از مقررات انتقاد کردیم. از سیستم که اجازه می ده استادها هر کاری می خوان بکنن. استادی مصداق احمق می شه که نخواد درک کنه که دو واحد برابر ۴ ساعته. ما فرض نکردیم. گفتیم واقعا به نظر ما این حماقته! چه از سوی ما و چه از سوی سیستم. کامنتهای دوستان هم موید همین بود. اتفاقا بیشتر ما دانشجوها مورد توبیخ بودیم که چرا هر چی استاد.... می پذیریم. ما منکر هیچ یک از صفات خوب، خوشفکر، دلسوز، متعهد، معتقد و.... نیستیم.

۸- "راستی خود شما تلاش کرده اید گامی در جهت تعدیل یا تصحیح بردارید. مثلا در عمر دانشجویی پیشنهاد مناسبی داده اید که عملی باشد. چرا باید این همه حرف بزنید و عده ای را به دنبال خودتان بکشانید که تا اندازه ای هم حق دارند. آیا شما یکبار در سال اخیر و شاید در دو سال اخیر یکبار به دانشکده مراجعه کرده اید و پیشنهادی سازنده را مطرح کرده اید. نکند خدای نکرده این ابزار وبلاگ به وبال گردنی برای شما تبدیل گردد که شما را بیش از کسب ثواب به گناه آلوده کند..." این مسائل واجب کفایی ست! یکی که می گه انگار همه گفتن. این مساله که پیشنهاد عملی نمی خواد! به استادها بگویید درس ما دو واحد دارد، طوری برنامه ریزی هر هفته حداکثر  ۴ ساعت فعالیت (اعم از مطالعه، ترجمه و تحقیق و ارائه و ...) از دانشجو بگیرید تا چیزی برای شب امتحان نماند. این طور نباشد من در شب امتحان ببینم که مثلا از سه کتاب درس ولایت فقیه فقط یکی شب امتحان تموم می شه و دو تای دیگه رو ... . این مطلب که سیستم احمقه تو این وبلاگ فقط همین بود که اینقدر جنجال به پا کرد و سوژه بحث خوابگاه شد. به نظر من اگه به هر طریقی استاد ها مجبور باشند اندازه ارزش هر واحد رو رعایت کنن، موج انتقادها خیلی فرو کش می کنه. اگه یه پست حرف زدن زیاده ما رو ببخشید! باور کنید این پیشنهاد سازنده ای است. استاد گ. از ما قبول نمی کند که وقت نداریم. ولی از شما باید بپذیرد که محدود شود. از طولانی شدن مطلب خشوم نمی آید و همین جا مطلب رو تموم می کنم.

به هرحال، یه بار دیگه معذرت می خوام اگه احیانا اسائه ادبی شد.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ب.ظ

مرور درسهای ترم هفتم تا نیم ترم

این مطلب کار قشنگی بود. نوآوری! نیاز هم بود که بدانند درسها و کلاسهای ما چگونه پاس می شوند! خوب یادم است که بعد این مطلب دکتر آشنا در ایمیلی از بچه های کد 82 فرهنگ و ارتباطات هم خواسته بود که کار مشابهی انجام دهند.

 

مروری بر درس های این ترم- قسمت اول:تدبیر زندگی2

هفته هشتم است و این یعنی پایان میان نیم سال و یک چهارم یک سال تحصیلی. بدم نمی آید تا آنجا که می شود مروری کنیم بر درسها تا اینجا. این حق دکتر بشیر، دکتر آشنا و دیگران است که بدانند وضعیت درسهای ما چگونه است. تیرماه که اجمالی از وضعیت کلاسهای ترم قبل را به دکتر آشنا گفتم، کاملا متوجه شدم که ...

خب، از همین شنبه صبح شروع کنیم. 8 صبح، تدبیر زندگی2، یک واحد، دو ساعت (همینجا بایستید! چرا برای یک درس نظری، دو برابر واحد ساعت گذاشته اند؟ اگر ارزشش را داشت، واحدش را هم بدهید!) استاد: آقای طغیانی، دانشجوی سابق اقتصاد دانشگاه امام صادق. (احتمالا دانشجوی دکترای اقتصاد فعلی) (تحصیلات استاد برای من اهمیتی ندارد.) تدبیر زندگی ظاهرا از اختراعات دانشگاه امام صادق است و ما اولین موجوداتی هستیم که آن را می گذرانیم. (صرف خوک یا موش آزمایشگاهی بودن برای ما مشکل ساز نیست. عادت داریم.) بخش عمومی ارائه دهنده آن است. تدبیر 1 ما با همه متفاوت بود و دو ترم زودتر از سایر رشته ها تدریس شد. دو جلسه اول استاد نیامد. ظاهرا بخش عمومی با استاد هماهنگ نکرده بود و یا استاد نپذیرفته بود که در این ساعت کلاس داشته باشد. یک جلسه هم تعطیل رسمی بود. یک جلسه هم من نتوانستم بیایم. دو جلسه دیگر هم استاد نیامد. در مجموع سه جلسه (آن هم با تاخیر استاد و بخشی از کلاس) تشکیل شده که من در یکی غایب بودم. جلسه اول به معارفه، پرسیدن سن ازدواج و توضیح تحقیق درس گذشت. یک جلسه دیگر دوباره نظام جدید تحقیق درس (که کاملا عوض شده بود!) بررسی شد. سطح مباحث فوق العاده پایین و دون شان کلاسهای دانشگاهی بود. (پایین تر از سطح کلیه دانشگاهها) انتظار ما از این کلاسها محتوا نیست! انتظار نداریم چیزی یادمان بدهند! انتظارات حداقلی داریم. اینگونه بار آمده ایم. پیوند بین دروس عمومی و تخصصی را که یادتان هست؟ پیوند معارف اسلامی با دروس تخصصی؟ انتظار دارم در این درس که استادش (به انتخاب من و با سختی فراوان) امام صادقی است، حداقل در حد اولیات، این پیوند برقرار شود! (یعنی حداقل بین دروس عمومی با خودش(=معارف اسلامی) پیوند برقرار شود!) حداقل می شود که در بحث از سن مناسب ازدواج این نکته گوشزد شود که سن ازدواج در اسلام دو نوع است: سن ازدواج واجب و سن ازدواج مستحب. در همین مقدار یک جمله. یعنی چه روی هوا یه چیزهایی می پرانید؟ وقت نماز صبح نزدیک شده است. به همین مقدار اکتفا می کنم.

بررسی درس های این ترم- قسمت دوم: فقه تخصصی1

دومین درس روز شنبه، ساعت 4 بعد ازظهر، فقه تخصصی با تدریس استاد حجت الاسلام حیدری است. بارها شنیده بودیم که تو زمینه ترکیب دروس عمومی و تخصصی که نمودهای بارز آن می بایست درسهایی مثل فقه فرهنگ و ارتباطات (و تفسیر فرهنگ و ارتباطات که وجود خارجی ندارد. در حالی که 10 واحد تفسیر عمومی می خوانیم!) کار نشده. در برنامه جدید کد 84 و به بعد نیز فقه تخصصی از 4 واحد به 12 واحد افزایش پیدا کرده. انتظاری از این درس نداشتیم. وقتی محتوایی نیست، استادش چه کند؟ قرار شد، بحث غنا و موسیقی را با هم تا آخر ترم یه جوری کار کنیم که روش فقهی یاد بگیریم. بچه ها هر جلسه چند تا تحقیق ارائه می دهند. تحقیقاتی که از متن احادیث وسائل شیعه در اومده. فکر کنم یک جلسه استاد نیومده و یک جلسه هم تعطیل بوده. روند کلاس، بی جهت کش اومده. می خوام بگم یا فقه موسیقی و غنا اونقدرها ظرفیت نداره که یه درس دو واحدی باشه، یا اینکه تو این زمینه هم این قدر محتوا تولید نشده که ما تو کلاس احساس اتلاف وقت نکنیم. سهم تکرار مطالب در کلاس زیاد است. تلاش استاد به پاسخگویی مبنایی سوالات دانشجویان، باعث شده بحثهایی از اصول که قبلا خوندیم و یا متاسفانه قرار نیست بخونیم، در کلاس مطرح شود.

بررسی درس های این ترم- قسمت سوم: زبان عمومی

یکشنبه 8 تا 10 و دو شنبه 10 تا 12 با استاد روشن ضمیر. بحث پیوند دروس عمومی و تخصصی در چنین کلاسهایی که با حضور دانشجویان رشته های مختلف برگزار می شود، یه جورهایی سالبه است و اصولا در درسهایی مثل زبان، کسی انتظاری هم ندارد. این ترم گرامر تافل می خونیم. شخصا هیچ نیازی به حضور در این کلاس ندارم. البته مسلما خیلی از بچه ها زبانشان ضعیف است و نیاز به این حضور در کلاس دارند. این درس هم دو واحدی است ولی نمی دانم چرا در 4 ساعت ارائه می شود! چرا وقت منو می گیرن؟! قدیما احتمالا این جوری نبود که چیزی را که بلدی، کلاس بری! از درس زبان خیلی خوشم می آید. بی جهت منو برای خیلی ها اسطوره کرد! امتحان زبانهایی که بچه ها می خواستند برن جلوی بخش، من 100 می گرفتم؛ اونم فقط با 20 دقیقه سر جلسه نشستن! البته دلخوری های زیادی هم دارم؛ مثلا یه بار با این که پایان ترم 100 شده بودم، نمره کلاسی که 20 درصد نمره کل است (دربرابر50 درصد پایان ترم) 75 شدم و حسابی معدلم رو کشید پایین! اونم تو ترمی که چندین بار داوطلبانه تاک داده بودم و همه تکالیف رو بدون استثنا حل کرده بودم و ...! به هر حال قدرت مطلقه هر چه اراده کند، همان است! آقای محقق گفت: تو برگه می شه کاری کرد ولی کلاسی دست استاده! نکته مهم زبان من تو دانشگاه اینه که دانشگاه هیچ از جنبه های زبان منو تقویت نکرد! نه ریدینگ، نه لیسنیگ، نه.... .  شاید مشکل از من بوده!

بررسی درس های این ترم- قسمت چهارم: مطالعات اجتماعی در فرهنگ اسلامی

این درس رو من و دو تا از 84ی ها با 83 ی ها برداشتیم. یکشنبه ساعت 4 با استاد جمشیدی ها (رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران)

سرفصل های این درس به خاطر نظر استاد کنار گذاشته شد. محتوای کلاس همیشه با انتقاد شدید بچه ها و کوتاه اومدن نسبی استاد همراه است (واین ویژگی بسیار خوبی برای این کلاس است که استاد نقد بچه ها را می پذیرد.) این احساس که اتفاقی که در این کلاس می افتد همان وقت کشی فوتبال است، در هر جلسه و به دفعات برای من و حداقل تعدادی دیگر از بچه ها می افتد. بد نیست یکی از ما بخواهد که تعداد گزاره های این درس و درسهای این چنینی که با فقر محتوا مواجه هستند را ارائه کنیم. مطالعه کتاب کارنامه اسلام (که ترم 2 برای درس تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی خواندیم!) و تفکرجامعه شناختی ابن خلدون (ترجمه استاد) از ما خواسته شده است.

بررسی درس های این ترم- قسمت پنجم: روش پژوهش در فرهنگ و ارتباطات

 دوشنبه 8 صبح با استاد حسن بشیر. من جلسات اخیر این درس را از دست دادم. جلسات اول درباره پروپزال و تحلیل محتوا بود که تقریبا در درس قبلی داشتیم. البته این که داشتیم به این معنی نبود که یاد گرفتیم و نیازی به یادگیری مجدد نداشتیم. اتفاقا ما حتی نمی دانستیم چگونه یک پروپزال بنویسیم. بحث پژوهش در رسانه های چاپی جدید بود. به جرأت می گویم، محتوای ارائه شده نیاز به دو ساعت کلاس در هفته نداشت. (البته شاید کار بیرون از کلاس این درس، نیاز به بیشتر از اینها داشته باشد که دارد.) به درخواست آقای بشیر و به همت آقایان حسین براتی و مسعود محمدی این درس دارای وبلاگ گشت.

بررسی درس های این ترم- قسمت ششم: زبان تخصصی رسانه ها

دوشنبه ساعت 2 با استاد غلامرضا آذری. بیشتر ترجمه عمومی بود تا زبان تخصصی. متنی که ترجمه می شود، متنی تخصصی است. هر هفته یک پاراگراف ترجمه می کنیم و در کلاس هم همان پاراگراف کار می شود. تا حالا کمی بیشتر از یک صفحه ترجمه شده. سرعت کلاس شاید کمی کم باشد. جزوه ای هم که شامل دو کتاب است به ما داده شده؛یکی برای شروع کار ترجمه و دیگری لغت آموز که بحثهای آن را دردوره دبیرستان و ترم های قبل داشتیم. (البته استاد هم از این جهت آن را داده که خودمان مطالعه کنیم اگر بلد نیستیم. از این باب که این نکات مهم را کنار هم جمع کرده دارای اهمیت است.)

بررسی درس های این ترم- قسمت هفتم: جریان شناسی تاریخ معاصر

سه شنبه 8 صبح با استاد صحرایی. قرار بود تاریخ بعد انقلاب را درس بدهد که هنوز قبل انقلابیم! خنده دارترین نکته این درس، تکلیف اجباری آن است: روزنامه های یکسال را می خوانیم و مواردی از آن را می نویسیم و تحویل می دهیم! کاری که اگر اجباری نبود، جالب بود! مثلا تکلیف من این بود که روزنامه های جمهوری اسلامی سال 70 را بردارم، و این کارها را برای هر شماره انجام دهم: نوشتن مشخصات روزنامه، تاریخ، عنوان تیتر اول، موضوع تیتر اول، توضیح تیتر اول، موافقت یا مخالفت تیتر با دولت، داخلی یا خارجی بودن تیتر، همین ها درباره سرمقاله!، شرح (بزرگترین) عکس، نویسنده سرمقاله... یعنی چیزی حدود 15 فاکتور را برای هر شماره! ضرب کنید در 300 روزنامه ای که احتمالا هر سال منتشر می شود! بگذریم که دلم پره!

بررسی درس های این ترم- قسمت هشتم: نظریه های جامعه شناسی

سه شنبه 10 تا 12 با استاد ابراهیم فیاض. اول قرار بود که با آقای جمشیدی ها باشه ولی نمی دونم چی شد که فیاض شد! ما (خیلی از ما هشتاد و چهاری ها) با اینکه با فیاض این درس رو بگذرونیم مخالف بودیم چرا که می خواستیم، text بخونیم. در کل بد نشد. کتاب نظریه های جامعه شناسی رو با آقای سید مجید امامی، می خونیم. (ایشون یه کلاس رایگان برامون گذاشتن. یک دنیا از ایشون که به فکر ما هستند، تشکر می کنم.) امید که بیشتر از ایشون استفاده بشه. از اون طرف خیلی از بچه ها چهارشنبه ها می رن دانشگاه تهران، همین کلاس آقای کچوئیان. از اون طرف، این ترم آقای فیاض کاملا در چارچوب درس حرف می زنه و جزوه ای قابل توجه نوشتیم که انتظارش رو نداشتیم. فکر می کنم حق این درس بیش از 2 واحد باشه. (البته نه به این معنا که ساعت کلاسی اش زیاد بشه، بلکه به این معنا که بیشتر از 4 ساعت مطالعه هفتگی لازم داره.)

بررسی درس های این ترم- قسمت نهم: ارتباطات سازمانی

سه شنبه 3 تا 5 با استاد نادر جعفری. هنوز ارتباطی که باید و شاید (شایسته است) با این درس برقرار نشده. (البته دو ترم پیش با درس مبانی مدیریت برقرار شد.) شاید برای اظهار نظر برای این کلاس به وقت بیشتری نیاز داشته باشیم.

بررسی درس های این ترم- قسمت دهم: تفسیر و تدبر در قرآن کریم (4)

سه شنبه 5 تا 7 با استاد غلامی.(دانشکده حقوق) دوباره این ترم حجم رو بردن بالا! دوباره شد سه جزء! قبلا می نوشتن شبی 15 دقیقه برای این درس وقت بگذارین و تدبر کنید ولی دیگه نمی نویسن. شاید فهمیدن برای خوندن جزوه به صورت پیوسته به بیش از سه ساعت وقت لازمه و بدون تدبر هم شبی 15 دقیقه جواب نمی دهد. تازه مباحثه هم 55 نمره این درس را به خود اختصاص داده! نکته خنده دار: نوشتن انواع غلطهای تایپی، املایی، دستوری، و ... نمره داره! نوشتن اینکه فلانجا مبهم بود، نمره داره! نوشتن سوال پیشنهادی برای امتحان نمره داره! معلومه چه خبره؟ هشتمین واحد تفسیر عمومی که تقریبا بیشترش تکرار است، اینگونه می گذرد! چند نکته از کلاس: حتی برای امر واجب هم حق خروج از کلاس را نداریم، مجبوریم دایره ای بشینیم، مجبوریم هر هفته آخرین نفر نباشیم که به کلاس می آید! (این خیلی ظلمه چون باید بری شیرینی بخری و  حتی نمی توانی بگویی: «یک دقیقه دیر کردم؟ غیبت بزن! ولی بذار من تو کلاس باشم! » همه باید شیرینی بخرن، از اونجایی که بعضی ها شیرینی 100 تومانی (ارزانترین) می خرن، نتیجه می گیرم که ته دلشون راضی نیستند و مسلما اثر وضعی هم واقعیتی است.

بررسی درس های این ترم- قسمت یازدهم: اصول فقه3

8 صبح چهارشنبه با استاد حجت الاسلام محمدزاده. جلسه اول تعطیل بود. دوم رو رفتم، از تدریس استاد (خط به خط کتاب) کاملا راضی ام. دو جلسه بعدی حالم خوب نبود و نرفتم. بعد دیدم که چون چند جلسه دیگر هم نمی تونم برم رفتم حذف اضطراری کنم که صفر نشه. گفتن چون جمعیت کلاس 8 نفره و کمتر از حدنصابه، با درخواست موافقت نمی شه ولی من گفتم چون 21 واحدی هستم موافقت کنید. نمی دونم کمیسیون چه کار کرد. به هر حال من دیگه کلاسش رو نرفتم. امیدوارم کمیسیون، موافقت کرده باشه!

گزیدهای از کامنتها:

 

نویسنده: وحید صابری

جمعه 8 آذر1387 ساعت: 7:31

دمت گرم واقعا حرف مارو زدی

جز درس نظریه های جامعه شناسی بقیه درسها وقت تلف کردن است

 

نویسنده: حسین براتی

شنبه 9 آذر1387 ساعت: 0:25

خدا قوت حمیدجان

دارم به ده سال دیگه فکر میکنم. چقدر خاطراتمون با خوندن این متن زنده میشه! کاش یکی بود که روزگارمون در سه سال گذشته رو به رشته تحریر در می اورد. روزگار تلخ و شیرین! نگاه های انتقادیت عالیه (با اینکه با بعضی مخالفم و البته با اکثرش صد درصد موافق!)

راستی کار اخیرت شاهکار بود جداً. تشکر!

 

نویسنده: مجتبی صمدی

شنبه 9 آذر1387 ساعت: 10:44

به نظر من حمید باید یه کار اساسی در مورد این اتفاقات کرد حداقل به قول حسین همه را مکتوب کرد و تاریخ را ثبت نمود.

وب سایت  

 

نویسنده: خودم

چهارشنبه 13 آذر1387 ساعت: 2:36

منتظر مطلبی با عنوان کد سوخته! نگاهی دیگر به کدی که می خواست سرفراز باشد... باشید

شاید به مدد لطف الهی توانستیم اجمالی از سه سال گذشته را بنویسیم. انشاءالله سه سال دوممان بهتر باشد.

وب سایت

 

نویسنده: مریم

پنجشنبه 14 آذر1387 ساعت: 14:53

سلام

چه دل پر خونی؟

عجیبه که نوز عادت نکردید

خوب البته ما چون سال آخریم و همه درس ها تخصصی شده کمتر خون دل می خوریم

ولی واقعا بهتون خیلی ستم می شه

پستتون طولانی بود کامل نخوندم

ذخیره کردم سر فرصت انشاالله بخونم

یه نظر تخصصی می ذارم

موفق و موید باشید

وب سایت

 

نویسنده: مریم

جمعه 15 آذر1387 ساعت: 19:33

سلام مجدد

رفتم با حوصله خوندم

مشکل اول شما اینه که یه ذره snub nosed هستید

البته ببخشید ها

مشکل دومتونم اینه که زیادی درس می خونید

موفق باشید

 

نویسنده: من

جمعه 1 آذر1387 ساعت: 3:57

مصیبتی است...

 

نویسنده: اثیری

یکشنبه 3 آذر1387 ساعت: 22:37

سلام

خوبید؟

برگ ریزون قشنگی راه افتاده اما دانشکده ما برگای دیگه ای هم ریزش دارند

یا علی

وب سایت

 

نویسنده: غریبه ی اشنا

جمعه 22 آذر1387 ساعت: 19:44

سلام

عید غدیر برشما مبارک

دانشجو ی امام صادقی با این (مشکلات) که معروف شده وگرنه که... ولی در کل باید گفت این نیز میگذرد

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ب.ظ

موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد

این مطلب خیلی فضا رو ترکوند. البته کاملا مثبت. یه شور علمی هم پیدا شد! وقتی هشتاد و دویی ها هنوز در مورد پایان نامه شون مبهم حرف می زدند، ما موضوع معرفی کردم. البته یکی از چندین موضوعی که به ذهنم رسیده بود. ولی خیلی جدی بود! متاسفانه این مطلب واکنش علمی اساتید رو نیاز داشت، که این واکنش علمی حاصل نشد (14شهریور87).

تصادفی از یه موضوع اینقدر خوشم اومد که پایان نامه ام بشه!

·        سیاستگذاری ظرفیتهای دفاع مقدس درجهت اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی (تبلیغ ارزشهای انقلاب اسلامی به کمک دفاع 10 ساله، نعمت جنگ در راستای اهداف انسان سازی؛ الگو گیری از شهداء)

·        سیاستگذاری ادب و هنر دفاع مقدس:(به مفهومی عام که اردوهای روایتگری راهیان نور را هم شامل می شود علاوه بر سینما و تلویزیون و کتاب و ...)  از کدام رسانه ها و از هر کدام تا چه میزان و با چه محتوایی و چگونه دولت دخالت کند؟

·        سوال اینست که  اکنون چگونه در جهت اهداف انقلاب از ثمره اش یعنی نعمت جنگ می توانیم استفاده کنیم؟ یعنی به کمک ارتباطات (در معنایی عام که مصداقهایش را می آوریم)  چطوری می تونیم از فرهنگ دفاع مقدس الگو بگیریم و اون فرهنگ اسلامی که قرار بود انقلاب بهش برسه رو پیاده کنیم!

·        راهیان نور: زیارت به عنوان یک رسانه نامتعارف. سیاستگذاری استفاده از ظرفیتهای راهیان نور. دخالت دولت یا عدم آن مثل هیئتهای محرم. میزان و چگونگی و حوزه های دخالت دولت؟ تعیین برنامه و اماکن بازدید؟ مسیر تردد؟ اعزام راوی؟ تعیین یا کنترل حوزه حرفهای راوی؟(حماسی، احساسی، مسائل محرمانه جنگ؟) مسائل مالی اقتصادی خدماتی و آماده کردن زمینه ها؟ یادمان سازی و توزیع محصولات فرهنگی؟ گزینش و سفارش محصولات؟ و ...) تاثیر اقناعی زیاد این اردوها.

·        یادمانهای شهدا و موزه های جنگ در شهرستانها (نه فقط مناطق عملیاتی)

·        مقبره های شهدای گمنام در دانشگاهها و مساجد و تفریحگاهها(کوهسنگی مشهد، تپه نورالشهداء کلکچال و ...)و  ...

·        کتاب (رمان، تاریخ، چند صفحه در کتب درسی، تحلیل سیاسی و ...)، فیلم (مستند؟ داستانی؟ کلیپهای کوتاه ...)، نرم افزارها (سیره شهدا، تاریخ جنگ...)

·        جشنواره های شعر و ادب پایداری؟

·        یادواره ها

·        مجالس خاطره گویی بازماندگان دفاع مقدس در مساجد و دانشگاهها و ...

·        شاید بهتر موضوع را جزیی تر و کار را سبک تر کنیم. مثلا فقط در مورد ادبیات مکتوب، آنهم از منظر رهبری! و در آن بررسی کنیم کدام یک موثرترند: رمان، داستان کوتاه؟ و به آسیب شناسی ادبیات تولید شده بپردازیم. یا فقط به آسیب شناسی ادبیات تولید شده در حوزه کودک! و مقایسه آن با دیدگاههای رهبری! فکر می کنیم موضوع خوبیه و یه نفره قابل انجامه. البته اگه پایان نامه گروهی به تصویب برسه می شه روی کل پروژه فکر کرد! البته به نظر کار دشواری هم می آید: احتمالا مجبور به مصاحبه با سرداران، راویان، زائران، نویسندگان، رسانه ای ها و خیلی های دیگه خواهیم بود (جمع بستم! حتی تصور انجام فردی چنین کاری هم نمی رود!) و شاید هم دو سه ماه رفتیم جنوب مشاهده و مردم نگاری ماجرا! شاید هم آنجا پرسش نامه ای تهیه کردیم و دادیم که در کاروانها توزیع کنند و با ارسال جواب در قرعه کشی شرکت کنند! (2 نکته: یکی فعل توزیع کنند که به صیغه جمع غایب است و این را می رساند که اینجا دیگر کار چند دانشجو نیست! خود ستاد راهیان نور یا اینجور جاها باید به توزیع اون اقدام کنند! تا نمونه خوبی داشته باشیم! دومی هم در مورد قرعه کشی، از این باب که انگیزه ای برای ارسال جواب (پست جواب قبول! به کمک اداره پست! یا تحویل به غرفه های فرهنگی موجود مثل غرفه امتداد! ) داشته باشند.) تصور کنید: تو نمایشگاه بین المللی کتاب نظرسنجی بشه (صیغه غایب و مجهول!) که کی ها، چه کتابهایی در زمینه دفاع مقدس و چرا خریدند و کی ها و چرا نخریدند؟ به همراه مصاحبه و مشاهده و ... . همین کار هم تو جشنواره فیلم فجر و جشنواره دفاع مقدس! اصلا یه سال باید همه جشنواره ها را رصد کنیم! شناخت وضع موجود و نیازها خیلی مهمه! نمی شه همین جوری حرف زد! کارشناسها یه طرف قضیه ولی مهم تر مخاطبها هستند! باید از مردم پرسید که چرا تئاتر دفاع مقدس ... . البته دفاع مقدس تئاترش کجا بود؟ ولی خدا را چه دیدی؟ شاید بررسی کردیم و یافتیم راه شکوفایی تئاتر دفاع مقدس را! شاید بهترین و موثرترین و اجرایی ترین و ارزان ترین رسانه برای پیگیری اهداف از کانال شهدا و دفاع مقدس همین تئاتر باشه! نیست که ارتباط مستقیم داره که تاثیرش خیلی زیاده و از طرفی داستانی هم هست و نمایشه و راحت هم تو همه شهرها  و روستاها و حتی تو کشتی هم قابل برپاییه و ... .

·        به هرحال ما (هشتاد و چهاری ها، حداقل من) نه تنها از روشهای تحقیق در علوم انسانی خوشمان نمی آید، پروپزال نویسی به شیوه درس روش تحقیق را هم دوست نداریم! تا جایی که یادم می آید هر دو (هم تحقیق و هم پروپزال درس روش تحقیق) پیچانده شد! گرچه لازم به گفتن نیست ولی احتمالا اینو اینجا نوشتیم که نقد و چکش کاری بشه! خوبست نظرات شما رو هم بدونم. گرچه فکر می کنم کامنت (نظر) نوشتن مهم نیست ولی دیدن تعداد کامنتها چند وقتی است که مسرورمان می گرداند! خوب چطوره؟ سیاستگذاری ادب پایداری برای کودکان یا موضوع گنده گروهی سیاستگذاری ظرفیتهای فرهنگی دفاع مقدس؟!

دو نکته دیگه: (بعدالتحریر!)

۱. کاغذ یادداشتم رو جا گذاشتم، پس اولیش رو فعلا نمی دونم چی بود!

۲. یادم افتاد یه تحقیق قشنگ برای آمار دوم دبیرستان انجام داده بودم درباره "کودک و تلویزیون" که باید با بچه کوچولوهای ۷ ساله مصاحبه هم می کردم! مهم ترین نتیجه اون تحقیق این بود که هیچ کاری نباید به کودکان منوط شود! از طرفی علیک بالاحداث فانهم اسرع الی الحق! موضوع رو می کنیم برای نوجوانان! آخه سیاستگذاری برای نوجوانان سریعتر نتیجه می ده! یه زیرنکته دیگه اینه واقعا اعتقاد دارم هیچ کاری نباید منوط به دیگری شود! حتی پایان نامه! پس در این مورد نظر بدید: سیاستگذاری ادب پایداری برای نوجوانان!

۳. نکته اول یادم اومد و اون اینکه این اولین موضوع پایان نامه ای نیست که به ذهنم رسیده و شاید هم آخری هم نباشه ولی جدیه!

 

منتخب کامنتها:

 

نویسنده: همنام تو

شنبه 16 شهریور1387 ساعت: 18:31

جالبه که موضوع رو گذاشتی که همه ببینن!

 

نویسنده: حسن بشیر

یکشنبه 17 شهریور1387 ساعت: 9:33

برادر عزیز جناب درویشی

با سلام و آرزوی قبولی طاعات شما و سایر دانشجویان عزیز در این ماه مبارک

آنطور که لطف فرمودید باز باز هم نیست. اما تلاش می کنم که حتما نظر خودم را بنویسم. کاش همه دانشجویان محترم به شما تاسی کنند و تعامل خود را با اساتید خود که مطمئن هستم همه با علاقه مایلند که در خدمت دانشکده باشند گسترش دهند. انتظار بیجائی که نیست؟

با احترام

حسن بشیر

.....................

توضیح مدیر وبلاگ در مورد «باز باز»: در ایمیلی ایشان را اینکاره باز اینکاره باز خوانده بودیم! (برای صمیمیت بیشتر و ...) اولی به معنای وبلاگ باز (ماهر در وبلاگ) و دومی به معنای استاد روش تحقیق.

 

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: مجتبی صمدی

یکشنبه 17 شهریور1387 ساعت: 11:33

ما هم را مشعوف کردی!

وب سایت

 

نویسنده: آشنا

یکشنبه 17 شهریور1387 ساعت: 13:49

من با موضوع موافقم اگر از نظر جغرافیایی هم محدود شود بهتر است

 

نویسنده: حسن قاسم زاده

سه شنبه 19 شهریور1387 ساعت: 3:40

سلام

کلیت رو خوندم اما بذار کامل بخونمش بعد نظر بدمإفعلا گرسنمه میخوام برم سحری بخورم!

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: مجید اسماعیل زاده

چهارشنبه 20 شهریور1387 ساعت: 7:39

سلام حمید جون.

لب تاپت رو عشقه!

موضوع خیلی جالب و مهمیه.

چطور شد که این موضوع به ذهنت خطور کرد؟

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: حسن قاسم زاده

چهارشنبه 20 شهریور1387 ساعت: 11:49

سلام

موضوع خوبیه,ولی چیزی که ذهن من رو در این مورد مشغول می کنه ضرورت این کاره,به نظر من آدم وقتی پایان نامه می نویسه باید یک جای خالی رو پر کنه,نه اینکه همینجوری یک موضوع قشنگ رو کار کنه

البته شاید هم من اشتباه می کنم

به هر حال موضوع بکریه,کی تصویب میشه؟

وب سایت    پست الکترونیک

 

 

نویسنده: محسن (یک هشتاد و دویی!)

پنجشنبه 21 شهریور1387 ساعت: 15:29

سلام دوست امام صادقی ! انشاالله طاعات و عباداتتان قبول باشد.

من متن نوشته شما رو خوندم. والا تنها چیزی که در این مورد خاص یعنی پایان نامه شما می تونم بگم اینه که موضوعتون خیلی گستردس و ممکنه همین گستردگی باعث بشه خسته بشید. اما موضوع بسیار موضوع خوبیه و

هر حرف تا حالا در این مورد زیاد زده شده ولی اگه بتونید یک نگاه منسجم و نو در این مورد ارائه بدید ،در نوع خود جهاد کرده اید.

یه مطلب دیگه که در مورد پایان نامه شما نیست و کلا مربوط به پایان نامه ها میشه اینه که من دو روز پیش داشتم نگاهی به عناوین پایان نامه های مصوب تا سال هشتاد می انداختم و

این به ذهنم رسید که این همه موضوع دفاع شده از بدو تاسیس دانشگاه (اولین پایان نامه دفاع شده مربوط به سال 67 میشه) تا حالا به این فکر کردیم که واقعا چند تاش کاربردی بوده و

تونسته منشا تحول یا اصلاح بشه ؟

یا علی ، التماس دعا

وب سایت

 

نویسنده: محسن

پنجشنبه 21 شهریور1387 ساعت: 16:1

سلام.

من نگفتم موضوع شما کاربردی نیست.بر عکس نوشته بودم موضوع شما خوبه و اگه بتونید انجامش بدید جهاد کردید.

عدم کاربردی بودن پایان نامه ها چیزی بود که در مورد کلیت پایان نامه ها نه در دانشگاه خودمون که کلا در تمام دانشگاه ها دیده می شه.

وب سایت

 

نویسنده:امین اسلامی

دوشنبه 1 مهر1387 ساعت: 11:8

سلام پسر گل

اولا خیلی خوبه آدم از الان به فکر پایان نامه باشه. ما رو هم به فکر انداختی.

ثانیا خیلی هم کاربردیه حتی می شه خیلی کاربردی ترش هم کرد. مگه تاکیدات مقام معظم رهبری رو در مورد حفظ ارزشهای دفاع مقدس نشنیدی؟ (حتما شنیدی)

قربانت امین

 

نویسنده: لسانی

سه شنبه 8 بهمن1387 ساعت: 22:11

بحث دفاع مقدس ظرفیتهای بالای مطالعات فرهنگی ارتباطی داره

من به انعکاس رسانه ای اخبار جنگ علاقه مند بودم که اسنادی در بعضی

حوزه ها نیز یافتم.

بحث فیلم تبلیغاتی شرکت ایتالیایی در اثنای جنگ پیرامون شکنجه اسیران عراقی توسط ایرانی ها هم موضوع جالبی بود. حاتمی کیا هم مستندی پیرامون آن می سازد

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۵ ب.ظ

پنج شنبه سیاه2 (ادامه پنج شنبه سیاه1)

چتر حمایتی دانشکده از ما

به هر حال ما دانشجوی کجاییم؟ دانشکده؟ خوبه! پس چتر حمایتی دانشکده از ما در برابر کلیه قسمتهای دانشگاه کجاست؟ چرا یک کارمند جرات می کند به ما بگوید بروید 5 واحد موضوعات انتخابی بردارید! بیخود 5 واحد مکالمه برداشتید! (5 واحد موضوعات انتخابی، جایگزین مکالمه عربی سابق هستند ولی همچنان مکالمه یکی از مهم ترین موضوعات انتخابی است. فهمیدید چه شد؟ یعنی همون فحش خودمون! یعنی باید همون مکالمه ها را به اسم موضوعات بردارید! کسی نیست به این بشر بفهماند که آن زمانی که ما این واحدی مکالمه را پاس کردیم، شما هنوز موضوعات انتخابی رو اختراع نکرده بودین!) ما به دانشکده نیاز داریم تا بخشهای دانشگاه به ما زور نگویند! تا آقای لاجوردی ساعت قواعد3 را جابجا کند که بتوانیم اندیشه4 بگیریم. ترم 4 کجا بودید؟ آنگاه که آقای لاجوردی به استناد اشتباه محض آقایان میرجلیلی (و شاید هم کارمند بخش عمومی) همه جور تهدیدی کرد ما را؟ ما تک و تنها ایستادیم در برابر همه زورگویی ها و با استدلال و منطق از حرفمان (حقمان) کوتاه نیامدیم. آقای لاجوردی یکبار از فرط عصبانیت کلاس را ترک کرد ولی باز هم تنها بودیم و چون تنها و بی پناه بودیم به ما گفتند طاغی! تا همین ترم پیش، اساتید مختلف بخش عربی (آقایان لاجوردی، اسودی، اسماعیل پور، داوری و ذوقی) که با ما درس (قواعد و تجوید) می گرفتن همان جلسه اول می گفتن «طاغی های ارتباطات 84 شمایید؟» نیمسال دوم 85-86 واقعا چه کردید؟ به شما ایمیل نزدیم؟ از همون موقع فهمیدم که فقط خدا با ماست! اون موقع کجا بودید؟ ما هشتادوچهاری ها از اون موقع داغ بر سینه داریم. ما از حقوق اولیه خودمان بازمانده ایم. شورای مشورتی می خواهیم چه کار؟ اینها خوبست ولی الان مسائل بزرگتری است. اول، این جسد بی جان را احیا کنید و سپس تصمیم بگیرید که آیا آب پرتقال هم بدهیم خوبست! اومدید تو فضای فکری من؟ دیدید تو این دنیای به این بزرگی چقدر تنهام؟ همین ترم خواهیم دید که در مورد درس سیاستگذاری ترم قبل چه می کنید! (الان می فهمید که معنای «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان» یعنی چه؟ نکند آن مطلب را نخوانده اید؟ کامنتی از دانشکده و مسئولین دانشگاه یادم نمی آید.) فعلا نارضایتی بچه ها از وضعیت درس به جایی رسیده که یکی از بهترین بچه های دانشگاه گفته حاضرم این درس حذف بشه، دوباره یه ترم دیگه با بدترین استاد ممکن بگیرم! من هم موافقم. فکر می کنم همه موافقند! بگذریم.

انشالله اگه روزی سه بار اینترنتمان قطع نشود، (و یا کمی ارزون حساب کنند! یا منطقی حساب کنند!) حرفهایم رو رو همین وبلاگ می نویسم. خب، اگه امروز من شروع به حرف زدن می کردم، باید این حرفها رو می زدم و جنجالی درست می شد که همه زحمات و تلاشهای بچه ها و اساتید را نابود می کرد!

·                                 من امروز فقط برای شفاف سازی نوشتم، نمی خواستم جنجالی بشه، اولش هم خیلی خودسانسوری کردم ولی بیشتر نشد!

·                                 وآخر دعونا ان الحمدالله رب العالمین...

و اینک گزیده ای از کامنتها و نظرات:

نویسنده: خودم

پنجشنبه 23 آبان1387 ساعت: 23:40

فقط انصاف را رعایت کنید! من یه دانشجوام که دکترا می خوام برم!

  

نویسنده: حسین براتی

شنبه 25 آبان1387 ساعت: 0:28

سلام حمید جان

الحق که درد دل ماها رو نوشتی. کاری نمیتونم بکنم جز حمایت و تصدیق!

راستی حیف که نتونستم تو اون جلسه شرکت کنم. میدونی که قضیه مسافرت...

 

نویسنده: مهدی یوسفی

جمعه 24 آبان1387 ساعت: 18:50

با سلام

من هم داشتم بر رسانه ای کردن موضوع فکر میکردم

به نظر منما همه مراحلی که میبایست قبل از این مرحله انجام می دادیم را انجا داده ایم و برخورد روز پنجشنبه اساتید ما را در این تصمیم قطعی کرد

همان موقع که در مورد مولانانوشتم قید وبلاگ برتر بودم را زدم

منتظر مطلب من باشید

........................................................

پاسخ مدیر وبلاگ: جوون! ما حرفامونو نوشتیم! این طور که شما نوشتی، دوباره به ما می گن: آفرین از سیاست رسانه ای ات خوشم آمد! اگه می خواستم رسانه ای اش کنم، فقط به همین موضوع می پرداختم و این موضوع رو کامل می نوشتم؛ این وبلاگ داره جریان عادی اش رو طی می کنه. همین!

وب سایت

 

نویسنده: تائو

جمعه 24 آبان1387 ساعت: 15:20

نمی دونم چی بگم وقتی هنوز نمی دونم دانشجوی چه کدی هستم بعداز 7 ترم و 60 واحد گذرونده(یعنی 120 واحد مونده و 1ترم) ولی هر اتفاقی داره میافته به نظرم برای من خوبه پس پشتتونم.

C:\Users\Mochol\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\clip_image001.gif

 

نویسنده: مصطفی پورمحمدی

شنبه 25 آبان1387 ساعت: 11:9

خیلی خوب بود حمید جان.

وب سایت

 

نویسنده: اشنا

شنبه 25 آبان1387 ساعت: 12:42

جلسه برای من هم مفید بود . من سعی کردم کمک کنم تا با هم از تفکر تقلیدی و تکرار گفته ها به جای تعمق در مفاهیم عبور کنیم.بدره / یوسفی / صابری / کشفی / هما زاده و همه حاضران و غائبان آن جلسه بخشی از عمر بازگشت ناپذیر من هم هستند همان گونه که چه بخواهید و چه نخواهید ما هم جزئی از وجود معرفتی شما هستیم. خدا نیاورد روزی را که "دکتر آشنا در جهت هدفی که داشت، فوق العاده ظاهر شد و به تعبیر موقت وبلاگ دروازه گربه جفت پا رفت رو شکم محسن بدره! (با عذر خواهی از همه!) " . من ترجیح می دهم با قلب و مغز افراد سر و کله بزنم .

من مشکل را در ابعادی کمی متفاوت از دوستان ارزیابی می کنم و ان شا الله در باره آن ابعاد خواهم نوشت.

 

نویسنده: وحید صابری

شنبه 25 آبان1387 ساعت: 15:11

چون دوست، دشمن است شکایت کجا بریم؟""

شعر قشنگیه برای وضعیت ما در این دانشگاه . وقتی شکایت به رئیس دانشگاه میبریم که .... . شکایتمان را به اساتید خودمان که میگوییم انگار اصلا نمی فهمند که ازچه سخن میگوییم. بگذریم که بخی از اساتید شان خود را بالاتر از پاسخگویی به یک سری دانشجو میدانند حال آنکه در اردوی بصیرت که در حقیقت ما میخواستیم برای آینده زندگیمان تصمیم بگیریم با سر آمدند و چنان پرشور از رشته صحبت که میتواست هر تازه کنکور داده ی تازه کاری مثل ما را حسابی ... میکردند.

اساتید محترم! بدانید که از نظر من اساتید دانشکده تبلیغ بسیار باتقوا و شکسته نفس بوده اند که با حرف چند دانشجو دانشکده را تعطیل میکردند . البته مسلما آن دانشجویان حرفهای خود را علمی مطرح کردند ولی مگر ما این کار را نکردیم؟ من به عنوان فرزند کوچک شما و من باب امر به معروف و نهی از منکر شما را به همان تقوایی که از اساتیدتان دیده اید دعوت میکنم. چرا که هرکس که یک دانشکده را تاسیس میکند شرعا در برابر عمر تک تک دانشجویان مسوول است. منی که از همان اول گزینه اولم کار فرهنگی و این رشته بود و میگویم که اگر صد بار دیگردر این زمانه متولد شوم باز هم به سراغ چنین رشته هایی میروم و اکنون نیز در حد توان و ارده در صدد کسب علم در این زمینه هستم و زحمت آن را میکشم به شما میگویم که در آن دنیا هفت سال از بهترین سالهای عمرم را از شما طلب میکنم.! جناب آقای مهدوی شما در این دانشگاه امام جماعت هستید اما با مراجعه به وجدان خود بگویید که آیا صحبت های شما در اردوی بصیرت صادقانه بود؟ ما به حساب حرفهای شما به این دانشگاه آمدیم و حالا شما میگویید چون شما من را انتخاب نکردید من به شما پاسخگو نیستم!!!! ما همان روزی شما و باقی دانشگاه را انتخاب کردیم که برگه ی ثبت نام را پر کردیم! وظیفه ی شرعی ما ابلاغ این مطلب بود و بی شک وظیفه شرعی شما پاسخگویی به کسلانی است که عمر خود را در دو دست شما قرار دادند.

والسلام علی من اتبع الهدی

 

نویسنده: مهدی یوسفی

سه شنبه 28 آبان1387 ساعت: 16:21

عبارت دکتر آشنا "از تفکر تقلیدی و تکرار گفته ها به جای تعمق در مفاهیم" توهین صریح به شعور تمام مخاطبین جلسه بود/ ایشان این عبارت را در خود جلسه هم گفتند

متهم کردن صحبت‌کنندگان که دانشجویان در آستانه فوق لیسانس بودند و اکثراً به لحاظ علمی و پژوهشی از ممتازین دانشگاه بوده‌اند و دارای مسئولیت‌های مهم و کلیدی در بسیج و گزینش دانشگاه بوده‌اند به "تفکر تقلیدی و تکرار گفته‌ها" اتهام بزرگی است که حاظرین در جلسه می‌توانند ارزیابی درستی از میزان اعتبار این گزاره آقای دکتر داشته باشند. جالی است که تفکر مشحون از ارکان پست‌مدرنیته دکتر آشنا (لاقل آنگونه که در جلسه بروز پیدا کرد) چگونه جرئت جزمیت و اطلاق لااقل در یک موضوع مشخص را پیدا کرده است!

سایر مستمعین و تأیید کنندگان صحبت‌ها همه افرادی عاقل و بالغ بودند و در خود جلسه نیز تصریح داشتند که مباحث را پیگیرند و متوجهند.

آن‌چه که در جاسه به نحو بارزی خود را نشان داد رویکرد خاص دکتر آشنا در به انحراف کشاندن جلسه در جهت نرسیدن به نتیجه مشخص بود. ایشان سوال بسیار روشنی را بعد از 3 بار تکرار هر سری به نحوی پیچاندند و بعد که اصل سؤال دوباره تکرار شد از پاسخ سرباز زدند.

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی

در سری قبلی پاورقی، کمی بیش از معمول جنجالی شده بودیم. هر چی می نوشتیم آشوب و جنجال می شد. مشکل اینجا بود که نه فقط بچه ها، اساتید هم برداشتهای خارج از متن زیادی می کردند که اصلا درست نبود. خیلی از چیزهای تصادفی به حساب تدبیر رسانه ای مناسب ما(!) گاشته می شد و ... این یکی از آن مطالب جنجالی است که برای پنج شنبه سیاه(1) همان پنج شنبه ای که انقلاب بچه های ارتباطات زمین خورد! نوشته شد. پنج شنبه دوم بعداز روز تاریخی 14 آبان! روز دو تجمع دوستانه مقابل دانشکده!

 

یکبار دیگر این بدیهی نکته را همین جا تذکر می دهم که این وبلاگ صرفا دربردارنده برداشتهای شخصی من می باشد و قابلیت چندانی برای استناد ندارد!

1-  وقتی نمی شود نوشت = وقتی نمی شود ننوشت!

من بچه خوبی ام!

یادی از وبلاگ یه مسافر

برای جریان نقد دانشگاه، و بالتبع برای جریانات نقد دانشکده و کلا برای نقد (حتی نقد دانشجویان که رفتارهای دانشجویی که نمونه هایی از آن را در وبلاگ دروازه گربه دیدیم.) من بهترین وسیله رساننده به هدف رو استفاده از فضای وب می دانستم و می دانم. (البته نه به آن گونه که بیرون دانشگاهی ها آن را ببینند. وبلاگی که فقط کاربران آن (دانشجویان، اساتید و کارمندان) امکان و وظیفه مشاهده آن را داشته باشند.) از این بحث روش شناسی که بگذریم؛ (بله، من موافق این روش حرکت و این روش گفت و گو نیستم ولی از باب حمایت از حرکتهای دانشجویی اصلاحی از باب اکتفا به حداقل...) مگر می ذارن ما تو وبلاگ مطلب بنویسیم! (نه! دیگه نمی خوام از وضع افتضاح اینترنت دانشگاه بنالم. نمی خواهم بگم با این وضع که روزی سه بار اینترنت ما قطع می شود ...) یا دانشجوها سوء استفاده می کنند و یا اساتید «بد» می فهمند! چرا فکر می کنید که همه اش توطئه است و سیاست رسانه ای و ... پشت این مطالب ماست؟ به خدا ما این یادداشتهای شخصی خاطرات روزانه ای که تو وبلاگ می نویسیم چند بار سانسور و حذف می کنیم که کسی برداشت ناجور، استفاده ناجور نکنه. خداییش دانشجو به مظلومیتِ من، به صبوریِ من، به آرامش، به سکوت، به ... ِمن دیدید که حتی اگه سرش رو ببرید، به خاطر مصالحی بالاتر حرف نزنه؟ در اوج بحران من فقط گفتم این حماقته که سیستم توجه نمی کنه 330 بزرگتر از 168 است. (330، تعداد ساعتیه که هفته شانزدهم باید می داشت که ما برای انجام تکالیف آن هفته صرف آن می کردیم، البته بدون ساعات کلاس رفتن، نماز و عبادت، خوردن و خوابیدن، ورزش و تفریحات سالم، دیگر وظایف دانشجویی و انسانی (مثل عدالتخواهی و ...) یعنی اون عدد سرانگشتی 280 بعد محاسبات دقیق تر به 330 ساعت و 10 دقیقه افزایش یافت! (حال محاسبه کنید ضریب جدید حماقت سیستم را!)) ما بچه خوبی هستیم! سر به زیر! برای همه درسها جزوه می نویسم! (تقریبا) همه تکالیف رو انجام می دهم. تو وبلاگم، تو قطار، جاهای مختلف، کلی از دانشگاه و رشته و نظام و انقلاب و اسلام تعریف کردم و دفاع کردم! معدلم (اگه اساتید وکارمندا (= سیستم) سوتی ندهند و خودم هم پیگیری کنم) همیشه بالای نود بوده و هست و خواهد بود! هفته ای تقریبا یکبار استخر، ورزش روزانه (بعضی روزا!)، نونوایی و تمیز کردن اتاق و ...! عاشق و آمر و عامل کار علمی هم هستم! (انشالله) مثلا یه مدت وبلاگی به اسم یه مسافر زده بودم و می خواستم که رو این زمینه کار بکنم که سفر رو عشق است! شرحش این بود: «سفرهای مذهبی دانشجویی: سفرهایی که باید رفت!» اجمالا می شد فهمید که می خواستیم بگیم و تو این زمینه کار کنیم که

 1- ما معتقدیم رسانه سفر، اگر بهترین نباشد، از نظر من بهترین است! و این حوزه را برای خود انتخاب کرده ام! (هنوز هم این طور فکر می کنم! نبینید که این همه از رسانه کتاب و کتابخوانی نوشتم! اینجا رو ببینید که هنوز دوست دارم پایان نامه رو رسانه راهیان نور کار کنم!)

 2- همون طور که تو پروپزال پایان نامه نشون دادم، دوست دارم (و فکر می کنم باید) روی این قشر جوون و نوجوون کار کرد. البته تو حال و هواهای سال اول و دوم تاکید زیادی روی قشر دانشجو داشتم که الان با 4 سال سابقه دانشجویی اون تاکید رو ندارم ولی به نظر میآد بهتره داشته باشم.

 3- چرا سفرهای مذهبی؟ و چرا به ویژه عمره دانشجویی؟ ساده است! یکیش آرمان تبلیغ اسلام! دومیش آدم این سفرا رو که میره یه تغییری می کنه در حد تیم ملی! البته بین این سفرا، اعتقاد دارم بیشترین تاثیر برای همین راهیان نوره که توش ادبیات ساده زیستی و زندگی راحت دیده می شه. خدایی که در همین نزدیکی است. نه ادبیات رفاه زده زندگی در هتلهای 5 ستاره عمره دانشجویی عربستان وهابی سعودی! به هر حال مطالعات قبلی من ثابت می کرد که مسافرت اساسا پدیده ای دینی است و باید سفر رفت و اولین توریستها همان زائرها بودند و ... . ولی... . کسی دستم رو نگرفت کمکم کنه، کاری بشه. (شاید مشکل از من بود که نتونستم کسی رو پیدا کنم که باهاش کار کنم!) بگذریم از این بحثها؟

 اصلا از یه دانشجو چی می خواهید که من ندارم؟!!!! از این بحث هم بگذریم. چون اصلا کسی رو خوب بودن من شک نداشته و نداره!

داشتم می گفتم (یا می خواستم اینم بگم) که این برداشتهای غیر واقعی از آنچه به ضرورت اقتضائات نوشته می شود؛ چه از سوی دانشجویان فلان سوءاستفاده گر و چه از سوی اساتید محترم نمی ذاره راحت بنویسیم. اصلا خیلی وقتها نمی ذاره بنویسیم. مشکل اینجاست که می ترسم حتی از سکوت من استفاده هایی بشه و بعدا بگن این معنا از سکوت رسانه ای شما برداشت شد که... . پس بذارین مثل همیشه روراست ولی راحت حرف بزنم. از این هم بگذریم و به مرور وارد اصل مطلب بشیم:

2-  جلسه نقد رشته و دانشکده صبح پنج شنبه که (شاید) قرار بود همه باشن

از همین جا شروع کنیم و درباره چند محور بنویسیم. (نه لزوما مهم ترین محورها!)

 تعداد زیادی دانشجویان به شهرستان خود نرفتن فقط به خاطر این جلسه و با این کار عملا یک ماه دیدار خانواده شان به تعویق افتاد. البته بعضی ها که تعدادشان بسیار کم است، به دیدار خانواده رفتند. بسیاری از تهرانی ها که کلاسهای دانشگاه رو ساعت 8 نمی آن، تو این جلسه حضور بهم رساندند. واقعا تشکر می کنم. موقعیت فوق العاده حساس یک هفته قبل امتحانات هم نتوانست عامل ضعیف کننده حضور بچه ها باشد. بچه ها خوب آمدند. توجه: اینها همان بچه هایی هستند که کلاسهای درس، نشستهای شنبه، سایر همایشها و برنامه ها را بسیار ضعیف شرکت می کنند. امثال من که 7 تا 11 آخر هفته رو به مناسبت کسری خواب هفته می خوابند هم به موقع آمدند!
از حضور اساتید
(برای سه نفر هم می شود جمع بست.) هم تشکر می کنم ولی ای کاش لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی! به هر حال با این که از 10 روز پیش هماهنگ شده بود، فقط آقایان دکتر همایون، بشیر و آشنا آمدند و بقیه نیامدند. من هیچ گونه نتیجه گیری نمی کنم. شاید مصلحتی بوده که نیامدند. شاید دلیل قانع کننده ای. شاید ... شاید... (تکرار شاید تا 70 بار! (یه جا باید این رویکرد اسلامی خودش رو نشون بده!)) راستی اهمیت ما قشر دانشجو برای اساتیدمان کجاست؟ شما چه فکر می کنید؟ (منتظر کامنت و نظر همه (اساتید و دانشجویان) تو این مورد هستم.)

از من نپرسید!

یکی از اساتید که تو جلسه اولی ادعا می کرد که همه مباحث به وی مربوط می شود و اصلا به خاطر ایشان جلسه با اینقدر تاخیر برگزار شده بود، هیچ حرفی برای گفتن نداشت و برای بار دوم (نوبت اول در هفته دعوت) تکرار کرد که در مورد مباحث فلسفی و مبانی و این حرفها از من نپرسید، بلد نیستم!

جای تعجب!

جای تعجب بود که مطالب مندرج در منشور رشته(مانیفست) برای یکی از اساتید تازگی داشت. (البته جای تعجب نیست مثلا همین الان چند درصد از شما دانشجویان و اساتید، می دانید تعداد واحدهایی که دانشکده آنها را ارائه می دهد چند تاست؟ واحدهای عمومی (=غیر دانشکده ای  یعنی اعم از عربی، زبان، معارف، عمومی) چندتاست و چه نسبتی بین این دو برقرار است. فردی که بدون تقلب صحیح جواب بدهد، یه بار بوفه مهمون من!) شنیدم یکی گفته واحدهای ما هشتاد و چهاری ها و به بعد 20 واحد از دو کد قبلی بیشتر شده! در اینجا ضمن تکذیب این خبر اعلام می داریم گرچه طبق ترم بندی ها، 10 واحد کمتر شده، یک ترم به طول دوره حضور ما در زندان سبز اضافه شده است!

حالا که توهین، خداحافظ!

«به ما توهین شده، پس می روم.» این حق اولیه هر فردی است که در برابرتوهین واکنش نشان دهد. دو نکته: جایگاه بحث نیت در ارتباطات که آن همه رویش تاکید کردیم و می کنید کجا رفته؟ نکته دوم: پس ما دیگر حرفی نزنیم. چون الفاظ مودبانه توهین تلقی می شوند! البته من که علنا فحش می دهم، البته اگه این فحش های به سبک من اشکال داره، باید بگم که اینا رو تو دانشگاه امام صادق و اتفاقا از همین اساتید امام صادقی یاد گرفتم!

«چرا همه حرف نمی زنن؟»

«چرا همه حرف نمی زنن؟» الان خوب که فکر می کنم:

 1- طبیعی است که آرای متفاوت وجود دارد. ولی همه طی جلسات متعددی به توافق رسیده اند که چه مباحثی طرح شود و قرار شد چند نفر به نمایندگی حرف بزنند. یعنی این اختلافها آنقدر مهم نیست که اتحاد دانشجویان خدشه دار شود.

2- وقتی دکتر همایون درمورد مباحث بنیادین و چارچوب تئوریک حرف نمی زند، من (یعنی خودم، نه من نوعی دانشجو) که یک دهم علم و تجربه ایشان را ندارم چه بگویم؟ فقط چند نفر از بچه ها تو این زمینه کار کرده اند و بقیه هم دیدند که گویا این حرفها آنقدر ها هم بیراه نیست! بعلاوه اگه صحیح باشد، دفع خطر احتمالی عقلا واجب است! واقعیتش اینست که ما (بعضی از ما) اندازه فهم خودمان نه می توانیم مخالفت کنیم و نه موافقت. علمش را نداریم. به هر حال مطرح کردن این مباحث، مسلما به شناخت بیشتر رشته از دیدگاه موسسان کمک کمک می کند. البته جوری برنامه ریزی شده بود که در هر 4 حوزه (بنیادی، آموزشی، مدیریتی، پژوهشی) چندین نفر از کدهای مختلف حرف بزنند. مثلا من قرار بود پاره ای از مسائل آموزشی کدهای جدید(84 و بعد) را ارائه کنم که به درخواست دکتر همایون همان ابتدای کار، مسائل آموزش از دستور خارج شد و تنها بحثهای بنیادی که بیشتر به آقای همایون مرتبط می شد...

درباره دکتر آشنا

 در کل از محل نشستن، رفتارها، حرکات، لبخندها، واژگان به کار برده، جملات تعیین کننده جهت بحث و... خیلی خوشم آمد. دکتر آشنا یعنی کاربرد عملی فرهنگ و ارتباطات در زندگی روزمره. من واقعا دارم خیلی چیز یاد می گیرم. همیشه صرف مشاهده ایشان یک کلاس آموزشی بوده است. (قابل توجه اساتید تفسیر این ترم که تفاوت آشکاری بین حرفهای همان جلسه شان با رفتار همان جلسه شان ما را دیوانه می کند!) دکتر آشنا در جهت هدفی که داشت، فوق العاده ظاهر شد و به تعبیر موقت وبلاگ دروازه گربه جفت پا رفت رو شکم محسن بدره! (با عذر خواهی از همه!)  با این دیدگاهِ ایشان که عمده بحث سردرگمی دانشجویان، به خاطر عدم پیوند دروس عمومی و تخصصی است (یا همچین تعبیری) کاملا موافقم. (من عمده مشکلات را در سیستم دانشگاه می دیدم و می بینم. همون بحث سیستم احمق که جز را گفتم و کل را مراد کردم! (فکر کنم با این جمله برای خود مشکل درست کرده باشم!) حتی بیشتر مشکلاتی که دیگران به دانشکده ربط می دهند. البته دانشکده باید نسبت خود را با دانشگاه نه تنها مشخص بلکه تغییر دهد. این باید، باید الزام آور نیست؛ بلکه چیزی از سنخ وجوب شرعی است!) البته تاملات دوستان کدهای مختلف در مورد پراکندگی دروس تخصصی باید پاسخ مناسبی یابد. از سوی هر کسی که می تواند و احساس مسئولیت می کند.

(احتمالا یا تقریبا) تنها نکته ای که دکتر آشنا پذیرفتند همین بحث فاجعه دروس عمومی است که در سیستم احمق گوشه ای از آن رو کردم و بقیه اش رو حضوری بحث کردم. من به شخصه این استدلال که «دروس عمومی به ما تحمیل شده است.» را نمی پذیرم. آن هم از سوی امثال دکتر آشنا که هر چه خواسته اند کرده اند.
(یه ذره تند بریم؟!) دو برابر واحدهایتان(61 در برابر 115) به دانشجوی شما واحد ... تحمیل کنند که هیچ ارتباطی با وی و رشته اش ندارد و شما بگویید بر ما تحمیل شد! 12 واحد فقه تخصصی تا ترم دوازدهم (یک ترم پس از اتمام کلیه دروس!) باید بخوانیم درحالی که دانشکده هیچ نقشی در زمینه محتوای آن، استاد آن، حجم آن و اصلا هیچ نقشی نداشته باشد؟ (البته مورد مخصص نیست و شامل کلیه 115 واحد عمومی می شود.) اصلا چگونه اسم دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات است درحالی که هیچ واحدی و یا سر فصلی به آن اختصاص نیافته؟ (اگه یافته، رو کنید و ما رو آرام کنید.) شما (در لیسانس) فقط تعداد یک سوم واحد های ما را ارائه می دهید و هیچ درس و یا سرفصلی که رنگ و بوی معارف اسلامی داشته باشد، ندارید. اگر چیزی فراتر از علاقه شخصی ارائه داده اید رو کنید! اوج بحث من همین جاست! کسی خود را مسوول پیوند معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات نمی داند. کسی اصلا این کلمات را یک کل به هم پیوسته نمی بیند! دروس عمومی که کاملا جداگانه ارائه می شوند و هیچ رویکرد فرهنگی و ارتباطی به آشکارترین مباحث مرتبط ندارد. چرا باید داشته باشند؟ ما معمولا حتی در دروس عمومی، اقلیت کلاس هستیم. فرض که نباشیم هیچ استاد خود را مسئول برقراری این پیوند نمی داند. البته هر کی نتونه، حاجی لک می تونه حتی پیوند بین درس تربیت بدنی و فرهنگ و ارتباطات برقرار کنه. هیچ کس گامی بر نمی داره و هیچ کس هم خودش را مسئول نمی دونه و مسئول نیست. دانشکده واحدهای تخصصی (غربی) خودش را ارائه می ده. بخش عمومی هم تو فضای خودشه (و فعلا حتی نفهمیدند که میشه تحریر امام خمینی رو درس داد. میشه از ارث مجوس صرف نظر کرد. میشه بحث مستحبات افتادن شتر در چاه را نگفت. میشه به جای اینها بحثهای اتفاقا هم فرهنگی و هم ارتباطی مثل کتاب الجهاد، کتاب الحج را درس داد.) بخش عمومی که دروسش رو برای همه ارائه می ده. فرض شرایط مهیا باشه، بچه های بقیه رشته ها که تو کلاسهای عمومی ما هستند، هیچ تمایلی به شنیدن این بحثه شاید نداشته باشن. نه بخش عمومی، نه دانشکده، نه هیچ جای دیگه خودش رو مسئول بزرگترین وظیفه دانشگاه، مهم ترین دغدغه رهبری، وظیفه اول هر منتظری نمی دونه! (همه اینها به تصور من است!) تولید علوم انسانی اسلامی(با فرض پذیرش اینکه این روش دانشگاه ما درست است) کشکاً پشما! حرفهای آقا کشکاً پشما! به هر حال فکر می کنم «واو بعد معارف اسلامی» در عبارت دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات به معنی «نه» ( دانشکده معارف اسلامی؟ نه! فرهنگ و ارتباطات) و در اسم رشته به معنی واو جدایی انداز و سکولار ساز باشه. اگر شواهد و قرائنی خلاف این گفته دارید، رو کنید! البته تقریبا همه حرفهای من مستند به سخنان حداقل یکی از اساتید و واقعیتهای موجود بود.

نمی دونم شاید چون من هشتادوچهاری ام و سری جدید دروس عمومی رو می خونیم، به خاطر توجه و درگیری عملی با فاجعه دروس عمومی، به خاطر عمق فاجعه دروس عمومی (از تمامی ابعاد آن) مشکلات دروس تخصصی را نمی بینم. عمق فاجعه دروس جدید عمومی به حدی است که هشتاد و سه ای ها قبلا چندین بار با مشاهده وضع فلاکتبار ما گفته اند:  خدا را شکر ما هشتاد و چهاری نشدیم!

·                                 به هر حال ملاحظات زیاد است! اصلا این سوال از وقتی که فهمیدم ما 12 واحد فقه تخصصی داریم که یه حاج آقا تو دانشکده الهیات براش تصمیم می گیره و البته به خاطر سوتی های کارمند دانشجوی اونجا معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد (از سوتی های این کارمند: به یه استاد نگفته که این ترم براش یه درس دیگه ای هم گذاشته اند! درس ارائه شده و استاد از حضور در کلاس امتناع می کرد که چرا بعد دو هفته باید بفهمم که چنین درسی را هم دارم؟!!!!! می بینید با سرنوشت ما چطور بازی می شه!) از همون روز این سوال برام پیش اومده که مگه برای 12 واحد مطلب دارند؟ هشتاد و سه و دو از چهار واحدش می نالید که استادش مجبور شده برای پر کردن ساعت کلاس، همه چیز رو به اسم فقه فرهنگ و ارتباطات بگه و اراجیف بافی کنه؛ ما باید با 12 واحد و 6 ترم چه کنیم؟ اونم 6 ترمی که ... . اصلا فرض برای 12 واحد مطلب داشته باشیم؛ رو چه حسابی 12 واحد فقه فرهنگ و ارتباطات؟ اصلا چرا ما یک صدم واحد تفسیر موضوعی فرهنگ وارتباطات نداریم؟ اصلا چرا تناسبی نیست؟ اگه قراره 12 واحد فقه اش رو بخونیم، 24 واحد نظریه ها، 24 واحد مبانی، 12 واحد روشها، یه چند واحد فلسفه فرهنگ و ارتباطات.... اینقدر واحد لازم داریم! (البته رو تعدادواحدها همین جوری نوشتم، زیاد درست نیست، روح مطلب مهمه.) روش شناسی پیوند معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات لازم داریم. (خوبه ها! یه درسهایی باشه که روش ترکیب علوم رو به ما یاد بده. یه چیزی مثل جلسه روش شناسی مطالعات بین رشته ای دکتر پاکتچی و بحث دانش خادم و مخدوم و این جور حرفا که برام مفید بود. راستی تفکر انتقادی ما چی شد؟ روش حساب کرده بودیم!) اگه (شما ای دانشجو، ای استاد، ای کارمند، ای...) می گید لازم نداریم، حرفی نیست؛ یا بیشتر از من می فهمید یا کمتر از من که در هر صورت حرفی نیست! اصلا این حرفها به ما چه؟ (اینو به بچه های حقوق84 گفته اند! گفته اند: به شما چه ربطی داره که چی می خونین یا نمی خونین! لیست واحدها رو می خواین چی کار؟!)

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۴
حمید درویشی شاهکلائی
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۹ ب.ظ

نشریه‌های هیئتی و مسجدی

دنبال نشریه برای مسجد و هیئت محله خود هستید؟!
۱- «فتح»، ویژه‌نامه باسابقه ماه‌نامه «حیات» بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام است. این ویژه‌نامه هدف خود را رصد و تحلیل گفتمان انقلاب اسلامی برای عموم مردم قرار داده است. شب‌های محرم، فتح، ویژه‌نامه تخصصی هیئت میثاق با شهدا می‌شود. شما می‌توانید فایل آماده‌چاپ و قایل ویرایش فتح را دریافت کنید و یا با تغییراتی در مسجد خود منتشر کنید. (مثلا مصاحبه، عکس‌ها، یادداشت‌ها و خبرهایی مرتبط با محله خود را کار کنید.) فتح در اندازه یک برگه آسه (دوبرگه آچهار) قابل چاپ است. (@fathISU)
۲- «هیهات» هم امسال دومین سال خود را می‌گذراند. هیهات در یک برگه آچهار چاپ می‌شود. هیهات ویژه همین ۱۰ شب محرم است و در طول سال منتشر نمی‌شود. (@ayyamnet_ir)
۳- نشریه «سنگرمحله» امسال وارد چهارمین سال خود شده است. سنگر محله،‌ البته هفته‌نامه است و در قابلیت ویرایش و بومی‌سازی، پیشگام بوده است. (http://sangaremahalle.ir)
بچه‌های سنگر محله، امسال، بعد از پویش‌های خانوادگی (#بخشیدم) و مسجدی (#من_و_مسجد و #امام_جماعت_باس) پویش #هیئت_بهتر را (@heyatebehtar_ir) راه‌انداخته‌اند و به گفتمان‌سازی در این حوزه هم مشغول‌اند.
@pavaraqi

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۶:۲۹
حمید درویشی شاهکلائی

در طول سال‌های تحصیل، فایل‌های ارزشمندی را جمع‌آوری و یا تولید کردم! بسیاری از آن‌ها برای دانشجویان و علاقه‌مندان حوزه ارتباطات،‌ علوم انسانی و حتی مردم کوچه‌بازار هم مفید است.
زکات علم،‌ نشر آن است!
برای ارائه منظم و آسان فایل‌ها در اینترنت،‌ بهترین گزینه پایگاه‌های فروشگاه‌ساز هستند! فروشگاه‌ساز فایلی پیدا کردم که امکاناتی خوبی دارد. منتهی باید پول پرداخت! (البته قیمت‌ها در سطح نازلی قرار دادم تا همه بتوانند به سهولت استفاده کنند!)

به این ترتیب، فروشگاه اینترنتی فایل داریم‌نقطه‌آی‌آر متولد شد! 

اگر از فروشگاه اینترنتی فایل «داریم‌نقطه‌آی‌آر» خرید کنید، پول‌های شما صرف امور خیریه خواهد شد!
ما دنبال کسب درآمد نیستیم! 

از ایده‌ها،‌ نظرات و همکاری‌های شما هم استقبال می‌کنیم!


filesell
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۴۷
حمید درویشی شاهکلائی

یادش بخیر!
سال‌های گذشته، شب‌های قدر، بحث حاجت که به میان می‌آمد، «باز کردن گره‌های علوم انسانی اسلامی» را از خدا می‌خواستم.
اما امسال خرج ناجوانمردانه هزینه ده‌ها میلیون تومانی دوره دکتری و بدتر از آن‌،‌ تبعاتش که نابودی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام است، ذهنم را به خود مشغول می‌کند.
با خود گفتتم: یا امام رضا! شرمنده‌ام که سطح حاجاتمان این‌قدر تنزل کرده است. چه کنیم؟ ما بند کفشمان را هم از آستان شما می‌خواهیم. همه موفقیت‌های علمی، اجتماعی و خانوادگی‌مان را از شما داریم. باز هم منت بفرما این مشکل را در کنار مشکل مسکن و هزینه‌های زندگی حل بفرما! این‌ها برای ما که در اول زندگی هستیم، سنگین و دشوار است،‌ برای شما که چیزی نیست. یا امام رئوف! مددی کن تا ما همان کسانی باشیم که گره‌های علوم انسانی اسلامی را باز می‌کنند.
توضیح: ناجوانمردانه از این جهت که هیچ اعلامی مبنی بر وجود شهریه برای دوره روزانه دکتری دانشگاه امام صادق علیه‌السلام نشده بود و دریافت چنین پولی اصلا رسم نبود؛ حتی در تعهدی که به دانشگاه دادیم،‌ فقط تعهد خدمت به کشور بود و حرفی از شهریه و پول به عنوان هزینه تحصیل نشده بود.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۷:۱۸
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۵۵ ب.ظ

باز زدم آقا به تو رو

خدا را شکر
امسال سومین ماه رمضانی است که توفیق دارم با جمعی از خوبان، به محضر امام رضا برسیم.
ان‌شاءالله حضور واقعی داشته باشیم؛ حضور دائمی.
ان‌شاءالله به خاطر امام رضا...
باز زدم آقا به تو رو...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۶:۵۵
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ق.ظ

وبلاگ شعرهای علی نامداری متین

http://entezarweb.blog.ir/

📣یوسف ار گم شد فقط آشفته‌اش کنعانیان

 درد هجران تو را صد شهر کنعان کم بود

علی نامداری متین


علی آقای نامداری،‌ورودی ۱۳۹۴ رشته ما (همان رشته میلاد عرفان‌پور و سجاد سامانی و... یعنی فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام) ست. هم‌شهری مرحوم قیصر امین‌پور است. استعداد خوبی در شعر گفتن دارد. 

به وبلاگش سر بزنید!


دانشگاه ما و به ویژه رشته ما شاعر زیاد دارد. خدا رو شکر بعضی‌هاشان با ارتباط خوبی که با مداحان و... دارند، کارهای جاودانه‌ای تولید کرده‌اند که ان‌شاء الله ذخیره قبر و قیامت‌شان بشود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۸
حمید درویشی شاهکلائی
سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ق.ظ

به علم‌نت سری بزنید!

این متن را ابتدا در گروه تلگرامی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام منتشر کردم. مناسب دیدم این‌جا هم بذارم:

جویشگر علمی فارسی
سلام بر آقا رحیم عزیز و پژوهشگران دانشگاهی که قرار بود دانشگاه انقلاب باشد
برای جستجوی مقالات و کلا منابع علمی، نورمگز خیلی خوبه. مگیران که خیلی عمومیه. سید هم مجلات علمی درجه پایین را ندارد. هیچ‌کدام هم جامع نیستند و ناقصی زیاد دارند.
برای شما پیشنهاد ویژه‌ای داریم:


http://elmnet.ir
احتمالا بهترین و جامع‌ترین گزینه علم‌نت است.
یک موتور جستجوی مادر بهتر از گوگل اسکولار!
علم نت
 این جویشگر سایت های نمایه کننده اسناد علمی مانند مگیران، نورمگز، SID.ir، ensani.ir، سیویلیکا، ایرانداک و همچنین سایت های اصلی نشریات علمی پژوهشی را ایندکس کرده و در قالب یک جویشگر تخصصی و یکپارچه در اختیار پژوهشگران قرار می دهد. 
علم نت کار بچه‌های قم است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۳۹
حمید درویشی شاهکلائی
يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ق.ظ

بازنشر/اعتکاف دانشجویی

یادش بخیر!
اعتکاف خرداد ۱۳۹۰ بود. حالا دیگر ۵ سال گذشته! به مناسبت اعتکاف،‌ پاورقی را روزآمد کرده بودم.
http://pavaraqi.ir/post/341
دو تا عکس کار کرده بودم از اعتکاف دانشجویی مسجد دانشگاه دانشگاه امام صادق علیه السلام؛ یکی از قسمت نماز و یکی هم محل خواب معتکفان. آن زمان این شبکه های مبتنی بر تلفن همراه نبودند،‌ اما سایتهای مختلف این مطلب را بازنشر کرده بودند. 

عنوانش را هم گذاشته بودم:


اعتکاف: کانکت به بی نهایت


اعتکاف دانشجویی مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام

یک توضیحاتی هم نوشته بودم که بخشی از آن را اینجا هم می‌آورم:
تفاوت بارز جدید اعتکافهای دانشجویی با غیر آنها در همین «اعتکاف لپتاپها»ست. دانشجویان بدون سیم (وایرلس) به بی نهایت عالم دیگر (اینترنت) متصل می شوند و از همه مظاهر دنیایی دل می برند.
در مرکز پایین تصویر دوم، نمونه ای از جزوات درسی هم دیده می شود که ویژه اعتکاف ایام امتحانات دانشگاه است. (در اعتکافات سال های پیش تر که در تعطیلات تابستان بود، جزوه درسی نبود!)
پی نوشت::
 ١- مطالعات و کسب علم و استفاده از لپتاپ در اعتکاف اشکال فقهی ندارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۲۶
حمید درویشی شاهکلائی

برای شمایی که دلتون مثل من تنگ شده برای مجالس اهل بیت:

اولین برنامه هیئت یکشنبه‌های #بسیج_دانشگاه_امام_صادق؛ #میثاق_با_شهدا در سال جدید

یکشنبه، 22 فروردین، بعد از نماز عشاء

ان شاء الله بخشی از محتوا را در @menbar به اشتراک خواهم گذاشت

هیئت میثاق با شهدای بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۴۸
حمید درویشی شاهکلائی
سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴ ب.ظ

چای سه شنبه شب قم جمکران

دوستان بهتر میدانند که:

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد

از «چایی» سه شنبه شب قم شروع شد


عکس چای را دیگه نمیذارم و بیش از این با دلهاتون بازی نمی کنم.

با تشکر از ابوالفضل نظری، مشهور به فاضل نظری، سراینده شعر «مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۴۴
حمید درویشی شاهکلائی