یک امام صادقی دیگر هم به قافله شهدا پیوست
فرشتههان! با مسجدیها کار دارند.
پاتوقتون کجاست؟
ستارههای درخشان زمین برای آسمانیها
گزارش ویژه
تو مسجد چه کنیم؟!
زائر خدا شویم! پایهاید؟
بر شما باد مسجدی شدن!
*هشدار داد: نماز همسایه مسجد جز در مسجد پذیرفته نیست...
**یکی پرسید: اى امیر مومنان! همسایه مسجد کیست؟
*فرمود: کسى که...
تجربه کنیم.
امسال توفیق خادمی شهدا در یادمان هویزه میسر نشد؛
انشاءالله به زودی خادمی در آستان امام رضا؛
یا حتی کربلا، کاظمین، نجف، سامرا؛
و چه بسا سوریه و شام بلا؛
و انشاءالله بقیع و مسجد الاقصی.
دیر یا زود، به مانند سه تیر 84 «مردی از جنس مردم» خواهد آمد و کام امت حزب الله شیرین خواهد شد.
دعا کنید با موفقیت زیارت با پای پیاده نصیب همه آرزومندان شود.
حلال کنید!
اگر بطلبند، دوباره عازم عراقم، کافیست عصر شود.
رونق مسلمانی را از بین نبرید!
متن زیر را آقای محمدرضا شعبانعلی نوشتهاند. مطالب خوب فراوانی در وبلاگ ایشان موجود است. (+)
دلم میخواست یک عادت کوچک را که از سال پیش شروع کردم و نتیجه های فراتر از انتظار برایم داشت با شما هم به اشتراک بگذارم؛ عادتی که هم در خانه هم در محیط کار و جلسات شرکتها، قابل اجراست و آنقدر ساده است که به سختی میتوان آن را ترک کرد.
پیشنهادم این است که شما هم این کار را امتحان کنید و اگر آن را اثربخش دیدید به دیگران هم پیشنهاد بدهید:
با خودمان قرار بگذاریم که از ساعتهای رُند برای زمانبندی و قرار گذاشتن و شروع جلسه و خلاصه در تمام جنبههای رفتار روزمره استفاده نکنیم.
به این معنا که مثلاً ساعتهایی مانند:
را از دامنه واژگان فعالمان حذف کنیم.
اگر میخواهیم با دوستانمان در ساعت هشت و نیم قرار بگذاریم، قرار را به ۸:۲۹ یا ۸:۳۱ یا ۸:۲۸ یا ۸:۳۳ تغییر دهیم.
اگر قرار است جلسهای رأس ساعت ۹ در شرکت شروع شود، ساعت جلسه را تغییر دهیم و در تمام نامهها و ایمیلها و پیام و پیامکها ساعت ۸:۵۸ یا ۸:۵۸ یا ۹:۰۱ یا ۹:۰۳.
امیدوارم نتایج این تغییر، همونقدر که برای من و دوستانم اثرگذار بوده برای شما هم اثرگذار و محسوس باشه.
متن زیر را آقای غفاری از معلمان و مدرسان سواد رسانهای نوشته است. حرفهای خوب فراوانی در آن وجود دارد. تجربه و اندیشه تقریباً مشترکی هم داریم. http://azsarnevesht.ir
از سال ۱۳۸۴ به صورت جدی در کلاسهای رسمی مدرسه، درگیر آموزش نویسندگی به نوجوانان اول و دوم دبیرستان (نهم و دهم جدید) بودهام. بارها در کسوت مربی پرورشی و غیره هم با موضوع مقالههای دانشآموزی و داستاننویسی و آفرینشهای ادبی سر و کار داشتهام. تجربهی این سالها را در چند جمله این طور خلاصه میکنم:
«بچهها شبیه آنچه میخوانند مینویسند و بسیار خواندن تأثیر مستقیمی بر درست نوشتن آنها دارد. اما بسیار خواندنتضمینی برای بسیار نوشتن نیست. از میان همهی بچههای یک کلاس فقط عدهای اندک -به تجربه کمتر از ده درصد دانش آموزان- نوشتن را فراتر از تکالیف کلاسی و ضرورتهای تحصیلی پی میگیرند که متأسفانه معمولاً بخش زیادی از همین عدهی اندک، وقت خود را با داستاننویسی تلف میکنند. در حالی که شیوههای دیگر نویسندگی مثل زندگینامه، روایت خاطرات، نقد فرهنگی و اجتماعی، مقالات علمی و ادبی و قالبهای دیگر در سبد تجربهی آنان جایی ندارد. در حقیقت داستاننویسی دامی است که بر سر راه نویسندگی نوجوانان ما گسترده شده است و جریانِ طبیعی رشد قلمی آنان را منحرف میکند. معلوم هم نیست قرار است با این همه داستاننویس جوان چه بکنیم. همهی این استعدادهای جوان هم متأسفانه در همان اولین قدم به دنبال چاپ کتابشان هستند.»
به عنوان یک معلم نویسندگی هدف اصلی خودم را برای عموم دانش آموزان «تکمیل مهارت درست نوشتن» قرار دادهام و در مواجهه با گروه ده درصدی دانشآموزان خاص «توهم زدایی از قداست داستاننویسی»
خود من در دوران مدرسه از این توهم بر کنار نبودهام و بدون اینکه هدف مفیدی داشته باشم، بارها طبع خود را برای نوشتن داستان آزمودهام. چه روزها و شبهایی که وقتم را صرف جور کردن چفت و بست داستانی کردم که معلوم نبود قرار است گره از مشکل چه کسی باز کند و روزنهی امیدی به دنیای چه کسی بگشاید. اگر خاطرتان باشد چند سال پیش یکی از این داستانهای مدرسهای را که در کیهان بچههای دهه هفتاد هم چاپ شده بود اینجا منتشر کردم. خوشبختانه من با کنار گذاشتن رودربایستی با خودم این مسیر اشتباه را در همان جوانی ترک گفتهام. اما کاش آن زمان مربی حکیمی بالای سرم بود تا زودتر من را از این سعی و خطای بیحاصل نجات میداد.
نامه دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام به مرحوم آیتالله مهدوی کنی در قضایای مطالبهگری سال ۱۳۸۷
داشتم اسناد بایگانی شده را مرور میکردم که به سند جالبی درباره وبنوشت دروازه گربه رسیدم. آن وسطها هم این را پیدا کردم؛ یک سند تاریخی از مسائلی که دهه قبل، مهمترین دغدغه فکری دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام بوده است. این مباحث که در پی اوجگیری مطالبات دانشجویی (پس از ممانعت برخی مسئولان دانشگاه از حضور آقای زاکانی در دانشگاه به منظور ارائه توضیحات درباره تفحص از دانشگاه آزاد و کشته شدن مرحوم فرهاد گرجی و عالم نظری) به یک شورای دانشجویی محول شده بود، سرانجام در قالب یک نامه محترمانه به رئیس وقت دانشگاه ارسال شد. مرحوم حضرت آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، در پاسخ با ادبیات تند و ناشایستی دورتادور صفحه اول این نامه چنین ابراز داشتند که «...این حرفها مطالبه نیست؛ مطالبه طرفینی است و اینها طلب است... اینجا بهترین دانشگاه کشور است، نمیخواهید بروید جای دیگر... ما میمانیم و شما میروید...» پاسخ آیتالله مهدوی، همزمان با قضایای غزه بود که همه دانشجویان درگیر آن شده بودند و فرصتی برای توجه به مسائل دانشگاه نبود.
متن نامه دانشجویان به جهت ارزش تاریخیاش حیف است از دست برود.
دهه نودیها! شما هم این نامه را به نسل بعد برسانید!
بسم الله الرحمن الرحیم
«ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله» (هود/88)
ریاست محترم دانشگاه امام صادقعلیه السلام؛ حضرت آیت الله مهدوی کنیدامظله
ضمن عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات، به استحضار میرساند پیرو نامههای پیشین دانشجویان این دانشگاه به حضرتعالی و اینکه ایشان جنابعالی را به مثابه پدر دلسوز خود میدانند و نیز با عنایت به صحبت های شفاهی صورت گرفته و فرمایش حضرتعالی مبنی بر نگارش مطالبات دانشجویان، اینک کلیات درخواستهای دانشجویان در حد ذکر سرفصلها تقدیم میگردد.
همچنین پیش از ذکر این مطالبات که به نوعی آسیبهای دانشگاه امام صادق علیه السلام نیز به شمار میروند ذکر چهار مقدمه را ضروری میدانیم:
· نخست یادآوری این نکته را بر خود فرض میدانیم که اهمیت مقوله تربیت نیروی انسانی بر هیچ کس پوشیده نیست و تیزبینی خاص حضرتعالی در اوایل انقلاب مبنی بر تاسیس دانشگاه امام صادقعلیهالسلام و چشمپوشی از مناصب مختلف و صرف عمر مبارک خود در این حوزه محل تقدیر و تشکر فراوان است.
· دوم آنکه هیچ کس در دانشگاه منکر وجود اشکالات و نقاط ضعف نیست و جنابعالی به عنوان راس هرم دانشگاه از همه به آنها واقفتر می باشید. نیز توجه به این نکته ضروری است که بهترین زمان برای اصلاح این مشکلات، زمان حضور جنابعالی در جایگاه ریاست دانشگاه است. چرا که به علت ریاست بیست و چند ساله خود بر این دانشگاه و وقوف کامل به مسائل مختلف و همچنین جایگاه ویژه حضرتعالی، برطرف کردن برخی آسیبها و تغییر برخی روندهای اشتباه جز به دست شما ممکن نیست. بنابراین به نظر میرسد اکنون که عزم راسخی در بدنه دانشجویی برای اصلاح مشکلات مشاهده شده است، بی توجهی و غفلت از این پتانسیل عظیم، نوعی فرصتسوزی است.
· سوم، نگارندگان این نامه و تمامی دانشجویان دانشگاه به وجود اشکالات فراوان در بدنه دانشجویی آگاهند و ذکر نقاط ضعف و آسیبهای دانشگاه به معنای بری دانستن مخاطب دانشجو نیست و به موازات تحقق اصلاحات اساسی در بدنه دانشگاه، میبایست برای اصلاحات بدنه دانشجویی نیز طرفی بست.
· و چهارم آنکه در فضای خمودگی و روزمرگی دانشگاه که با حرکتی بسیار کند به سمت اهداف خود حرکت میکند، انتظار دانشجویان این است که پس از جریانات اخیر دانشگاه و دمیده شدن روح تحولخواهی در بدنه دانشجویی، حضرتعالی نیز – صرف نظر از برخی عملکردهای ناصواب - به تأیید اصل این حرکت پرداخته و انگیزه پیمودن ادامه مسیر را برای فرزندانتان دوچندان فرمائید.
در ادامه به شماری از مهمترین مطالبات دانشجویان از مسئولین دانشگاه –در 11 بند- اشاره میگردد:
· آزاداندیشی علمی و دانشگاهی؛ از آنجا که این دانشگاه، بایستی کانون فکر، ایده، نقد و نظر و طرحریزی الگوهای نظری و عملیاتی برای تحقق افکار نو برآمده از روحیه انقلابی باشد، لذا نیازمند حضور فعال اصحاب ایده و نظر، با دیدگاهها و سلایق متفاوت میباشد. در این زمینه میتوان مقایسهای تطبیقی بین جایگاه کنونی دانشگاه با نظر اندیشمندانی همچون استاد مطهری در باب آزادی اندیشه و ... داشته باشیم. به راستی تحدیگری معرفتی و خطرپذیری نظری در دانشگاه امام صادقعلیه السلام چه جایگاهی دارد؟ آیا پاسخ رهبر انقلاب به نامه فضلای جوان حوزه قم مبنی بر لزوم آزاداندیشی و به راه انداختن کرسیهای نظریهپردازی نسبت به این دانشگاه اطلاق ندارد؟
· بازبینی دائم مبانی در تطبیق با نظام ارزشی انقلاب اسلامی؛ انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است و از این لحاظ نمودار ساختن فرهنگ انقلاب اسلامی در محیطی که ذیل گفتمان انقلاب، داعیه تولید علم و فرهنگ را داراست، امری ضروری و واجب به نظر میرسد. هرچند دانشگاه امام صادق (علیه السلام) در تاریخ خود خیل کثیری از دانشجویان متدین و انقلابی را به خود دیده، اما وجود ضعفهایی سبب شده که نتواند همگام با نیازهای انقلاب اسلامی، به ایفای نقش در راستای رسالت تاریخی خود بپردازد. برای نمونه می توان به این مسئله اشاره کرد که اولویتهای علمی و تحقیقاتی و نیز بسیاری از پایاننامههای دانشجویی -که به نوعی ماحصل دوران تحصیل دانشجویان است- در فاصله با اولویت های انقلاب بوده و از حیث عمق و محتوا نیز در موارد زیادی نتوانسته است پاسخگوی نیازهای آن باشد. در نهایت ما دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیه السلام) خواستار استقرار سازوکارهای مؤثر به منظور تبیین و قرار گرفتن آرمانها و اولویتهای انقلاب در صدر فهرست اولویتهای دانشگاه هستیم.
· پرهیز از اشرافیت علمی و دانشگاهی؛ با این سوال شروع کنیم: "نظام تولید علم در شرایطی که به کرات بر بومی بودن آن تاکید میشود تا چه حد ناظر به مسائل جامعه امروز- و فراتر از آن- انقلاب اسلامی بوده و هست؟" به نظر میرسد که محدودیتهای متعدد تعامل دانشگاه با جامعه و نیز فرض دیوارهای بلند فرهنگی، مانع از درک مسائل زندگی روزمره مردم و همچنین فهم مشکلات اساسی و مبتلابه نظام اسلامی شده است. امروز کارآمدی این دانشگاه در گرو تطابق آن با مسائلی است که آن را احاطه نموده... برای ملموس تر شدن این بند صفحاتی از تاریخ دانشگاه را ورق زده و یک مثال تاریخی را تقدیم می نماییم؛ در خصوص مسئله جنگ که به گفته امام راحل در رأس همه مسائل کشور قرار داشت، خوب است این سؤال را مطرح کنیم که صرف نظر از فردفرد بسیاری از دانشجویان دوره های نخستین دانشگاه که البته بعضاً با تحمل هزینه هایی سنگین به حضور در جبهه های حق علیه باطل اقدام می کردند، آیا دانشکدهها و مراکز علمی دانشگاه، «مسئله جنگ»و مسائل برآمده از آن را در صدر اولویت های علمی خود قرار داده بودند؟ ...و آیا آن ضعف در عرصه جهاد امروزی جبران شده است؟ مخلص کلام اینکه در شرایط فعلی، ضروری به نظر می رسد که مسئلهمحوری و حضور فعال در میدانهای واقعی، از سرحد فعالیتهای فوق برنامه دانشجویی به بایستههای حرکت علمی دانشگاه تبدیل شود.
· بازبینی جامع نظام آموزشی؛ آمار نشان میدهد بسیاری از دانشجویان در دوره دانشجویی و پس از پایان دوره، حجم بالایی از دروس گذرانده شده را مصداق علم لاینفع میدانند. بالاجماع جای خالی برخی دروس را خاطرنشان کرده و از بسیاری مسائل مرتبط با معاونت آموزشی گلهمند و نگرانند. فراتر از آن نسبت به نگرش مکانیکی انباشت دانش که در برنامه آموزشی دانشگاه خود را آشکار میکند، موضع منفی میگیرند. "عدم وجود سازوکار ارزیابی قدرتمند و مسئلهیابی کارا"، "استیلای نگاه یکسان انگارانه در برنامه ریزی برای دانشجویان بدون ملاحظه استعدادهای متفاوت ایشان" و" نیز ضعف ساختاری و فرایندی بدنه و انعطافپذیری اندک آن" سبب شده که نتواند گام مؤثری در بهبود این وضعیت بردارد. بدین ترتیب دانشجویان بر «لزوم احصای کامل آسیبهای موجود و نیز عزم راسخ و برنامهریزی جدی به منظور برطرف کردن آن آسیبها» تاکید می نمایند.
· نهادینه کردن پژوهشمحوری؛ اهمیت این مبحث، ما را به تأکید این مطلب باز می دارد که برخلاف جایگاه اصلی این دانشگاه –یعنی مرجعیت علمی- کمیتگرایی بر خلاف توجه به نگاه کیفی بر فضای علمی دانشگاه سایه افکنده و سنگینی کفهی آموزش و کموزنی پژوهش را -که استعداد بیشتری برای حمل مفهوم کیفیت دارد- شاهد هستیم. خط طولی آرمانگرایی، واقع بینی، مسئلهیابی، ایمان به توانایی خود و همت حل مسئله، خلاقیت و نظریه پردازی، الگویی است که اراده های انقلابی را به خود میطلبد و اطمینان داریم افق مرجعیت علمی راهی جز این ندارد.
· اصالت تربیت در کنار خردگرایی؛ باور داریم که دانشگاه امام صادقعلیهالسلام محیط مناسبی برای رشد نسبی معنوی است. با این وجود، ظرفیت بالقوه این دانشگاه تا برخورداری از یک نظام تربیتی انسجام یافته کیفی ، زیاد است. نظام تربیتی منسجم است که دانشجو را از بدو ورود تا آخرین لحظه حضورش در دانشگاه مورد پوشش قرار داده، برای آن برنامهریزی کرده و روی ظرفیتها و استعدادها سرمایهگذاری میکند. در این مسیر از بروز اعمال نظرها و سلیقههای شخصی در امر تربیت جلوگیری کرده و غفلتها و اولویتهای ترک شده را یادآور میشود. آن نظامی که از اقامتگاه تا کلاس درس، و از محیط ورزشی تا محیط کاری دانشجو و سایر مواردی همچون ازدواج راکه در نظام تربیتی اسلام مورد تأکید واقع شده در بر گیرد و در نهایت تقوایی بسازد فعال و نه منفعل؛ آن گونه که بتواند جبران کنندهی ضعفهای گزینش و نه ضربهپذیر از آن باشد. در این زمینه تدوین سندی با عنوان نظام جامع تربیتی دانشگاه امام صادق علیه السلام که بتواند ابعاد مختلف این نظام را شرح و سازوکارهای وصول به هر یک را تبیین کند و لزوم تقدم تزکیه بر تعلیم را نهادینه نماید، ضروری به نظر میرسد.
· جلب مشارکت موثر و استفاده از ظرفیت عظیم دانشجویی؛ همواره شاهدیم که رهبر انقلاب دغدغه فراوانی را برای فعال کردن بدنه اجتماعی و به ویژه جنبش دانشجویی داشتهاند. بدون شک محیط دانشگاه به مثابه یک جامعه کوچک بستر مناسبی برای تمرین کار جمعی، روحیهی پرسشگری، انتقاد و مشارکت فعالانه است. لذا اهتمام و توجه ویژه به تشکلهای دانشجویی علاوه بر افزایش پویایی دانشجویان، زمینهساز نهادینهشدن فرهنگ نظارت، نقد و مشارکت فعالانه در بین دانشجویان نیز میشود. علاوه بر این حق دانشجوست که در انتخاب سرنوشت و مسیر رشد خود حضور آگاهانه داشته باشد. لذا پذیرش تشکلهای فعال در دانشگاه ضروری به نظر میرسد. همچنین حضور نمایندگان دانشجویان در جلسات شوراهای دانشکدهها یک پیشنهاد کوچک عملی در مسیر شفاف سازی و مشارکت بیشتر بدنه دانشجویی است.
· نظام مدیریتی و حرفهای؛ با صراحت عرضه میداریم: هر کس که با اصول دانش مدیریت آشنا باشد، در برخی موارد دانشگاه را بیگانه با ابتداییات مدیریتی مییابد: چه از منظر برنامهریزی و چه از منظر نظارت و کنترل، چه در تشخیص مشکلات و چه در اصلاح و ارزیابی، چه از دیدگاه ساختار و تشکیلات و چه از دیدگاه فرایندها، چه در مسئله بودجه و نظامهای مالی و چه در مسئلهی آییننامهها و قوانین اداری، از سیستمهای اطلاعاتی و گزارشدهی گرفته تا مراکز تصمیمگیری و سیاستگذاری، در شناسایی نقاط قوت و ضعف درونی یا آگاهی از فرصتها و تهدیدهای بیرونی، در جلب مشارکت مخاطبان درونی یا تعامل مؤثر با مشتریان بیرونی، نظامهای تشویق و پاداش یا استفاده از محرکهای انگیزشی، و دهها موضوع و سرفصل کلی و جزئی دیگر. همه این مسائل در حالی اتفاق می افتد که این دانشگاه خود تربیت کننده متخصصانی برای جامعه بوده که همواره برای تربیت آنها به خود بالیده است، اما عجیب آن است که خود بیاندازه از آن بدون بهره مانده است. حقیقت آن است تا هنگامی که عزمی جدی و همگانی در فراگیری و بکارگیری این اصول و نیز استفاده از ظرفیت تخصصی این دانش (چه در داخل و یا خارج از دانشگاه) اتفاق نیفتد، دانشگاه از فضای کنونی خود خارج نخواهد شد.
· شفافیت؛ شاید مواردی همچون "مشغله فراوان برخی مسئولین دانشگاه" و نیز "نبود سازوکارهای مناسب برقراری ارتباط ایشان با مخاطب دانشجو" است که سبب بوجود آمدن ابهامات فراوان و بعضاً عمیقی گردیده و موجب بوجود آمدن کدورتها و زمینهساز بروز تنش و برخوردهایی میان دانشجویان و مسئولین شده است. این روند تا بدان جا پیش رفته است که شائبهی "عدم احساس پاسخگویی برخی مسئولین در برابر عملکرد خود در میان دانشجویان" پدید آمده است. در چنین شرایطی انتظار دانشجویان، نه تنها حضور مسئولین میانی در جلسات معدود و محدود پرسش و پاسخ دانشجویی، بلکه «اصلاح نگرش و اعتماد به دانشجویان به منظور اطلاع از مسائل و مشکلات موجود و استفاده از ایدهها و نظرات ایشان در رفع آنها» و به طور کلی «استقرار سازوکارهای برقراری ارتباط مؤثر با دانشجویان و با کمترین پیچیدگیها» در تمامی سطوح دانشگاه است.
· تدوین سند جامع دانشگاه؛ برداشت بسیاری از دانشجویان این است که در زمینه حوزه اختیارات و شرح وظایف افراد مختلف دانشگاه (اعم از مسئولین، اساتید و دانشجویان) دقیقا مشخص نیست. برای نمونه چنین ابهاماتی در فضای دانشجویان وجود دارد که: جایگاه آزاد اندیشی در دانشگاه کجا و به چه میزان است؟ حوزه اختیار عمل نشریات دانشجویی، حوزه آزادی فعالیتهای دانشجویی، حوزه اختیار عمل تشکلهای مختلف دانشجویی کجاست؟ ترتیب اثر دادن به مراجع نظارتی و تصمیمگیری از جمله شوراهای صنفی و دانشجویی دانشکدهها به چه صورت است؟ اساساً پاسخگویی در دانشگاه چه جایگاهی دارد و شرایط و سازوکار آن به چه صورت است؟ حوزهی اختیارات و وظایف ریاست دانشگاه، معاونتها و... در چه زمینههایی است؟ و دهها سؤال و ابهام مشابه دیگر در زمینه های مشابه. نهایتا از مسئولین دانشگاه خواستار ارائه و اطلاع رسانی سندی رسمی و قانونی می باشند که بتواند برطرف کننده چنین ابهامات و مسائلی باشد.
· ترسیم چشم انداز دانشگاه؛ سوالاتی اساسی وجود دارد که پاسخ دقیق به آنها می تواند تعیین کننده سمت و سوی حرکت دانشگاه در دراز مدت باشد:
· دانشگاه مخاطبین خود را چه کسانی می داند: دانشجویان؟ اساتید؟ کارمندان دانشگاه؟ سایر مراکز علمی و آموزشی کشور؟ عمومی مردم جامعه اسلامی؟ مردم سراسر دنیا؟ و اساساً دانشگاه برای هر دسته از مخاطبان چه برنامهای را در پیش گرفته است؟
· خدمات و محصولات دانشگاه چه مواردی است و یا چه باید باشد: آیا تربیت دانش آموختگانی عالم و مهذب؟ آثار علمی مانند مقالات، نشریات و کتب؟ برگزاری کلاسها و دوره های مختلف دانش افزایی و مهارت افزایی؟ یا...؟ دانشگاه برای وصول به هر یک از خروجی هایی که در نظر گرفته، چه برنامههایی را در پیش دارد؟
· میزان و نحوه تاثیر نیازها و انتظارات مخاطبین بر فعالیت های گروه چه میزان است؟ این مسئله چگونه خود را نشان خواهد داد؟ از چه روشهایی و در چه فواصل زمانی نیازسنجی مخاطبان انجام می پذیرد؟
سؤالاتی اینچنینی و پاسخهای دقیقی که به آنها داده میشود، می تواند چشم انداز دانشگاه را پیشبینی کرده و مسیر حرکت آن را روشن کند. دانشجویان خواستار ترسیم چشم انداز دانشگاه و تبیین استراتژی ها، برنامه های بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدتی هستند که بتواند وصول به چشم انداز مورد بحث را تضمین کند. این کار سبب خواهد شد فعالیتهای روزمره و اداری بخشهای مختلف دانشگاه از برنامهها و اهداف سازمانیشان تفکیک شده؛ وظیفه هر یک از آنها در مسیر وصول به اهداف سازمانی مشخص خواهد شد.
در پایان بار دیگر با تأکید بر عزم راسخ بدنه دانشجویی بر پیگیری مطالبات خود، مساعدت جنابعالی را در راستای تحقق آرمانهای فوق که حقیقتاً چیزی جز رسالت و اهداف دانشگاه امامصادقعلیهالسلام نیست خواستاریم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
6/8/1387
اعضای شورای پیگیری مطالبات دانشجویی (به ترتیب حروف الفبا):
مهدی ثنایی
احسان صفرزاده
مهدی ممی زاده
حسین نکوفر
حامد هادی
حسین همازاده